آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶

چکیده

اصطلاح بنیادگرایی دینی در مورد گروه های بسته مذهبی به کار می رود که جریان اصلی خود را، که از میان آن برخاسته اند، به دلیل سازش کاری یا غفلت، متهم به فراموشی اصول بنیادین مذهبی می دانند و آن را قبول ندارند و خود را نماینده واقعی دین مزبور می دانند. در این مقاله، برای این که بتوان بنیادگرایی دینی را به منزله جنبشی اجتماعی بررسی کرد، به استفاده از نظریه ای مناسب در زمینه جنبش های اجتماعی نیاز است تا ابعاد بنیادگرایی دینی به منزله جنبشی اجتماعی بر ما روشن شود، بنابراین در این مقاله از نظریه کاستلز بهره جستیم و برای تبیین این جنبش ها در واقعیت از مدل عملی ـ نظری زاهد استفاده کردیم که، علاوه بر توجه به فرد و جامعه، به عامل رابطه در بحث جنبش اجتماعی توجه دارد و با استفاده از این مدل ابعاد جنبش اجتماعی (زمینه اجتماعی و سیاسی جنبش، ایدئولوژی، کنش گران، و خود جنبش) را از سه جریان بنیادگرای دینیِ، یعنی صهیونیسم مسیحی، گوش آمونیم، و القاعده بیرون آوردیم که هریک از آن ها مربوط به یکی از سه دین بزرگ ابراهیمی است. نهایتاً به نقاط مشترک بین این جنبش های بنیادگرا دست پیدا کردیم. این نقاط مشترک عبارت اند از: 1. پدیده ای جهانی اند؛ 2. معتقد به قطعیت متون مقدس اند، اما در عین حال برخوردی گزینشی با آن دارند؛ 3. خواهان بازگشت و تفسیر مجدد بنیادها و مبانی دینی طبق ایدئولوژی مورد نظر خودشان اند؛ 4. جهت گیری سیاسی خاصی دارند و در مقابل نظم سیاسی موجود ایستاده اند؛ 5. از سکولاریسم انتقاد می کنند و واکنشی افراطی به جریان های ضد دین رایج در دوران مدرن اند؛ 6. اکثر آن ها تحت تأثیر عقاید هزاره گرایانه اند.

تبلیغات