مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
وابستگی به مواد
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی نقش عوامل جمعیت شناختی مانند سن، وضعیت تأهل، میزان تحصیلات، سن شروع اعتیاد، مدت اعتیاد، هزینه ماهیانه مصرف مواد، سابقه زندانی شدن در شدت ولع مصرف در وابستگان به مواد انجام شد. روش: در این پژوهش توصیفی-مقطعی 195 نفر شرکت کننده مرد معتاد در شش گروه (کشیدن تریاک، استنشاق هروئین، کشیدن هروئین، تزریق هروئین، کشیدن مت آمفتامین، کشیدن کراک) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پس از مصاحبه اولیه وارد بررسی شدند و به فرم ویژگی های جمعیت شناختی و پرسشنامه ولع مصرف لحظه ای فرانکن پاسخ دادند. شدت ولع مصرف افراد به وسیله آزمون کامپیوتری شاخص های تصویری سنجش ولع مصرف ارزیابی گردید. یافته ها : نتایج نشان داد که بین تحصیلات با ولع مصرف القائی، هزینه ماهیانه مصرف مواد با ولع مصرف القائی، و تحصیلات با ولع مصرف لحظه ای رابطه مثبت وجود دارد. نتیجه گیری : برخی عوامل جمعیت شناختی می توانند عوامل مهمی در پیش بینی میزان ولع مصرف فرد معتاد باشند که خود از ابعاد مورد توجه در فرایند درمان است.
اثربخشی گروه درمانی بر مبنای روش های هوشیاری فراگیر انفصالی در کاهش میل و احتمال مصرف افراد وابسته به مواد(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی گروه درمانی بر مبنای روش های هوشیاری فراگیر انفصالی (DM) در کاهش میل و احتمال مصرف افراد وابسته به مواد بود.
روش کار: در این کارآزمایی بالینی با دو گروه آزمون و شاهد، ابتدا 24 نفر از مراجعین مرکز یاوران امید مشهد در سال 1392 به صورت هدف مند انتخاب و به روش تصادفی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. این تعداد به دلیل ریزش به 5 نفر در هر گروه رسید. گروه آزمون 3 هفته (6 جلسه ی یک ساعته) در جلسات گروه درمانی بر مبنای روش های DM و گروه شاهد در این زمان در برنامه ی گروه درمانی معمول مرکز شرکت کردند. دو گروه قبل و بعد از درمان پرسش نامه های پیش بینی از بازگشت، فراشناخت-30 سئوالی، افسردگی و اضطراب بک و هم چنین گروه آزمون پرسش نامه های بهبود کلی بالینی و رضایت مندی مراجع را در پس آزمون تکمیل کردند. تحلیل داده ها به کمک آزمون های آماری تحلیل کوواریانس چندمتغیره، آزمون تی و محاسبه درصد بهبودی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 19 انجام شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نمرات متغیرها در دو گروه تفاوت معنی داری نشان نداد (05/0<P) اما نتایج آزمون تی نشان دهنده ی کاهش معنی دار اضطراب گروه آزمون بود (03/0=P). نمرات درصد بهبودی، رضایت مندی مراجع و بهبود کلی بالینی نشان دهنده ی بهبود بیشتر گروه آزمون و رضایت از درمان و گزارش میزان بهبودی کلی بسیار مطلوب از سوی این گروه بود.
نتیجه گیری: به نظر می رسد گروه درمانی بر مبنای روش های هوشیاری فراگیر انفصالی در کاهش میل و احتمال مصرف افراد وابسته به مواد مفید است.
اثربخشی سایکودرام بر کاهش میزان افسردگی و پیشگیری از عود در مردان وابسته به مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی سایکودرام بر کاهش میزان افسردگی و پیشگیری از عود در مردان وابسته به مواد افیونی بود. روش: این مطالعه به صورت شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه کنترل انجام شد. آزمودنی های این پژوهش شامل 20 نفر از مردان وابسته به مواد افیونی مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد شهر کرمانشاه که دوره سم زدایی را با موفقیت گذرانده بودند با روش در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه در طی 6 هفته در جلسات سایکودرام شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها می توان گفت که مداخله سایکودرام در کاهش میزان افسردگی و پیشگیری از عود در مردان وابسته به مواد افیونی موثر است.
