آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

سرشت دولت پهلوی اول، همواره مورد بررسی و مجادله کلامی از سوی پژوهشگران قرار داشته، اما اجماعی درباره صفت قطعی یا صفت اعظم این دولت حاصل نشده است . در این پژوهش نیز تلاش شده است با ارائه یک الگوی مطالعاتی و فقط از طریق کنکاش در یکی از سیاست های کلان دولت، یعنی سیاست عشایری به فهم و توصیف درون مایه و ماهیت دولت پهلوی اول پرداخته شود . پرسش اصلی این تحقیق این است که با توجه به برنامه ریزی دولت پهلوی اول برای جامعه عشایری، ماهیت این دولت را با چه مؤلفه ای می توان شناساند؟ فرضیه حاضر دلالت بر این دارد که بر پایه عملکرد دولت در قبال جامعه عشایری، صفت ترکیبی نوعی از «دولت مطلقه مدرن» با ماهیت این دولت سنخیت بیشتری را نشان می دهد . در این نوشتار با استناد به اسناد و مدارک و شواهد مرتبط با سیاست عشایری آن دوره، انطباق یا عدم انطباق هایی که تاکنون برای دولت پهلوی به کار برده شده مثل دولت بناپارتی، بزرگ، تأخیری، مطلقه و مدرن و شبه مدرن و به خصوص شباهت و تفاوت های دولت پهلوی اول با دولت های مطلقه و مدرن اروپایی به شیوه توصیفی و تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است . یافته های این پژوهش نشان می دهد، از میان نظریات گوناگون مطرح شده بررسی نظریه جیمز اسکات انطباق بیشتری با ماهیت دولت پهلوی اول دارد. همچنین از آن جایی که مطلق دانستن دولت پهلوی با معیار ویژگی های دولت های مطلقه اروپایی، که تشکیل نوعی از دولت مطلقه را سرآغازی بر پیدایش دولت ملی مدرن می دانند جای تأمل دارد . بنابراین، چنین دولت مطلقه ای را مقدمه ای برای پیدایش دولت ملی مدرن در ایران دانستن، نیز محل تردید خواهد بود .

تبلیغات