در سال های اخیر در اثر تحولاتی مانند جهانی شدن، گسترشارتباطات، شکل گیری جنبش های جدید اجتماعی، مفاهیم کلاسیک جامعه شناسی سیاسی ماننددولت، ایدئولوژی، قدرت، گروه ها و نظام اجتماعی، طبقه و... تحولات عمیقی یافته اند؛به گونه ای که به نظر می رسد نظریه های مارکسیستی، نظرات اثبات گرایی ورفتارگرایی، تحلیل وبری از جامعه و دولت، نخبه گرایی، کارکردگرایی، پلورالیسموکورپوراتیس م برای تحلی ل جامعه امروز ناتوان و ضعیف به نظر می رسد. در سال هایاخیر، نظریه گفتمان توانسته است بین عناصری مانند قدرت، ایدئولوژی و فرهنگ ارتباطبرقرار کند و در حوزه های مختلف علوم انسانی به ویژه علوم سیاسی، کاربرد وسیعیپیدا کند. در این پژوهش تلاش شده پس از فهم نظریه گفتمان، ماهیت دولت، مبنای شکل گیریگروه های اجتماعی، قدرت، فرهنگ، «جنبش های اجتماعی جدید» و نحوهمنازعه گفتمان ها در عرصه جامعه برای تبدیل شدن به گفتمان هژمون، نقش سوژه درمبارزات سیاسی و «جایگاه دولت» ازمنظر جامعه شناسی سیاسی تحلیل و بررسی شود. از جمله مهم ترین نتایج پژوهش حاضر می توانبه اهمیت یافتن فرهنگ به عنوان عرصه منازعه و مواجهه، توجه به «بازنمودها» ووانموده ها، تکثر نگرش ها و منافع، تفکیک زدایی از حوزه های مختلف جامعه و کشیدهشدن منازعه قدرت به سطح جامعه و عرصه «خیابان» و...اشاره کرد.