ماهیت مسائل شهری مسائل امروز شهرهای ایران‘ از سرشت پیچیده شهر سرچشمه می گیرد. این سرشت دارای دووجه است: یکی فرایند شهر نشینی مانندمسائل اجتماعی ‘اقتصادی ‘ زیست محیطی ‘ ارتباطات ومانندآن‘ و دیگری فرایند خرد و اندیشه شهرسازی‘ که برای مسائل شهر نشینی و شهر سازی راه حل ارائه می دهد. پژوهشگران و تحلیل گران مسائل شهری بنیان هر دو جنبه را به چهار عامل اساسی زیر نسبت می دند: 1. پویشهای اجتماعی – اقتصادی 2. رشد شتابان شهر نشینی 3. تحول فرهنگ مادی (تکنولوژی) و فرهنگ عقل (اندیشه) 4. مدیریت اجتماعی (سیاسی) عوامل ذکر شده همه نیروهای مؤثر در ایجاد مسائل شهری هستند . اما در یک تحلیل منطقی ‘ عوامل یاد شده آنچنان در سلسله علت ومعلول به همدیگر مرتبط اند ‘ که هر یک می تواند هم علت دیگری وهم معلول دیگری به شمار آید. چنین تحلیلی سرانجام دور و تسلسل به وجود می آورد. برای خروج از چنین دور باطلی کسانی مانند : «انگلس»‘ «اشپنگلر» و «هانری لافور» مسائل شهری را تجلی اقتصاد سیاسی دانسته اند.و برخی مانند«میشل فوکو» از آن تعبیر قدرت گرفته اند و «مانوئل کاسل» آن راتعبیر به «سیاست» کرده است. برخی نویسندگان ‘ براساس نظرات «نیچه» و «هایدگر» ‘ جامعه صنعتی عصرما و به تبع آن مسائل شهری کنونی را به طور کلی به «مدرنیته» یا «مدرنیسم » نسبت می دند و حجابی از مفاهیم خردباوری و فرهنگی را بر چهره ماهیت شهر می کشند. رواج مباحث مدرنیته در چندسال اخیر چنان هزار تویی پدیدآورنده که خروج از آن آسان نیست. برخی مانند «کولاکوفسکی » می گویند. «ابهام وگوناگونی کاربرد مفهوم مدرنیسم آن را به برچسبی بدل کرده که فاقد کاکرد که فاقد کارکرد و دقت تبینی است.» اما بنا به گفته «بنه ولو» شهرسازی نه از طریق این استنتاجها وبکار بردن تئوری آرمانگرایی ‘ بلکه از راه استقراء و از تجارب مکرر مشکلات وتصادمهایی صورت گرفت که برخی از افراد متعهد تر – مانند موریس وسپس گلدیس را وادار می سازد تا سلسله علت ها و معلول ها را بپیماید وتعهد خود را گسترش دهند ورابطه گمگشته میان سیاست و فن را بازیابند. آنچه مسلم است. شهر سازی نوین همزاد توسعه تمدن صنعتی است. تحولات ناشی از صنت جدید‘ ساختارهای اجتماعی ‘ اقتصادی و فرهنگی جوامع را دگرگونه کرد و باعث توسعه شهرنشینی شد ؛ ونیز همراه با رشد نظام سرمایه داری ‘ ثروتهای کلان و همزمان با آن فقر و بیچارگیهای عظیم پدید آمد. از آن پس پدیده هایی مانند محلات فقیر نشین چشمگیر شدند. و بالاخره اتومبیل پیکر شهر را دگرگون ساخت. افکار و ایده های شهر سازی برای مسائل شهر ی با تأخیر یک قرن پس از وقوع این تحولات به تدریج شکل گرفت. در طول این یک قرن ‘ «اتوپیسم» اروپایی برای شهرها ‘ طرحهای آرمانی ارائه می داد‘ و دولتها به اقدامات موضعی دست می زدند. «هوسمن» در پاریس و «آنسپاش» در بروکسل خیابانکشی می کردند. دولتها نیز مانند صاحبان اندیشه همواره از توسعه و تحول عقب بودند وکارهای آنها حالت علاج واقعه بعد از وقوع راداشت. بررسی شهرسازی در ایران نیز گویای همین عقب ماندگی اندیشه و عمل به علت دوری از واقعیتها بوده است‘ البته جریا ن توسعه شهرنشینی در ایران با تأخیر یک قرن نسبت به جوامع صنعتی رخ داد وهر چند فرایند و حتی خصوصیات شهر نشینی در کشورهای توسعه نایافته بکلی با کشورهای صنعتی متفاوت است و در واقع یک جریان «برونزا» است. اما حاصل کار در اصل دارای تفاوت ماهوی نیست. حاصل توسعه ‘ شکل گرفتن تجمعات عظیم انسانی و اسکان در مجموعه های بی انتظام شهری است. تحولات شهر سازی دویست سال گذشته جهان صنعتی و صد سال گذشته ایران‘ تفاوتی جز تفاوت زمانی ومکانی ندارند. مشکل اصلی در هر دو؛ تأخیر در ادراک ضرورت واقعیت وخامی در تدبیر و اندیشه های شهر سازی است. چیزی که در اول قرن بیستم‘ شهرهای اروپایی – به شهادت مفاد منشور آتن- با آن رو به رو بودند. ماهم اکنون با آن مواجه هستیم. در این مقاله قصد آن را نداریم که منشاء این مسائل و تحولات را بیابیم ‘ بلکه منظور این است که در وهله اول به جریان تأخیر در تدابیر شهرسازی ایران اشاره ای بشود و دروهله دوم مسائل ناشی از چنین تدابیری را به اجمال بررسی کنیم.
