از دیرباز توصیف زن و عشق و شیدایی بخش بزرگی از شعر شاعران را به خود اختصاص داده است. می توان گفت تقریباً شاعری وجود ندارد که بخشی از شعرش در این باب نباشد؛ زیرا عشق و عاطفه در واقع احساسی مشترک میان بسیاری از مردم است. در دوره نهضت شعر عربی این مسأله رنگ و بوی دیگری هم به خود گرفت و شاعران به جایگاه اجتماعی زن و تلاش برای اعاده حقوق از دست رفته او نیز پرداختند.
در شعر شوقی که در این دوره زندگی می کرد زن به دو گونه تصویر می شود: نخست مرتبط با مشکلات اجتماعی که گریبانگیر زنان بود و در واقع عامل اصلی جنبش هایی بود که خواهان آزادی زن بودند. دوم تصویر زن به عنوان موضوعی برای تغزل.
هنگامی که اشعار شوقی را می خوانیم با دو نوع برخورد در مورد تغزل مواجه می شویم: یکی گرایش کلاسیک که در غزل سرایی او در مقدمه شعرهای مدحی اش، نیز در شعرهایی که صرفاً در زمینه تغزل هستند به چشم می خورد. دیگری گرایش رمانتیک که در شعرهای نمایشی او خود را نشان می دهد. در این گونه اشعار شاعر از سر احساس و عاطفه شعر می سراید و از آن رو که از زبان قهرمانان داستانش سخن می گوید از آزادی بیان بیشتری برخوردار است.
تلاش ما در این مقاله این است که با بررسی تحلیلی قسمتی از اشعار شوقی در حیطه موضوع مورد نظر، دیدگاه شاعر را در مسائل اجتماعی مربوط به زن ونیز غزل سرایی او (مادی یا معنوی) دریابیم.