مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
مدیریت زنجیره عرضه
حوزه های تخصصی:
اگرچه تحقیقات بسیاری در زمینه نظریههای علمی و تجربههای عملی در حوزه مدیریت زنجیره عرضه (SCM ) بهعمل آمده و ارزیابی عملکرد آن نیز از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته است، باوجود این، موضوع ارزیابی عملکرد SCM از نقطه نظرهای متعدد از جمله انتخاب مقیاسها و شاخصهای مناسب ، توسعه فنون ریاضی اندازه گیری عملکرد و نیز دستیابی به بسیاری از ویژگیهای کاربردی حاصل از محاسبات عملکرد، میتواند توسعه یابد. اشکالها و نقصهای اساسی بسیاری باعث میشوند تا سیستمهای ارزیابی عملکرد فعلی در توسعه و بهبود SCM از کارایی و اثربخشی کافی برخوردار نباشند. بهمنظور پاسخگویی و پوشش نارسائیهای ماهوی سیستمهای ارزیابی عملکرد در زنجیره عرضه و نیز جامعیت ارزیابی زنجیره ، در این مقاله مدل جامعی تدوین و ارایه میشود که بر دو رویکرد اصلی اثربخشی اجرای اهداف استراتژیک زنجیره و تامین رضایت مراکز ذینفع در آن مبتنی بوده و در صدد نمایش توانمندی زنجیره عرضه در یک مدل چندسطحی و رویکردی فرایند محور است. رویکرد ابتکاری مدل در مورد تامین رضایت مراکز و گروههای ذینفع در زنجیره سبب شده تا شاخصهای مناسب سنجش نیز بر مبنای روش جدیدی , تحت عنوان روش مصداقی استخراج شاخصها تعیین و مورد بررسی قرار گیرند. این روش بر ملاحظه مصادیق اهداف راهبردی زنجیره عرضه و تبیین عوامل کلیدی موفقیت در هر رده از زنجیره مبتنی است.
وجه اشتراک مدیریت راهبردی و مدیریت زنجیره عرضه
حوزه های تخصصی:
به رغم آنکه میان مدیریت راهبردی و مدیریت زنجیره عرضه، منافع مشترک بسیاری سراغ داریم با این حال حداقل تبادل میان یکدیگر صورت می گیرد. در این مقاله، کوشیده ایم تا این حداقلها را بشناسیم و بدانیم چگونه شناخت هر حوزه، می تواند دیگری را تکمیل و از آن پشتیبانی کند. به ویژه آنکه شماری از نظریات مدیریت راهبردی و تاکید آن بر تبیین منافع شرکت، می تواند برای مدیریت زنجیره عرضه مفید واقع شود. در مدیریت زنجیره عرضه، برداشت نوینی از بررسی و امکان نوع جدیدی از سازمان به مدیریت راهبردی ارائه می شود. در کل بر این باوریم که افزایش تعامل میان این دو حوزه مهم در ارتقاش دانش در هر دو حوزه و در نتیجه افزایش توانایی سازمانها در مواجهه با اهدافشان مثمر ثمر خواهد بود.
توسعه الگوی مدیریت زنجیره عرضه و استفاده از تئوری محدودیت ها
حوزه های تخصصی:
بهینه سازی فرایندهای سازمانی و یکپارچه سازی آنها، جوهره جدید تئوری سازمان می باشد. ظهور مفهوم بنگاه توسعه یافته (EE) که سازمان را وادار به اتخاذ راه حل های یکپارچه می نماید، در این راستا است. رویکردهای گوناگونی در بسط این مفهوم مفید بوده اند که در این میان در سال های اخیر رویکرد مدیریت زنجیره عرضه (SCM) مؤثرترین گام ها را برداشته است. این رویکرد با توجه به محدودیت ها و نقاط ضعف آن نیاز به اصلاح و توسعه دارد. یکی از طرق توسعه این رویکرد، تلفیق آن با سایر رویکردها می باشد. با توجه به نیازمندی های این رویکرد، یکی از مؤثرترین رویکرد قابل تلفیق می تواند تئوری محدودیت ها (TOC) باشد. لذا سؤالات اساسی زیر مطرح است:
شبیه سازی زنجیره عرضه گوشت مرغ در مواجهه با بحران آنفولانزای پرندگان: مورد استان خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مطالعه با هدف شبیه سازی زنجیره عرضه گوشت مرغ در استان خراسان رضوی و بررسی رفتار آن در مواجهه با بیماری آنفولانزای مرغی صورت گرفت. به جهت پوشش حداکثری تغییرات زنجیره در سطوح مختلف برای تقاضا و هم چنین درصد تلفات وارده به مرغداری ها سه سناریو به طور مجزا برای بازه زمانی ۱۲۰ روزه انتهای سال ۱۳۹۴ در نظرگرفته شد و در طول پژوهش رفتار زنجیره عرضه