در حال حاضر قریب به 5 سال از آغاز بحران در کشور سوریه می گذرد و در تمام این سال ها نظریات و تئوری های مختلفی در خصوص علل آغاز بحران در این کشور مطرح شده است. یکی از مسائلی که در زمینه علل وقوع بحران در سوریه می بایستی مد نظر قرار گیرد بحث شکاف های اجتماعی است که مهم ترین این شکاف ها عبارتند از شکاف های قومی و مذهبی که در قالب تعارضات درون گروهی شیعه سنی و برون گروهی کردی عربی قابل بحث و بررسی است. سؤال اصلی مقاله عبارت است از اینکه شکاف های اجتماعی موجود در کشور سوریه به خصوص شکاف های قومی و مذهبی چه تأثیری در شکل گیری و رشد رادیکالیسم در این کشور داشته است؟ فرض مقاله نیز این است که به نظر می رسد وجود دو شکاف عمده قومی و مذهبی در کشور سوریه و عدم توانایی دولت در مدیریت آن ها و دخالت های گسترده خارجی باعث بالارفتن شدید سطح تعارضات و نارضایتی های اجتماعی در این کشور شد. لذا با آغاز بحران در سال 2011 ، شکاف های قومی و مذهبی نیز به شدت فعال شده و بر رشد و قدرت گیری گروه های رادیکال تأثیر زیادی گذاشت. برای اثبات فرضیه نیز تلاش شده تا از نظریه شکاف های اجتماعی منزا و بروکز بهره گرفته شود. همچنین روش مورد استفاده در این تحقیق با توجه به ماهیت نظری آن، مبتنی بر رویکرد توصیفی تحلیلی است. یافته های تحقیق حاکی از این است که شکاف های قومی و مذهبی موجود در کشور سوریه، ریشه در تاریخ این کشور دارد. این شکاف ها بعد از کسب استقلال سوریه از فرانسه در سال 1946 و در ادامه روی کار آمدن حزب بعث در سال 1963 و درنهایت تسلط علویان بر حکومت سوریه در سال 1970 بیشتر و عمیق تر گردید و به رغم اینکه بخش عمده ای از این تعارضات و نارضایتی ها در تقابل با دولت علوی عربی سوریه بود، اما با پاسخ مناسبی از سوی دولتمردان این کشور روبه رو نشد که این موضوع درنهایت منجر به حرکت شکاف های اجتماعی به سمت تخاصم و شکل گیری و رشد گروه های رادیکال ضد دولت در سوریه گردید.