تربیت اسلامی

تربیت اسلامی

تربیت اسلامی سال 20 تابستان 1404 شماره 52 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

واکاوی مفهوم «اصل» و «روش» در تربیت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تربیت اسلامی اصل روش

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
نظام سازی در معارف و بحث های نظری کاری ضروری است. چراکه موجبات روشنایی مطالب و دسته بندی اطلاعات را فراهم می آورد. مجموعه معارف تربیتی نیز باید در یک چارچوب به هم پیوسته و منسجم تدوین شود تا هر عنصر جای خود را پیدا کرده و ارتباط خود را با بقیه بیابد. ازاین رو تلاش برای تعریف دقیق عناصر نظام تعلیم و تربیت اسلامی و تبیین منطقی روابط بین آنها از اهمیت بالایی برخوردار است. اصل و روش دو عنصر بسیار مهم در نظام معرفتی تعلیم و تربیت هستند. اهمیت این دو عنصر بیشتر بدان جهت است که مربیان در صحنه تعاملات تربیتی خود بیشتر و بیشتر با آنها سروکار دارند. ما باید بدانیم منظور چیست که می گوییم: «مربی در عمل تربیتی خود باید به درستی از روش ها و اصول تربیتی استفاده کند». تا وقتی مفهوم روش و اصل معلوم نباشد، نمی توان پاسخ دقیقی به این سؤال ارائه کرد. هدف این تحقیق آن است که مفهوم اصل و روش، و همچنین روابط آنها، را مورد بازبینی قرار داده و تعریف روشن تری ارائه کند. بررسی ها نشان داد که تعریف رایج اصل و روش به قواعد رفتاری مربی تعریف تام و تمامی نیست. چنان که تمیز بین آنها براساس کلیت و جزئیت شدنی نیست. روش تحقیق مورد استفاده در این تحقیق عمدتاً توصیف و تحلیل مفاهیم و گزاره های مربوط است. بدین منظور ابتدا دیدگاه ها و تعاربف ارائه شده در منابع مختلف مربوط به چند دهه اخیر بازبینی و مقایسه می شوند و با یک تحلیل نهایی، نهایتاً، تعریف مختار به دست می آید. دیدگاه های مورد نظر بیشتر از کسانی مانند استاد خسرو باقری، مرحوم استاد غلامحسین شکوهی، استاد علیرضا اعرافی، مرحوم آیت الله مصباح یزدی، استاد سید علی حسینی زاده به دست آمد و این تعاریف سرمایه غنی نویسنده برای تحلیل و جمع بندی و نتیجه گیری نهایی شد. دقت در اصول پیشنهادی این اندیشمندان نشان می دهد که منظور ایشان از اصل نوعی روش یعنی اقدامی کلی است که باید انجام گیرد. به عنوان مثال اصل «فعالیت» از مربی می خواهد که متربی را به تجربه و وارسی شخصی اشیاء و دست ورزی مسائل پدیدآمده وا دارد و به هیچ عنوان به مشاهده تجارب دیگران اکتفا نکند. (شکوهی، 1390، صص142-160) این توضیحات نشان می دهد که مراد از آنچه به نام اصل آمده نوعی اقدام عملی است که مربی باید صورت دهد. مراجعه به «اصول» دیگر یادشده نیز همین فرضیه را تأیید می کند. به عبارت دیگر، «اصل» در ادبیات قدما همان «روش» کلی است (که می تواند مصادیقی داشته باشد). پس از آنکه معلوم شد مفهوم پیشنهادی روش ما را از «اصل» به معنای شایع و مشهور آن بی نیاز می کند، این سؤال مطرح می شود که آیا برای کارآمدی عملیات تربیت، به کارگیری روش ها یعنی اقدامات تربیتی کافی است یا علاوه بر اقدامات تربیتی عنصر دیگری نیز باید حضور داشته باشد. بررسی فرایند تربیت و مطالعه آن نشان می دهد که برای موفقیت در آن به کارگیری روش ها کافی نیست. گاهی روش انجام می شود ولی تأثیر تربیتی ندارد و شاید در دراز مدت اثر عکس بگذارد. مثلاً تشویق بدون رعایت نکات و شرایط لازم نه تنها احتمال تکرار فعل را بیشتر نمی کند؛ بلکه ممکن است به نوعی بازدارنده باشد. در واقع مربیان موفق روش های تربیت را به همراه ابزار دیگری، که می توان «اصول تربیت» نامید، به کار می گیرند. اگر از این زاویه به مسأله بنگریم، «اصول» تربیت عبارت است از قواعد رفتاری و راهنمای عمل مربی که نحوه اجرا و چگونگی اقدام را نشان می دهد. به عبارت دیگر، مربی در فرایند تربیت نمی تواند اقدامات تربیتی یا روش ها را به هر شکل و نحوه ای انجام دهد و نسبت به قواعد رفتاری و شرایط کاری خود بی توجه باشد. موفقیت در فعالیت های تربیتی، مشروط به آن است که آن را چگونه انجام دهیم و در نتیجه توجه به این قواعد و رعایت آنها ضروری است. به عبارت دیگر، رعایت اصول تربیتی شرط تأثیرگذاری و کارآمدی روش ها و فرایند تربیت هستند. و ای بسا که رعایت شرایط انجام کاری از خود آن مهم تر باشد. چراکه در بسیاری از موارد خسارت انجام اقدامات به شکل غلط از خسارت ترک آنها بیشتر است. برای دستیابی به «اصل» به معنای شرایط «روش» نیز از قیاس عملی استفاده می کنیم که به دو مقدمه نیاز دارد؛ یکی هدف و دیگری مبنا. گزاره هدف چنین گزارش می شود: «مطلوب است روش تربیتی به شکلی کارآمد و مؤثر اجرا گردد». اما چه چیزی در تحقق این هدف یاری می رساند؟ رعایت شرایط مورد نظر. این در واقع مقدمه دوم قیاس عملی است که نقش مبنا را ایفا می کند: «کارآمدی و تأثیرگذاری روش مشروط است به رعایت اصول و شرایط آن». از این دو مقدمه اصل را نتیجه می گیریم: «مربی باید شرایط و کیفیت خاص روش را رعایت کند». به عنوان مثال، می دانیم که «آگاهی بخشی» یک روش بسیار مفید و کلیدی در امر تربیت است. هرچه متربی نسبت به حقایق پیرامونی و نسبت به وظایف خود آگاه تر باشد جریان تربیت به هدف خود نزدیک تر خواهد شد و توفیقات مربی در اجرای وظایف مربوط بیشتر خواهد بود. اما نیک می دانیم که آگاهی بخشی در صورتی کارآمد است که با صداقت در گفتار و عمل همراه باشد. مربی بی عمل و فاقد شرایط موفق نیست. این حقیقت به شکلی بسیار صریح در کلام امیر بیان آمده است: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً، [فَعَلَیْهِ أَنْ یَبْدَأَ] فَلْیَبْدَأْ بِتَعْلِیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِیمِ غَیْرِهِ؛ وَ لْیَکُنْ تَأْدِیبُهُ بِسِیرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِیبِهِ بِلِسَانِهِ...». (نهج البلاغه، حکمت 73) جمع بندی مباحث فوق حکایت از آن دارد که ادبیات موجود در زمینه تعلیم و تربیت اسلامی می تواند چابک تر و روان تر تدوین شود. به این منظور پیشنهاد این مقاله آن است که مفهوم اصل به معنای مشهور جای خود را به روش بدهد. در واقع آنچه به عنوان اصل مطرح می شود چیزی جز همان روش کلی نیست که مقسم انواع روش های زیر مجموعه خود است. در کنار این عنصر که روش نام دارد، مقاله عنصر دیگری را نیز پیشنهاد داده است که حکایت از شرایط موفقیت و تأثیرگذاری روش هاست. به عبارت دیگر، هر روش در صورتی تأثیرگذار است که اصول و شرایطی نیز در کنار آن رعایت شود. نام این عنصر جدید اصل است.
