آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۲

چکیده

غالب آثاری که در حوزه اندیشه سیاسی غرب در ایران نگاشته شده اند، در میانه دو رویکرد تاریخ نگارانه و ایدئولوژ ی پردازانه قرار می گیرند. منظور از رویکرد تاریخ نگارانه، رویکردی است که با محور قرار دادن و شرح و بسط مقومات تاریخی شکل گیری یک اندیشه و حواشی وقایع نگارانه آن، از پرداختن به بعد ماهوی بحث یعنی تحلیل، نقد و ارزیابی اندیشه سیاسی غرب باز می ماند. در این راستا، تاریخ نگار اندیشه سیاسی راوی سخنان و نقل قول هایی است که با محور قرار دادن بیوگرافی اندیشمندان، تقویم روزشمار حوادث زندگی وی و تمرکز بر گردآوری داده ها، کم تر از منطق تحلیلی و نقادانه در نوشتار خود بهره می گیرد. سنخ دوم نوشتارهای موجود در حوزه اندیشه سیاسی غرب، واجد خصائلی است که بیش تر آنها را در زمره آثار ایدئولوژی پردازانه قرار می دهد. این دسته از آثار با محور قرار دادن اندیشه ای خاص به ارائه رویکردی بسیط، جهت دار و تجهیزی از آن می پردازند. نویسندگان این قسم آثار در حوزه اندیشه سیاسی، بدون توجه به ضرورت های تبیینی و تحلیلی بحث در صدد القای ایدئولوژی خاصی بر می آیند. در این مقاله ضمن بررسی مبانی، مولفه ها و پیامدهای این دو دیدگاه در آثار موجود پیرامون اندیشه سیاسی غرب در ایران، تلاش می شود ضرورت پرداختن به اندیشه سیاسی از چشم انداز جامعه شناسی اندیشه مورد توجه قرار گیرد. جامعه شناسی اندیشه با نگاهی عمیق و همه جانبه در صدد فهم دقیق ابعاد تاریخی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک اندیشه سیاسی و مهم تر از همه نگرش بازتابی از آن برمی آید. از آن جایی که در نگرش بازتابی به فهم و نقادی برآمده از اقتضائات زمینه ای، ماهیت سوبژکتیو شناخت، و برساخته های فرهنگی- هویتی جایگاه والایی داده می شود، می تواند بیش از هر الگوی دیگری ما را در رهایی از چرخه تقلید و تکرار، و تولید اندیشه بومی یاری دهد.

تبلیغات