نقطة ثقل تحلیل نهادگرایانه، تأکید بر نقش نهادها به عنوانیک متغیر مستقل در شکل دادن به روندها و نتایج کنش های فردی و جمعی و پدیده هایاجتماعی و سیاسی است. علوم اجتماعی معاصر به دلیل غلبة رویکردهای زمینه گرا (در جامعه شناسیو علوم سیاسی) و کمی گرا (در حوز ة اقتصادی) به تحلیل جایگاه متغیر نهادی در شکل دادنبه پدیده های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی توجة کافی نشان نداده است. این مقاله در وهلةنخست در پی معرفی چشم انداز نهادگرایانه در تحلیل اجتماعی و سیاسی، تحولات وتنوعات درونی این رویکرد است. هدف دوم این مقاله آن است که نشان دهد نهادگراییتاریخی به عنوان یکی از گونه های نئونهادگرایی به خاطر دیدگاه پویای خود در مقولةتغییر نهادی، می تواند چارچوبی مناسب برای تلفیق رویکرد نهادگرا و زمینه گرا درتحلیل سیاسی فراهم آورد. مطابق این نگرش، هرچند به اشکال مختلف نهادها باید بهعنوان متغیری مستقل در شکل دادن به رفتارهای کنش گران اجتماعی و سیاسی شود، ایننهادها پدیده های تکوین یافته در متن ستیزه های اجتماعی و سیاسی تاریخی هستند.