۲.

تبیین اهداف تربیتی حکومت مهدوی (عج) و ابعاد روان شناختی آن (بررسی موردی دعای امام زمان (عج))(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حکومت مهدوی (عج) دعای امام زمان (عج) برنامه تربیتی اهداف تربیتی ابعاد روان شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
مقدمه و اهداف: أدعیه مأثوره که از زبان پاک پیامبر (ص) و خاندان مکرمش صادر شده اند، ضمن این که آداب راز و نیاز با خداوند متعال و ابراز ارادت و بندگی به پیشگاه او را به آدمی می آموزند، به دلیل توجه به ابعاد تربیتی و روان شناختی وجودی و نیازهای انسان در برابر پروردگار جهانیان، راهی برای تربیت او در عرصه های گوناگون مادی و معنوی هستند. هدف از انجام پژوهش حاضر تبیین ابعاد تربیتی و روان شناختی دعای (اللهم ارزقنا توفیق الطاعه)، از دعاهای منسوب به امام زمان (عج) بوده است. روش: روش پژوهش حاضر تحلیل محتوای کیفی بوده است. تحلیل محتوای کیفی به فراسویی از کلمات یا محتوای عینی متون می رود و تم ها یا الگوهایی را که آشکار یا پنهان هستند، به صورت محتوای آشکار می آزماید. جامعه پژوهش کل متن دعای امام زمان (عج) (اللهم ارزقنا توفیق الطاعه) و شرح دعا در کتاب امام مهدی (عج) موجود موعود (جوادی آملی، 1388) بود که برای پاسخ به سؤال پژوهش تمامی فرازهای دعا (28 فراز) مورد مطالعه تحلیلی قرار گرفت و عبارات مرتبط با موضوع فیش برداری شد. سپس فیش ها کدگذاری و دسته بندی شدند و محتوای آنها سازماندهی شد و موارد به دست آمده تحت عنوان عرصه های اهداف تربیتی احصا شد. سپس، از طریق با هم نگری و جمع بندی مؤلفه های مذکور، 10 مؤلفه اصلی در باب ابعاد تربیتی و 9 مؤلفه در باب ابعاد روان شناختی دعا به دست آمد. نتایج: براساس تحلیل محتوای کیفی متن دعای مذکور و شرح دعا در کتاب امام مهدی (عج) موجود موعود، چهار عرصه اصلی اهداف تربیتی و سه بعد روان شناختی دعا به دست آمد. دسته بندی مفاهیم در 4 عرصه اصلی، 10 بعد تربیتی و 43 مفهوم(هدف) تربیتی ارائه گردید که به شرح زیر می باشد: عرصه ارتباط با خداوند با 2 بعد اعتقادی(6 مفهوم) و عبادی(5 مفهوم)؛ عرصه ارتباط با خویشتن با 3 بعد اخلاقی(4 مفهوم)، بعد علمی (4 مفهوم) و بعد اقتصادی(2 مفهوم)؛ عرصه ارتباط با خلق با 4 بعد اجتماعی(11 مفهوم)، بعد علمی - فرهنگی(4 مفهوم)، بعد اقتصادی (4 مفهوم) و بعد سیاسی (3 مفهوم)؛ عرصه ارتباط با خلقت با 1 بعد شناخت و بهره برداری صحیح از طبیعت (2 مفهوم). با توجه به مفاهیم ارائه شده در دعا می توان گفت: هدف اصلی متون دینی و از جمله ادعیه که از بزرگان دین بر جای مانده است، سوق دادن آدمی به سوی رفتاری است که علاوه بر انعکاس بارِ ارزشیِ آن در روح و روان انسان، براساس مصلحت های فردی و اجتماعی، تحقق خارجی یابد و علاوه بر احساس رضایت درونی و روحی، با واقعیات زندگی اجتماعی نیز منطبق باشد. بنابراین می توان اهداف تربیتی دعای مذکور را در سه عرصه خداشناسی (ارتباط با خداوند)، خودشناسی (ارتباط با خویشتن) و هستی شناسی (ارتباط با خلق و خلقت) مورد واکاوی قرار داد. ابعاد روان شناختی دعای امام زمان (عج) در سه بعد شناختی با 3 مفهوم اصلی ارتقای سطح معرفت الهی(خداشناسی)، ارتقاء سطح دانش و معرفت فردی (خودآگاهی و خودشناسی)، ارتقاء سطح دانش و معرفت اجتماعی؛ بعد عاطفی با 3 مفهوم اصلی ارتقای نگرش مثبت نسبت به خداوند، ارتقای نگرش مثبت نسبت به خود، ارتقای نگرش مثبت نسبت به اجتماع و بعد رفتاری با 3 مفهوم اصلی عمل به ارزش ها و اصول دینی، توسعه رفتار اخلاقی و توسعه مهارت های اجتماعی شناسایی و استخراج شد. بدین ترتیب، تربیت مبتنی بر اسلام، مثلثی است که اضلاع آن رفتار، فرایندهای ذهنی (معرفت و شناخت) و تمایلات و انگیزه هاست. بنابراین ﺑﯿﻦ رﺷﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ و رﺷﺪ ﻋﺎﻃﻔﯽ و ﻋﻤﻠﮑﺮد نوعی هماهنگی وﺟﻮد دارد و ﺗﺤول ﻫﺮ ﯾﮏ ﻣﯽﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺤﻮل دﯾﮕﺮی را ﺑﻪدﻧﺒﺎل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. به عبارت دیگر در برنامه تربیتی حضرت مهدی (عج) به تمام ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری توجه شده است. بحث و نتیجه گیری: در پاسخ به سوال اول تحقیق که به دنبال تحلیل ابعاد تربیتی دعای امام زمان (عج) بود، چهار مفهوم اصلی ارتباط با خداوند، ارتباط با خویشتن، ارتباط با خلق و ارتباط با خلقت به عنوان عرصه های اهداف تربیتی دعا شناسایی شد. هر یک از این مفاهیم بیانگر برنامه های حکومت مهدوی (عج) و وظایف مؤمنان راستین در عصر انتظار و ظهور است و مراتب کمالی و نهایی فضائل یادشده با تدبیر آن حضرت و در حکومت الهی ایشان به بار خواهد نشست. بدین جهت مسئولان نظام تربیتی باید آنها را مورد توجه قرار دهند. البته قابل ذکر است که گرد آمدن همه این اوصاف در یک فرد دشوار و یا ناممکن است؛ بنابراین ایشان وظایف هر مؤمنی را به فراخور حال خود و موقعیتی که دارد در خلال دعا مشخص فرموده تا برای عمل به آن بکوشد و جان خویش را به زینت آن فضایل بیاراید و خود را با جریان تحقق و تشکیل جامعه آرمانی آخرالزمانی هماهنگ سازد. اهداف تربیتی در ادعیه امامان معصوم (ع) و از جمله حضرت حجت (عج) با رویکرد تأکید بر عمل گرایی مؤمنان، بیانگر این است در اکتساب فضایل، و دستیابی به مقام قرب الهی در سایه برقراری یک جامعه دینی، ایستایی و رکود روا نیست و مؤمنان باید همواره در حرکت بوده و بکوشند تا مراتب بالاتری از این فضایل را به دست آورند. در پاسخ به سؤال دوم که در ارتباط با ابعاد روان شناختی دعای امام زمان (عج) بود، در قالب سه بعد شناختی، عاطفی و رفتاری و 9 مفهوم اصلی ارتقای سطح معرفت الهی (خداشناسی)، ارتقاء سطح دانش و معرفت فردی (خودآگاهی و خودشناسی)، ارتقاء سطح دانش و معرفت اجتماعی، ارتقای نگرش مثبت نسبت به خداوند، ارتقای نگرش مثبت نسبت به خود، ارتقای نگرش مثبت نسبت به اجتماع، عمل به ارزش ها و اصول دینی، توسعه رفتار اخلاقی و توسعه مهارت های اجتماعی، به تحلیل و شناسایی مفاهیم تربیتی دعا پرداخته شد. نتایج نشان داد که حضرت (عج) در دعای مذکور به هر سه بعد از ابعاد وجودی انسان توجه نمودند بنابراین در طراحی و تدوین اهداف تربیتی در نظام تربیتی باید به سه بعد توجه شود و در راستای شکوفایی هر سه حیطه در متربیان تلاش به عمل آید. نکته دیگر که باید در این زمینه در نظر گرفت این است که سه حیطه شناختی، عاطفی و رفتاری با همدیگر در ارتباط و تعامل هستند و نمی توان به طور کامل آنها را از هم جدا کرد. زیرا وقتی در فرد شناختی نسبت به یک موضوع پیدا می شود، ممکن است به موازات آن گرایش مثبت یا منفی در وی نسبت به آن ایجاد شود، همچنین اگر به مطلبی گرایش پیدا کند، ممکن است این گرایش، علاقه برای شناخت و به دنبال آن رفتار ایجاد کند و یا هر رفتاری که از شخص سرمی زند موجب شناخت و گرایش عاطفی جدیدی در فرد شود.
۳.

ارتباط مربی و متربی با رویکرد اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مربی متربی الگوهای ارتباطی رویکرد اسلامی ارتباط مربی و متربی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
مقدمه و اهداف: ارتباط نقش مهمی در زندگی انسان ها دارد. آدمی از طریق پیام های کلامی و غیرکلامی که از محیط دریافت می کند، نظام فکری، عاطفی و رفتار های خود را شکل می دهد. این امر در ارتباط مربی و متربی نیز مطرح است، تا جایی که مربی می تواند الگودهنده و هدایت کننده مسیر زندگی و سعادت متربیان باشد. رابطه مربی و متربی در مراکز علمی محدود به انتقال مفاهیم و دانش نیست، بلکه در کنار مسائل علمی و اطلاعاتی، متربیان با شخصیت و صفات و ویژگی های رفتاری مربی همانندسازی می کنند. رابطه مثبت معلم و شاگرد حمایت اجتماعی مهمی تلقی می گردد که می تواند متربی را در برخورد با مسائل مختلف یاری رساند. در فرایند آموزشی نیز ارتباط میان معلم و شاگرد از اهمیت بسیاری برخوردار است. رابطه مربی و متربی، رابطه اساسی توأم با شناخت یکدیگر است. مهم ترین هدف از برقراری چنین ارتباطی ایجاد تغییر، هدایت و تربیت جنبه های مختلف شناختی، عاطفی و رفتاری متربیان است. مربی که وظیفه تربیت و هدایت متربیان را برعهده دارد، نقش مهمی در برقراری و حفظ ارتباط دارد. وی می کوشد تا از راه های مختلف با متربیان ارتباط بیشتر و موثرتری برقرار نماید تا بتواند در آنان تغییرات مطلوبی ایجاد نماید و توانایی ها و استعدادهای آنان را شکوفا سازد. هدف اصلی از این پژوهش بررسی ارتباط مربی و متربی با رویکرد اسلامی است. در جهت تحقق اصلی پژوهش، اهداف جزیی زیر بررسی می شوند: 1. رویکردها و الگوهای ارتباط مربی و متربی؛ 2. ابعاد و مؤلفه های ارتباط مربی و متربی در رویکردها و الگوهای یادشده؛ 3. ابعاد و مؤلفه های ارتباط مربی و متربی با رویکرد اسلامی. روش: روش این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی و استنتاجی است. در این روش، ابتدا تمام شرایط و روابط توصیف و تشریح می شود و سپس داده ها مورد تحلیل قرار گرفته، استنتاجاتی از آن به عمل می آید. جمع آوری مطالب موجود اسنادی است که در آن، نخست، داده های مورد نیاز از منابع معتبر جمع آوری شده اند و پس از آن، مطالب مورد نظر براساس