مطالب مرتبط با کلیدواژه

نظریه نظم جرجانی


۱.

نظریه «نظم» عبدالقاهر جرجانی و واکاوی آن در سوره مبارکه «مریم» (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قرآن کریم نظریه نظم جرجانی سوره مریم عناصر زیبایی شناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۰۰ تعداد دانلود : ۷۶۹
یکی از بنیادی ترین نظریه های بلاغت، نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی است. این نظریه مولود تفکر در اعجاز قرآن کریم بوده که چارچوب آن به دست عبدالقاهر جرجانی کامل، و تبدیل به علمی شد که از مهمترین علوم در کشف اسرار اعجاز قرآنی محسوب می شود، عبدالقاهر معتقد است علم بلاغت علم واحدی است که مباحث آن شاخه شاخه می شود لذا در دلائل الاعجاز علم معانی را « نظم » نامید، این نظریه در برگیرنده مباحث بلاغت، نحو، و نقد می باشد وی به یک اثر به عنوان یک کل می نگرد که تا زمانی که اجزای کلام در کنار هم قرار نگرفته باشند نمی توان برای آن ارزشی قایل شد. عبدالقاهر توانست با نظریه اش معیار ،وپایه ای را بنا نهد که ناقدان بتوانند به واسطه آن زیبایی یک اثر را ارزیابی کنند، که بر این اساس سوره مبارکه « مریم » (ع) با روش توصیفی و تحلیلی مورد واکاوی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان از ساختار منظم نحوی و بلاغی سوره مبارکه با استفاده از تکنیک تکرار، حذف، تقدیم و تاخیر، داشته، و تمامی واژگان در این سوره در جایگاه مناسب خود و بر اساس فضای کلی سوره دقیق به کار رفته است.
۲.

کارکرد بلاغی تقدیم و تأخیر عناصر اصلی جمله در گرشاسپنامه و داستان بیژن و منیژه شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: بلاغت نحو نظریه نظم جرجانی دستور نقشگرای هلیدی تقدیم و تأخیر بیژن و منیژه گرشاسپنامه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۶ تعداد دانلود : ۱۶۴
جایگاه واژگان در جمله و تأثیر آن بر بلاغت کلام، از مهمترین مباحثی است که عبدالقاهر جرجانی در «نظریه نظم» مطرح نموده است. وی جایگاه عناصر را تحت عنوان «تقدیم و تأخیر» و البته در ارتباط با تعریف و تنکیر بررسی می کند که همسو با ساخت اطلاعی و ساخت مبتدا - خبری در نظریه دستور نقشگرای هلیدی است و تمرکز آن بر مطالعه آرایش واژگان در جمله می باشد. شیوه آرایش واژگانی را می توان یکی از بارزترین ویژگی ها و اساس ساختار نحوی در منظومه گرشاسپنامه و داستان بیژن و منیژه دانست؛ از این رو، در این پژوهش به بررسی پیش آیی و پس آیی های عناصر اصلی جمله و تحلیل کارکرد بلاغی هر یک در حدود 3000 جمله از دو اثر پرداخته ایم. در همین راستا، ابتدا به بررسی بسامد تقدیم و تأخیر عناصر اصلی در جملات دارای نهاد و نیز جملات با نهاد محذوف در محدوده مذکور از دو اثر پرداخته و آمار حاصل را در جداول نمایان گر پراکندگی به صورت تعداد و درصد درج کرده ایم تا به واسطه این آمار، بتوان قیاسی دقیق را میان آثار ایجاد نمود. سپس با استناد به جدول مربوط به هر بخش، به تحلیل کارکرد بلاغی عناصر با توجه به جایگاه آن ها در جمله پرداخته ایم. نتایج پژوهش نشان می دهند که علاوه بر اجبار در رعایت وزن عروضی، اغراض بلاغی چون: تأکید، تعظیم، تحقیر، حصر و قصر و... در تقدیم و تأخیر عناصر اصلی جمله و جایگاه و نحوه چینش واژگان در کلام فردوسی و اسدی توسی تأثیر فراوانی داشته اند. بلاغی ترین شیوه دو شاعر در این مسیر، مبتداسازی عناصر اصلی به ویژه فعل می باشد که در آغاز جمله به منظور تأکید صورت گرفته است.