محمدعلی اصغری مقدم

محمدعلی اصغری مقدم

سمت: استادیار

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۳۰ مورد.
۱.

بررسی مقدماتی اعتبار و پایایی مقیاس های افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) در نمونه های غیربالینی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افسردگی اضطراب استرس اعتبار پایایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۱۷ تعداد دانلود : ۲۳۸۱
هدف پژوهش حاضر، تعیین اعتبار و پایایی مقیاس های افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) در جمعیت عمومی جامعه بوده است. نسخه اصلی DASS دارای 42 عبارت بوده، هریک از مقیاس های سه گانه افسردگی، اضطراب و استرس از 14 عبارت تشکیل شده است. در پژوهش حاضر 420 آزمودنی بزرگسال، مقیاس های افسردگی، اضطراب و استرس (DASS) را به همراه پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه چهار سامانه ای اضطراب تکمیل کردند. نتایج تحلیل عامل اکتشافی نشان داد در حالی که 14 عبارت متعلق به استرس برروی یک عامل قرار می گیرد (عامل استرس)، 2 عبارت از عبارات متعلق به مقیاس افسردگی و 2 عبارت از عبارات متعلق به مقیاس اضطراب بر روی هر سه عامل افسردگی، اضطراب و استرس دارای بارهای عاملی بالایی هستند. پس از حذف این 4 عبارت، نتایج تحلیل عامل اکتشافی ساختار سه عاملی (DASS) را تایید کرد. در این مطالعه، پایایی مقیاس های DASS از طریق بررسی ضرایب همسانی درونی و ضرایب بازآزمایی تایید شد. به علاوه، اعتبار سازه دو مقیاس افسردگی و اضطراب با استفاده از روش محاسبه همبستگی بین نمره های دو مقیاس مذکور با نمره های آزمودنی ها در مقیاس های افسردگی بک و پرسشنامه چهارسامانه ای اضطراب مورد تایید قرار گرفت. اعتبار همزمان مقیاس های افسردگی، اضطراب و استرس از طریق مقایسه نمره های یک نمونه فرعی برگرفته شده از جمعیت عمومی جامعه (315 نفر) با گروه همتایی از بیماران مبتلا به اختلالات روان شناختی (130 نفر) مورد تایید قرار گرفت. براساس نتایج این پژوهش می توان گفت مقیاس های افسردگی، اضطراب و استرس دارای شرایط لازم برای کاربرد در پژوهش های روان شناختی و موقعیت های بالینی با افراد ایرانی است.
۲.

معناداری بالینی تغییر در کارآزمایی های بالینی درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درد مزمن معناداری آماری معناداری بالینی شاخص تغییر پایا ضرایب بازآزمایی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلال شبه جسمی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی روانشناسی سلامت
تعداد بازدید : ۳۴۴۱ تعداد دانلود : ۱۴۱۵
مقدمه: در درمان های درد مزمن، معناداری تغییرات درمانی غالباً با به کارگیری روش های معناداری آماری انجام می شود. علیرغم اهمیت این روش ها، استفاده از آنها در تعیین اهمیت تغییرات درمانی با محدودیت های اساسی همراه است. پژوهشگران، با هدف غلبه بر این محدودیت ها، روش های معناداری بالینی را به منظور تعیین اهمیت بالینی تغییرات درمانی، پیشنهاد کرده اند. روش: از بیماران یک درمانگاه درد، 57 بیمار درد مزمن با شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با فاصله 4 هفته، پرسشنامه خودکارآمدی درد، مقیاس های افسردگی، اضطراب، استرس، پرسشنامه چند وجهی درد، پرسشنامه ناتوانی جسمی و فرم کوتاه زمینه یابی سلامت را دو بار کامل کردند. ضرایب همبستگی پیرسون بین نمره های دوبار اجرا محاسبه شد و از آنها برای محاسبه شاخص تغییر پایا در سطح خودکارآمدی درد و شدت افسردگی 11 بیمار درد مزمن که با شیوه رفتار درمانی شناختی مورد درمان قرار گرفته بودند، استفاده شد. معناداری آماری تغییرات درمانی خودکارآمدی درد و افسردگی نیز با استفاده از آزمونt محاسبه شد. یافته ها: آزمون معناداری آماری حاکی از بهبود معنادار بیماران در سطح خودکارآمدی درد و افسردگی در پایان درمان در مقایسه با قبل از درمان بود. محاسبه شاخص تغییر پایا به عنوان یک شیوه تعیین معناداری بالینی تغییرات درمانی نشان داد که 9 بیمار در متغیر خودکارآمدی و 8 بیمار در متغیر افسردگی به حدی از تغییر که بتوان آن را از نظر بالینی معنی دار دانست، دست یافته اند. نتیجه گیری: در حالیکه روش های معناداری آماری اطلاعی در مورد پاسخ درمانی تک تک بیماران فراهم نمی آورد، استفاده از روش های معناداری بالینی می تواند نشان دهد که کدام بیمار توانسته است به سطحی از تغییر که بتوان آن را از نظر بالینی معنادار تلقی کرد، دست یافته است.
۳.

بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر الگوی 8 مرحله ای کش بر تصویر بدنی منفی دختران دانشجو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درمان شناختی رفتاری بدن تصویر بدنی منفی ارزیابی وضع ظاهری گرایش به ظاهر ارزیابی تناسب گرایش به تناسب وزن ذهنی رضایت از نواحی بدنی پرسشنامه روابط چند بعدی خود

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلالات اضطرابی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلال شبه جسمی
تعداد بازدید : ۳۱۵۳ تعداد دانلود : ۱۳۶۰
مطالعه ی حاضر، با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی – رفتاری، مبتنی بر الگوی 8 مرحله ای کش، بر تصویر بدنی منفی دختران انجام گردیده است. بدین خاطر در مرحله نخست 226 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شاهد به وسیله پرسشنامه روابط چند بعدی خود – بدن (MBSRQ) مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج به دست آمده از مرحله اول پژوهش نشان داد که 38 آزمودنی دارای ویژگی های تصویر بدنی منفی هستند. سپس به تصادف از 38 نفر یاد شده، 16 نفر برای شروع مرحله دوم پژوهش، یعنی مداخلات درمانی انتخاب شدند. 16 آزمودنی مورد نظر به تصادف در دو گروه 8 نفری برای تشکیل گروه های آزمایش و کنترل قرار گرفتند. آن گاه درمان شناختی – رفتاری مبتنی برالگوی 8 مرحله ای کش در مورد گروه آزمایشی اجرا شد و گروه کنترل در انتظار ماند. در پایان، پرسشنامه ی MBSRQ مجدد در مورد 16 نفر اجرا شد. تحلیل داده ها نشان داد که الگوی 8 مرحله ای کش، به طور کلی، تصویر بدنی منفی آزمودنی های گروه آزمایشی را در مقایسه با گروه کنترل بهبود بخشیده است. از سوی دیگر، تحلیل داده های مربوط به خرده آزمون ها نشانگر تفاوت معنادار دو گروه آزمایش و کنترل در مورد ارزیابی وضع ظاهر و گرایش به تناسب بوده، در حالی که در مورد خرده آزمون های گرایش به ظاهر، ارزیابی تناسب، وزن ذهنی و رضایت از نواحی بدنی این تفاوت دیده نشده است. در مجموع می توان گفت که شیوه ی درمان شناختی – رفتاری، مبتنی بر الگوی 8 مرحله ای کش، توانسته است تصویر بدنی منفی نمونه ای از دختران ایرانی را بهبود بخشد.
۴.