پرسش ها استخراج گردیده و مورد تحلیل و استنباط قرار گرفته اند. در پاسخ به پرسش اول و دوم، با استفاده از منابع مرتبط با الگوهای ارتباط مربی و متربی، مطالب مورد نظر بیشتر مورد توصیف قرار گرفته اند، ولی در پاسخ به پرسش سوم، افزون بر این، از روش تحلیلی و استنتاجی نیز استفاده شده است تا ضمن تفسیر و تحلیل آموزه های اسلامی موجود درباره علم و دانش و مربی و متربی، رویکرد اسلامی ارتباط مربی و متربی و ابعاد و مؤلفه های آن به صورت ضمنی استنتاج شود. ازاین رو، منابع اطلاعاتی این پژوهش شامل اسناد و مدارک مرتبط با موضوع و منابع دینی است که طیف گسترده ای از کتاب ها، پژوهش ها و مقالات را در بردارد. نتایج: مسئولیت پذیری و مواجهه عادلانه با متربی محورهای اصلی رویکرد اسلامی را تشکیل می دهد. در مقایسه با الگوی ارتباطی لیری که بر محور سلطه گری در برابر سلطه پذیری و هم کاری در برابر مخالفت جویی می چرخد، در رویکرد اسلامی بر مسئولیت پذیری در برابر مسامحه کاری و مواجهه عادلانه در برابر رفتار تبعیض آمیز تأکید می شود. ازاین رو، دغدغه اصلی مربی مسئولیت پذیری و رفتار عادلانه وی با متربی است. همچنین، مؤلفه هایی نیز در رویکرد اسلامی وجود دارد که در برابر هشت نوع رفتار مربی شامل رهبری، کمک کننده و دوستانه، درک کننده و دوستانه، مبتنی بر دادن آزادی و مسئولیت، نامطمئن، ناراضی، سرزنش کننده و رفتار جدی در کلاس در مدل رفتاری تعامل بین فردی وابلز و همکاران قرار دارد. همچنانکه در مدل رفتاری وابلز و همکاران برخی مؤلفه ها مثبت و برخی دیگر منفی اند، در رویکرد اسلامی نیز این دو نوع دسته بندی مطرح است. افزون بر این، مؤلفه رهبری، حمایت کننده، درک کننده و اعطای آزادی و مسئولیت، در هر دو نوع رویکرد مشترک اند. بااین همه، در رویکرد اسلامی، مؤلفه های مثبتی چون توجه به توان و نیاز متربی و رفتار محبت آمیز و نیز مؤلفه های منفی مانند عدم توجه به عواطف و شخصیت متربی، عدم توجه به نیازهای مادی و معنوی، عدم مراقبت و نظارت و رفتار توهین آمیز، وجود دارند که در مدل رفتاری وابلز و همکاران به چشم نمی خورد. در برابر، در مدل رفتاری وابلز و همکاران بر مؤلفه های منفی همچون رفتار نامطمئن، ناراضی، سرزنش کننده و رفتار جدی در کلاس تأکید می شود. بحث و نتیجه گیری: در رویکرد اسلامی، مربی به گونه ای با متربی برخورد می کند که در چارچوب رفتار مسئولانه و عادلانه و توجه به نیازهای آنان و توان شان، به رهبری آنان می پردازد و رفتار یاری کننده و درک کننده و محبت آمیز از خود نشان می دهد. همچنین، وی از تسامح و بی تفاوتی دوری می جوید و نسبت به نیازها و  عواطف شان بی توجه نیست و رفتار توهین آمیز از خود نشان نمی دهد. افزون بر این، مربی رابطه مستحکمی با آنان برقرار می کند و نقش محبتی، حمایتی و مراقبتی، آموزشی، تادیبی، انضباطی دارد. در این رویکرد، مربی از هیچ نوع راهنمایی به متربی خویش دریغ نمی کند، خیر و سعادت آنان را می خواهد و به آنان احترام می گذارد و در تکریم شخصیت آنان می کوشد و آنان را وادار به عصیان در برابر مربیان نمی کند. توان متربی یکی از محورهای مهم الگوی ارتباطی بین مربی و متربی به شمار می رود، چراکه چنانچه مربی بیش ازحد از متربی انتظار داشته باشد، متربی به علت عدم توانایی در انجام آن انزوا و گوشه گیری را در پیش گرفته و به آسیب های اجتماعی و روانی دچار خواهد شد. همچنین، مربی مسئولیت پذیر باید به نیازهای متربیان اعم از جسمانی، روانی، ذهنی، اجتماعی و معنوی متربی توجه نماید و زمینه های تربیتی را به گونه ای فراهم آورد که این نوع نیازها برآورده شود تا وی به عنوان یک فرد جامع پرورش یابد. افزون بر این، رعایت عدالت و انصاف یکی دیگر از محورهای اصلی ارتباط مربی و متربی است. متربیان مواجهه مربی با همنوعان خود را می سنجند؛ اگر رفتار مربی را عادلانه یا تبعیض آمیز ببینند، آن را می آموزند و همان رفتار را در مواجهه با دیگران بکار می گیرند. افزون بر محورهای اصلی ارتباط مربی و متربی که مورد بررسی قرار گرفت، مؤلفه هایی نیز در این رویکرد قرار دارند که مؤلفه رهبری، رفتار یاری کننده و درک کننده، رفتار مبتنی بر اعطای مسئولیت و آزادی، رفتار محبت آمیز و ایجاد انگیزه، از مهمترین مؤلفه های مطلوب به شمار می روند. در مقابل مربی مسئولیت پذیر از رفتار تبعیض آمیز، توهین و تحقیر و عدم توجه به نیازهای متربی پرهیز می کند، به عواطف و شخصیت متربی خود احترام می گذارد و در تمام روند تعلیم وتربیت از متربی خویش مراقبت و نظارت به عمل می آورد تا مبادا دچار لغزش و غفلت گردیده و دچار انحراف گردد.
۴.