هنر از جمله ارزنده ترین پدیده های عالم و جلوه گاه روح زیبایی طلب انسان در قالب ساختاری محسوس است .این موهبت الهی از هبوط انسان بر کره خاکی و شروع زندگی زمینیش ‘ وسیله ای برای التیام دردها ‘ بیان رنجها و آلام ناشی از هجراتش بوده است وزیبایی شناسی اصل هنر است. عشق به زیبایی درخمیره انسانی سرشته شده و انسان خلیفهالله است و وارث او بر روی زمین و بر اساس حدیث شریف نبوی "خداوندزیباست و زیبایی را دوست می دارد".عشق به زیبایی در روح و جان انسان نهاده شده است. از این جهت او در خلق هنر می کوشد. «آنچه هست را به سود آنچه که باید باشد تعدیل نماید. ما این هنر را جلوه گاه تعهد و به وجود آورنده آن را هنرمند متعهد می نامیم» هنر که زاییده نوابغ سازنده آن است در گذر زمان هیچگاه به گونه ای ثابت ویکنواخت رخ ننموده است‘ و عواملی چون نوع زیست‘ محیط‘ جهان بینی وحکومتها ‘ باعث شده است که شیوه عرضه آن به صور گوناگون باشد. لذا با نگرش عمیق و آگاهانه نسبت به کم وکیف این عوامل و دیگر پدیده ها و توجه به سیر تحول تاریخی اندیشه های همواره دو نوع گرایش هنری کاملا متفاوت از نظر موضوع ومحتوا متصور است. نوع اول هنر دینی والهی و نوع دوم هنر غیره دینی . باید توجه داشت که بر این باور نیستیم که هنری که در ذات خود دینی والهی وهنر دیگر غیر دینی است. بلکه عقیده بر این است که هنر ذاتا مقدس و الهی است وهنری که بتوان ان راذاتا غیر معنوی و غیر دینی شناخت وجود ندارد . اما آنچه موجب امتیاز می شود همان طور که بیان شد موضوع و محتوای آثار است که تأثیر متفاوتی می گذارد.