بررسی کارایی بازی درمانی رفتاری شناختی روی پرخاشگری کودکان مبتلا به اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کودک پرخاشگری اختلال سلوک بازی درمانی رفتاری شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۹۸ تعداد دانلود : ۱۳۴۱
در این پژوهش، کارایی بازی درمانی رفتاری شناختی روی پرخاشگری کودکان پسر 11-8 ساله مبتلا به اختلال سلوک، ساکن در مراکز بهزیستی شهر تهران مورد بررسی قرار گرفت. نمونه این پژوهش 24 نفر بود که از میان 75 کودک ساکن 3 مرکز بهزیستی، پس از تکمیل پرسشنامه CSI-4 توسط مربیان انتخاب و در دو گروه آزمایشی و کنترل جایگزین شدند. سپس چک لیست پرخاشگری توسط مربیان در هر دوگروه تکمیل شد و جلسات بازی درمانی رفتاری شناختی به مدت 5 هفته و در 10 جلسه روی گروه آزمایشی توسط درمانگر و دو کمک درمانگر که از کودکان نرمال ساکن همان مراکز بودندانجام گرفت. پس از اتمام جلسات درمان، دوباره چک لیست پرخاشگری در هر دو گروه کنترل و آزمایشی توسط همان مربیان تکمیل شد و نتایج توسط آزمون «تی» برای گروه های مستقل مورد مقایسه قرار گرفت.نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین دو گروه در تفاضل نمرات پیش آزمون– پس آزمون پرخاشگری به نفع گروه آزمایشی وجوددارد.
۵.

تعیین عوامل روان شناختی مرتبط با ناتوانی جسمی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ناتوانی جسمی کمردرد مزمن عوامل روان شناختی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۵۷ تعداد دانلود : ۱۴۲۹
مقدمه: کمردرد مزمن یکی ازشایع ترین و چالش برانگیزترین جلوه های درد در افراد بزرگسال است. در این میان عوامل روان شناختی در ایجاد و تداوم ناتوانی جسمی و محدودیت عملکردی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن با اهمیت قلمداد شده اند. هدف این پژوهش تعیین عوامل روان شناختی مرتبط باناتوانی جسمی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن بود. روش: پژوهش حاضر دارای طرحی مقطعی و از نوع همبستگی بود که در آن 279 بیمار (81 مرد، 198 زن) واجد شرایط مبتلا به کمردرد مزمن بیش از3 ماه (با میانگین سنی 77/11 ± 77/44 سال) که به کلینیک تخصصی و فوق تخصصی جراحی اعصاب بیمارستان پورسینای شهرستان رشت مراجعه کرده بودند، به شیوه نمونه گیری غیر احتمالی و پیاپی انتخاب شدند. کلیه بیماران ابتدا پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی و مرتبط با کمردرد را تکمیل نمودند و سپس توسط مقیاس ناتوانی رولند و موریس، مقیاس پیوسته بصری، مقیاس ترس از حرکت، خرده مقیاس فاجعه انگاری پرسشنامه راهبردهای مقابله، مقیاس افسردگی استانفورد و مقیاس خوداثربخشی درد مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل های همبستگی نشانگر ارتباط معنی دار بین ناتوانی جسمی با همه متغیرهای پیش بین بود. یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام نشان داد عوامل روان شناختی 52% از واریانس ناتوانی جسمی را تبیین می نماید. در مدل نهایی سطوح بالاتر باورهای خوداثربخشی، شدت درد، تحصیلات و ترس مرتبط با درد که حاصل از نمره مرکب مقادیر دو مقیاس فاجعه انگاری و ترس از حرکت بود، به طور معنی داری توانستند شدت ناتوانی جسمی را پیش بینی کنند. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان داد که قطع نظر از عوامل جمعیت شناختی رابطه ی نسبتاً قوی بین عوامل روان شناختی و ناتوانی جسمی وجود دارد. بنابراین متخصصان بالینی می بایست نسبت به اثرات قدرتمند باورهای خوداثربخشی، ترس مرتبط با درد، شدت درد و میزان آگاهی بیماران از بهداشت ستون فقرات خود در کاهش و مدیریت ناتوانی جسمی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن آگاه باشند. برخی دلالت های بالینی و رهنمودهای پژوهشی حاصل از این نتایج، جهت پیشگیری و کنترل ناتوانی جسمی در این بیماران مورد بحث قرار گرفته است.
۷.

