قرآن کریم افزون بر این که کتب دینی و آسمانی مسلمانان است، متنی ادبی و هنری است و همه خصوصیات یک اثر هنری را چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوا داراست؛ از سوی دیگر، از آنجا که عرفان و تصوف از یک دیدگاه، نگاه هنری به دین و متون دینی است، در روند تکامل تفسیر، پاره ای از مفسّران با توجه به این دو ویژگی به تفسیر قرآن پرداختند و حاصل آن پدید آمدن شیوه خاصی از تفسیر شد که می توان آن را تفسیر ادبی- عرفانی نامید. نمونه برجسته-ای از این شیوه، نوبت ثالثه تفسیر کشف الاسرار میبدی است. در این مقاله کوشیده ایم با مقایسه این تفسیر با تفسیر روض الجنان ابوالفتوح رازی- که هر دو در قرن ششم نوشته شده است- تأثیر دیدگاه های عرفانی را بر تفسیر قرآن نشان دهیم.