مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
سازوکارهای راهبری شرکتی
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام این تحقیق، بررسی تأثیر سازوکارهای راهبری شرکتی بر واکنش سرمایه گذاران نسبت به کیفیت حسابرسی می باشد. به این منظور، ابتدا رابطه کیفیت حسابرسی و سازوکارهای راهبری شرکتی با بازده آتی سهام مورد آزمون قرار گرفت. سپس، تأثیر سازوکارهای راهبری شرکتی بر رابطه بین کیفیت حسابرسی و بازده آتی سهام بررسی شد.
جامعه آماری این تحقیق شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1383 تا 1390 می باشد. نتایج تحقیق حاکی از وجود رابطه معنی دار بین معیارهای کیفیت حسابرسی (به استثنای اندازه مؤسسه حسابرسی) و سازوکارهای راهبری شرکتی (به استثنای درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره) با بازده آتی سهام است. همچنین نتایج نشان داد که سازوکارهای راهبری شرکتی بر رابطه بین کیفیت حسابرسی و بازده آتی سهام، تأثیر معنی داری ندارد
مطالعه اثر تعدیل کنندگی سازوکارهای راهبری شرکتی بر ارتباط بین مدیریت سود و قدرت پیش بینی کنندگی سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده قدرت پیش بینی کنندگی سود به عنوان یکی از معیارهای ارزیابی کیفیت سود همواره مورد توجه استفاده کنندگان برون سازمانی و درون سازمانی می باشد. لذا مطالعه چگونگی تاثیر خط و مشی راهبری شرکتی و مدیریت سود به عنوان مکانیزم های مدیریتی براین ویژگی می تواند مفید باشد. از این رو، پژوهش حاضر درصدد بررسی سه هدف زیر است: هدف اول این پژوهش، بررسی تاثیر مدیریت سود بر قدرت پیش بینی کنندگی سود است. دومین هدف، اثر تعدیل-کنندگی سازوکارهای راهبری شرکتی بر ارتباط بین مدیریت سود و قدرت پیش بینی کنندگی سود را مورد مطالعه قرار می دهد و در نهایت نیز اثر تعدیل کنندگی سازوکارهای راهبری شرکتی بر ارتباط بین مدیریت سود و قدرت پیش بینی کنندگی سود باتوجه به اندازه شرکت های ایرانی مورد بررسی قرار می گیرد. به همین جهت، داده های مربوط به 121 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دوره زمانی 1387- 1392 به روش داده های ترکیبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج نشان داد که مدیریت سود منجر به کاهش قدرت پیش بینی کنندگی سود می شود و سازوکارهای راهبری شرکتی اثر تعدیل کننده بر ارتباط بین مدیریت سود و قدرت پیش بینی کنندگی سود دارد. همچنین این اثر در شرکت های بزرگ نمونه مثبت بوده و در شرکت های کوچک نمونه علیرغم قدرت پیش بینی کنندگی بیشتر سود، منفی بوده است.
تدوین چارچوب مطلوب راهبری شرکتی برای بین المللی شدن: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل محیط جهانی صنعت نفت و تحولات آن نشان می دهد که صنعت نفت یک بخش ضروری از انرژی و اقتصاد جهان باقی می ماند، ولی در یک محیط متفاوت و با ویژگی هایی تغییریافته؛ صنعتی با فناوری ها، چالش ها، الزام ها، فرصت ها و بازیگرانی متفاوت که در نتیجه نیازمند بازآفرینی در مدل راهبری شرکتی بازیگران در راستای تطابق با تغییرهای محیطی است. در این راستا، یکی از اصلاحات بنیادین مورد نیاز شرکت ملّی نفت ایران به منظور تطابق با محیط جدید، بین المللی شدن است. یکی از اولین اقدام ها در جهت بین المللی شدن، تغییر چارچوب راهبری شرکتی با شرایط بازار و دنیای صنعت نفت است. اهمیت این پژوهش در تبیین مدل مطلوب راهبری شرکتی برای افزایش بهره وری شرکت ملّی نفت ایران، و به طور کلی اقتصاد ایران تعیین می شود. هدف این پژوهش تدوین مدل مطلوب راهبری شرکتی برای شرکت ملّی نفت در راستای بین المللی شدن مبتنی بر روش کیفی داده بنیاد است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مدل مطلوب راهبری شرکتی شامل تغییرهای اساسی در جهت گیری کلان راهبری شرکتی در راستای ایجاد توازن میان اهداف تجاری و غیرتجاری به منظور ایجاد بهترین عملکرد در طولانی مدت است. به این منظور، باید سازوکارهای داخلی و خارجی راهبری شرکتی در شرکت ملّی نفت ایران تغییر یابد. چارچوب مطلوب راهبری شرکتی زمینه ساز پیامد هایی مانند جذب سرمایه گذاری های خارجی، دسترسی به شبکه توانمندی های بین المللی و انتقال فناوری، قدرت تاثیرگذاری در مناسبات سیاسی اقتصادی بین المللی، و توسعه توانمندی های مختلف حاصل از فعالیت های بین المللی می شود.
