معصومه جواهریان

معصومه جواهریان

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲ مورد از کل ۲ مورد.
۱.

استراتژی سازمانی و گفتمان های متعارض: غالب، استراتژیک و در حاشیه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تحلیل گفتمان انتقادی استراتژی تعارض سازمانی مردم نگاری سازمانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹ تعداد دانلود : ۶۵
پژوهش حاضر با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی یک هلدینگ نفتی ایرانی (دارای هشت کسب و کار تابعه) را مورد مطالعه قرار داده است تا انواع گفتمان های سازمان را شناسایی کند. هدف از این کار کشف ارتباط احتمالی بین تعاملات و تعارضات گفتمانی و شکست استراتژی و عدم اجرای صحیح آن است. نتایج این پژوهش نشان داد گفتمان های سه گانه غالب، استراتژیک و در حاشیه در سه سطح مدیریت عالی، میانی و کارکنان وجود دارد که به دلیل تعارض و گاه تضاد میان آن ها، درک مشترک از مآموریت، اهداف و استراتژی های سازمان از میان رفته است. بنابراین پژوهش حاضر با نگاه تفسیرگرایی خلاء موجود در ادبیات «کلاسیک» استراتژی را نمایان کرده و با افزودن نگاه گفتمانی، ضرورت شناخت و درک گفتمان های متعدد سازمان را به عنوان عاملی مهم در اجرای استراتژی شناسایی کرده است. نتایج این پژوهش مسئولیت استراتژیست را نه فقط به عنوان یک تحلیل گر عرصه رقابت بلکه به عنوان یک محقق فرهنگی، اجتماعی بازشناسی می کند.
۲.

پیشران های استراتژی بر اساس مدل مک کنزی: مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: استراتژی مدل مک کنزی مطالعه موردی سبک رهبری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۹۹
هدف: اجرای موفقیت آمیز استراتژی در سازمان ها، یکی از چالش های اساسی مدیران و پژوهشگران حوزه مدیریت بوده است. در پژوهش های استراتژی به ایجاد تناسب و تعادل بین اجزای سازمان، از یک سو و ادراک و برداشت استراتژیست ها (مدیرعامل و مدیران ارشد) از موانع استراتژی، از سوی دیگر کمتر پرداخته شده است. این دیدگاه خاص، به استراتژی مانند یک «عمل» توجه می کند که حاصل فعالیت های روزمره استراتژیست در بستر سازمانی است. با توجه به اینکه شکست استراتژی می تواند به هدررفت منابع سازمان منجر شود؛ پرداختن به این موضوع حائز اهمیت فراوانی است. در این پژوهش نویسندگان به دنبال شناسایی موانع اجرای استراتژی، از نگاه تیم مدیریت ارشد در یک شرکت کشت وصنعت دولتی در ایران بوده اند. نویسندگان از مدل مک کنزی، به عنوان لنز نظری برای واکاوی شکست استراتژی استفاده کرده اند تا اجزای تشکیل دهنده هر عامل از مدل، از دیدگاه مدیران ارشد مجموعه شناسایی شود. روش: روش این پژوهش کیفی و از نوع مطالعه موردی اکتشافی، به شیوه لانه گزینی است. برای گردآوری داده های کیفی، از مصاحبه نیمه ساختارمند استفاده شده است تا پژوهشگر هم زمان به عمق کافی در خصوص سوژه پژوهش دست یابد و هم بتواند داده ها را به طور نظام مند گردآوری کند. مصاحبه های بعدی برای گردآوردن داده ها یا توضیحات بیشتر صورت پذیرفت تا در نهایت مضامین تکراری شدند و اشباع پس از ۲۱ مصاحبه حاصل شد. پس از کدگذاری داده های به دست آمده با روش کدگذاری باز، داده های حاصل از مشاهده ها و مصاحبه ها تحلیل شدند. یافته ها: کدهای شناسایی شده منفی ومثبت و با تأثیر دوگانه بودند. از نظر تأثیر مثبت ومنفی کدها بر اجرای استراتژی، ۱۵۵ کد با تأثیر منفی و ۲۹ کد با تأثیر مثبت، ۴ کد با تأثیر دوگانه و ۱۶ یادداشت (سؤال ها و ابهام ها) شناسایی شد. کدها در نهایت در ۲۱ مقوله و ۵ مضمون دسته بندی شدند. برخی از مقوله ها عبارت اند از: بستر سازمان، روحیه کارآفرینی، برنامه ریزی مشارکتی، ازدست دادن علاقه مندی کارکنان، تضاد منافع و آرا بین مدیران میانی و مدیر ارشد، مشکلات تدوین استراتژی، بی صلاحیتی مدیران، مشکلات مالی، سرخوردگی مدیریت ارشد، بیکاری مزمن و عدم تعهد، دخالت مدیر ارشد، عدم شفافیت در شرح وظایف و رؤیاپردازی استراتژی به جای تدوین استراتژی. مضامین به دست آمده نیز عبارت اند از: ارزش های مشترک، سبک رهبری، اشکالات ساختار و سیستم، مهارت، کارکنان و استراتژی. نتیجه گیری: در این مطالعه ابعاد مدل مک کنزی از دید مدیران ارشد و میانی بررسی و در نهایت مشکل عدم اجرای استراتژی شناسایی شد. به عنوان مهم ترین عامل، می توان به عدم وجود «ارزش های مشترک» اشاره کرد؛ مسئله نمایندگی (مقوله هفتم)، سرخوردگی رهبر سازمان از ناهم سویی مدیران میانی با وی (مضمون یکم) و احساس بی عدالتی بین مدیران صف و ستاد (مضمون دوم) باعث می شود که رأس هرم سازمان، ارتباطاتی آشفته و پیچیده داشته باشد و سیگنال های متناقضی به بدنه هرم سازمان مخابره کند. در بخش میانی سازمان نیز، دخالت مستقیم رهبر سازمان در امور مدیران میانی و گاهی دورزدن آن ها و رویکرد سرکوب گرایانه مدیران میانی برای جلوگیری از این موضوع (مضمون اول)، باعث سردرگمی کارشناسان، احساس بی عدالتی و بی انگیزگی آن ها می شود. ماهر نبودن مدیران میانی در کنترل اوضاع (مضمون دوم) به بی انگیزگی و بی علاقگی کارکنان دامن می زند و در نهایت، گسست کاملی در فهم مشترک سازمانی در کلیه سطوح سازمان را شکل می دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که برای موفقیت استراتژی، به چیزی فراتر از یک روش خوب برای تدوین استراتژی نیاز است. همه اجزای هفت گانه سازمان باید در تناسب و تعادل باشند تا استراتژی به ثمر نشیند.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان