این مقاله به بررسی وضعیت بازدهی شرکتهای سرمایه گذاری به عنوان یکی از عوامل مؤثّر بر رشد و توسعه فعالیت این شرکتها پرداخته است.در این راستا نرخ بازده داراییها، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام، ارزش بازار هر سهم و سود و هر سهم به عنوان شاخصهای مرتبط با این مسأله از دید سرمایه گذاران و از نظر بررسی عملکرد از دید شرکت مورد ارزیابی قرار گرفته اند.نتایج حاصل وضعیت مطلوب و رضایت بخشی را در زمینه بازدهی نشان نداده است.
در زمینه تخصیص منابع مالی در آموزش عالی سوال مهم این است که در عمل در خصوص تخصیص منابع مالی درون دانشگاه چه می گذرد. آیا تخصیص منابع مالی درون دانشگاهی از یک منطق اقتصادی تبعیت می کند. به عبارت ساده تر «افرادی که به تخصیص بودجه در درون دانشگاه، در حین تخصیص بودجه، واقعاً به چه چیزی فکر می کنند و دلواپس چه مسئله ای هستند؟». یا یک تخصیص دهنده کلان بودجه (مثلاً هیأت دولت) یا یک تخصیص دهنده خرد (یک رئیس دانشگاه) هر دو در مقام مدیر ( و البته سیاستمدار) آیا در تخصیص منابع مالی، جوانب صرفاً عقلایی – اقتصادی را در نظر می گیرند یا به دنبال منفعت سیاسی از طریق تخصیص نیز هستند. در این مقاله این مسئله که دانشگاه ها در خصوص فرآیند تخصیص منابع چگونه عمل می کنند، مبنای گزینش تئوری های مختلف برای تبیین جنبه های مختلف این فرآیند تصمیم گیری درباره تخصیص منابع درون دانشگاهی قرار گرفته است. در این مقاله، چندین تئوری که مناسب «تبیین مبنای توزیع و تخصیص منابع مالی درون آموزش عالی» است، را مرور می کنیم. در این خصوص اگرچه چندین تئوری در مورد دانشگاه به عنوان یک سازمان وجود دارد، اما دو تئوری وجود دارد که به طور خاص در مورد تخصیص منابع در دانشگاه ها (به ویژه دانشگاه های دولتی) مناسب به نظر می رسند. این دو، تئوری منطقی- سیاسی و تئوری انتقادی- سیاسی هستند. همچنین دو تئوری دیگر (تئوری اقتصادی بنگاه و تئوری وابستگی منابع) نیز که به نظر می رسد با تبیین فرآیند تخصیص منابع درون دانشگاه مرتبط هستند ( اما به عنوان جزئی از دو نظریه قبلی و در درون آنها تشخیص داده شد)، بررسی شده است. در انتهای مقاله مقایسه ای بین این دو رویکرد نظری انجام پذیرفته و با بیان شواهد و یافته های تجربی از تخصیص منابع مالی درون آموزش عالی ایران ، به تحلیل و کاربست این دو تئوری در آموزش عالی کشور پرداخته و توصیه هایی برای آموزش عالی ایران داده شده است
مدیریت هزینه ها یک شرکت ترکیب از بدهی و حقوق صاحبان سهام است و هدف از آن مشخصکردن ترکیب منابع مالی هر شرکت به منظور بیشینه سازی ثروت سهامداران آن است. با توجه به اینکه هزینه سرمایه شرکت تابعی از ساختار سرمایه آن تلقی می شود انتخاب ساختار سرمایه مطلوب موجب کاهش هزینه سرمایه شرکت و افزایش ارزش بازار آن می شود. ماهیت تخصیص منابع مالی، وجود محدودیتهای مالی، اندازه و فشردگی سرمایه از جمله ویژگی هایی هستند که تصمیمات تامین مالی شرکتها و در نهایت باعملکرد مالی بانک هارا تحت تاثیر خود قرار می دهد. بر این اساس، در این پژوهش به تبیین نقش فرایند های تخصیص منابع مالی، محدودیت مالی، اندازه و فشردگی سرمایه بر رابطه میان مدیریت هزینه ها و عملکرد مالی بانک هابانکهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته میشود. این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی، از لحاظ روش تحقیق و گردآوری داده ها توصیفی و از نوع همبستگی بوده و مبتنی بر نتایج حاصل از داده های تابلویی و جهت آزمون فرضیه ها از روش داده های پانلی نامتوازن استفاده شده و همچنین نمونه آماری شامل کلیه بانکهای پذیرفته شده در بازار بورس اوراق بهادار برای یک دوره هفت ساله از 1395 – 1389 می باشد. در نهایت مشخص شد که مدیریت هزینه ها و تخصیص مطلوب منابع بر بهبود عملکرد مالی در شرکت های وابسته به دولت تاثیر گذار میباشند.
هدف: هدف از پژوهش پیش رو، شناسایی مؤلفه های بودجه ریزی عملکردمحور در دانشگاه ها است.روش: این پژوهش کیفی با استفاده از راهبرد فراترکیب مبتنی بر تحلیل مضمون تدوین شده است؛ بدین ترتیب که پس از جست وجوی کلیدواژه های تخصصی پژوهش در پایگاه های معتبر ملی و بین المللی در بازه زمانی 2000 تا 2021 و 1380 تا1400، در نهایت 62 پژوهش برای تحلیل مضمون انتخاب و از اطلاعات آن ها استفاده شد.یافته ها: برای بودجه ریزی عملکردمحور در دانشگاه ها، مؤلفه های 12گانه ای در قالب مضامین پیش سازمان دهنده اولیه؛ حکمرانی خوب در دانشگاه، قوانین و مقررات دانشگاهی، سازوکارهای تخصیص عملکردمحور، سازوکارهای تأمین مالی عملکردمحور، یکپارچه سازی منابع مالی، نظام آموزشی و پژوهش کارآمد، سازوکارهای انگیزشی و حمایتی، سرمایه های انسانی، نظارت و ارزشیابی مؤثر، حسابداری اطلاعات، فرهنگ دانشگاهی و فضاسازی رقابتی دسته بندی شدند. علاوه بر این، 25 مضمون پیش سازمان دهنده ثانویه نیز شناسایی شد. با ترسیم ماتریس مضامین، مؤلفه های شناسایی شده رتبه بندی شدند.نتیجه گیری: بی گمان، بودجه ریزی عملکردمحور بهینه ترین سازوکار تخصیص منابع مالی دانشگاه ها در شرایط کنونی است. در این پژوهش، ضمن بازشناسی بودجه ریزی عملکردمحور از انواع دیگر بودجه ریزی در دانشگاه، مؤلفه های اصلی آن نیز بر اساس مطالعات استخراج و دسته بندی شد.