الگوی روابط ساختاری ویژگی های انحرافی شخصیت، ادراک خطر و انگیزش درمان در افراد وابسته به مواد: نقش میانجی ادراک خطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی الگوی روابط ساختاری ویژگی های انحرافی شخصیت، ادراک خطر و انگیزش درمان در افراد وابسته به مواد انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی بود. کلیه افراد مبتلا به وابستگی به مواد که در نیمه دوم سال 1393 به مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل مراجعه کردند، جامعه آماری پژوهش حاضر را تشکیل دادند. تعداد 140 نفر از این جامعه به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به مقیاس های مراحل آمادگی برای تغییر و اشتیاق درمان، انحراف شخصیتی و ارزیابی شناختی حوادث پرخطر پاسخ دادند. یافته ها: نتایج نشان داد که ادراک خطر و هر سه مؤلفه انگیزش درمان با ویژگی های شخصیتی افکار خصمانه، بدنام سازی دیگران، بی اعتمادی به خود، وابستگی و سلطه پذیری ارتباط منفی دارد؛ ولی بین ادراک خطر و هر سه مؤلفه انگیزش درمان ارتباط مثبت مشاهده شد. همچنین 53 % از واریانس بازشناسی، 44 % از واریانس دوسوگرایی و 47 % از واریانس گام برداری به وسیله ویژگی های انحرافی شخصیت تبیین شد. شاخص های برازش مدل نیز، مسیر ویژگی های انحرافی شخصیت به سه مؤلفه انگیزش درمان را با میانجی گری ادراک خطر تأیید کرد. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که ادارک خطر پایین یکی از گذرگاه های تبیینی ارتباط ویژگی های انحرافی شخصیت به انگیزش درمان می باشد.
اثربخشی درمان مبتنی بر مدل فرانظری بر راهبردهای مقابله ای در بیماران مرد وابسته به مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر مدل فرانظری بر راهبردهای مقابله ای بیماران مرد وابسته به مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون در شهر نجف آباد بود. روش: طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی همراه با گروه گواه بود و ارزیابی در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری انجام گرفت. جامعه آماری شامل تمامی مردان تحت درمان با متادون در مراکز ترک اعتیاد شهر نجف آباد از تابستان سال 1392 بود. از این بین،30 نفر به عنوان نمونه پژوهش با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش علاوه بر دریافت متادون، از 10 جلسه درمان گروهی به شیوه مدل فرانظری در طی 2 ماه بهره برد و گروه گواه تنها تحت درمان با متادون باقی ماند. پرسش نامه راهبردهای مقابله با موقعیت های فشارزا مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که درمان مبتنی بر مدل فرانظری تأثیر معناداری بر مجموع راهبردهای مقابله ای در پس آزمون داشت (001/0p<)، اما این نتایج تفاوت معناداری را در نمرات پیگیری نشان نداد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های به دست آمده می توان گفت: درمان مبتنی بر مدل فرانظری در بهبود راهبردهای مقابله ای مردان وابسته به مواد تحت درمان با متادون مؤثر است و می تواند به عنوان یک مداخله درمانی مناسب در درمان علائم روانشناختی اعتیاد به کارگرفته شود.