1- پیش آشناییها عنصر «فضا وحالت»atmosphere and mood)) یکی از مهمترین عناصر تشکیل دهنده «بیان تئاتری» (theatrical expression) است. ساخت و پرداخت «فضا و حالت» درهنرنمایش ازنمایشنامه آغاز می شود؛ زیرا نمایشنامه نه فقط عنصر آغازین و سلسله جنبان عناصر دیگر هنر نمایش است‘ بلکه در آن بیشتر عناصر هنر نمایش هر چند به صورت بالقوه وجود دارند. از این نظر نمایشنامه به مثابه بذر گیاهی است که به طور بالقوه اکثر خصوصیات گیاه را درخود نهفته دارد. شاید بتوان نمایشنامه ای را که به اجرا در آمده به بذری مثل زد که به صورت گیاه ‘ رشد ونمایافته است. بنابراین احتمالا می توان چنین نتیجه گرفت که در بسیاری از موارد‘ عنصر «فضا وحالت» به طو رنهفته و سربسته و گاهی نیز آشکارا ‘ در تمام عناصر هنر نمایش جاری و ساری است؛ به صورت کلمه در می آید و یا به طور نهفته و درونی در آن حضور می یابد. یادآوری می کنیم که علاوه بر «نمایشنامه» سایر «عناصر تشکیل دهنده هنر نمایش» (elements of theatre) عبارتند از : «بازیگری» ‘ «طراحی صحنه»‘ «لوازم صحنه»‘ «نورپردازی»‘ «چهره پردازی و گریم»‘ «موسیقی»‘ «حرکات موزون»‘ «لباس»‘ «معماری تماشاخانه» ‘ «کارگردانی»‘ تماشاگری... و «جلوه های ویژه» . و همان طور که گفته شد‘ بیشتر «عناصرهنر نمایش» درنمایشنامه آشکارا و یا نهفته حضور دارند؛ ونیز بر بنیاد و با وساطت «عناصر تشکیل دهنده هنر نمایش»است که «بیان تئاتری» که انوا ع بیان هنری است –زاده و پرورده می شود؛و «عناصر هنر نمایش» به کار گرفته می شوند تا «بیان تئاتری» پدید آورنده شود. «فضا وحالت» که از عناصر «بیان تئاتری» به شمار می رود . در واقع بنیادو به وساطت کلیه «عناصر تشکیل دهنده هنر نمایش » زاده و پرورده می شود. پژوهش حاضر را با چنین زاده و پرورده می شود. پژوهش حاضر را با چنین پیش آشنائیهایی آغاز کرده‘ سپس به بررسی عنصر «فضا وحالت» در هنر نمایش می پردازیم.
بحث سمبولیسم در هنر‘ یکی از مهمترین مباحثی است که اندیشه صاحبنظران را همیشه به خود معطوف ومشغول ساخته است .همان گونه که از عنوان بحث بر می آید‘ نخست مقوله هنر و سمبولیسم هر کدام باید به تنهایی مورد شناسایی واقع شوند ودر مرتبه بعد‘ رابطه آن دو با یکدیگر موردمداقه و بررسی قرار گیرد. روش شناخت وکشف حقایق در حوزه مسایل نظری ‘مبتنی بر منطق وعقل است و دوستدار دانش (فیلسوف) ‘ با چون و چرا ونفی و اثبات قضایا‘ بسته به وسع وجودی و طاقت بشری در جستجوی کشف حقیقت بر می آید. بحر را غواص باید ای پسر بدیهی است که چون عقل بشر دارای محدودیت است ‘ شناخت او از حقایق نیز محدود خواهدبود. عقل جزیی تنها با ارتباط با عقل کل ومعرفت عرفانی مبتنی برشهودحقیقی ‘ که همان شهود معصوم است . به دلالت فطری به اذن الهی و عنایت و رحمت واسعه او‘ به قد رظرف وجودی خود می تواند حصار مدیریت را اندکی فراختر کند. نظربه اینکه قبل از شناخت مقوله سمبولیسم ‘ بحث در ارتباط آن با هنر و چگونگی ظهور سمبول در قالبهای مختلف هنری- که بحث روش شناسی در هنر (متدولوژی) را طلب می کند- راه به جایی نخواهد برد‘نخست عنوان سمبولیسم را مطلع بحث قرار می دهیم‘ تا انشاءالله چنانچه مجالی حاصل آمد و توفیق حق همراه شد ‘ در دیگر مباحث مرتبط با سمبولیسم نیز بحث کنیم. از منابع سودمندموجود در این زمینه ‘ کتاب انسان وسمبولهایش نوشته «کارل گوستاوبونگ» است. یونگ می نویسد: «چون اشیاء بی شماری درورای فهم انسانی قرار دارند ‘ما پیوسته اصطلاحات سمبولیک را به کار می بریم . تا مفاهیمی را نمودار سازیم که نمیتوانیم تعریف کنیم یا کاملا بفهمیم» درفرهنگ معین‘ جلد 5 (اعلام) ‘ سمبولیسم چنین تعریف می شود: «سمبولیسم شیوه ای است که حدود سال 1880 م.