مبانی هستی شناسی فلسفه ایرانی و اقتضائات سیاسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
447 - 425
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش طرح مبانی هستی شناسی فلسفه ایرانی از منظری خاص، برای استنتاج اقتضائات سیاسی این نوع نگرش است. در تبیین هستی شناسی ایرانی، ناگزیر به مبانی معرفت شناسی، انسان شناسی و فرجام شناسی نیز پرداخته شد. به طور کلی، روح معنویت گرایی و توجه به عوالمی ورای عالم مادی و محسوس در تفکر ایرانی چنان برجسته است که در بررسی هریک از حوزه های بالا نیز خود را آشکار می سازد. از این حیث، باور به نظامی سلسله مراتبی از عوالم وجودی و درک تجلی گون هستی و ارتباطی که بین مرتبه هر فرد در ساحت های وجودی و میزان معرفت و آگاهی وی مطرح می شود، امکانی را برای در محوریت قرار گرفتن آدمی و ایده بازگشت به سرمنزل مینوی و بازیابی ازلیت به تأخیرافتاده، فراهم می آورد. از همین منظر و با توجه به اینکه هر آن کس که از معرفت بیشتری برخوردار بوده و در مرتبه والاتری از وجود قرار گرفته است، شایستگی و وظیفه هدایت دیگر انسان هایی را که در مرتبه پایین تری هستند، داراست، جایگاه و نقش شاه آرمانی یا امام و سایر ابعاد سیاسی این اندیشه برجسته و آشکار می شود. پرسش پژوهشی اصلی این است که مبانی و ویژگی های خاص تفکر ایرانی در حوزه هستی، معرفت، انسان و فرجام شناسی بیانگر چه اقتضائات سیاسی است؟ در فرضیه پژوهشی استدلال می شود که نوعی معنویت گرایی و توجه به ساحات ماورای عالم مادی و محسوس در بطن اندیشه ایرانی ملحوظ است که پیامدهای سیاسی روشنی نیز داشته است. با بررسی برخی از آثار برجسته در این حوزه، به ویژه نوشته های هانری کربن با استفاده از روش تحلیل مضمونی کیفی، و تأیید فرضیه به این نتیجه می رسیم که در این آثار مبانی بیان شده مضمونی معنوی از هدایت، ریاست و سیاست را پیش کشیده اند که متفاوت با ریاست ظاهری و قدرت دنیوی است.