اثربخشی خانواده درمانی راهبردی کوتاه مدت (BSFT) بر جوّ خانواده های دارای عضو وابسته به مواد و پیشگیری از عود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه اثربخشی خانواده درمانی راهبردی کوتاه مدت (BSFT)، را در بهبود جوّ خانواده های دارای عضو وابسته به مواد و پیشگیری از عود بررسی کرده است. روش تحقیق نیمه آزمایشی و از طرح پیش آزمون- پس آزمون- آزمون مجدد استفاده شد. 30 نفر از کسانی که به مراکز درمان سرپایی مراجعه می کردند با دارا بودن شرایط ورود به پژوهش بصورت هدفمند انتخاب شدند. همگی مردان سنین30-20 سال و مجرد بودند که با خانواده اصلی خود زندگی می کردند. مواد مصرفی آنان افیونی و محرک یا ترکیبی بود. 15 نفر از آنان به همراه پدر و مادر در گروه خانواده درمانی راهبردی کوتاه مدت BSFT)) و 15 نفر از آنان در گروه کنترل که درمان نگهدارنده با متادون (MMT) و درمان معمول مرکز را دریافت می کردند، بصورت تصادفی جایگزین شدند. افراد به مقیاس جو خانواده (FES) (موس وموس، 1986) در پیش و پس از مداخله و 2 ماه بعد از خاتمه درمان پاسخ دادند. نتیجه تحلیل واریانس با اندازه های مکرر نشان داد که میزان انسجام، تعارض، سازماندهی و کنترل در دو گروه تفاوت معنی داری دارد. همچنین BSFT در کاهش میزان عود اثربخش تر است. نتایج بیانگر اینست که الگوی BSFT در کنار درمان های معمول مراکز در بهبود ابعاد جوّ خانواده و کاهش میزان عود کارآیی بیشتری دارند.
اثربخشی مشاوره رفتاری کاهش رفتارهای پرخطر بر بهبود کیفیت زندگی و مهار عقاید وسوسه انگیز درافراد با اختلال سوءمصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مشاورهرفتاری کاهش رفتارهای پرخطر بربهبود کیفیت زندگی ومهار عقاید وسوسه انگیز در افراد دارای اختلال سوءمصرف مواد می باشد. روش: روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی، طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه این پژوهش شامل افراد وابسته به مواد مخدر در سال 1394 در شهرستان ارومیه بوده است. نمونه پژوهش شامل 40 نفر مرد در گستره سنی 20 تا 45 سال با اختلال سوءمصرف مواد بودند که به روش نمونه گیری ملاک محور انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گروه گواه (20 نفر) قرار گرفتند. سپس برنامه مشاوره رفتاری کاهش رفتارهای پرخطر به مدت 12 جلسه بر روی گروه آزمایش اجرا گردید. گروه گواه در طول این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکرد. به منظور جمع آوری داده ها از پرسش نامه های عقاید وسوسه انگیز و کیفیت زندگی استفاده گردید. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد که مشاوره رفتاری کاهش رفتارهای پرخطر بر افزایش کیفیت زندگی و بهبود عقاید وسوسه انگیز گروه آزمایشی تاثیر داشته است. همچنین اثربخشی این روش در پیگیری یک و نیم ماهه از ثبات نسبی برخوردار بود. نتیجه گیری: مشاوره رفتاری کاهش رفتارهای پرخطر شیوه اثربخش بر کنترل و درمان در افراد وابسته به موادمخدر بوده و می تواند به عنوان یک برنامه مداخله روان شناختی در مراکز درمانی مورد استفاده درمان گران قرار گیرد.
اثربخشی آموزش خودشفقتی شناختی در ولع مصرف، شدت وابستگی و انعطاف پذیری شناختی افراد وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه:هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش خودشفقتی شناختی در ولع مصرف، شدت وابستگی و انعطاف پذیری شناختی مردان وابسته به مواد بود. روش:روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش را کلیه مردان وابسته به مواد ساکن کمپ های شبانه روزی و مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل در نیمه اول سال 1395 تشکیل دادند که از میان آنها، تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و گروه کنترل به صورت تصادفی جایگزین شدند. به گروه آزمایش خودشفقتی شناختی به مدت 8 جلسه آموزش داده شد ولی گروه کنترل در فهرست انتظار بود و هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از مقیاس کوتاه ولع مصرف، شاخص شدت وابستگی و پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون آماری تحلیل کواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها:نتایج نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیش آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین پس آزمون دو گروه در ولع مصرف، شدت وابستگی و انعطاف پذیری شناختی وجود داشت. نتیجه گیری:نتایج این مطالعه نشان داد که آموزش خودشفقتی شناختی با تقویت نگرش مثبت نسبت به خود منجر به بهبود پیامدهای درمان وابستگی به مواد می شود.