در ادبیات پیدا شد . شاعران سمبولیست معتقد بودند که شعر بایداز راه آهنگ کلمات‘ حالات روحی و احساسات راکه امکان بیان مستقیم آنها نیست به خواننده یا شنونده القاء کند. شیوه سمبولیسم همواره به این سه اصل کلی که عبارت است از :1- آهنگ کلام و رمز بیان2- هیجان3- استقلال ‘ توجه دارد. گروهی در آن اثری از عرفان پیشین شرق وغرب می بینند‘ عده ای آن را راهی برای پدید آوردن زبانی تازه در شعر می شمارند؛ وگروهی نیز وسیله ای برای بیان مطالب یا استفاده های دیگر می دانند‘ چنانکه اغلب سمبولیستها از اینکه می توانند با موسیقی رقابت کنند افتخار می نمایند. در سال 1880م.عده ای از شاعران جوان درعین وابستگی به جریان پارناس از چها رچوب خشک شعر پارناسیان قدم فراتر گذاشتند و هم بر ضد اشعار خشن پارناسیان برخاستند وهم با قاطعیت «فلسفه تحققی»(positivisme) وادبیات رئالیستی (واقع بینی ) و ناتورالیستی (طبیعت گرایی) ستیزه کردند. درآن زمان با اینکه فلسفه تحققی با عنوان مکتب ادبی ناتورالیسم برعرصه رمان و تئاتر فرمانروایی داشت. عصیان شاعرانه جدید به صورت کاملا تازه ای در برابر آن قد بر افراشت . فلسفه تحققی تنها به واقعیت متکی بود‘ اما سمبولیست ها از واقعیت گریزان و روگردان بودند و در حقیقت منکرواقعیت بودند. در نظر اغلب شاعران سمبولیست بیان واقعیت حال یا گذشته کار نفرت آوری بود.سمبولیست ها آنارشیست بودندو با همه مظاهر هنری‘ادبی وفلسفی گذشتگان سرناسازگاری داشتند .نخستین پیام آور سمبولیسمدرمیان شعرا «بودلر» بود که از طرفداران هنر برای هنر بود ولی با پیدا کردن این راه تازه ‘ شیوه نوی را بنیان گذاشت. بودلر با انتشار کتاب شعرش به نام گلهای شعر (les fleurs du mal) دنیای شعر را تکان داد ونسلی که درخلال سالهای 1857 تا 1880 م. می زیست ‘ بودلررا پیشوای خودشمرد. آنچه را که سمبولیست ها اساس مکتب خودقرار دادند . بودلر دراشعار کوچکی از قبیل مکاتبات (correspond-dances) وحیات پیشین la vie ) antArirure) بیان کرد. در نظر او دنیا جنگلی است پر ازعلایم و اشارات؛ وحقیقت ا زنظر مردم عادی پنهان است .فقط شاعر باید با قدرت ادراکش به تعبیر وتفسیر این علایم بپردازد . از دیگر پیشوایان بزرگ این شیوه می توان «ورلن» (p.verlaine) ‘«رمبو» (A.Rimbaud) و «مالارمه»(s.Mallarme) را نام برد.
شناخت هنرمندان هنرهای تجسمی جهان ‘ چند مدتی است که درکشور ما بطور جدی و آکادمیک شروع شده است . ترجمه چند اثر معتبر تاریخ هنر و تنظیم چند فرهنگنامه در زمینه هنرهای تجسمی و ترجمه زندگینامه برخی از هنرمندان نام آور جهان از جمله تلاشهایی است که در سالهای اخیر باب تفحص و پژوهش را در این مقوله گشوده است ولی متأسفانه هنوز هم فرهنگنامه ای که حاوی اسامی هنرمندان تجسمی جهان و تلفظ صحیح آنها باشد‘ در دست نیست. مدتی بود که یک دانشنامه هنرهای تجسمی ترجمه و تدوین می کردیم . یکی از مشکلات ما تلفظ صحیح اسامی هنرمندان بودکه گاه با صور گوناگون در تواریخ هنر ثبت و ضبط شده است. تنظیم و تدوین این فرهنگنامه از همین نیاز برخاست. در تنظیم آن تلاش شد تا تلفظ صحیح نامها با توجه به ملیت هنرمندان ارائه شود. سال تولد و مرگ آنها و زمینه فعالیت هنرپیشان هم مشخص گشت تا مقطع و دوره فعالیت آنها روشن گردد. این فرهنگنامه برای تسهیل کار با حروف الفبای لاتین تنظیم و تدوین شده است.
این نوشته مقدمه ای است درباره فضای معماری و شهر ایرانی ومسایل آن در حال حاضر‘ به همراه اشاره ای تطبیقی با شرایط جهانی . این بحث مختصر در سه دوره تاریخی عنوان شده است. 1- دوره پیش از تسلط مدرنیسم یا نوگرایی؛ 2- دوره تسلط مدرنیسم ؛ 3- دوره سرگشتگی حاضر. همچنین پیرامون این سوال که : آیا در شرایط استحاله فضاهای شهر ایرانی در فرهنگ غربی امکان شکوفایی دوباره فضای شهر ایرانی میسر است؟ سخنی به میان خواهدآمد.
