تحلیل ابعاد شخصیتی حضرت ابراهیم(ع) و نمرود بر اساس نظریه رشد و تباهیِ اریک فروم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم قرآن و حدیث سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
191 - 213
حوزههای تخصصی:
رویکرد برخی از نظریات روان شناسیِ نوین راجع به دین اسلام و داستان های قرآن کریم می تواند ابزاری کلیدی در درک عمیق تر تفسیر آیات الهی برای انسان معاصر باشد. اریک فروم، روان شناس آلمانی، دیدگاهی مثبت درباره دین دارد. ازنظر فروم، دین به مثابه یک ایدئولوژی فکری و عملی مدون، ابزاری ضروری برای بقای هر فرهنگ در گذشته و آینده به شمار می رود. او بر این باور است که شخصیت انسان همواره متأثر از محرک های اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است که در بستر جامعه بر سرنوشت بشریت در طول زمان سایه افکنده اند. به این ترتیب، انسان همواره در کشمکش میان دو نیروی خیر و شر، که فروم از آن ها با عناوین «رشد و تباهی» یاد می کند، قرار دارد و نقشی محوری در شکل گیری شخصیت انسان و تعیین جهت گیری وی به سوی اعتلا یا انحطاط ایفا می کنند.جستار حاضر با روش توصیفی تحلیلی و براساس اتخاذ رویکرد اریک فروم در پی آن است تا آیات قرآنی مرتبط با حضرت ابراهیم(ع) و نمرود که به ویژه در سوره های بقره و انبیا ذکر شده اند و نیز حالات رفتاری و کنش های درونی و بیرونی شخصیت های حضرت ابراهیم(ع) و نمرود در قرآن، که نمایانگر جهت گیری اعتلایی آن حضرت در مقابلِ روند تباهی و انحطاط نمرود است، را بررسی و به این نتیجه دست یابد که مؤلفه های رشد در شخصیت حضرت ابراهیم، به ویژه در ابراز شوق به زندگی در مسیر طاعت و بندگی خالق، استقلال از مادر مثالی به مثابه ایثار و جهاد نفس، عشق به خالق، کنش بازتابی، درخورِ شناسایی است. در مقابل، مؤلفه های تباهی در شخصیت نمرود در اَشکال مرده گرایی، وابستگی به مادر مثالی به مثابه قدرت دنیوی، خودشیفتگی افراطی و خشونت انتقام جویانه نمود یافته است.