سطح افشا و عوامل تعیین کنندهآن در بانک ها با تأکید بر سازوکارهای راهبری شرکتی و محوریت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی دوره ۱۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۲
357 - 376
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش ارزیابی سطح افشای اطلاعات موجود در بانک های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. همچنین، این مطالعه به بررسی برخی عوامل مؤثر بر سطح افشای بانک ها با تأکید بر سازوکارهای راهبری شرکتی پرداخته است. با توجه به اینکه در اقتصاد یک کشور، بخش بانکداری در موفقیت آن و ایجاد اقتصاد برتر نقش مهمی بازی می کند و راهبری شرکتی بانک ها در این زمینه بسیار تأثیرگذار است، این پژوهش بانک ها را در مرکز توجه خود قرار داده است. با استفاده از رویکرد تحلیل میانگین افشا، از چک لیست افشا جهت اندازه گیری سطح افشای اطلاعات بانک ها استفاده شده است. متغیرهای راهبری شرکتی آزمون شده در این مطالعه شامل اندازه هیئت مدیره، غیرموظف بودن هیئت مدیره و درصد سهامداران نهادی است. از اطلاعات بیست بانک در سال های 1390-1392 استفاده شده است. نتایج آزمو لیمر (چاو) نشان داد که الگوی مناسب برای برآورد مدل مورد بررسی در طبقه Poolقرار دارد. نتایج پژوهش نشان می دهد که سطح افشای بهتر در بخش بانکداری از طریق داشتن درصد سهامداران نهادی بیشتر کسب می شود. همچنین، بین غیرموظف بودن هیئت مدیره و سطح افشای بانک ها رابطه معناداری وجود داشت. این در حالی است که بین اندازه هیئت مدیره با سطح افشا رابطه معناداری وجود ندارد.
راهبری شرکتی و ارزشیابی شرکت: مدلی با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های حسابداری و حسابرسی سال ۱۸ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۶۴
129 - 150
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق رابطه بین سازوکارهای راهبری شرکتی، شامل اندازه هیات مدیره، عدم داشتن پست اجرایی در شرکت توسط رئیس هیات مدیره، نسبت اعضای غیر موظف هیات مدیره و درصد سرمایه گذاران نهادی، با ارزش سهام شرکت، بررسی می شود. جهت ایجاد ارتباط بین عناصر راهبری شرکتی و ارزش سهام شرکت از مدل ارزشیابی اولسون(1995) استفاده شده و سازوکارهای راهبری شرکتی جایگزین بخش "سایر اطلاعات" در این مدل می گردند. پیشینه تحقیق نشان می دهد که بین سازوکارهای راهبری شرکتی و قیمت سهام شرکت یک رابطه خطی و مشخص وجود ندارد، به همین دلیل شبکه عصبی مصنوعی نیز برای شناخت هر گونه روابط بین متغیرهای مدل بکار می رود، به عبارت دیگر فرض پویایی خطی اطلاعات، در مدل اولسون به چالش کشیده می شود. بعد از طراحی مدل شبکه عصبی مصنوعی، نتایج حاصله با روش حداقل مربعات معمولی مقایسه شده است. برای طراحی مدل شبکه عصبی و تشکیل معادله رگرسیون خطی، جمعا از اطلاعات 776 سال- شرکت و برای آزمون شبکه عصبی و رگرسیون خطی از اطلاعات 62 سال شرکت در طی سال های 1389-1380 استفاده گردیده است. شبکه عصبی مورد استفاده در این تحقیق از نوع پرسپترون چندلایه با الگوریتم یادگیری پس انتشار خطا است و در آن از دو لایه میانی جهت شبیه سازی روابط بین متغیرها استفاده شده است.
نتایج حاکی از آن است که: 1. استفاده از سازوکارهای راهبری شرکتی به عنوان بخش سایر اطلاعات در مدل اولسون باعث افزایش قدرت توضیح دهندگی مدل ارزشیابی مذکور می شود، و 2. استفاده از شبکه عصبی مصنوعی نسبت به روش حداقل مربعات معمولی، برای تحلیل روابط بین متغیرها، قدرت توضیح دهندگی و دقت مدل را بالا می برد.
بررسی رابطه بین سازوکارهای راهبری شرکتی و ریسک سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های حسابداری و حسابرسی سال ۲۱ بهار ۱۳۹۳ شماره ۱
109 - 126
حوزه های تخصصی:
سیاست اقتصاد آزاد و افزایش ارتباطات در میان شرکت ها، به تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر منجر شده است، از این رو مدیران در عملیات اصلی خود با عدم اطمینان های زیادی مواجه می شوند. برای مقابله با این عدم اطمینان ها مدیران باید از مناسب ترین سیاست های مدیریتی استفاده کنند که این امر از طریق اجرای سازوکارهای راهبری شرکتی میسر می شود. به طور نظری، سازوکارهای راهبری شرکتی، می تواند همچون وسیله ای برای تغییر در ریسک سیستماتیک به کار رود. این نوشتار به بررسی رابطه بین سازوکارهای راهبری شرکتی و ریسک سیستماتیک در میان شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می پردازد. برای تحقق این هدف، از اطلاعات 154 شرکت در بازه زمانی 1383 تا 1390 استفاده شده است. روش آماری به کار رفته برای آزمون فرضیه ها، رگرسیون حداقل مربعات معمولی است. مدل پژوهش ابتدا در سطح کل داده ها و سپس به منظور بررسی دقیق تر هر یک از فرضیه ها، بر اساس تقسیم بندی مدل پراستیو (2011) در سطح سه طبقه مختلف از شرکت ها (شرکت های دارای بتای کوچکتر از نیم به منزله شرکت هایی با ریسک پایین، شرکت های دارای بتای بزرگتر از نیم و کوچکتر از یک، نشان دهنده شرکت هایی با ریسک متوسط و شرکت های دارای بتای بزرگتر از یک، نماینده شرکت هایی با ریسک بالا) اجرا شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بین درصد سهامداران نهادی که یکی از عناصر و سازوکارهای راهبری شرکتی شمرده می شود و ریسک سیستماتیک، ارتباط معناداری وجود دارد. رابطه بین درصد اعضای غیر موظف هیئت مدیره و ریسک سیستماتیک در سطح کلی، معکوس و در سایر طبقات شرکت ها معنادار نیست.