درد مزمن، خودکارآمدی درد و افکار خودکشی: نقش تعدیل کننده ی خودکارآمدی درد بر رابطه ی بین افسردگی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: افسردگی خودکارآمدی درد مزمن افکار خودکشی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلال خلقی افسردگی
  2. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلال خلقی خودکشی
  3. حوزه‌های تخصصی روانشناسی روانشناسی مرضی تحولی اختلال شبه جسمی
تعداد بازدید : ۲۳۷۴ تعداد دانلود : ۱۱۵۵
مقدمه: یکی از نتایج زیان­بخش درد مزمن، افزایش قابل ملاحظه­ی افکار و رفتارهای خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن است. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه­ی بین افسردگی، خودکارآمدی و افکار خودکشی در بیماران مبتلا به درد مزمن انجام گرفت. روش­کار: در این پژوهش توصیفی­همبستگی، در بهار تا تابستان 1389، 264 بیمار مبتلا به درد مزمن به شیوه­ی نمونه­گیری در دسترس انتخاب شدند و مقیاس­های افکار خودکشی، افسردگی و خودکارآمدی را کامل کردند. داده­ها با استفاده از روش­های همبستگی پیرسون و رگرسیون سلسله مراتبی، تحلیل گردیدند. یافته­ها: همبستگی مثبت و معنی­داری بین افکار خودکشی و افسردگی (01/0P<، 56/0=r) و همبستگی منفی و معنی­داری بین افکار خودکشی و خودکارآمدی (01/0P<، 36/0-=r) وجود داشت. نتایج رگرسیون سلسله مراتبی نیز نشان داد که خودکارآمدی در رابطه­ی بین افسردگی و افکار خودکشی، نقش تعدیل­کننده را ایفا می­کند. نتیجه­گیری: رابطه­ی معنی­داری بین افسردگی و افکار خودکشی در بیماران درد مزمن وجود دارد و خودکارآمدی می­تواند چنین رابطه­ای را تعدیل کند. بنابراین، آن گروه از برنامه­های درمانی که علاوه بر اعاده­ی خلق بهنجار بیماران، افزایش احساس خودکارآمدی مرتبط با درد را در دستور کار خود قرار می­دهند احتمالا قادر هستند در کاهش شدت افکار خودکشی بیماران مبتلا به درد مزمن عملکرد موثرتری داشته باشند.
۸.

" نقش باورهای مرتبط با درد در سازگاری با بیماری سرطان "(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سازگاری باورهای مربوط به درد درد سرطانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۴۰
"مقاله حاضر رابطه بین باورهای مربوط به درد و سردرد سرطان و تاثیر این باورها را بر سطح سازگاری بیماران مبتلا به سرطان مورد مطالعه قرار داده است. در این مطالعه 232 بیمار با میانگین سنی 34.6 سال (SD=15.26) شرکت داشتند. تمام بیماران پرسشنامه اطلاعات عمومی و پرسشنامه ادراک ها و باورهای مربوط به درد را تکمیل کردند. 132 نفر از این بیماران پرسشنامه زمینه یابی سلامت (فرم کوتاه 36 سوالی) را تکمیل کردند. نتایج تحلیل ساختار عاملی پرسشنامه ادراک ها و باورهای درد به استخراج 4 عامل منجر گردید. این عوامل به شرح زیر نام گذاری شد: باور به استمرار درد در آینده، باور به ثبات درد در زمان حال، باور به اسرار آمیز بودن درد و سرزنش کردن خود به خاطر درد. ضرایب همسانی درونی (آلفای کرونباخ) عبارات تشکیل دهنده 4 عامل مذکور بین 0.70تا 0.77متغیر بود. این ضرایب حاکی از همسانی درونی قابل قبول عوامل پرسشنامه مورد مطالعه است. نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که باورهای مربوط به درد با شدت درد و میزان اختلال در عملکرد روزانه رابطه دارد. همچنین همبستگی معناداری بین باور به استمرار درد آینده، باور به ثبات درد در زمان حال و باور به اسرار آمیز بودن درد و بسیاری از شاخص های سلامت وجود داشت. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که پس از کنترل عامل عمیق تر به ثبات درد در زمان حال، پیش بینی کننده درد شدیدتر و اختلال بیش تر در عملکرد روزانه است. علاوه بر این، نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری حاکی از آن است که پس از کنترل شدت درد، باور عمیق تر به ثبات درد در زمان حال پیش بینی کننده درد بدنی بیش تر و سلامت عمومی و سرزندگی ضعیف تری است؛ همین تحلیل ها نشان داد که باور عمیق تر به استمرار درد در آینده پیش بینی کننده سلامت عمومی ضعیف تر و نیز باور عمیق تر به اسرار آمیز بودن درد پیش بینی کننده سلامت عمومی و سلامت روانی ضعیف تری است. برخی از کاربردهای بالینی این یافته ها در مقاله حاضر مورد بحث قرار گرفته است. "
۹.

