در پاسخ به این سؤال که مسئولیت فقرزدایی با چه کسانی است، نخستین جوابی که به ذهن متبادر می شود «دولت» است. اما ناتوانی و ناکارآمدی نهادهای دولتی در بیشتر کشورهای در حال توسعه سبب می شود که مشکل فقر به قوت خود باقی بماند و در بسیاری موارد شکاف میان فقیر و غنی بیشتر شود. این پژوهش در مقام پاسخ به این پرسش است که آیا می توان با اتکا به برخی نهادهای دینی به مبارزه با فقر پرداخت و به شیوه ای مؤثر در مسیر فقرزدایی گام برداشت؟ در این مقاله با تمسّک به قرآن و عترت و با روش کارکردگرایی و مبنا قراردادن نظریه نیازهای انسان نشان می دهیم که تکافل و نهادهای سنتی و اصیل موجود در جوامع اسلامی، که در ورای شکاف متعارف میان مردم و دولت قرار می گیرند، می توانند به نحو مطلوبی به کاهش فقر در جامعه کمک کنند. نهادهای موضوع تکافل، ازجمله خانواده، خویشاوندان، عشیره، همسایه، برادری دینی، که به مثابه لایه های حمایتی و تأمینی پیش از دولت عمل می کنند، به نحوی مؤثر می توانند در تحقق جامعه ای فقرزدایی شده یاری رسان باشند. در سیاست گذاری های توسعه، به جای اینکه تنها بر نقش رفاهی دولت و راه حل های مبتنی توانمندسازی افراد اتکا کنیم، باید بر لایه های حمایتی حفاظتی ای که فرد به طور طبیعی عضو آن هاست سرمایه گذاری نماییم.