مقایسه تحمل پریشانی و عواطف مثبت و منفی بین افراد وابسته به مواد و عادی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه تحمل پریشانی و عواطف مثبت و منفی در افراد وابسته به مواد و عادی بود. این پژوهش یک مطالعه علّی – مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش شامل همه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به مرکز حرفه آموزی و کار درمانی شهر سمنان بود. همچنین، جامعه آماری افراد عادی شامل همراهان و بستگان افراد وابسته به مواد بودند. به منظور انتخاب نمونه، 80 نفر (40 نفر فرد عادی، 40 نفر فرد وابسته به مواد) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسش نامه تحمل پریشانی و مقیاس عواطف مثبت و منفی را تکمیل کردند. نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد که بین افراد وابسته به مواد و عادی در مولفه های تحمل پریشانی و عواطف مثبت و منفی تفاوت معنی داری وجود دارد. بدین صورت که افراد وابسته به مواد در پرسش نامه تحمل پریشانی نمرات پایین تری در مقایسه با افراد عادی داشتند. همچنین افراد وابسته به مواد در مولفه عواطف منفی نمرات بالاتری نسبت به افراد عادی داشتند. در مجموع نتایج حاکی از آن بود که افراد وابسته به مواد دارای مشکلاتی در تنظیم هیجان هستند و از عواطف منفی رنج می برند. لذا این موضوع باید مورد توجه متخصصان وابستگی به مواد قرار گیرد.
اثربخشی مداخلات درمانی مثبت نگر بر افزایش امید در افراد وابسته به مواد
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی مداخلات درمانی مثبت نگر در افزایش امید در افراد وابسته به مواد بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل افراد وابسته به مواد در شهرستان ورامین بود. 60 فرد وابسته به مواد به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت یک ماه تحت آموزش 11 جلسه 60 دقیقه ای مداخلات بر اساس نوشته های اوهانلون و برتولینو(2012) قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه امید میلر استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج نشان داد که نمرات امید پس از مداخله درمانی مثبت نگر در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری افزایش یافت. بر اساس یافته های این پژوهش، می توان گفت که مداخلات درمانی مثبت نگر بر افزایش امید در افراد وابسته به مواد تأثیر دارد. بنابراین، مداخلات درمانی مثبت نگر می تواند شیوه مناسبی برای بهبود امید در افراد وابسته به مواد باشد.
مقایسه عوامل مؤثر بر درمان افراد وابسته به مواد دارای عود، بدون عود و تحت درمان نگهدارنده با متادون
منبع:
سلامت اجتماعی و اعتیاد سال پنجم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۱۹
111-124
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه عوامل مؤثر بر درمان پایدار در افراد وابسته به مواد دارای عود، بدون عود و تحت درمان نگهدارنده بود. پژوهش حاضر یک مطالعه علّی-مقایسه ای بود. تعداد 150 نفر به عنوان نمونه به شیوه در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه شخصیتی سرشت و منش کلونینجر و پرسش نامه محقق ساخته عوامل خانوادگی، عاطفی (خلقی)، محیطی، شغلی-مالی بود. نتایج نشان داد که بین سه گروه در رابطه با عوامل شغلی و مالی تفاوت معناداری وجود داشت، به طوری که میانگین نمرات عوامل شغلی-مالی در گروه درمان نگهدارنده با متادون بالاتر بود. همچنین سه گروه در رابطه با عامل شخصیتی آسیب پرهیزی و همکاری گروه با یکدیگر متفاوت بودند، به صورتی که میانگین نمرات همکاری در گروه بدون عود نسبت به دو گروه دیگر بالاتر بود و میانگین نمرات آسیب پرهیزی در گروه دارای عود در مقایسه با دو گروه دیگر بیشتر بود. بنابراین می توان گفت که حمایت های خانوادگی، پذیرش افراد وابسته به مواد به عنوان یک بیمار در خانواده، اعتمادکردن به آن ها و همچنین همکاری اعضا و مشارکت آن ها در برنامه درمان وابستگی به مواد می تواند در پیشگیری از عود نقش مهمی داشته باشد. علاوه بر این، با توجه به اینکه افراد دارای نمره آسیب پرهیزی بالا در معرض خطر بازگشت به مصرف مواد می باشند، لذا شناسایی این افراد و نظارت بیشتر بر عملکرد آن ها می تواند بر درمان پایدارتر موثر باشد و درنتیجه میزان آسیب های ناشی از وابستگی به مواد و عود در این افراد کاهش یابد. عوامل شغلی نیز در درمان پایدار نقش مهی دارند. بنابراین می توان گفت که داشتن شغل و مهارت های شغلی نیز در پایداری درمان وابستگی به مواد نقش دارند. لذا بر لزوم ایجاد فرصت های شغلی برای پیشگیری از عود تاکید می شود .
