مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
آستانهِ بی هوازی
حوزه های تخصصی:
روشهای متعددی - اعم از تهاجمی و غیر تهاجمی - در برآورد آستانه بی هوازی ورزشکاران استفاده می شود و توافق همگانی در مورد اینکه کدام روش بهتر است وجود ندارد. هدف از مطالعه حاضر تعیین اعتبار آزمونهای کانکانی قدیم و جدید در برآورد آستانه بی هوازی مردان فعال است. 15 مرد فعال به طور داوطلب در این تحقیق شرکت کردند و در 3 جلسه مجزا با حداقل فاصله زمانی 48 ساعت 3 آزمون فزاینده را انجام دادند. آستانه بی هوازی در آزمونهای کانکانی قدیم و جدید بر اساس نقطه شکست ضربان و در آزمون مرجع بر اساس تجمع لاکتات خون تعیین شد. میزان همبستگی بین متغیرهای ضربان قلب، لاکتات و سرعت دویدن معادل با آستانه برآورد شده در آزمونهای کانکانی قدیم و جدید با آزمون مرجع با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون محاسبه و جهت تعیین توانایی پیش بینی از آنالیز رگرسیون استفاده شد. بین ضربان قلب و سرعت دویدن معادل با آستانه بر آورد شده با آزمون کانکانی جدید با ضربان قلب و سرعت معادل با آستانه لاکتات در آزمون مرجع همبستگی معنی دار (به ترتیب P<0.05، r=0.62، r=0.80، P<0.01) به دست آمد، ولی در آزمون کانکانی قدیم این همبستگی بین هیچ کدام از متغیرها معنی دار نبود. نقطه شکست ضربان قلب در آزمون کانکانی جدید بالاتر از آستانه لاکتات در آزمون مرجع برآورد شده بود. نتایج این تحقیق نشان داد آزمون کانکانی جدید از اعتبار لازم جهت برآورد آستانه بی هوازی برخوردار است، در حالی که استفاده از آزمون کانکانی قدیم بدین منظور به مربیان ورزش توصیه نمی شود.
تاثیر یک دوره تمرینات نوتوانی قلبی بر آستانة بی هوازی و شاخص های همودینامیکی در بیماران مبتلا به اختلال عروق کرونر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عملکرد قلبی در حین فعالیت ورزشی نقش مهمی در ظرفیت ورزشی دارد. هدف از این تحقیق بررسی تغییرات همودینامیکی جریان خون در آستانة بی هوازی و نقش آن در ظرفیت ورزشی است. 24 بیمار مبتلا به اختلال عروق کرونر به صورت داوطلبانه به دو گروه تجربی (12=n) و کنترل (12=n) تقسیم شدند. گروه تجربی در تمرینات نوتوانی قلبی به مدت 8 هفته، 3 بار در هفته با شدت 70 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه و 40 تا 60 درصد از یک تکرار بیشینه شرکت کردند. تغییرات همودینامیکی در آستانة بی هوازی در ابتدا و 48 ساعت پس از پایان برنامه با روش امپدانس کاردیوگرافی بررسی شد. نتایج نشان داد که تمرین موجب افزایش معنی دار آستانه بی هوازی، اکسیژن مصرفی فلات و برخی از پاسخ های همودینامیکی در آستانه بی هوازی می شود. نتایج نشان داد که تمرینات نوتوانی قلبی با بهبود پاسخ های همودینامیکی موجب بهبود آستانة بی هوازی در بیماران مبتلا به اختلال عروق کرونر می شود.
