در این مقاله آثار هنری هند باستان و ایران باستان با عنایت به نوع جهانبینی مورد بررسی تطبیق قرار گرفتهاند . از یک سو در جهانبینی کوروش کبیر هخامنشی غور شده و آثار منبعث از آن در عهد هخامنشی مورد بررسی قرار گرفته است ، و از سوی دیگر هنر امپراطوری موریایی ، خصوصاَ در عهد آشوکا در ارتباط با جهانبینی حاکم بر این سلسله به نقد در آمده است. مطالعات تاریخی و روابط دو ملت در عهد باستان نیز بخشی از این مطالعه تطبیقی را تشکیل میدهد. تشابه آثار این دو سلسله از لحاظ محتوایی ، ساختاری و خصوصاَ شیوه حجاری از ارتباط تنگاتنگ هنری دو دوره حکایت میکند که تصاویر و نقوش ارائه شده مؤید همین مطلب است...
مقاله حاضر‘مقام و اعتبار پژوهشی میراثهای مشترک فرهنگ غنی و پویای ایران و شبه قاره را در تکوین بخش مهمی از ادب فارسی در دورانی طولانی ودر قلمروی گسترده مورد مطالعه قرار میدهد و اهمیت توجه به آن را به عنوان یکی از موازین استمرار وگسترش ادبیات وهنر ایرانی ومبانی معنوی و اخلاقی انسانی که در ادب ایرانیان آکنده است و دربخش مهمی از قلمرو فرهنگ ایرانی و اسلامی در پرده فراموشی قرار گرفته است مورد تأکید قرار میدهد. همچنین به تجلیات فرهنگ و هنر ایران دوره بعد از اسلام درهند دوره اسلامی می پردازد و به ادب نوازی و معارف پروری ومعانی شناسی و طبیعت دانشپروری و هنرپروری کم سابقه رجال دوره گورکانی در بوجود آوردن کاروان علم وادب هند اشاره میکند ومنشوری ازتمدن و فرهنگ ایرانی با طیفهایی از زیبایی و جمال و آزادی و آزادمنشی در سرزمین پهناور شبه قاره‘ارائه میدهد و بخصوص جنبه هایی از تجلیات روحی و مدنی یی را که سبب پیوندهای معنوی و علمی و عقلی و پیوستگیهای دیرینه تاریخی و فرهنگی ایران و شبه قاره بوده است ‘روشن می سازد.