نقش پذیرش درد در کاهش شدت درد و ناتوانی بیماران مبتلا به درد مزمن(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)

کلیدواژه‌ها: ناتوانی درد مزمن شدت درد پذیرش درد مزمن اختلال در عملکرد روزانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۸۳ تعداد دانلود : ۹۶۸
زمینه و هدف: شواهد پژوهشی نشان می دهد که پذیرش درد باعث عملکرد بهتر بیماران دارای درد مزمن می شود، اما این موضوع تاکنون در بیماران ایرانی مبتلا به درد مزمن مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی رابطه پذیرش درد مزمن با ناتوانی جسمی ناشی از آن بود. مواد و روش ها: مطالعه توصیفی- همبستگی حاضر بر روی 245 بیمار درد مزمن صورت گرفت. نمونه ها به روش نمونه گیری در دسترس از بین بیماران درد مزمنی که در بهار و تابستان سال 1389 به درمانگاه های درمان درد در شهر تهران مراجعه نموده بودند، انتخاب شدند. این افراد مقیاس های پذیرش درد مزمن، ناتوانی جسمی، شدت درد و اختلال در عملکرد روزانه به واسطه درد و پرسش نامه اطلاعات جمعیت شناختی را تکمیل کردند. داده ها با محاسبه ضریب همبستگی Pearson و رگرسیون چند متغیره چند مرتبه ای تحلیل شدند. یافته ها: بین میزان پذیرش درد مزمن با شدت درد، ناتوانی جسمی و اختلال در عملکرد روزانه به دلیل درد، ارتباط معنی داری (01/0 > P) وجود داشت. در تحلیل رگرسیون، میزان پذیرش درد مزمن توانست بعد از کنترل اثر متغیرهای زمینه ای و شدت درد، واریانس معنی داری (01/0 > P) از هر دو مقیاس ناتوانی (ناتوانی جسمی و اختلال عملکرد روزانه) را تبیین کند. نتیجه گیری: پذیرش درد مزمن از عوامل مهم و مؤثر بر میزان ناتوانی ادراک شده در بیماران درد مزمن است. بنابراین جهت به حداقل رساندن ناتوانی، علاوه بر کاهش شدت درد، می توان استفاده از روش های درمانی را که بر افزایش میزان پذیرش درد مزمن تمرکز دارند، پیشنهاد کرد.
۱۰.

