در خصوص امکان، ضرورت و چگونگی برنامه ریزی فرهنگی، دیدگاههای متعددی مطرح شده است. گروهی با پذیرش امکان مدیریت فرهنگ و تاکید بر ضرورت آن، با هدف همسان سازی اجتماعی، به مدیریتی تمام عیار دست می زنند که با سلب آزادی و اختیار بشری نیز همراه است. در نقطه مقابل این رویکرد تمامت خواه، رویکرد لیبرالی، امکان مدیریت کلان فرهنگ را به خاطر گستردگی مؤلفه های موجود در آن و نیز تعدد ورودی ها و به عبارتی؛ وجود محیط باز، نفی می کنند و قائل به نظم خود انگیخته در این حوزه می باشند. مقاله حاضر بر آن است تا ""نگاه معقول اسلامی"" را از منظر حکمت متعالیه در این خصوص مورد بحث و بررسی قرار دهد و به این پرسشها پاسخ دهد که: اولاً، برنامه ریزی فرهنگی با توجه به دو مسئله محیط تربیتی باز و آزادی و اختیار انسان، چگونه امکان پذیر است؟ ثانیاً، با فرض امکان، چه ضرورتی در این خصوص وجود دارد؟ بدین منظور، اشاره خواهد شد که فرهنگ از سه لایه اصلی مظاهر فرهنگی، ارزشها و عقاید تشکیل می شود. رکن اعتقادی به عنوان لایه زیرین است. در این لایه، مؤلفه تعقل به عنوان مؤلفه ای کلیدی می باشد؛ بدین معنا که تاثیر بر آن به تاثیر بر کل حوزه فرهنگ می انجامد. از این رو، برنامه ریزی عقل محور، امکان مدیریت فرهنگ را در فضای باز موجود، توام با حفظ اختیار و آزادی، به سمت فرهنگ مطلوب فراهم خواهد کرد و امکان «مقاومت فرهنگی» در برابر فرهنگهای مهاجم را نیز ایجاد می کند.