نقدی بر ایده های ساختارشکنی دانشگاه و قلمروزدایی نظام تربیت در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ساختارشکنی قلمروزدایی دانشگاه نظام تربیتی دریدا دلوز

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
مقدمه و اهداف: اندیشمندان غربی بسیاری، مانند ایمانوئل کانت، یورگن هابرماس، جان سرل، ژاک دریدا و ژیل دلوز درمورد ایده دانشگاه سخن گفته اند و تحقیق کرده اند. امّا، اندیشمندان ایرانی که شاید این ضرورت را به دلیل جدید بودن دانشگاه حس نکرده اند، به این موضوع وارد نشده اند. درحال حاضر، باتوجّه به گسترش کمّی و کیفی دانشگاه های کشور و تولید علم توسط آنها که در دهه های اخیر رخ داده است، بحث در مورد فلسفه و ایده دانشگاه با اهمیت شده است و یکی از دغدغه های موجود در میان بسیاری از صاحب نظران و همچنین مدیران کشور است، و پرسش هایی نظیر «مفهوم دانشگاه چیست؟» «دانشگاه در ایران چگونه است؟» و «دانشگاه ایرانی چقدر با دانشگاه تراز فاصله دارد؟» مطرح شده اند. هر نوع پاسخی به این پرسش ها مسیری متفاوت برای آینده آموزش عالی کشور ترسیم خواهد کرد. ازآنجایی که منابع داخلی در پرسش از «ایده دانشگاه» ناچیز است، نگاه برخی از پژوهشگران به ایده های متفکّرین غربی است که به تبع آن تأثیرپذیری از آن به وجود می آید. درنتیجه، عملاً دانشگاه های ما در خدمت نظام مدرن و مدرنیته خواهند بود و کارکرد آنها با واقعیت اجتماعی فرهنگی کشور سنخیتی ندارند. در این گونه آثار ملاحظه می شود که برخی از نکات اصلی و پایه ای مورد غفلت قرار گرفته است، مانند نقدها و ایرادهایی که اندیشمندان غربی به نظرات همدیگر وارد کرده اند و همچنین ایرادات ماهوی علوم مدرن. ازاین رو، علاوه بر اینکه نیاز است، خود پژوهشگر در به کارگیری و تجویز نظریات غربی با دقت نظر و منتقدانه عمل نماید، ضروری است که دیگران نیز به نقدِ ایده های مطروحه این پژوهشگران بپردازند. در این مقاله به مطالعه و نقد دو ایده دانشگاه، یعنی «ساختارشکنی دانشگاه» (مصباحیان، 1388) و (مصباحیان، 1398) و «قلمروزدایی از نظام تربیتی کشور» (سجادی، 1399) خواهیم پرداخت. درواقع، پرسش اصلی این مقاله این است که آیا هر یک از دو ایده می توانند ایده دانشگاه در تراز کشور را معرفی نمایند؟ روش: روش پژوهش در این مقاله، روش نقد منطقی فلسفی است. پژوهشگر عدم انسجام منطقی، تناقضات درونی و ایرادات فلسفی ایده های «ساختارشکنی دانشگاه» (مصباحیان، 1388) و (مصباحیان، 1398) و «قلمروزدایی از نظام تربیتی» (سجادی، 1399) را بررسی می کند.   نتایج: در ساختارشکنی تاریخ، دریدا به نفی ارزش های دوران تاریخی یا همان پیش فرض های متون تاریخی می پردازد. هدف از طرح ساختارشکنی، معنازدایی و اعتبارزدایی از ارزش های گذشته و متافیزیکی ایجاد شده است (Derrida, 2002). درواقع، «کاربرد مرسوم، این اصطلاح [ساختارشکنی] به معنای برچیدن انتقادی سنت و شیوه های سنتی تفکر است» (Britannica). با این توضیحات معلوم می شود مقصود دریدا از ساختارشکنی دانشگاه و دانشگاه بدون شرط ایجاد دانشگاهی است که در مقابل ارزش های پیش فرض گرفته شده مقاومت کند و تسلیم ارزش های انسان گرایی باشد. البته، دریدا در این مسیر دچار مغالطات بسیاری شده است. در این مقاله ملاحظه شد، ساختارشکنی دانشگاه توسط دریدا دارای تناقض درونی و عدم انسجام منطقی است. درواقع، نشان داده شد که گزاره «دانشگاه بدون شرط، وجود ندارد» نوعی خطا در تفکر و استدلالی غیرمعتبر است. برای ایجاد خلّاقیت در تفکر لازم است نظام تربیتی در آینه جغرافیا، جایگزین نظام تربیتی در بستر تاریخ شود (سجادی، 1399). بنابراین، گفتمان در آینه جغرافیا، که خود را می بینیم؛ یعنی اکنون و اینجا را ببینیم، به تعبیر فلاسفه پساساختگرا یعنی جیو [1] داشته باشد؛ «جیو»یی به نام دانش آموز، پداگوژی، آموزش وپرورش و غیره، بنابراین در این گفتمان، جغرافیا خود باید دیده شود نه چیزهای دیگر (همان). باید توجّه به توانایی ها و ذات یادگیرنده شود، نه آرمان ها، مذهب و تاریخ (همان). فلسفه دلوز براساس مفاهیم ریاضی و علمی ای بنا نهاده شده است که دانشمندان غربی معتقدند که او برداشت صحیحی از آنها نداشته است (سوکال، 1392، فصل 9). ازاین رو، استفاده دلوز از این مفاهیم مسلماً بدون تناقض نخواهد بود. علاوه بر اینکه بسیاری از چشم اندازهای این گونه ایده های دانشگاه ادعاهای بدون شواهد تجربی و یا اثبات نظری هستند. برخی از ایرادهای ناشی از کاربرد فلسفه دلوز در نقد تعلیم و تربیت کشور در مقاله (سجادی، 1399) ناشی از عدم توجّه به این واقعیت است که قلمروسازی و بازتولید قلمرو، از واژگان دلوز باورمند به مذهب انسان گرایی (اومانیسم) عاریت گرفته شده است که خداباوری جایگاهی ندارد. ازاین رو قلمروزادیی به صورت روشی برای تغییر قلمروی مفاهیم الهی استفاده می شود و نمی توان آن را به عنوان ابزاری برای نقد این مفاهیم به کار برد. ایراد مهم و اساسی دیگر مقاله (سجادی، 1399) این است که خلط مفاهیم در اشتراک لفظی واژگانی مانند «خلّاقیت» و «استعداد» که نزد هر مکتب فکری دارای معنای متفاوت هستند. بحث و نتیجه گیری: در پدیدارشناسی تاریخی دانشگاه در اروپا چهار مدل دانشگاه (مسیحی، دولت ملت، ایدئالیسم، جهانی سازی اقتصادی و خدمت به فرد) در دوران های مختلف تاریخی استخراج شده است که با بررسی نزاع و گفتگو میان آنها، سمت حرکت دانشگاه مشخص می شود (مصباحیان، 1388). از پدیدارشناسی فوق نتیجه می شود که دانشگاه همواره منعطفْ و متأثر از وضعیت های اجتماعی، جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بوده است. دریدا با ساختارشکنی دانشگاه، به «دانشگاه بدون شرط» می رسد که بدون شروط بودن؛ یعنی دانش نامشروط و مطلق و به معنای بدون پیش شرط بودن و عدم تأثر از شرایط سیاسی و اجتماعی است. دریدا اعتراف می کند که «دانشگاه بدون شرط، درواقع وجود ندارد»! (همان). در این گزاره، دانشگاه بدون شرط (بلاشرط) در جایی با ماهیت «بشرط شیء» (مقارنت با دولت ملت و غیره) مصداق خارجی پیدا می کند و ماهیت مخلوطه است و در جایی دیگر ماهیت «بشرط لا» و ماهیتی مجرده است که با هیچ چیز حتی «وجود» هم مقارنت پیدا نمی کند. این تناقض منطقی فلسفی نهفته در ساختارشکنی دانشگاه توسط دریدا است.  در مقاله (سجادی، 1399) گفتمان نظام تربیتی حاکم در کشور براساس مبناگرایی تاریخی است. در این گفتمان نگاه به گذشته، سپس حرکت به سوی آینده و ساختن آینده براساس گذشته که عامل رکود و رخوت در این نظام است. ازاین رو، بر پایه اندیشه قلمروزدایی ژیل دلوز برای ایجاد خلّاقیت در تفکر نظام تربیتی در آینه جغرافیا، باید جایگزین نظام تربیتی در بستر تاریخ شود (همان). زیرا در آینه، درواقع خود انسان دیده می شود. بنابراین، گفتمان در آینه جغرافیا، که خود را می بینیم؛ یعنی اکنون و اینجا را ببینیم.  در این گفتمان، جغرافیا «خود» باید دیده شود نه چیزهای دیگر. باید توجّه به توانایی ها و ذات یادگیرنده شود، نه آرمان ها، مذهب و تاریخ (همان). برخی از ایرادهای مقاله (سجادی، 1399) عبارت اند از: یک ایراد مقاله (سجادی، 1399) خلط مفاهیم است که در اشتراک لفظی واژه ها در مکاتب گوناگون رخ داده است، مانند واژه «خلّاقیت» در واژگان دلوز معنایی متفاوت از فهم عامه از آن دارد. به طوری که گزاره سجادی (1399): «خلّاقیت را نمی توان در کلیشه آن [رویکرد اسلامی] قرار داد» در تناقض با تعریف دلوزی از خلّاقیت است، زیرا، مفهوم دلوزی خلّاقیت، ایجاد تردید و پرسش در مفهوم «خلّاقیت در قلمرو سرمایه داری» است که یکی از قربانیان این خلّاقیت کدهای اجتماعی سنتی، اعتقادات مذهبی و غیره است (Jeanes, 2016). نمونه دیگر، واژه «پتانسیل» (استعداد) است که مفهوم آن در واژگان دلوز و مطهری کاملاً متفاوت است. «استعداد» در تعریف مطهری ریشه در فطرت دارد و در تعریف دلوز ریشه در عقل خود بنیاد. همچنین، خودسازی نزد مطهری و معارف اسلامی مبتنی بر همان مبناگرایی و حیات طیبه است که مقاله سجادی (1399) در نفی و قلمروزدایی از آن نوشته شده است. به طور کلی عقل خودبنیاد نافی عقل خدابنیاد است و این دو با هم ناسازگارند.   یکی دیگر از ایرادها، در مقاله (سجادی، 1399) التقاط است. ارزیابی یک نظریه بر مبنای وجود فطرت، با نظریه رقیب، انسان گرایی (اومانیسم) که منکر فطرت است؛ به عبارت دیگر، دلوز درون بودگی را در مقابل متعال کانتی استفاده کرده است. اکنون می توان پرسید «چگونه فطرت در فلسفه دلوزی می تواند تعریف شود؟» ایرادی دیگر، محدود ساختن مفاهیم است. به عنوان مثال، در مقاله «سجادی، 1399) «نقل» را فقط معادل «تاریخ» گرفته شده است. در مقاله (سجادی، 1399) مبناگرایی را متصف به تاریخی بودن کرده است؛ یعنی، «حیات طیبه» امری است که در گذشته مطرح شده است و امروزه دیگر مطرح نیست. به بیان دیگر و بر سیاق این مقاله، در زمان حاضر، انواع دیگری از حیات به وجود آمده اند یا می توانند توسط افراد خلق شوند. درحالی که در نگاه دینی حیات طیبه امری فطری است و فطرت انسان «اکنون» است نه «گذشته».   ایرادهای دیگری نیز وجود دارند که در مقاله به آنها پرداخته شده اند. تعارض منافع: تعارض منافع اعلام نشده است.
۵.

شناسایی عوامل سازنده و محدود کننده شادکامی زناشویی مبتنی بر آموزه های اسلامی؛ شادکامی تسهیل گر تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حکومت مهدوی (عج) دعای امام زمان (عج) برنامه تربیتی اهداف تربیتی ابعاد روان شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
خانواده به عنوان کانون اصلی تأمین نیازهای مختلف انسان، اساساً بر باورها، رفتارها و عواطف اعضای خانواده تأثیر اجتناب ناپذیری دارد، بنابراین کیفیت عملکرد خانواده، سلامت اعضای خانواده و به تبع آن، اجتماع را تحت تأثیر قرار می دهد (نجفی و همکاران، 1403). در درون نظام خانواده نیز، استحکام و دوام زیرمنظومه همسری، کلید ثبات خانواده محسوب می شود؛ به گونه ای که عملکرد این زیرمنظومه بر سلامت خانواده تأثیر فراوان گذاشته و مشکل آن به همه ی خانواده سرایت می کند (زهراکار و جعفری، 1402). از موضوعات مهم در زندگی، تأمین زندگی ای موفق و کامیاب و همراه با خوشبختی و شادکامی است که در ادبیات دین، از آن به عنوان «حیات طیبه»، و «سعادت» و مانند آن، و در روان شناسی مثبت نگر از آن به عنوان «زندگی خوب» یا «کیفیت زندگی» و یا «سعادت و شادکامی» یاد می شود. شادی و نشاط در قرآن و روایات، دارای ضوابط و معیارهای خاصی است که براساس آن معیارها، به ممدوح و مذموم تقسیم بندی می شوند. در آیات قران کریم به صورت کلی به شادی پرداخته شده، اما در احادیث به صورت مفصل و جزئی به شادی و اسباب آن اهتمام خاص نشان داده شده است (پسندیده، 1397). امروزه میزان زیادی از مشکلات بهداشت روانی ناشی از ارتباط های مختل و تعارض در حل مسائل زندگی است. وجود مشکلات زناشویی علاوه بر ضروری ساختن وجود متخصصین در امر درمان زناشویی، لزوم مداخلات پیشگیرانه برای رفع مشکلات بالقوه قبل از ورود متخصصین در امر درمان زناشویی، لزوم مداخلات پیشگیرانه برای رفع مشکلات بالقوه قبل از حادث شدنشان را نیز ضروری می سازد. ضرورت داشتن شیوه نامه