بسته به هر سناریو بررسی گردید. شبیه سازی و تحلیل زنجیره با استفاده از نرم افزار Vensim صورت گرفت. در ابتدای امر مدل عرضه گوشت مرغ بدون تأثیرپذیری از همه گیری بیماری آنفولانزا شبیه سازی گردید. در این شبیه سازی تقاضا برای گوشت مرغ در استان ثابت در نظر گرفته شد و همه ضرایب اثرگذار بر معادلات مدل به صورت حالت بهینه در نظر گرفته شدند. در صورت استفاده ۹۰ درصدی از ظرفیت موجود در مرغداری های استان و با شرط اینکه مازاد عرضه مرغ بتواند از استان خارج شود هم چنین لحاظ نکردن محدودیت موجودی انبار در میزان تولید ۶۱۵ تن در روز زنجیره تولید به تعادل خواهد رسید. با توجه به درصد میزان زنده فروشی، اعمال محدودیت مختلف از جمله ظرفیت تولیدی، صادرات و هم چنین در نظرگرفتن شرایط طرف تقاضا در زنجیره این عدد برابر با ۳۸۲ تن در روز خواهد بود. نتایج نشان داد زنجیره عرضه گوشت مرغ در مواجهه با آنفولانزای مرغی فقط در صورت کاهش در تقاضا قادر به پاسخگویی به نیاز مصرفی این محصول در استان می باشد. درمجموع می توان گفت حتی در صورت وارد شدن تلفات بالا به مرغداری های استان می توان با مدیریت صحیح افت محصول و ترغیب تولیدکنندگان به کاستن از مدت دوره پرورش به راحتی بحران را پشت سر گذاشت و علاوه بر آن باعث افزایش درآمد تولیدکنندگان نیز شد. با توجه به نتایج، مدیریت و ایجاد سامانه یکپارچه کشتارگاه ها پیشنهاد می شود.
بهبود عملکرد زنجیره عرضه بر مبنای عوامل کلیدی موفقیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش با بررسی زنجیره عرضه خودرویتجاری سبک داخل کشور، یک متدولوژی جدید برای تعیین عوامل کلیدی موفقیت معرفی شده است. متدولوژی پیشنهادی با تمرکز بر مهمترین توانمندسازهای زنجیره عرضه در سطوح تجاری، فرایندی، عملیاتی و توسعه ای در تلاش است عوامل کلیدی موفقیت و به تبع آن نواحی قابل بهبود را تبیین و احصاء نماید. بدین منظور و بر مبنای متدولوژی پیشنهادی، 191پرسشنامه در میان مدیران پنج دسته از مراکز موجود در سطوح زنجیره عرضه توزیع و جمع آوری شد. نتایج بدست آمده از تحلیل عاملی 131 پرسشنامه بازگشتی نشان می دهد که عوامل کلیدی موفقیت در زنجیره عرضه خودروی تجاری سبک عبارتند از1) توانمندسازی کارکنان2) ارتقاء محصولات و خدمات 3 ) مدیریت مشتریان4) مدیریت کیفیت ساپلایرها 5) پیاده سازیERP و 6) تعهد مدیریت به توسعه طرحهای تجاری.
بررسی تأثیر مؤلفه های تأمین در مدیریت زنجیره عرضه بر شاخص های عملکردی سازمان با روش مدل معادلات ساختاری (مورد مطالعه: صنعت الکترونیک خودرویی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۶ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
219 - 240
حوزه های تخصصی:
مدیریت زنجیره عرضه به منظور هماهنگ سازی اعضای زنجیره در عصر جدید، توجه محققان زیادی را به خود جلب کرده است؛ به طوری که آن را یک رویکرد راهبردی برای تقاضا، عملیات، تدارکات و مدیریت فرایند لجستیکی درنظر می گیرند. پژوهش حاضر به بررسی مؤلفه های تأمین در مدیریت زنجیره عرضه می پردازد و تأثیر آنها را بر عملکرد صنایع الکترونیک قطعات خودرویِ ایران بررسی می کند. مدل مفهومی پژوهش از ادغام چندین مدل حاصل شده است و جامعه آماری آن نیز شرکت های تولیدکننده قطعات الکترونیکی خودرو در ایران بوده که با ابزار پرسشنامه و تجزیه و تحلیل های آماری و روش مدل معادلات ساختاری، فرضیه های مدل مفهومی آزمایش شدند. یافته های ناشی از این پژوهش نشان داد که مؤلفه های تأمین در مدیریت زنجیره عرضه با یکدیگر همبستگی داشته و هر یک نیز بر عملکرد سازمانی تأثیرگذارند. بنابراین مدیران ارشد باید برای دست یافتن به مزیت های رقابتی نسبت به رقبای خود، این رویکرد را در سازمان مستقر کرده تا به منفعت های ناشی از آنها دست یابند.