مطالب مرتبط با کلیدواژه

دولت پساسرزمینی


۱.

جهانی شدن سیاست و چالش “دولت سرزمینی” وبر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جهانی شدن سیاست دولت سرزمینی دولت پساسرزمینی گونه آرمانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۸۶ تعداد دانلود : ۸۵۲
مفهوم جهانی شدن در زمینه سیاست به مجموعه فرآیندهای پیچیده ای می گویند که به موجب آن دولت های ملی به نحو فزاینده ای به یکدیگر مرتبط و وابسته می شوند. در دوره جهانی شدن، که دوره فراتر رفتن از سرزمین های ملی است و انسان ها برحسب توانمندی های اطلاعاتی، از حاشیه خارج و به متن جهانی شدن وارد می شوند و تکثرگرایی زمینه بیشتری پیدا می کند؛ دولت ها از شکل سرزمینی و محدود به یک موقعیت ژئوپولیتیکی خاص و ثابت، خارج شده و الگوهای رفتاری آنها نیز (به ویژه اقتصادی) فقط تابع موقعیت جغرافیایی سرزمینی مشخص نیست. جهانی شدن با نظم دهی مجدد به زمان و مکان، سرزمینی بودن روابط بین الملل سنتی را تغییر می دهد و دیگر به گره خوردن ساختارهای اقتدار با بازیگران سرزمینی نیازی نیست. دولت ملی ابزار مؤثری برای حاکمیت بر قلمرو خاص است و جهانی شدن فرآیندی متکی به قلمرو فراملی است که حاکمیت سرزمینی را با چالش مواجه می کند. موضوع این جستار، این است که متأثر از جهانی شدن سیاست، امروزه «دولت سرزمینی» کاملاً منطبق بر ویژگی های کلاسیک نظریه دولت سرزمینی ماکس وِبِر نیست؛ البته باید تغییرات به وجود آمده در این پدیده در طول قرن کنونی را در نظر گرفت. برای توضیح این موضوع ابتدا همگام با شناخت گونه آرمانی «دولت پساسرزمینی»، ویژگی های آن را با گونه «دولت سرزمینی» وبری در ابعاد جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، سازمانی و حقوقی، مقایسه می کنیم؛ سپس از دریچه این دو گونه، نگاهی به تغییرات صورت گرفته در دولت معاصر ایران، در جهان جهانی شده می افکنیم. این پژوهش بر اهمیت ویژگی جهانی شدن و تغییرات آن تأکید دارد که پدیده دولت سرزمینی از سر می گذراند.
۲.

انگاره «دولت ملی» در بینش ژئوپلیتیک پسا مدرن (گذر از دولت محوری عصر مدرن)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دولت - ملت ژئوپلیتیک مدرن ژئوپلیتیک پسا مدرن دولت پساسرزمینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۱ تعداد دانلود : ۱۳۵
از گذشته تا به امروز دگرگونی های عملی و نظری بسیاری در گفتمان های جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک رخ داده است. «دولت – ملت» که بحث هسته در مطالعات جغرافیای سیاسی و ژئوپلیتیک است؛ به تبع این تحولات به طور طبیعی بی نصیب نمانده است. نوشتار حاضر با رویکرد تفسیری و بهره گیری از داده های کتابخانه ای به دنبال پاسخ به این سوال است که در گذار از ژئوپلیتیک مدرن به پسا مدرن، گفتمان «دولت- ملت» دچار چه تحول و تغییرات ماهیتی شده است؟ طبیعی است که در هر عصری گفتمانی با ویژگی های خاص خود حاکم باشد. مشخصه هایی چون: یکپارچگی، تک بعدی بودن، عینیت گرایی، قطعیت گرایی و مبنا گرایی که در گفتمان مدرنیته، باعث شده است که دولت مدرن، دولتی با ویژگی های خاص جغرافیایی، سیاسی، حقوقی، اجتماعی، هویتی و ... باشد. حال آنکه به تبع از ویژگی های پستمدرنیته ]و گفتمان های حاکم بر آن[ چون: تکثر گرایی و عدم اطلاق، نفی روایتی خاص و... ؛ دولت به عنوان یک مرجع تام (حاکمیتی، امنیتی، قدرتی و...)، به هیچ وجه پذیرفته شدنی نیست. اجمالاً هدف این پژوهش مقایسه و تببیین ابعاد و ارکان: اجتماعی (بعد ملت و ملی گرایی)، سیاسی (بعد حکومت)، حقوقی (بعد حاکمیتی)، دولت (کشور) در گذار از مدرن به پست مدرن است. در پایان به چالش و تهدیدهای دولت پست مدرن (پساسرزمینی) در این گذار اشاره خواهد شد.