یکی از مهمترین پیامدهای رشد شتابان شهرنشینی در دهههای اخیر از هم پاشیدگی نظام توزیع مراکز خدماتی شهری بوده که زمینهساز نابرابری شهروندان در برخورداری از این خدمات شدهاست. بنابراین مهمترین رسالت برنامهریزان و مدیران شهری در این زمینه، تلاش برای دستیابی به آرمان « برابری فرصت ها» در دسترسی گروههای مختلف جامعه شهری به خدمات عمومی و از بین بردن تضاد در تامین فرصتها است. هدف از این تحقیق، تعیین شاخصی یکپارچه برای سنجش عدالت فضایی در توزیع خدمات عمومی شهری است. این شاخص بر اساس توزیع جمعیت، قابلیت دسترسی و کارایی خدمات، با بهرهگیری از دادههای مکانی شهر یاسوج، تحلیل شده است . روش تحقیق به کار رفته در این مقاله توصیفی– تحلیلی است. میزان دستیابی ساکنین به خدمات عمومی با استفاده از مدل تحلیل شبکه دسترسی، مدل تحلیل سلسلهمراتبی و مدل خودهمبستگی فضایی محلی، تعین شده است. از ضریب جینی برای تحلیل نابرابری دستیابی به خدمات شهری و از ضریب موران برای تحلیل معناداری الگوی توزیع در سطح شهر استفاده شده است. نتایج یافتهها از بررسی ضریب جینی، بیانگر نابرابری توزیع در میزان دستیابی ساکنین به خدمات شهری و ضریب موران، بیانگر معناداری الگوی توزیع این بیعدالتیها در میان بلوکهای شهری است. به طوری که میزان سنجش عدالت فضایی محلههای مرکزی و جنوبشرقی شهر ، بالاتر از میانگین بوده که به نوعی، نسبت به جمعیت خود برخورداری بیشتری از خدمات داشته درحالیکه این نسبت در محلههای غرب، شمالشرق و شمال غرب شهر، کمتر از میانگین بوده که بیانگر برخورداری کمتر این محلات نسبت به جمعیت آنهاست ، که نشان از ""دوگانگی شهری"" در یاسوج است. در کل، توزیع خدمات عمومی شهری بر اساس قابلیت دسترسی، کارایی و توزیع جمعیت، عادلانه صورت نگرفته و نسبت برخورداری از خدمات در بخش قابل توجهی از شهر (66 درصد)، کمتر از نسبت جمعیتی آن است.