مطالب مرتبط با کلیدواژه

کمپانی هندشرقی


۱.

بررسی و تحلیل تاریخی حضور و فعالیت میسیونرهای مسیحی از سقوط صفویه تا برآمدن قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افشاریه زندیه پاپ میسیونر کمپانی هندشرقی فرقه های مسیحی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی تاریخ ایران اسلامی حکومت های ایرانی- اسلامی افشار اجتماعی
  2. حوزه‌های تخصصی تاریخ ایران اسلامی حکومت های ایرانی- اسلامی زندیه اجتماعی
  3. حوزه‌های تخصصی تاریخ گروه های ویژه تاریخ ادیان
تعداد بازدید : ۲۶۱۷ تعداد دانلود : ۱۱۲۹
چکیده فعالیت مبلغان مسیحی در ایران سابقه ای بس طولانی دارد. از آنجا که مسیحیت در ذات خود آئینی تبلیغی است، کشیشان مسیحی اروپایی از همان سده های نخستین شکل گیری نهاد کلیسا و با حمایت پاپ، تبلیغ و موعظه در میان ملل دیگر رامجدانه پیگیری کردند و طی اعصار مختلف از دوره صفویه به بعد سعی فراوانی نمودند تا فعالیت های تبلیغی را با اهداف سیاسی و اقتصادی همراه کنند. از آنجاکه امپراطوری عثمانی حائل میان ایران و اروپا و در عین حال دشمن مشترک هر دو بود، لذا فعالیت کشیشان مسیحی اروپایی در راستای اهداف سیاسی مبارزه با عثمانی و پیگیری تبلیغ مسیحیت در ایران، روبه افزایش نهاد. براین عوامل باید به شرایط مساعد داخلی ایران، از جمله روحیه مهمان نوازی وسعه صدر ایرانیان در برخورد با ادیان دیگر اشاره کرد که شرایط مناسبی را برای حضور کشیشان مسیحی اروپایی در ایران فراهم نمود. ازمیان فرقه های متعدد مسیحی، پنج فرقه فعالیت های تبلیغی و مأموریت های سیاسی عمده ای را در ایران از عصر صفویه تا قاجار انجام دادند که عبارتند از فرقه های: کارملیت، دومینیکن، یسوعی، کاپوسن و آگوستین. از اواخر عصرصفوی سیاست عثمانی ستیزی سلاطین صفوی کاهش یافت و در نتیجه اقدامات کشیشان مسیحی با ناکامی مواجه گردید. این روند، به آرامی دردوره بعد از سقوط صفویه هم ادامه یافت. نقشه های بلندپروازانه مبلغان مسیحی برای تبلیغ در میان مسلمانان نه تنها موفقیتی در برنداشت بلکه باشکست مواجه گردید. جالب آنکه کشیشان مسیحی پس از سقوط صفویه موفقیت چندانی در جذب اقلیت های مسیحی ایران از جمله ارامنه مسیحی، گرجی ها، یهودی ها و ... کسب نکردند. مهمتر آنکه اوضاع داخلی ایران در عصر جانشینان نادرشاه افشار سرشار از هرج و مرج و آشفتگی بود و فرصتی برای حضور مؤثر مبلغان مسیحی اروپایی در ایران باقی نمی گذاشت. کریم خان نیز در زمینه رونق حضور اروپاییان کوشید. اما دولتش مستعجل بود و آشوب های داخلی و جدال های متناوب جانشینان کریم خان باعث گردید تا فرقه های مختلف مسیحی اروپایی هر گونه تلاش دینی- سیاسی و اقتصادی را در ایران جایز ندانند و لذا شاهد رکود فعالیت های آنان هستیم.
۲.