مقایسه پروتکل وابسته به زمان در برابر پروتکل های وابسته به مسافت در تعیین نقطه شکست ضربان قلب(HRDP) در بین دانشجویان پسر فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از اجرای این تحقیق مقایسه پروتکل وابسته به زمان، در برابر پروتکل های وابسته به مسافت، در تعیین نقطه شکست ضربان قلب (HRDP) در بین دانشجویان پسر فعال دانشگاه محقق اردبیلی است. بدین منظور 30 نفر (با م یانگ ین± انحراف مع یار سنی2/0±8/21سال، قد2± 173 سانت ی متر، وزن1/2 ± 1/68 ک یلوگرم، Vo2max 1/2±83/46 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) به صورت داوطلبانه در تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها در سه جلسه مجزا، با حداقل فاصله 72 ساعت، سه آزمون فزاینده را تا سر حد واماندگی انجام دادند. آزمون ها شامل پروتکل وابسته به زمان کویپر و همکاران و پروتکل های وابسته به مسافت جونزو داست، گیسل و هافمن بود. برای تعیین نقطه انحراف ضربان قلب در هر یک از پروتکل ها، ضربان های قلب فعالیت آزمودنی ها لحظه به لحظه، با استفاده از تله متری (مدل پولار) ثبت شد. برای تعیین HRDP و منحنی عملکرد ضربان قلب (HRPC)، از نرم افزار ویژه و روش بیشترین فاصله (Dmax) استفاده شد. برای تجزیه و تحل یل نتایج داده ها از روش آماری آنالیز واریانس یک طرفه (ANOVA) با اندازه های مکرر (آزمون تعقیبی بونفرنی) استفاده شد. یافته ها نشان می دهد در همه آزمودن ی ها و در هر سه پروتکل تمرینی وابسته به زمان و مسافت، HRDP به طور میانگین برای پروتکل کویپر و همکاران HRmax 88%، پروتکل جونز و داست HRmax 86% و پروتکل گیسل و هافمن HRmax 84% مشاهده شد. همچن ین نتایج نشان داد بین مقادیر میانگین های HRDP در دو آزمون کویپر و همکاران و جونز و داست اختلاف معنی دار وجود ندارد (675 /0= P و 211/0=F)، اما بین مقادیر میانگین های HRDP در دو آزمون کویپر و همکاران و گیسل و هافمن و همچنین جونزو داست، گیسل و هافمن اختلاف معنی دار مشاهده می شود (05/0P<). با توجه به نتایج می-توان چنین نتیجه گیری کرد که با استفاده از هر سه پروتکل تمرینی بر روی نوارگردان، با بهره گیری از روش Dmax، می توان HRDP را تعیین نمود.
بررسی تأثیر موسیقی بر پاسخ های متابولیکی در مراحل فعالیت ورزشی پیشرونده در مردان غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر ریتم های مختلف موسیقی بر پاسخ های متابولیکی در مراحل فعالیت ورزشی پیشرونده بود. مواد و روش ها: بدین منظور 17مرد غیر ورزشکار سالم، با میانگین و انحراف استاندارد 97/0±76/ 19 سال، 72/ 6±176 سانتی متر، 95/ 5±5/ 68 کیلوگرم، به صورت داوطلبانه و به روش تعادل مقابل در مطالعه ی حاضر شرکت کردند. این افراد در سه مرحله ی متوالی بدون موسیقی، با موسیقی ریتم تند و با موسیقی ریتم کند، با استفاده از آزمون بروس تا واماندگی به فعالیت پرداختند. متغیر ها در دقایق 3، 6 و 9 اندازه گیری شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق آزمون آنالیز واریانس تکراری با استفاده از آزمون تعقیبی LSD انجام شد (0.05>p). یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که گوش دادن به موسیقی حین فعالیت پیشرونده تأثیر معنی داری بر شاخص درک فشار در مرحله ی سوم آزمون(0.05>p)، نسبت تبادل تنفسی در همه ی مراحل آزمون، تفاوت اکسیژن خون سرخرگی-سیاهرگی در مراحله ی اول و دوم آزمون و زمان رسیدن به آستانه ی بی هوازی دارد(0.05>p). اما تغییر معنی داری در اکسیداسیون چربی در هیچ یک از مراحل آزمون وجود نداشت(0.05>p). نتیجه گیری: مطالعه ی حاضر نشان داد که گوش دادن به موسیقی حین فعالیت موجب افزایش کارایی دستگاه متابولیکی از طریق بهبود درک فشار و افزایش آستانه ی بی هوازی می شود.
