مطالب مرتبط با کلیدواژه

منطقه بودگی


۱.

نومنطقه گرایی و سرمایه داری رفاقتی در جغرافیای سیاسی غرب آسیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جغرافیای سیاسی نومنطقه گرایی سرمایه داری رفاقتی منطقه بودگی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۱۱
جغرافیای سیاسی خاورمیانه به لحاظ ساختار اقتصادسیاسی، به گونه ای است که زداینده مفهوم منطقه از ادبیات این پهنه جغرافیایی است. در ادبیات نو منطقه گرائی ماهیت عملکرد اقتصادسیاسی و پیامدهای حاکم بر آن، اهمیت بسیار زیادی در پذیرش یا عدم پذیرش مجموعه کشورها بعنوان هم منطقه دارد. اغلب کشورهای غرب آسیا بن مایه ها و عملکرد اقتصاد سیاسی شان به صورت غیر رقابتی بوده و ماهیتی رفاقتی و گلخانه ای دارد که در اصطلاح به آن سرمایه داری دیاسپورا یا دستچین می گویند. چنین مدلی از اقتصاد سیاسی تبعات منع از برسمیت شناختن منطقه بودگی برای این خطه جغرافیایی را بهمراه دارد. در این راستا مقاله درصدد پاسخ به این سوال اصلی است که نظر به تحولات نوپدید در ادبیات نومنطقه گرائی، ماهیت اقتصاد سیاسی خاورمیانه چه تاثیری در به چالش کشیدن هم منطقه بودن کشورهای خاورمیانه دارد؟ فرضیه مقاله با استفاده از روش های تحلیل و تبیین براین باور است که ذیل ادبیات جدید نومنطقه گرائی، اقتصاد سیاسی خاورمیانه در قالب سرمایه داری رفاقتی از اواخر دهه ۱۹۷۰ تاکنون، تحت عنوان آزادسازی در عمل با شاخص هایی چون تصرف مقرراتی، خصوصی سازی به نفع موسسات مالی بین المللی، بخشش های مالیاتی و برخورداری از وام های سهل الوصول برای بنگاه های متصل سیاسی، مجوزهای واردات و صادرات، قراردادهای تدارکاتی و بهره مندی از انحصارات به نفع اقلیت حاکم را دارد که در نهایت منجربه تمرکزیابی گسترده در لفافه تمرکززدایی وحکمرانی خوب، بازتولید فساد و زائل شدن مفهوم همتائی جغرافیائی در خاورمیانه می شود.
۲.

جغرافیای سیاسی غرب آسیا و نظریه های نومنطقه گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جغرافیای سیاسی نو منطقه گرایی منطقه بودگی همگرایی منطقه ای

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۱
بر اساس ادبیات منطقه گرایی جدید باید میان منطقه و پهنای جغرافیایی تفکیک علمی قایل شویم. در این جا منطقه را گروهی از کشورها که پروژه سیاسی مشترک کمابیش صریحی دارند، هدف واحدی در عرصه جهانی دنبال می کنند و الگوهای رفتاری منطقه ای مشترکی از خود نشان می دهند، تعریف می کنیم. در ادبیات نو منطقه گرایی، ابعاد جغرافیایی یا حتی اقتصادی صرف، تضعیف می شوند و مابه ازای آن کارکردهایی چون میزان توسعه یافتگی سیاسی، ماهیت و عملکرد اقتصاد سیاسی و ائتلاف سازی منطقه ای در تاسیس و به رسمیت شناختن مناطق جغرافیایی اهمیت میابند. در این راستا سوال اصلی مقاله این است که نظر به تحولات تئوریک جدید در بعد نومنطقه گرایی جغرافیایی، آیا می توان کماکان غرب آسیا را بعنوان یک "منطقه جغرافیایی" تعریف کرد ؟ فرضیه مقاله با روش های تحلیلی و تبیینی، با توجه به گذار نظریه های منطقه گرایی جدید از صرف معیارهای جغرافیایی، بوم شناختی و یا حتی اقتصادی در تاسیس مناطق، پیش فرض های اولیه و بنیادین تاسیس و بقای همتائی جغرافیایی در غرب آسیا را منوط به تحقق فاکتورهای چون سلسله مراتبی شدن، ائتلاف سازی منطقه ای، استقرار مجموعه امنیتی درون نهاد، بنای اقتصادسیاسی رقابتی و بازنگری در ساختارهای نهادی می داند.