این مقاله بر مبنای پژوهشی در مبانی نظری و بنیان های تجربی نظریه های مدافع نقش توسعه ای شهرهای متوسط تهیه شده و هدف از آن معرفی مساله اهداف روش و یافته های تحقیق است. در اغلب کشورهای در حال توسعه گرایش برنامه ریزان به تمرکززدایی فضایی کاهش نابرابری های منطقه ای و دو گانگی های شهری - روستایی در دهه های اخیر منجر به اتخاذ راهبردهای شهرنشینی متفاوتی گردیده و یکی از مهمترین این راهبردها : تقویت شهرهای متوسط و حمایت از آنهاست این خط مشی بر مبنای این فرض کلی که شهرهای متوسط در فرایند توسعه فضایی مناطق و در نشت آثار توسعه به پیرامون نقش مثبت ایفا می کنند. قرار دارد. از آنجا که تا کنون شناخت کافی از ارتباط بین این راهبرد و نتایج عملی و عینی آن حاصل نگردیده و مطالعات پیرامون آن محدود می باشد پژوهش مذکور با هدف تبیین نقش این شهرها فرضیه هایی را در خصوص وجود رابطه معنی دار بین تقویت بنیان های کالبدی اجتماعی و اقتصادی (ظرفیت سازی در) شهرهای متوسط و متوازن تر شدن نظام شهری منطقه و انگیزش اقتصاد سکونتگاه های پیرامون به آزمون نهاده است. بررسی روندهای موجود نشان می دهد که در شرایط تمرکزگرایی جمعیت شهری و بالا بودن نسبت تمرکز جینی (GINI) در سطح کشور و شدت تمرکز و تجمع جمعیت شهری در استان مورد مطالعه و وجود پدیده نخست شهری (PRIMACY) تعدیل قطب گرایی در توسعه شهری تمرکز زدایی از شهر مسلط از طریق راهکار تقویت شهرهای متوسط اقدامی منطقی در جهت توسعه فضایی منطقه ای می باشد در این میان پرسش اصلی تحقیق آن است که آیا عملا رابطه مثبت بین حمایت از شهرهای متوسط و کاهش درجه نخست شهری و توسعه سکونتگاه های پیرامون وجود دارد و به عبارت دیگر آیا فرضیه های حاکم بر دیدگاه های مدافع نقش توسعه ای (DEVELOMPRNTAL) شهرهای متوسط در کشور ما به ویژه در منطقه مورد نظر قابل پذیرش است و آیا می توان از آن به عنوان یک ابزار نسبتا معتبر جهت اصلاح شبکه شهری به منظور توسعه فضایی استفاده کرد؟ با تدقیق فرض ها و پرسش های فوق و سپس تجمیع آنها الگوی مفهومی و دستگاه فرضیه های تحقیق شکل گرفته است. آنگاه با تعریف فرضیه های قابل آزمون شاخص های مربوط به آنها در قالب یک الگوی تحلیل ارایه گردیده و سپس فرضیه های انتخابی مورد آزمون واقع شده است. مقابله الگوی تحلیل باداده های مورد بررسی در منطقه خراسان و بجنورد چنین نتیجه داد که با تقویت شهر متوسط علائمی از افزایش فاصله نقطه جدایی از سوی شهر متوسط به شهر مسلط کاهش درجه نخست شهری انگیزش اقتصادی سکونتگاه های پیرامون و افزایش کشش پذیری و جاذبه جمعیتی شهر پدیدار گردیده است.