های آموزشی - روانی که مبتنی بر فرهنگ و ارزش های آن جامعه باشد نقش مؤثری در ارتقا بهداشت روانی اعضای خانواده خواهد داشت. ضرورت پژوهش حاضر نیز در راستای این نقش تعریف می شود. روش: پژوهش حاضر از لحاظ رویکرد کیفی، از نظر هدف کاربردی، از لحاظ پارادایم تفسیری و از نظر روش مطالعه اسنادی می باشد. در روش پژوهش اسنادی، محقق به دنبال بررسی اهداف ذهنی و درک مقاصد پنهان یک متن نمی باشد. در روش اسنادی، تلاش پژوهشگر این اس ت که از درک مقاصد و انگیزه های اسناد، یا تحلیل های تأویلی یک متن، بیرون آمده و آن را به عنوان گفتمان نوشتاری نویسنده و زبان مکتوب، قبول کرده و مورد استناد قرار دهد (مهرطلب و همکاران، 1402). در پژوهش حاضر برای مطالعه ی اسنادی، از روش هفت گامی (ساندلوسکی و باروس، 2006؛به نقل از مهرطلب و همکاران، 1402) استفاده شده است. این مراحل عبارتند از: مرحله اول: تنظیم سؤال های پژوهش؛ مرحله دوم: مروری بر پیشینه؛ مرحله سوم: انتخاب متون مناسب؛ مرحله چهارم: استخراج اطلاعات متون؛ مرحله پنجم: تحلیل و ترکیب یافته های کیفی؛ مرحله ششم: کنترل کیفیت. سؤال های مورد بررسی در پژوهش حاضر عبارت بودند از: 1. مؤلفه های اصلی شادکامی مبتنی بر آموزه های اسلامی کدام ها هستند؟ 2. مؤلفه های فرعی شادکامی کدام ها هستند؟ منظور از پیشینه، هم پیشینه نظری و هم پیشینه پژوهشی می باشد. در این مرحله کتاب ها، مقالات، پایان نامه و رساله های مرتبط با شادکامی، کیفیت زتدگی مبتنی بر آموزه های اسلامی توسط پژوهشگر جمع آوری شد. از بین مقالات، پایان نامه، رساله و کتب انتخاب شده، تعداد 29 کتاب و مقاله مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: ازدواج و تشکیل خانواده یک اصل اساسی برای دوام و بقای جوامع است که بستر تربیت اجتماعی و شکل گیری شخصیت فردی را فراهم می کند. ازدواج باید معیارهایی برای سنجش موفقیت یا شکست داشته باشد. در زمینه تهیه برنامه شادکامی اسلامی می توان به پژوهش زارع مبارک آبادی و همکارن (1401) و در زمینه ساخت و پرسشنامه شادکامی اسلامی به پژوهش آذربایجانی و علی محمدی (1389) اشاره نمود. در این پژوهش محققین سعی نمودند با انجام تحلیل استادی، عوامل سازنده و آسیب رسان شادکامی زناشویی براساس آموزه های اسلامی را شناسایی نمایند. با بررسی آیات و روایات و مطالعه متون معتبر، می توان عوامل موثر بر شادکامی زناشویی را در دو حیطه: الف) عوامل سازنده و ایجاده کننده شادکامی زناشویی. ب) عوامل مخرب و محدود کننده شادکامی زناشویی نام برد. نتایج نشان داد که شادکامی زناشویی براساس آموزه های اسلامی دارای دو مفهوم فراگیر به نام: الف) عوامل سازنده شادکامی زناشویی. ب) عوامل محدودکننده شادکامی زناشویی می باشد. عوامل سازنده شادکامی دارای شش مضمون سازمان دهنده (خردورزی، باورهای دینی، کارهای شایسته و اخلاق نیکو، عبادت ها، عناصر مادی و لذت های طبیعی و آیین همسرداری و بهداشت خانه) و دارای 52 مضمون پایه است. بحث: تأثیر شادکامی و سلامت روانی همسران در ثبات و پایداری رابطه زناشویی بسیار ضروری می باشد؛ بخاطر اینکه شادکامی و رضایت زوجین زمینه مواجه شدن مدبرانه و عاقلانه با بسیاری از چالش های زندگی زناشویی را فراهم می نماید که همین امر، تضمین کننده دوام و پایداری رابطه زناشویی می باشد. شادی باعث رشد آگاهی، خلاقیت و فعالیت فرد شده و روابط اجتماعی افراد را تسهیل می کند (لاورنس و همکاران، 2019). عده ای از محققان عقیده دارند انسان های بانشاط و شادکام افرادی هستند که در سنجش اطلاعات سوگیری مثبت دارند (توماس، جی.ان.، آلپر، بی. ا.، و گلیسون، اس، 2017). انسان های بانشاط و شادکام افرادی برونگرا، خلاق، سالم، فرهیخته، دارای روابط انسانی و دوستانه پایدار و با دوام و نگرش های مذهبی محکم هستند (راجپات، 2017). برخی از نظریه پردازان و پژوهشگران، نائل آمدن به نشاط و شادکامی را از طریق توجه به هدف های معنوی، مذهبی، ارزش ها، نیازهای اساسی، معنادار بودن زندگی و علاقه و محبت به خدا امکان پذیر می دانند و عقیده دارند افراد مذهبی با داشتن چنین عقاید و ارزش های متعالی، می توانند نشاط، سلامت و شادکامی خود را ارتقا دهند (وید، جی بی، هیز، آر بی، وید، جی. اچ، بکنشتاین، جی. دبلیو، ویلیامز، ک. دی، و باجاج، جی. اس، 2018). این در حالی است که داشتن ارزش و معنا در زندگی، احساس تعلق به منبعی والا و امید داشتن به خداوند متعال، از راهبردهایی می باشد که این افراد می نوانند در مقابله و برخورد با چالش ها و مشکلات زندگی، استرس کمتری را تجربه کنند. بانشاط بودن و شاد زیستن بلندمدت و کوتاه مدت تحت تأثیر فاکتورهای درونی و برونی فراوانی می باشد و معنویت، دینداری از طریق تقویت عوامل درونی از جمله یافتن معنا در زندگی و مفاهیمی از قبیل: بخشش، صبر، توکل، امیدواری، علاقه اجتماعی، شکرگزاری و قدردانی، مهربانی و تاب آوری می تواند زمینه ساز نشاط و شادکامی در انسان باشد (دب، اس.، توماس، اس.، بوز، ا.، و اسواثی، تی، 2020). خدامحوری از مهم ترین معیارهای شادی و نشاط در قرآن و روایات است. در سبک زندگی اسلامی عمق عواطف، نگرش های فرد و اعتقادات وی سنجیده نمی شوند، بلکه رفتارهای فرد مورد سنجش قرار می گیرند. نخستین گام به منظور بهبود بخشیدن به روابط خانوادگی سالم برنامه های آموزش زودهنگام است. ضرورت پژوهش حاضر نیز در راستای این نقش تعریف می شود. نتایج بدست آمده برای تدوین شیوه نامه آموزشی - روانی شادکامی مبتنی بر آموزه های اسلامی توسط پژوهشگر مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
۶.