بازکاوی نقش انگلستان و کمپانی هند شرقی در جدایی افغانستان از ایرانِ دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ایران انگلستان افغانستان کمپانی هندشرقی شاهان قاجار عهدنامه پاریس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۴۷ تعداد دانلود : ۱۱۱۱
در دوره قاجار، افغانستان به علت سرکشی مقطعی و توأم با تجاوز حکام هرات و قندهار و کابل، به دیگر نواحی خراسان وتمایل قاجار ها برای اعاده حاکمیت ایران در این مناطق، در کانون توجه قرار گرفت. در عرصه بین المللی نیز، سلطه انگلستان و کمپانی هندشرقی اش بر هندوستان و ترس و واهمه آنان از حملات افغانان دُرانی به آنجا ورقابت های استعماری با فرانسه و روسیه، سبب اهمیت یافتن این منطقه شد. انگلیسی ها در زمان فتحعلی شاه، با سیاست اعزام سفیر و انعقاد برخی قراردادها، وی را بر ضد زمان شاه دُرانی تحریک کردند؛ سپس با وعده های واهی، مانند مساعدت مالی و نظامی برای مقابله با روس ها و استرداد مناطق قفقاز، مانع از اتحاد فرانسویان با ایران و نفوذ احتمالی شان در افغانستان و هندوستان شدند. در زمان محمدشاه، ترس از نفوذ روس ها در آسیای مرکزی و افغانستان، آنان را واداشت تا با بهره گیری از سیاست ایجاد چالش و تهدید، هم حاکم هرات را علیه دولت ایران بشورانند و هم با حمله به جزایر خلیج فارس، مانع از فتح هرات و دیگر نواحی افغانستان توسط ایران شوند. در دوره ناصری نیز، بی درایتی ناصرالدین شاه و صدراعظم وی، آقاخان، سبب شد تا انگلیسی ها ابتدا قرار داد سال 1269ق/1852م را به ایران تحمیل کرده و سپس، با استفاده از سیاست جنگ طلبی و اشغال جنوب ایران و تحمیل عهدنامه پاریس، افغانستان را از ایران جدا کنند.
۳.

فارسی از زبان کلاسیک تا زبانی بیگانه (سیاست زبانی کمپانی هند شرقی در رویارویی با زبان فارسی در شبه قاره هند)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۳۱۵ تعداد دانلود : ۱۳۶
در این مقاله به مطالعه سیاست زبانی کمپانی هند شرقی درباره زبان فارسی بین سال های 1780 تا 1838 براساس منابع تاریخی پرداخته ایم. در این مقطع زمانی، فارسی زبان تثبیت شده در محاکم قضایی، اداری و آفرینش های ادبی بود و بیشتر دانش استعماری مورد نیاز بریتانیا بر پایه مطالعه و بررسی منابع فارسی شکل می گرفت. در پژوهش حاضر این نظریه را که دانش استعماری به موجب روندی از گفتگو بین استعمارگران و محیط ادبی/فکری بومی حاصل شده، به بحث می گذاریم. منشیان فارسی نویس هندی ازجمله کسانی بودند که مهارت های لازم را در علم فارسی و همچنین دانش هایی به ویژه تاریخ نگاری داشتند که استفاده از آن زمینه های مورد نیاز شکل دهی نظریه های انگلیسی ها درباره تاریخ و تمدن هند را فراهم آورد. علاوه بر اینها بحث های گوناگون میان تصمیم گیرنده های سیاست های استعماری اعم از شرق گرایان و انگلیسی گرایان در باب موضوع انتخاب یا جایگزینی زبان رسمی واحد را مطالعه می کنیم که در نهایت به جایگزینی زبان های بومی بخوانید انگلیسی به منزله زبان رسمی محاکم قضایی و اداری به سال 1837 منتهی شده است. با این همه زبان فارسی توانست همچنان به مثابه زبان خلاقیت های ادبی و مهمتر از همه به منزله بخشی از زندگی فرهنگی مردم هند به حیات خود ادامه دهد. اگرچه از رسمیت افتادن زبان فارسی، ضربه محکمی بر پیکر آن بود، علت اصلی افول زبان فارسی را باید در فضای تدریجی رشد و نمو زبان های بومی در دوره های آتی جست؛ نه در تقابل آن با زبان انگلیسی. در این مقاله کوشیده ایم نگاهی به غنای تاریخی زبان و ادبیات فارسی در هند و در بافت موقعیت استعماری، به ویژه در دوره های آغازین آن بیندازیم و ردپای این روند تاریخی را که به موجب آن، زبانی که در آغاز یکی از زبان های قدیمی هند به شمار می رفت، بعدها از جانب انگلیسی ها زبانی بیگانه نامیده شد و لغو آن در دستور کار استعمار قرار گرفت دنبال نمائیم.