عنصر غالب در گونه ی غنائی و زیرگونههای آن، عاطفههای انسانی است و اساساً شاخص اصلیِ گونه ی غنائی در برابر انواع و گونههای ادبی دیگر، همین غلبه ی عنصر عاطفه است. عاطفههای انسانی، متکثر، متنوّع و تغییرپذیرند. شاعر مانند هر انسان دیگری دستخوش عواطف گوناگون است؛ ولی تفاوت شاعران با سایر انسان ها در این مورد، آن است که عواطف دیگر انسان ها ثبت نمی شود و حضور، تحول و یا تناقض جلوه های مختلف آن ها به واکاوی و مقایسه گذاشته نمی شود، درحالی که عواطف شاعران در سروده هایشان ثبت می شود و می تواند سرچشمه ی داوری های مختلف درباره ی آنان باشد. در این واکاوی ها همچنین می توان قوس تحولات عاطفی شاعران را نیز ترسیم کرد و یا دگرگونی های روانی، تغییر مشرب و تحول جهان بینی آن ها را مورد مطالعه قرار داد و حتی می توان تا زوایای روح و ضمیر شاعران نفوذ کرد؛ کاری که در پژوهش های ادبی ما کمتر دیده می شود. چنین کاری را نمی توان با مطالعه و بررسیِ موردی و صرفا با اتّکا بر نمونه های موردی از ابیات پراکنده ی سرایندگان عملی کرد. پژوهشی از این قسم، سازوکار علمی خود را دارد و زمینه ی مطالعه و بررسی وسیع تری را می طلبد.