رویکرد اجتماعی به کاهش تقاضای موادمخدر و روان گردان ها و پیشگیری از وابستگی به مواد با تاکید بر نقش مشارکت اجتماعی
حوزههای تخصصی:
وابستگی به مواد به عنوان یک عامل به وجود آورنده اختلال در سلامت فردی و اجتماعی، خسارت های بی شماری را در ابعاد مختلف اعم از فردی، خانوادگی، بهداشتی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به جوامع تحمیل می کند. در برابر مصرف موادمخدر و روان گردان ها لازم است اقدامات متقابلی برای مبارزه با این امر انجام شود. جامعه به عنوان سیستم پویا، زنده، با نشاط و در حال حرکت، دارای ظرفیت ها و پتانسیل های بی شماری است که می توان از آن در جهت پیشگیری از وابستگی به مواد استفاده کرد. بنابراین، اجتماعی شدن مبارزه با مواد مخدر امری ضروری است. هدف از مقاله حاضر، مروری بر رویکرد اجتماعی برای مبارزه با مصرف مواد مخدر با تاکید بر نقش مشارکت اجتماعی بود. بنابراین، ابتدا به رویکرد اجتماعی شدن مقابله با مواد مخدر و سپس به نقش مشارکت اجتماعی و مروری بر پیشینه پژوهش و در انتها به بحث و نتیجه گیری و پیشنهادها پرداخته شد. پیشگیری یکی از مهم ترین ارکان مقابله با مصرف مواد مخدر و وابستگی به آن است. به عبارت دیگر، توجه به رویکرد پیشگیری همواره بهتر از درمان است. پیشگیری را می توان در کانون های مختلف جامعه انجام داد. ترویج رویکرد پیشگیری در سطح جامعه و مشارکت بیشتر از سوی اقشار مختلف جامعه نقش موثری برای مقابله با مواد مخدر دارد. رویکرد اجتماعی در پیشگیری از وابستگی به مواد، در واقع «توسعه محلی» و بر اساس «مشارکت» است. شواهد نظری و پژوهشی در خصوص نقش مشارکت اجتماعی در پیشگیری از وابستگی به مواد بسیار اندک است و لزوم دانش افزایی و پژوهش در این خصوص بسیار ضروری است. شواهد پژوهشی موجود نیز حاکی از اهمیت مشارکت اجتماعی در پیشگیری از انواع آسیب های اجتماعی به خصوص وابستگی به مواد است. در مجموع می توان گفت که «مشارکت اجتماعی» نقش بسیار مهمی در «اجتماعی شدن مقابله با مصرف مواد » دارد و می توان با استفاده از رویکرد اجتماعی مقابله با مصرف مواد با تاکید بر مشارکت اجتماعی از وابستگی به مواد و آسیب های آن جلوگیری کرد.
بررسی اثربخشی معنادرمانی بر کاهش ولع و پیشگیری از بازگشت زنان وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال هفتم بهار ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
56 - 73
حوزههای تخصصی:
مقدمه:پژوهش حاضر اثربخشی معنادرمانی را بر کاهش ولع و پیشگیری از بازگشت زنان وابسته به مواد، بررسی می کند. روش:در یک پژوهش نیمه آزمایشی 25 زن مصرف کننده مواد با تشخیص اختلال وابستگی به مواد مخدر که دوره سم زدایی را با موفقیت در مرکز درمان اجتماع مدار بانوان (TC) تهران به پایان رسانده بودند، با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه آزمایشی (12نفر) و گواه (13نفر) تقسیم شدند.گروه آزمایشی به مدت 8 هفته و هر هفته یک جلسه گروهی تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه در طول این مدت هیچ درمانی دریافت نکردند. آزمودنیها توسط مقیاس پیشگیری از بازگشت گورسکی (1989) و مقیاس کاهش ولع فرانکن و همکاران (2002) و نیز آزمایش ادرار پیش از شروع درمان، تصادفی در طی درمان، پس از درمان و پس از اتمام مرحله پیگیری سه ماهه ، مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون های آماری نشان داد که در مرحله پس آزمون تفاوت معناداری بین دو گروه در ولع مصرف و بازگشت به مواد وجود دارد ولی این تفاوت در مرحله پیگیری ثبات نداشت. نتیجه گیری:نتایج نشان داد که معنا درمانی در کاهش ولع مصرف و پیشگیری از بازگشت به اعتیاد موثر است.
