در تحلیل چرایی شکل گیری نتایج انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به ریشه ها و دلایل متعددی اشاره شده و از کیفیت سیاست ورزی حجه الاسلام حسن روحانی و تیم حامی اش در ایام رقابت های انتخاباتی تا موج انتخاباتی ایجادشده توسط گروه های سیاسی در حمایت از ایشان مورد تأکید قرار گرفته است. در این مقاله اما تلاش شده بازتاب ریشه های روان شناختی و احساس محرومیت نسبی شکل گرفته در جامعه ایرانی در شکل گیری موج حمایتی از دکتر روحانی مورد مطالعه قرار گیرد. به طور کلی در چشم انداز فردگرایانه و روان شناختی، شرایط تغییر وضع موجود را باید در تصورات و احساسات فردی که خود متأثر از تحولات اجتماعی است، جست وجو کرد. در این مقاله بر اساس الگوی نظری «تد رابرت گر» و در نظر گرفتن این پیش فرض که نارضایی اجتماعی و تلاش برای تغییر وضع موجود، ناشی از میزان و شدت احساس محرومیت نسبی در میان گروه های گوناگون هر جامعه است، زمینه های ایجاد محرومیت نسبی در جامعه از جمله ادراک و فهم نابرابری در دوران هشت ساله دولت های نهم و دهم مطالعه شده است. در نهایت این جمع بندی به دست آمده که چگونه عوامل گوناگونی همچون گسترش جامعه دانشگاهی و نارضایتی این گروه از عملکرد دولت، شکل گیری شکاف طبقاتی ناشی از اختلاف فاحش درآمد سرانه در میان طبقات گوناگون اجتماعی، افزایش تورم، فاصله میان درآمد و هزینه ها و بیکاری، بازتاب خود را در محرومیت نسبی جامعه، ایجاد سرخوردگی و در نهایت تلاشی عمومی برای تغییر وضع موجود و رأی دادن به بارزترین نامزد انتخاباتی منادی تغییر وضع موجود نشان داده است.