۲.
پژوهشگران متعددی تروریسم را به عنوان یک بحران مهم و تأثیرگذار در عصر معاصر در نظر گرفته اند، هرچند که تروریسم همیشه دلالت بر وضعیتی بحرانی حداقل برای برخی افراد یا برخی بخش های جامعه داشته است. اگر تروریسم را به عنوان یک بحران فرض کنیم، باید بپرسیم که آیا وجود گروه های تروریستی، حمله ی تروریستی یا اثرات ثانوی آن بحرانی برپا خواهد کرد یا خیر. همچنین این نکته را هم باید در نظر گرفت که تروریسم به خودی خود یک بحران نیست؛ بلکه تنها، وضعیت هایی بحرانی را برای جامعه، دولت ها، برای رسانه ها و مخاطبانشان به وجود می آورد. معمولاً تمرکز اصلی در پژوهش های متداول ارتباطات بحران بر سازمان های خصوصی و تلاش هایشان جهت بازیابی اطمینان گروهی ذی نفع است. در اینجا وضعیت متفاوت است. هدف اولیه ی تروریست ها به خدمت گرفتن اعضای جدید نیست؛ بلکه پراکندن ترس و سوءظن در جامعه است. رسانه ها به سهم خودشان علاقه مند به کسب و حفظ اعتماد و علاقه ی مخاطبانشان هستند. چنانچه بحران به عنوان وضعیتی تهدیدآمیز با تأثیری بالا در سطح احساسی و سازمانی، به عنوان اختلالی در جریان عادی زندگی روزانه تعریف شده باشد، باید نمایان سازیم که وجود گروه های تروریستی همیشه به طور واضحی یک بحران به حساب نمی آید. تنها شکل هایی مسلّم هستند که بحران به وجود می آورد یعنی زمان هایی که گروه تروریستی فعالانه دست به حملات تروریستی زده، اعلام کنش کرده و یا پروپاگاندایی را پخش می کند که ممکن است مقیاس بزرگی را تحت تأثیر قرار دهد. رسانه ها باید به گزارش پیرامون چنین وضعیت های بحرانی ای بپردازند. آن ها می توانند این کار را به روش های گوناگونی انجام دهند: تمرکز بر رویداد، مصاحبه با قربانیان و یا اختصاص فضایی از خود برای توصیف علل و مقتضیات سیاسی ای که یک گروه تروریستی در آن به وجود می آید. پژوهشگران با توجه به تعداد مقالات و برجسته سازی هایی که رسانه ها پیرامون حملات تروریستی داشته اند، رابطه ی بین تروریسم و رسانه ها را تحت عنوان ((هم زیست گرایانه)) یا ((طفیلی وار)) توصیف می کنند.