مروری بر مدل های برآورد دو و سه فازی آستانه بی هوازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فیزیولوژی ورزشی بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۳
88 - 61
حوزه های تخصصی:
اهداف : این پژوهش با هدف مروری بر روش های مختلف تهاجمی و غیرتهاجمی برای تعیین آستانه بی هوازی انجام شد. آستانه بی هوازی به منزله یک شاخص از فعالیت فیزیکی، بیشترین شدت ورزش است که طی آن هزینه انرژی عملکرد ورزشی عمدتاً از دستگاه هوازی تأمین می شود و نرخ بروز لاکتات خون با نرخ پالایش آن برابری می کند. به دلیل اینکه پدیده آستانه بی هوازی با تغییر سیستم تأمین انرژی از هوازی به بی هوازی همراه است، این فاکتور متابولیک در برنامه ریزی دقیق تمرینات ورزشی، تعیین محدوده های شدت کار و پیش بینی عملکرد ورزشکاران، به ویژه در ورزشکاران استقامتی از اهمیت بسیار برخوردار است. سنجش مستقیم لاکتات خون احتمالاً دقیق ترین روش تهاجمی در تعیین آستانه بی هوازی است که هزینه بر است و آزمودنی را با خاطر نمونه گیری از خون مواجه می کند؛ بنابراین روش های غیرتهاجمی که عمدتأ از ارتباط ضربان قلب به نرخ بار کار یا تغییرات پارامترهای تنفسی مانند معادل تهویه ای گازهای تنفسی بهره می برند، برای برآورد آستانه بی هوازی مدنظر قرار گرفته است . همچنین روش سنتی در تعیین آستانه بی هوازی عمدتأ از مدل های دوفازی استفاده می کند؛ درحالی که در پژوهش های اخیر استفاده از مدل های سه فازی ترجیح داده شده است که برآورد بهتری از محدوده های شدت کار هنگام فعالیت ورزشی ارائه می دهد؛ ازاین رو پژوهش حاضر روش های متداول در تعیین آستانه بی هوازی و آشکارکردن کاستی ها و مزایای آن ها در قالب مدل های دوفازی و سه فازی را واکاوی می کند.
تاثیر الگوی باردهی در پروتکل های درمانده ساز بر آستانه بی هوازی دختران جوان غیرفعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: آستانه بی هوازی بعنوان شدت کار یا میزان اکسیژن مصرفی (VO2) تعریف شده است که با تغییرات در تبادل گازهای تنفسی به دنبال شروع اسیدوز سوخت و سازی همراه است. هدف: پژوهش حاضر برای ارزیابی تاثیر تغییر الگوی بار دهی در دو پروتکل درمانده ساز برای تعیین آستانه بی هوازی در دختران جوان غیرفعال انجام شد. روش شناسی: به همین منظور، تعداد 15 نفر از دانشجویان دختر غیر فعال با میانگین و انحراف استاندارد سنی 12/1±42/20 سال، قد 8/5±64/161 سانتی متر، وزن 48/5±92/54 کیلوگرم و حداکثر اکسیژن مصرفی 43/3±23/26 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه به صورت در دسترس انتخاب شدند. آستانه بی هوازی آز مودنی ها با استفاده از نقطه جبران تنفس در دو پروتکل درمانده ساز محاسبه شد.پروتکل اول با شیب 10% و سرعت 5/2 کیلومتر بر ساعت آغاز و در هر سه دقیقه شیب 2% و سرعت 1 کیلومتر برساعت تا مرحله بازماندگی آزمودنی افزوده می شد؛ در حالی که در پروتکل دوم، آزمون با 75 درصد ضربان قلب بیشینه آزمودنی آغاز و به مدت یک دقیقه ادامه می یافت. در هر دقیقه سرعت نوارگردان به میزان 2 کیلومتر بر ساعت تا مرحله بازماندگی آزمودنی افزوده شد. در طول اجرای هر دو پروتکل، گازهای تنفسی آزمودنی ها توسط دستگاه تجزیه و تحلیل گازهای تنفسی جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از دو مدل آماری مختلف استفاده شد. برای ارزیابی همگرایی بین دو پروتکل، از مدل گرافیکی بلاند- آلتمن و روش آماری ICC و برای مقایسه آستانه بی هوازی برآورد شده در دو پروتکل از آزمون تی همبسته استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد گرچه تغییر نوع پروتکل در مانده ساز، با استفاده از آزمون تی همبسته تفاوت معنی داری را در آستانه بی هوازی برآورد شده نشان نمی دهد؛ با این حال، با استفاده از مدل گرافیکی بلاند- آلتمن و روش آماری ICC ، همگرایی متوسطی در دو پروتکل مشاهده شد (2/20+ تا 8/21- CI= 95% ،96/1± ؛ 4399/0 =ICC ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گیری نمود که با توجه به همگرایی نه چندان قابل اعتماد بین آستانه بی هوازی برآورد شده در دو پروتکل، با افزایش مدت اجرای آزمون درمانده ساز، آستانه بی هوازی برآورد شده تحت تاثیر قرار می گیرد که با استفاده از آزمون تی همبسته قابل تشخیص نیست و از این رو، نه تنها در استفاده از این نوع پروتکل ها برای برآورد آستانه بی هوازی باید تردید نمود، بلکه باید از روش های آماری قوی تر برای تفسیر نتایج بهره جست.