اشکانیان، به منزله دولتی با نظام ملوک الطوایفی که نزدیک به پنج سده در ایرانِ عهد باستان حکمرانی و طولانی ترین حکومت ایران باستان را به نامِ خویش ثبت کرد، در نظام سیاسی و حکومتی خود دارای ویژگی متمایزی در مقایسه با حکومت های هخامنشی، سلوکی و ساسانی بود.البته، برخی از این ویژگی ها وام دار ومیراث دار حکومت های پیشین و برخی نیز ویژه زمام داری آنان بود.در این بین، بر اساس نظام فئودالیته اشکانی، برخی ساتراپ ها یا ایالات با نظارت مستقیم حکومت مرکزی اداره می شدند، برخی در امور داخلی خودمختار بودند و برخی نیز «متحد» این حکومت به شمار می آمدند.بنابراین، شاهنشاهی پارتیان، علاوه بر شهرها، تعدادی از پادشاهی های نیمه مستقل کوچک و ساتراپ ها(استان ها) را نیز دربر می گرفت که از حقوق «هم پیمانان» برخوردار بودند.با این حال، تمامی ایالات و استان های دوران اشکانی وضعیتی یکسان و تعریف شده- به منزله ایالت های کاملاً مطیع، نیمه مستقل/پولیس و یا هم پیمان- نداشتند و برخی از این ایالات همواره درصد قدرت یابی و دستیابی به موقعیتی برتر در جایگاه ایالتی مستقل و یا در زمره هم پیمانان (و گاه مستقل از حکومت مرکزی) بودند.هیرکانیا به مثابه ساتراپی بسیار مهم – که نه تنها حامی برخی از شاهنشاهان اشکانی در مواقع بحرانی بود، بلکه دست کم تا سده نخست میلادی از تختگاه های مهم و ارزشمند و از جنبه سیاسی و استراتژیک، استان مهم اشکانیان به شما می رفت- نمونه ای از این ایالات بود.این ایالت با دردسرهایی که برای اشکانیان ایجاد کرد، در مواقعی مهم از عوامل بحران ساز و اغتشاش برانگیز بود و هرگاه اوضاع سیاسی پیچیده و بغرنجی پیش می آمد، گرایش جدایی خواهانه در پیش می گرفت؛ به گونه ای که این گرایش ها و بحران زایی ِ حاصل از آن، سبب شده است برخی پژوهشگران این ایالت را مستقل از دولت پارتیان، با اهداف و سیاست های کاملاً مخالف با دولت مرکزی و مجزا از آن، قلمداد کنند.این مقاله می کوشد این موضوع را بررسی کند و جوانب گوناگون آن را بکاود.