مطالعه رابطه چندسویه متون ادبی، از ارتباطات عمیق فرهنگی، داد و ستدهای محتوایی و تعاملات ادبی آن ها در طیّ قرون متمادی، پرده برمی گیرد و به کشف راز زیبایی، کمال هنری و جاودانگی شاهکارهای ادبی می انجامد. مثنوی مولوی، از آن گونه شاهکارهایی است که نه تنها با متون ادبی پیشین رابطه دارد و با آن ها گفت وگو می کند، بلکه سخت با فرهنگ مردم گذشته و اهالی دین و تصوف و عرفان، پیوند می خورد. بررسی و تحقیق در آثاری که بتوان ردّ پای مفاهیم، ایده ها وساخت های مثنوی را در آن ها یافت و نیز، تبیین نوع تعامل مثنوی با این متون، از اهداف پژوهش حاضر است؛ پژوهشی که لاجرم، به کشف منابع و مآخذی نویافته از حکایت هایی منجر شده که در کتاب مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی نیامده اند و سرچشمه های تازه ای از آبشخور فکری مولانا را نمایان می سازد و جنبه های هنرمندی مولانا را تبیین می کند.