تفسیر هایدگر از فرونسیس ارسطو و دلالت های آن در تعلیم وتربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش تبیین تفسیر هایدگر از فرونسیس ارسطویی و دلالت های تربیتی مبتنی بر آن است. هایدگر متافیزیک را یک انحراف در تفکر بشر می داند که امر نظری را از ساحت انضمامی و عملی وجود انسان جدا کرده و به آن تقدم داده است. این انحراف تمامی مناسبات انسانی ازجمله تعلیم وتربیت را تعین بخشیده است که مانع تحقق وجود اصیل انسانی می شوند. هایدگر به اخلاق نیکوماخوس ارسطو رجوع می کند و حالات پنج گانه معرفتی نفس انسان را با نگاهی هستی شناسانه تفسیر می کند. هایدگر برخلاف ارسطو، قائل به تقدم فرونسیس به عنوان نحوه ای از وجود انسان ناظر به ساحت انضمامی او، بر سایر انحاء است. نقش فرونسیس در مباحث هایدگر پیرامون «معنای هستی»، «حقیقت»، «در-جهان-بودن» و «دازاین» قابل مشاهده است. بر این اساس، نتایج حاصل از استدلال قیاسی و قیاس عملی که جایگاه ویژه ای در مطالعات مربوط به تعلیم وتربیت دارند، اعتبار خود را به عنوان حقایق مطلق و یقینی از دست می دهند. در تعلیم وتربیت حقیقی، معلم به جای آموزش دانسته ها، خود آموختن را آموزش می دهد و متربیان را با موقف هستی ذاتی آنان الفت می دهد. جامعه انسانی اصیل، نسبت به امکان های متفاوتی از سازوکارهای تربیتی گشوده است و هیچ وضعیتی را نهایی ترین امکان در نظر نمی گیرد. «گشتل» به مثابه مرتبه غایی تفکر متافیزیکی، همه چیز ازجمله انسان را به «منبع» تنزل می دهد و کارکرد نظریات یادگیری و برنامه درسی نیز بهره ورتر کردن این منابع در راستای منافع اقتصادی است. همچنین تفکر هایدگر امکانات فراوانی جهت پرورش جریان نومفهوم گرایی در برنامه درسی فراهم می کند.