مطالب مرتبط با کلیدواژه

نظریه قدرت


۱.

مصلحت بینی و واقع گرایی در اندیشه های سیاسی ماکیاولی و خواجه نظام الملک(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۰۸ تعداد دانلود : ۱۳۸
آنچه مطمح نظر ماکیاولی، متفکر بزرگ سیاسی سده های پانزدهم و شانزدهم ایتالیا بوده است، این مهم بود که چگونه می توان روش های اجرایی و درست به دست داد، تا بدان دست آویز، ایتالیا و فلورانس را از هجوم ویرانی و تباهی نجات داد. بدین ترتیب، ماکیاولی به واقع گرایی و مصلحت اندیشی در نظریات خویش به عنوان دو رکن اساسی در امور سیاسی، توجه عمده نمود. باید گفت که خواجه نظام الملک نیز با عنایت به واقعیت و مصلحت به موضوع سیاست می پرداخته و از این طریق سعی در یکپارچه نمودن قلمرو سلجوقی داشته است. توجه به تشکیلات سیاسی و سیستمی کردن آن ، نشان از نگاه متجددانه خواجه به موضوع سیاست دارد. با این حال ، آنچه از نظریه ماکیاولی محقق شد ، شکل گیری وحدت ملی و مصلحت عمومی بود ، ولی از نظریه خواجه گرایش به استبداد و مصلحت شخصی به دست آمد که تا دیر زمانی تفکر سیاسی مسلط در ایران بوده است. در این نوشتار علاوه بر موارد تشابه در نظام اندیشه ماکیاولی و خواجه، به تفاوت ها نیز اشاره خواهیم نمود. درواقع باید توجه داشت که به رغم تفاوت بین تفکر شهودگرای ایرانی و عقل گرای غربی، شباهت های زیادی بین اندیشه های خواجه و ماکیاولی وجود دارد.
۲.

تبارشناسی در پژوهش های حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی با تمرکز بر دیدگاه میشل فوکو

تعداد بازدید : ۹۳ تعداد دانلود : ۸۵
تبارشناسی در نظریه قدرت، از دیدگاه میشل فوکو به مطالعه ریشه ها، نسبت ها، و توسعه تاریخی یک تبار، خانواده، یا گروه اجتماعی می پردازد و نشان می دهد که چگونه ایدئولوژی ها و نیروهای قدرت میتوانند تفسیر و شناخت در مورد هویت و تبار را شکل دهند. این دیدگاه با تمرکز بیشتر در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی در راستای مباحثی همچون فرداده، فراپیشینه، پیشینه پژوهش و استناددهی علمیبه آثار دیگر نویسندگان و صاحبان نظریه کاربرد دارد. هدف: هدف از پژوهش حاضر، بازنگری در مفاهیم و حوزه های کاربردی مهم در علم اطلاعات و دانش شناسی به منظور بازاندیشی تبارشناسی در موارد مذکور با تاکید بر نظریه قدرت میشل فوکو است. روش پژوهش: روش این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است. به این صورت که با استفاده از منابع کتابخانه ای و مطالعه ی متون موجود مبانی نظری ذیل حوزه پژوهش استخراج شده و بر اساس تطبیق داده های به دست آمده با نظریه ای که نقطه تمرکز بحث است، در نهایت تطبیق، تحلیل و نتیجه گیری خواهد شد. بیان مسئله: پژوهش حاضردر پی یافتن روابط تبارشناختی موجود در فراداده ها، فراپیشینه ها، پیشینه نامه ها، شاخص هرش، ضریب تاثیر مجله و شبکه استنادات علمیبه عنوان عاملان موثر در شکل گیری پژوهش های علم اطلاعات و دانش شناسی با تاکید بر دیدگاه میشل فوکو در مفهوم قدرت طرح ریزی شده است. مباحث اصلی: در این مقاله نقش مهم نسب شناسی علمیدر استناد دهی علمی، فراداده، فرا پیشینه، پیشینه نامه پژوهش و در کلیه مباحثی که به نحوی در باز اندیشی تبارشناسی در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی کمک کننده خواهد بود، تبیین شده است. همچنین لازم به ذکر است، به منظور برقراری ارتباط مباحث با انواع روش های پژوهش بخشی از مطالب مقاله در راستای وضعیت کنونی پژوهش و انواع آن در علم اطلاعات و دانش شناسی تبیین و توصیف شده؛ در همین راستا جایگاه پژوهش کیفی در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی به عنوان نقطه تمرکز بحث حاضر با تاکید بیشتری بررسی و وضعیت سنجی شده است. در نهایت بحث حاضر با عنایت به نتایج به دست آمده در تطبیق با نظریه قدرت میشل فوکو تحلیل و نتیجه گیری شده است.
۳.

برآمدن و بر افتادن «گروس» در ساختار تقسیمات کشوری ایران ( بر مبنای مدل قدرت)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گروس بیجار کردستان تقسیمات کشوری ایران حاکمان گروس نظریه قدرت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۵۴ تعداد دانلود : ۱۲۹
گروس که بسیاری آن را با نام امیرنظام گروسی (دولتمرد دوره قاجار) می شناسند، براساس منابع در دسترس، منطقه ای مشتمل بر 1700 تا 1800 کیلومترمربع و از اجزای اصلی ساختار تقسیمات کشوری غرب ایران از اوایل دوره صفوی تا اواسط دوره پهلوی بوده است. این منطقه گاه تحت حکومت کردستان و در بیشتر موارد با حاکم نشین مستقل اداره می شد. نوشتار حاضر با تکیه بر اسناد و مدارک رسمی و غیررسمی به روش تاریخی- استنادی، درصدد بیان موقعیت این منطقه با تاکید بر نام آن در ساختار تقسیمات کشوری ایران است. نتایج تحقیق نشان می دهد اطلاق رسمی نام گروس به این منطقه، کمی پیش از دوره صفوی تا اواسط دوره پهلوی متداول بوده و پس از آن اگرچه در حافظه فرهنگی باقی مانده اما در پیکره جغرافیایی ایران با نام بیجار شناسایی شده است. نویسنده در این مقاله درصدد بیان مقاطع حضور، اطلاق و حذف رسمی این نام جغرافیایی در میان مکاتبات، مصوبات، اسناد و منابع رسمی و غیررسمی در ساختار تقسیمات کشوری ایران است. به نظر می رسد قدرت گرفتن ایل گروس در دوره صفوی و پس از آن موقعیت امیرنظام گروسی در دوره قاجار، در اطلاق نام گروس و ارتقای این منطقه و افول قدرت ایل، در تغییر نام آن نقش تعیین کننده ای داشته است.