یک فروغ رخ ساقی است که درجام افتاد هدف از به رشته تحریر د رآوردن مطالبی چند پیرامون موقعیت کارگردان و ارائه روشی دیگر در خصوص آن ‘ نیاز جامعه تئاتری ایران به بررسی شیوه کارگردانی و نقش کارگردان در تئاتر است . شناخت و به کارگرفتن روش و شیوه کارگردانی به نظر نگارنده یکی از ضروریات تئاتر ایران است. تئاتر به معنی آنچه که امروزه در بین صاحبنظران این هنر متداول است . قبل از شروع نگارش تاریخ آغاز شده است. بشر اولیه با ایفای نقش و بازی در طبیعت و جامعه خود به شکار می پرداخته وحرکاتی که از وی سر می زده‘ دارای جنبه های نمایشی شناخته شده بوده است. از آغاز زندگی بشر همیشه افرادی وجود داشته اند که وظیفه شان درقبال جامعه خود رهبری وهدایت و آفرینش نمایش به منظور انتقال تجربیات و یافته ها و اندوخته ها بوده است. (مانند رئیس یا بزرگ قبیله) .
بسیاری از نظریه پردازان معتبر تئاتر جهان بر این عقیده اندکه تئاتر بیش از هر چیز عبارت از بازی بازیگر است. این ادعا متکی بر استدلال قابل قبولی است ‘ مبنی بر اینک نمایش را می توان بدون دکور‘ بدون تنظیم نور‘ بدون لباسی طراحی شده و بدون گریم و بی نیاز از موسیقی اجرا کرد. اما نمی توان تئاتری را تصور نمود که در آن بازیگر نقش نداشته باشد. اگر این واقعیت را بپذیریم که جوهر نمایش همانا در بازی است ‘ باید بیندیشیم که کار اصلی کارگردان تئاتر چیست؟ آیا کار اصلی اومنحصر به ایجاد فضایی زیبا و دلنشین از طریق دکور‘ نور‘ وسایل صحنه‘ ترکیب صحنه ‘ موسیقی و... یا انتقال یک پیام کلی از طریق مجموعه این عناصر است؟ اگر چنین است آیا می توان نمایشی ترتیب داد که د رآن بازیگر نقش نداشته باشد؟ باید گفت که بی تردید حاصل چنین تلاشی هر چه باشد تئاتر نیست! پس تئاتر با بازیگر به وجود می آید .و مهمترین و اصلیترین وظیفه کارگردان د رتئاتر همانا هدایت بازیگراست.
بی شک یکی از پدیده های مثبت تئاتر معاصر جهان‘ که نگاه خود را عمدتا به «فرد» و «جامعه» می اندازد‘ «واقع گرایی در ادبیات نمایشی» است‘ شیوه ای که به آسانی با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند و باعنایت به طبیعت زندگی ‘ چگونه زیستن را به بشر می آموزد. بشری که با خوبیها و بدیهایش ‘ زشتیها و زیباییهایش ‘ شقاوتها و نیک بختیهایش‘ ترحمو سنگدیلیش ‘ در زندگی و انسانیتش و برعرصه زندگی می تازد وخویشتن را در بوته آزمایش قرار می دهد. «واقع گرایی در ادبیات نمایشی» در عصر حاضر با تأثیر از انقلاب صنعتی‘ اجتماعی وسیاسی ‘ پای درجرگه متفکران دوران خود گذاشته است. و در قلمرو فلسفه ‘ جامعه شناسی ‘ روانشناسی‘ ادبیات وهنر گام می زند‘ نمایشی ترتیب داده است که گویی همه چیز وهمه کس در سیطره جهان ظاهر قرار دارد. این پدیده هنری ‘ درمقابل شماری از قراردادهای نظم یافته قبل ازخود‘ از جمله (کلاسیسیسم)و «رمانتیسیسم» قد بر افراشته‘ و با یک شیوه نوین ‘ تحولاتی را شامل شده است این مقاله ‘ به سیر تحولاتی را شامل شده است این مقاله‘ به سیر تحول رئالیسم و تأثیر آن در تئاتر و آثار نویسندگان می پردازد ‘ تا با استفاده از نظریات محققین بزرگ ‘به یک برداشت جدید دست یابد. گرچه گفته ها‘ بر آن چه در این تحقیق بیان شده است‘ بسیار فزونی دارد‘ اما بررسی نکاتی که تاکنون مورد بررسی قرار نگرفته هم خالی از لطف نیست. منابعی که مورد استفاده قرار گرفته است . تمامی در زمینه های واقع گرایی است‘ جز در مواردی که نیازبه ارائه تعریف رئالیسم بوده است. شیوه تحقق کتابخانه ای بوده و تکنیک آن ‘ فیش برداری بر اساس موضوعات مطروحه است. نگاه فلسفی و ادبی در ابتدای بحث ضروری می نمود ‘ به همین دلیل با گفتاری تحلیلی به بررسی تعاریف ارائه شده از رئالیسم پرداخته ایم و ازمکاتب گوناگون فکری بهره مند شده ام‘ تا شاید زمینه نقد آراء و افکار دیگران فراهم آید و با توجه به کتب اسلامی ‘خاصه تفاسیر قران کریم ‘ در این زمینه قدم برداشته ام و به تعریف تازه ای از رئالیسم رسیده ام که «عبرت از طبیعت برای درک حقیقت» است.
