در میان قلمروهای مختلف تربیتی، اخلاق یکی ازبرجسته ترین حوزه هایی است که دال بر عاملیت انسان است؛ زیرا مسؤولیت و پاسخگویی انسان را در برابر انجام یا ترک عمل می طلبد. بر این اساس، چگونگی تربیت کارآمد در حوزه اخلاق در گرو داشتن تعریفی روشن از چیستی ظرفیت های عاملی انسان است. یکی از نظریه هایی که به عاملیت اخلاقی توجه کرده، نظریه یادگیری شناختی اجتماعی آلبرت بندورا است. وی ظرفیت انسانی لازم برای عاملیت اخلاقی را مبتنی بر حس هویت شخصی، خود تنظیمی رفتار و معیارهای فرد برای خود تجویزی می داند. در نظریه وی، انسان مقهور محیط نیست و با توانایی های شناختی خود، حلقه واسطی میان موجبیت های پیرامونی و رفتار اخلاقی اش می سازد. در این مقاله، چالش های مفهومی عاملیت اخلاقی از منظر تعارضات درونی ِنظریه و ابهامات آن، با روش پژوهش توصیفی تحلیلی بررسی شده است. موارد مطرح شده در این زمینه عبارت است از: ابتنای معیارهای درونی اخلاقی فرد بر منبع بیرونی، غایت جامعه پذیری اخلاق در تعارض با عاملیت فردی، تعارض ادعای نگاه جامع نگر به اخلاق با کم رنگ بودن عناصر عاطفی در مدل عاملیت اخلاقی و تعارض مفاهیم علیّت و عاملیت اخلاقی.