تحلیل میزان مطابقت محتوای کتاب پیام های آسمان پایه هفتم با رویکردها، اهداف و کارکردهای بخش حکمت در برنامه درسی ملی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تحلیل محتوا کتاب پیام های آسمان رویکرد و اهداف برنامه درسی ملی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : 0 تعداد دانلود : 0
مقدمه: یکی از ابزارهای پیاده سازی اهداف تعلیم و تربیت در سیستم آموزشی، کتب درسی است که می تواند اهداف، راهبردها و محتوایی با مسیر مشخص و مدون را در اختیار معلمان قرار دهد. در برنامه درسی ملی، رویکرد، اهداف و راهبردها، جزئی تر از سند تحول بنیادین مطرح شده است. در این سند، «رویکرد فطرت گرایی توحیدی»، به عنوان رویکرد اصلی مطرح شده و کارکرد حوزه حکمت و معارف اسلامی برای دانش آموزان، عمق دادن به اندیشه و ایمان و عمل دینی و سامان دادن به زندگی فردی و اجتماعی بر محور بندگی خدا آورده شده است. بررسی رویکردها و اهداف برنامه درسی ملی، این پرسش را به ذهن متبادر می کند که آیا متخصصان حوزه تعلیم و تربیت دینی، رویکرد و اهداف را مطابق با برنامه درسی ملی در انتخاب ساختار و تدوین محتوا به کارگرفته اند، چگونه، با چه کیفیت، اولویت و عمقی؟ آیا محتوای موجود، در بهکارگیری اهداف و دستیابی به کارکردها، در کتاب پیام های آسمان، موفق عمل کرده است؟ چه نکاتی را می توان جهت بهبود کیفیت محتوای کتاب پیام های آسمان به صورت مشخص پیشنهاد داد. روش پژوهش: این پژوهش با رویکرد کیفی و به روش تحلیل داده انجام شده است. ابزار جمع آوری داده در این پژوهش، اسنادی است و اسناد مورد بررسی برنامه درسی ملی، راهنمای کتب پیام های آسمان دوره متوسطه و کتاب پیام های آسمان پایه هفتم است. محتوا و مضمون کتاب ها ابتدا به روش تحلیل محتوا با واحد تحلیل مضمون، مورد بررسی قرار گرفته اند. جهت بررسی به معیارهای مورد تأکید در سند یعنی درگیری فکری (شناخت فکورانه)، درگیری عاطفی و گره خوردن قلب با معارف (ایمان آگاهانه) و حرکت برای تبدیل ایمان به عمل (عمل ارادی) توجه شده است. یافته ها: ساختار و محتوای کتب از حیث اهداف و ساحت های چندگانه (نگرش، گرایش و عمل)، عمق پرداختن به موضوعات (سطح یادگیری)، زیبایی شناسی و ویژگی های زبانی بررسی شده اند. بر این اساس یافته ها نشان می دهد که از بین ۱۵ درس کتاب پیام آسمان، ۲ درسی که به خداشناسی پرداخته اند با پیش فرض گرفتن باور به خدا و پذیرش توحید، به صفات خدا پرداخته اند و شیوه پردازش این موضوع و عدم تلاش جهت تعمیق نگرش نوجوان نسبت به توحید، سؤالات اساسی نوجوان در مباحث توحیدی را بی پاسخ می گذارد. در ۲ درسی که به معاد پرداخته، از داستان تمثیلی استفاده شده و محتوا ناظر به ایجاد زمینه برای تعقل و ایجاد انگیزه و تبدیل به عمل است اما در عین حال سؤالات جدی نوجوان که متناسب با فضای جامعه و عصر فناوری و انتقال اطلاعات است، به خوبی پاسخ داده نمی شود. ۳ درسی که به راهنماشناسی پرداخته نیز با پیش فرض گرفتن باور به اهل بیتb می تواند اثرگذار باشد اما منجر به تعمیق ایمان و نگرش نوجوان و پاسخگویی به سؤالات و شبهه های مطرح شده درباره امامان معصومb نمی شود. ۴ درس به بحث راه و توشه پرداخته که در آنها از زبانی ساده و قابل فهم استفاده شده اما از عناصر زیبایی شناسی و ایجاد چالش های ذهنی که تلنگری برای تفکر و تعمیق باور هستند، استفاده نشده است. برخی تمثیل ها در ایجاد انگیزه برای انجام عمل صالح مؤثر هستند. ۴ درس نیز به حوزه اخلاق پرداخته که چهارچوبی منطقی دارد و ارائه الگو کرده است اما از اصول تربیتی اثرگذار مثل تحریک حس کنجکاوی و کشف مفهوم توسط خود نوجوان بهره نبرده است.  در بخش ساختار کتاب نیز ۶۲ درصد محتوا و متن اصلی و بیشتر بدانیم، شامل قصه و داستان هایی از زندگی پیامبرn و اهل بیتb است و تنها ۲ داستان تمثیلی استفاده شده است. بحث و نتیجه گیری: در این پژوهش محتوا و ساختار، با در نظر گرفتن اهداف و کارکردهای بخش حکمت و معارف در سند ملی، مورد بررسی قرار گرفتند. براساس تحلیل فلسفی حاصل از این بررسی، نقد کتاب پیامهای آسمانی و پیشنهادات جهت بهبود اثرگذاری محتوا، ارائه شده است. 1. میزان تعمیق در دستیابی به دانش، نگرش و رفتار: اثرگذاری محتوا با پیش فرض گرفتن وجود باور نسبت به مفاهیم دینی و صرفاً جهت تلنگر، خوب ارزیابی می شود؛ اما جهت تعمیق باورها در هر سه حوزه دانش، نگرش و عمل، ضعیف عمل می کند. نوع سنجش منطبق بر دروس فنی و مهارتی تبیین شده است. 2. اولویت موضوعات در تناسب با سن و شرایط دنیای مدرن:محتوا به اندازه کافی به دغدغه ها و مسائل روزمره نوجوانان نمی پردازد و همچنین به نقش رسانه ها و تغییرات اجتماعی توجه نکرده و از روش های جدید و خلاق در ارائه محتوا بهره نبرده است. 3. ویژگی های فلسفی -تربیتی محتوا: محتوا پرسش محور و ایجادکننده شرایط برای تفکر نیست. داستان ها مستقیم و مثال ها به اندازه کافی چالش برانگیز و مرتبط با زندگی نوجوانان نیستند. 4. ویژگی های زیبایی شناختی و هنری محتوا: زبان و ساختار متن به اندازه کافی جذاب و تأثیرگذار نیست. سه ضلع شناخت، عاطفه و عمل، توأمان می توانند در دستیابی به اهداف تربیتی کمک رسان باشند. چند پیشنهاد کلی حاصل از این پژوهش ارائه می شود: - حرکت به سمت پرسش گری و تفکر انتقادی و طرح موضوعات چالشی در ابتدای هر بحث؛ - ارائه تمرین های مرتبط با خودشناسی جهت تقویت بعد هویتی و هویت دینی فردی و اجتماعی در نوجوان؛ - استفاده از رویکردهای فلسفی - عرفانی جهت تقویت نگرش توحیدی دانش آموزان؛ - متناسب سازی محتوا و ابزار کمکی آموزشی و تربیتی با نیازهای نوجوان و عصر تکنولوژی؛ - تغییر روش های ارزیابی و عبور از ارزیابی مبتنی بر حفظیات به سمت اثرگذاری حقیقی و خودارزیابی معنوی و اخلاقی نوجوان.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۵۲