آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

پرورش مهارت های تفکر انتقادی به عنوان یکی از رسالت های مهم نظام آموزشی محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل مرتبط با تفکر انتقادی دانشجویان علوم اجتماعی و مقایسه آن با میزان این مهارت در بین دانشجویان مددکاری اجتماعی صورت گرفت. در پژوهش حاضر از نظریه های شناختی، فراشناختی و برساخت گرایی اجتماعی به عنوان چارچوب نظری بهره گرفته شد. روش پژوهش، پیمایشی و جامعه آماری آن، دانشجویان کلیه مقاطع تحصیلی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی است. روش نمونه گیری از نوع طبقه ای است. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته و سنجش تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم ب استفاده شده است. اطلاعات به دست آمده با استفاده از آزمون های آماری؛ ضریب همبستگی پیرسون، t مستقل و ANOVA با بهره گیری از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان می دهد که بین سطح پایگاه اقتصادی- اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشجویان با میزان تفکر انتقادی آن ها رابطه معناداری وجود ندارد. اما بین متغیرهای؛ جنسیت، سال ورود به دانشگاه، مقطع تحصیلی و وضعیت تأهل دانشجویان با میزان تفکر انتقادی آن ها رابطه معناداری وجود دارد. همچنین بین میزان تفکر انتقادی دانشجویان رشته مددکاری اجتماعی و سایر رشته های علوم اجتماعی تفاوت معناداری به دست نیامد. در مجموع نتایج این مطالعه نشان داد که با وجود اهمیت تفکر انتقادی برای دانشجویان علوم اجتماعی و به خصوص جایگاه این مهارت برای مددکاران اجتماعی ، به طور کلی توانایی دانشجویان در استفاده از مهارت های تفکر انتقادی اندک است.

تبلیغات