آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

«تنهایی» از مسائلی است که آدمی همیشه با آن مواجه بوده و در حوزه های مختلفی چون عشق، عرفان و تصوف، روانشناسی، فلسفه و... معنی و مفهومی خاص داشته است. ادبیّات به عنوان تجلّی گاه اندیشه و عواطف انسانی به طرق مختلف به انعکاس این معانی و مفهوم ها پرداخته است. در شعر صوفیانه فارسی که یکی از پربارترین شاخه های ادبیات فارسی است، در دو دوره کلاسیک و معاصر، توجه ویژه ای به این مسئله شده و «تنهایی» در آن به عنوان یکی از درونمایه های اصلی شعر مطرح شده است. نگارندگان در این گفتار به بررسی تنهایی در شعر صوفیانه فارسی می پردازند و در پایان نتیجه می گیرند که مفهوم «تنهایی» در شعر شاعران صوفیانه سرای کلاسیک، مفهومی برگرفته از عرفان و تصوف ایرانی ـ اسلامی رایج در آن روزگار و به معنی عام خلوت و عزلت است، اما تفاوت هایی نیز بین برداشت های شاعران از تنهایی وجود دارد. برخی چون سنایی بیشتر بر جنبه ظاهری خلوت و عزلت تأکید دارند و بعضی چون مولوی بر جنبه ظاهری و باطنی آن، و عدّه ای چون حافظ بیشتر بر جنبه باطنی آن. کسانی چون سعدی نیز بیشتر به علت رواج این مضمون در آن دوره بدان پرداخته اند و حتی گاهی نیز با نیش و کنایه از آن سخن گفته اند

تبلیغات