بررسی و تحلیل محتوای کتاب های درسی دوره متوسطه دوم از نظر توجه به مؤلفه های پیشگیری از وابستگی به موادمخدر
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی کتاب های درسی دوره متوسطه دوم از نظر توجه به مؤلفه های پیشگیری از وابستگی به مواد انجام شد. روش این پژوهش توصیفی و از نوع تحلیل محتوا بود. جامعه پژوهشی شامل همه کتاب های درسی دوره متوسطه دوم بود که در سال1397 چاپ شده است. نمونه گیری انجام نشد و همه جامعه پژوهشی بررسی شد. ابزار جمع آوری اطلاعات سیاهه تحلیل محتوای محقق ساخته بود که روایی آن به وسیله متخصصان و کارشناسان مربوطه تایید شد.یافته های پژوهش نشان داد که فراوانی مؤلفه های رویکرد پیشگیری از وابستگی به مواد، در دوره متوسطه دوم در رشته علوم تجربی 197 مورد، در رشته علوم انسانی 173 مورد و در رشته ریاضی 165 مورد است. در پایه های دهم و یازدهم توجه کافی به مؤلفه های رویکرد پیشگیری از وابستگی به مواد نشده است. همچنین در کتاب های درسی دوره متوسطه دوم به مؤلفه های «جرم و قوانین مرتبط با وابستگی به مواد»، «سابقه تاریخی مصرف موادمخدر»، «نقش استعمار در گسترش موادمخدر» هیچ اشاره ای نشده است. بر این اساس پیشنهاد می شود در کتاب های دوره متوسطه دوم (به ویژه در پایه های دهم و یازدهم) توجه بیشتری به مؤلفه های پیشگیری از وابستگی به مواد شود.
اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر سرمایه روان شناختی زنان بهبودیافته از وابستگی به مواد
منبع:
سلامت اجتماعی و اعتیاد سال ششم بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۱
113-131
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روان درمانی مثبت نگر بر سرمایه های روان شناختی زنان بهبود یافته از وابستگی به مواد بود. روش پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. در این پژوهش، جامعه آماری شامل زنان بی سرپناه بهبودیافته از وابستگی به مواد در شهر تهران بود که از میان آن ها نمونه ای به حجم 36 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس و با توجه به ملاک های ورود به پژوهش انتخاب شدند. نمونه های انتخاب شده به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003)، مقیاس خودکارآمدی عمومی شوارتزر و جروسالم (1995)، مقیاس امید اشنایدر و همکاران (1991)، و مقیاس خوش بینی شی یر و کارور (1985) بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که روان درمانی مثبت نگر بر سه سرمایه روان شناختی (امید، خودکارآمدی و تاب آوری) زنان بهبودیافته از وابستگی به مواد اثربخش بود و سطح این متغیرها را به طور معنا داری ارتقا داد، ولی در مؤلفه خوش بینی، تفاوت معناداری بین دو گروه آزمایش و کنترل یافت نشد. به طور کلی می توان گفت که وجود عوامل حمایت کننده مانند سرمایه روان شناختی برای پیشگیری از وابستگی به مواد و بهبودی از آن امری ضروری است. همچنین، با توجه به نتایج به دست آمده، روان درمانی مثبت نگر می تواند به عنوان درمانی اثربخش برای ارتقاء سرمایه های روان شناختی مورد استفاده قرار گیرد.