موضوع قالب و محتوا درمعماری به طور اعم و در معماری اسلامی به طور اخص از اهمیت ویژه ای برخوردار است . معماری که می خواهد اثری کالبدی خلق کند با توجه به جهان بینی و مکتب ونیز دایره آگاهیهای علمی و دانش روز‘ وارد عرصه ترکیب وخلاقیت میشود که محل ایفای نقش هنری وموضع ابداع معمارست . بحث قالب ومحتوا به لحاظ همین ترکیب که عرصه ارزشهای اعتقادی و دانشهای متعارف است مطرح می شود و برای ورود به این بحث قبلا توجه به موارد زیر ضروری است. 1- مفهومی جدیداز معماری اسلامی یعنی فضا و کالبدی که زندگی اسلامی به ما القا می کند. 2- احصاء ویژگیهای زندگی اسلامی که به معماری ارتباط پیدا می کند . مانند چگونگی محل سکونت یا محل عبادت و تجارت؛ چون اسلام برای زندگی سخن بسیار دارد و باید جهات عمده راکه مورد سفارش ویا تأیید است بشناسیم و سپس ایده های طراحی را برای ایجاد فضاهای مورد نیاز بر آنها استوار کنیم‘ که این کار بستگی به استنباط و ذوق و درک معمار دارد‘ وگاه ممکن است برای یک نظر اسلامی چندین روش ونمونه استنتاج شودکه همه آنها هم مورد تأیید باشد. 3- برای رسیدن به الگوی عملی نسبت به بررسی و تحقیق در مورد قالب ومحتوا در معماری اسلامی بایستی با توجه به زمینه های ارزشی و دانش و آگاهیهای روز‘ یک یا دو مورد مهم انتخاب شده و چهار چوبی به عنوان مدل معماری اسلامی ارائه شود. همان طوری هم که در بالا اشاره شد چهارچوب ارائه شده می تواند در زمینه های محل سکونت و یا محل عبادت و تجارت باشد. بدیهی است که این فقط یک چها ر چوب کلی است ودر داخل این چهار چوب معمار خواهد توانست خلاقیتهای هنری خود را به منصه ظهور برساند. بحث ما با عنوان قالب ومحتوا در معماری اسلامی ‘ در واقع رسیدن به همان چهار چوبی است که برای مدل معماری اسلامی ارائه شود. همان طوری هم که در بالا اشاره شد چهارچوب ارائه شده می تواند در زمینه های محل سکونت و یا محل عبادت و تجارت باشد. بدیهی است که این فقط یک چهارچوب کلی است و در داخل این چهارچوب معمار خواهد توانست خلاقیتهای هنری خود را به منصه ظهور برساند. بحث ما با عنوان قالب ومحتوا در معماری اسلامی‘ در واقع رسیدن به همان چهار چوبی است که برای مدل معماری اسلامی ارائه خواهد شد. کاربسیار دقیق و ظریفی است با ریزه کاریهای خاص خود که برای انجام آن بایستی از متخصصان و صاحبنظران علوم اسلامی هم استفاده کرد باشد که این تلاش جمعی موجبات رضایت پروردگار متعال را فراهم آورد وحرکتی در جهت اعتلای معماری اسلامی باشد.