سخن گفتن در باره ی رویکردهای دینی کسروی به علت نقدهای تندش به ادیان موجود، چندان آسان نیست. او نه یک نواندیش دینی بود، که از اصلاحات دینی دفاع کند و نه یک بنیادگرای دینی بود، که از بازگشت به اصل دین سخن بگوید؛ بلکه او منتقد دین ها بود که سپس ادعای پیامبری کرد. بنابراین، مساله این است که چرا و چگونه کسروی از نقد دین ها به داعیه داری یک دین جدید پرداخت؟
این مقاله، با سیری در گفتمان دینی کسروی، به این نتیجه می رسد که وی دین را به مثابه ی چراغ هدایت آدمی برای همه ی جوامع در همه ی دوران ها ضروری می شمرد؛ اما دین مورد نظر او به سلاح منطق، خرد و علم عصر نیاز داشت تا توانائی تفهیم و تبیین آموزه هایش را داشته باشد و همگام با دگرگونی های تاریخی متحول گردد. او ادعا می کرد ادیان موجود فاقد چنین خصیصه ای هستند؛ لذا کوشید تا دینی جدید منطبق با نیازهای عصر پدید آورد و آن را جانشین دین های موجود نماید. «پاکدینی» همان دین ساختگی کسروی است که او را در قامت یک پیامبر خودساخته آشکار نمود.