مقایسه ی تأثیر آموزش مهارت های مقابله شناختی رفتاری و برنامه پیشگیری از عود مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش علائم روانشناختی افراد وابسته به مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون
حوزههای تخصصی:
مقدمه: مداخلات روان شناختی از جمله الزامات درمان کارآمد مصرف کنندگان مواد در دوره پرهیز می باشد. هدف: هدف این مطالعه مقایسه تأثیر آموزش مهارت های مقابله ی شناختی - رفتاری و برنامه پیشگیری از عود مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش علائم روانشناختی افراد وابسته به مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش: این پژوهش به روش آزمایشی و با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل انجام گرفت. جامعه آماری شامل کلیه افراد وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر اردبیل در نیمه دوم سال 1394 بود. حجم نمونه شامل 60 نفر بود که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب و به تصادف در سه گروه بیست نفری (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از آزمون تجدیدنظر شده فهرست علائم روانی استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت آماری معنی داری بین میانگین نمرات پس آزمون سه گروه در متغیرهای شکایات جسمانی، افسردگی، پرخاشگری و روان پریشی وجود دارد؛ نتایج آزمون بونفرونی نیز نشان داد که تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایشی در متغیرهای شکایات جسمانی، افسردگی و پرخاشگری وجود ندارد. ولی برنامه ی پیشگیری از عود مبتنی بر ذهن آگاهی به تنهایی در کاهش روان پریشی مؤثر بوده است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که استفاده از روش های آموزش مهارت های مقابله شناختی رفتاری و پیشگیری از عود مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند مداخله روان شناختی مفیدی برای کاهش علایم روان شناختی افراد وابسته به مواد باشد.
دلایل قطع درمان نگهدارنده با متادون در مراجعان به مرکز ملی مطالعات اعتیاد: یک پژوهش کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی کیفی دلایل قطع درمان با متادون در مراجعان به مرکز ملی مطالعات اعتیاد انجام شد. روش : پژوهش از نوع کیفی بود. بدین منظور، در یک نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع داده ها، با 16 نفر از مراجعان به مرکز مزبور مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شد. مصاحبه ها پیاده و تایپ و داده ها با استفاده از روش تحلیل محتوای استقرایی بررسی شدند. یافته ها : یافته ها نشان داد، بر اساس دیدگاه شرکت کنندگان در مصاحبه، دلایل قطع درمان را می توان در سه مقوله جای داد: دلایل مربوط به خود بیمار، دلایل مربوط به سامانه درمان و برخورد خانواده و شبکه اجتماعی همراه. مرزهای هر یک از این سه عامل بر یکدیگر تأثیرگذار است. بیمار با مسائلی مانند انگیزه پایین و بی ثبات و اختلال های روانپزشکی همراه مواجه است. خانواده از شیوه درمان آگاهی ندارد، بنابراین در درمان همکاری لازم را انجام نمی دهد. سامانه درمان نیز از بسیاری جهات (مانند نادرستی و انعطاف ناپذیری برنامه درمانی، انگ درمان، برخورد خصمانه یا تحقیرآمیز با بیمار و رابطه غیرمراقبانه درمان گر، ندادن اطلاعات به بیمار، وقت کافی نگذاشتن برای بیمار و نداشتن همدلی با بیمار) برای بیمار پرهزینه است. در این سامانه درمانی به کمیت بیشتر از کیفیت پرداخته می شود و درمان غیردارویی بسیار کم رنگ است. نتیجه گیری : به نظر می رسد سیستم درمانی و روش های جاری اداره مرکز برای افرادی با انگیزه بالا و وابستگی شدید طراحی شده است و پاسخ گوی افرادی با انگیزه پایین و وابستگی متوسط نیست. بنابراین این دسته از افراد در این سامانه درمانی رها می شوند و درمان را قطع می کنند.
مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه و رفتارهای مقابله ای اجتناب در مردان وابسته به مواد شبه افیونی و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین و مقایسه طرح واره های ناسازگار اولیه و رفتارهای مقابله -ای اجتناب در مردان وابسته به مواد شبه افیونی و افراد بهنجار بود.روش: روش پژوهش علی – مقایسه ای(پس رویدادی) و جامعه آماری 187 نفر از مراجعین سه کلینیک ترک اعتیاد بود که وابستگی به مواد شبه افیونی داشتند.از میان این افراد،56 بیمار به صورت تصادفی انتخاب و طرح واره های ناسازگار اولیه و رفتارهای مقابله ای اجتناب شان با 56 نفر از افرادی که وابستگی به مواد نداشتند مقایسه شد.ابزار پژوهش پرسشنامه کوتاه طرحواره یانگ نسخه سوم،2005 و پرسشنامه اجتناب یانگ- رای 1994 بود. یافته ها : یافته ها نشان داد که تفاوت طرح واره های ناسازگار اولیه در افراد وابسته به مواد و افراد بهنجار معنی دار است و سبکهای اجتنابی در افرادوابسته به مواد به طور معنی داری بیشتر از افراد بهنجار است. نتیجه گیری: طرحواره های ناسازگار اولیه می تواند عامل زمینه ساز و آسیب زای گرایش به سوء مصرف باشد.از سوی دیگر چون افراد وابسته به مواد بیش از افراد بهنجار از رفتارهای مقابله ای اجتناب استفاده می کنند که رویه های ناسازگار برای رویارویی با مشکلاتند، مداخله در این رفتارها ضروری به نظر میرسد تا از این طریق بتوان مانع تقویت طرح واره های ناسازگار اولیه شد و به فرد نیز برای تعغییر آن ها کمک کرد.
اثربخشی مداخله شناختی رفتاری مبتنی بر مدل مارلات بر کاهش عود در افراد وابسته به مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۳ بهار ۱۳۹۳ شماره ۴۹
57-81
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله شناختی رفتاری مبتنی بر مدل مارلات بر کاهش عود در افراد وابسته به مواد افیونی انجام شده است. در یک طرح آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل، 30 نفر از افراد وابسته به مواد افیونی مراجعه کننده به کلینیک های ترک اعتیاد خرم آباد، به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) بررسی شدند. گروه آزمایش به مدت 12 جلسه 2 ساعته تحت درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدل مارلات قرار گرفتند و گروه گواه درمان خاصی دریافت نکردند. همه شرکت کنندگان در آغاز پژوهش و پایان جلسات هفتگی، بوسیله آزمایش ادرار مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها، روش های آمار توصیفی و آزمون خی دو به کار برده شد. نتایج نشان داد که بین دو گروه آزمایش و کنترل از لحاظ میزان عود، از هفته چهارم درمان به بعد تفاوت معناداری وجود دارد، یعنی میزان عود در گروه کنترل از هفته چهارم به بعد به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود. با توجه به یافته ها می-توان چنین نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدل مارلات بر کاهش عود در افراد وابسته به مواد افیونی موثر است.
اثربخشی آموزش متمرکز بر شفقت خود بر کاهش عواطف منفی و بهبود کیفیت زندگی در افراد وابسته به مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال چهاردهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۷
131-150
حوزههای تخصصی:
هدف: مطالعه حاضر با هدف اثربخشی آموزش متمرکز بر شفقت خود بر کاهش عواطف منفی و بهبود کیفیت زندگی در افراد وابسته به مواد انجام گرفت. روش : طرح پژوهشی حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. نمونه ای به حجم 50 نفر از افراد وابسته به مواد به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، آموزش مبتنی بر شفقت خود را طی 10 جلسه 90 دقیقه ای یکبار در هفته دریافت نمودند. ابزار جمع آوری داده ها مقیاس عاطفه مثبت و عاطفه منفی و مقیاس کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل کواریانس چند متغیری تحلیل شدند. یافته ها : نتایج نشان داد که آموزش متمرکز بر شفقت خود به طور معناداری باعث کاهش عاطفه منفی و بهبود کیفیت زندگی در افراد وابسته به مواد شد و این تغییرات در دوره پیگیری نیز ماندگار بود. نتیجه گیری : نتایج گویای اثربخشی آموزش متمرکز بر شفقت خود بر کاهش عواطف منفی و بهبود کیفیت زندگی در افراد وابسته به مواد بود. بنابراین، می توان از آموزش متمرکز بر شفقت خود در کاهش عواطف منفی و بهبود کیفیت زندگی در افراد وابسته به مواد استفاده کرد.