بررسی شیوع درد در طول عمر، درد مزمن مستمر و برخی از ویژگی های همراه با آن

کلیدواژه‌ها: ایران درد مزمن درد درد عمرانه نرخ شیوع درد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۶۵ تعداد دانلود : ۹۰۰
اهداف پژوهش حاضر عبارتند از: 1- بررسی میزان شیوع درد در طول عمر (شیوع عمرانه)، 2- بررسی میزان شیوع درد طی یک دوره زمانی 6 ماهه قبل از شروع مطالعه، 3- بررسی میزان شیوع درد مزمن مستمر و 4- فراهم آوردن اطلاعات تفصیلی درباره برخی از ابعاد درد مزمن در جمعیت مورد مطالعه دو شهر کوچک قروه و ایلام. برای دستیابی به این اهداف، 512 نفر (298 مرد و 214 زن) از اهالی این دو شهر مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان داده است که 72 درصد (370 نفر) از افراد مورد مطالعه دست کم یکبار در طول عمر خود دردی را تجربه کرده اند که یا به دلیل درد مذکور به پزشک مراجعه نموده اند و یا برای رهایی از آن دارو مصرف کرده اند. علاوه بر این، 26 درصد (133 نفر) از افراد مورد مطالعه در طول 6 ماه گذشته دردی را تجربه کرده اند که دست کم یک روز و یا بیشتر طول کشیده است. میانگین سن این گروه از افراد 33.02 سال (سال 11.90= انحراف معیار) و میانگین مدت استمرار درد آنها 21.07 ماه (ماه 36.6= انحراف معیار) گزارش شده است. از مجموع 133 نفر که در طول 6 ماه گذشته درد را تجربه کرده اند، 87 درصد به دلیل درد به پزشک مراجعه کرده اند، 14 درصد به دلیل درد دست کم یک بار تحت عمل جراحی قرار گرفته اند و 68 درصد از آنها به منظور رهایی از درد و یا تسکین آن دارو مصرف کرده اند. از مجموع 133 نفری که در طول 6 ماه قبل از انجام پژوهشی درد را تجربه کرده بودند، 46 نفر (یا 9 درصد کل نمونه مورد مطالعه) گزارش کردند که درد آنها در طول این مدت بطور مستمر ادامه داشته است. بنابراین، میزان شیوع درد مزمن مستمر در جمعیت مورد مطالعه 9 درصد بوده است. مقایسه دو گروه مبتلا به درد (133 نفر) و بدون درد (379 نفر) در 8 شاخص مربوط به سلامت عمومی (درد بدنی، سلامت عمومی، سلامت روانی، عملکرد جسمانی، ایفای نقش جسمانی، ایفای نقش هیجانی، عملکرد اجتماعی و سرزندگی) نشان داد که وضعیت افراد دارای درد در کلیه شاخص های مربوط به سلامت به نحو معنی داری پایین تر از وضعیت سلامت افراد گروه بدون درد است. بخشی از یافته های پژوهش حاضر، با نتایج پژوهش های انجام شده در کشورهای غربی دارای هماهنگی است
۱۱.

" نقش راهبردهای مقابله با درد در سازگاری با درد مزمن "(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افسردگی سازگاری درد مزمن ناتوانی جسمی شدت درد راهبردهای مقابله

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۷۴
اگر چه پژوهش ها روابط مستحکمی را بین راهبردهای مقابله و شدت درد، ناتوانی جسمی و افسردگی مستند ساخته و برای سنجش این راهبردها پرسشنامه های متعددی ساخته شده است اما تاکنون در میان جمعیت ایرانی مبتلا به درد مزمن روابط بین این راهبردها و سازگاری با درد مورد مطالعه قرار نگرفته و برای سنجش این راهبردها در جمعیت ایرانی مبتلا به درد مزمن ابزار مناسبی نیز وجود ندارد. مطالعه حاضر دارای دو هدف مشخص است: 1- بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه راهبردهای مقابله در میان جمعیت ایرانی و 2- بررسی رابطه بین راهبردهای مقابله با درد و تاثیر این راهبردها بر سطح سازگاری افراد دارای درد مزمن. در این مطالعه 231 کارمند مرد با میانگین سنی 41.43 سال (SD=10.39) شرکت داشتند و با تکمیل پرسشنامه های اطلاعات عمومی، راهبردهای مقابله با درد، افسردگی و ناتوانی جسمی اطلاعات لازم برای مطالعه را فراهم آوردند. یافته های این مطالعه حاکی از اعتبار ملاک و ضرایب همسانی درونی قابل قبولی خرده مقیاس های پرسشنامه راهبردهای مقابله است؛ بنابراین می توان پرسشنامه مذکور را در میان جمعیت ایرانی دارای درد مزمن به کار گرفت. نتایج تحلیل همبستگی نشان داد که برخی از راهبردهای مقابله با ناتوانی جسمی، افسردگی و درد رابطه دارد؛ در حالی که فاجعه آفرینی بیش تر در مواجهه با درد، با ناتوانی جسمی، افسردگی و شدت درد بیش تری همراه بود؛ استفاده بیش تر از راهبردهای مقابله نادیده گرفتن درد و گفتگو با خود با ناتوانی جسمی و افسردگی خفیف تری همراه بود. نتایج این تحلیل همبستگی همچنین حاکی از آن بود که ادراک کارامدی مقابله بالاتر از افسردگی، ناتوانی جسمی و درد خفیف تر همراه است. نتایج تحلیل رگرسیون که با هدف پیش بینی سه متغیر ملاک شدت درد، افسردگی و ناتوانی جسمی با استفاده از راهبردها و کارامدی مقابله صورت گرفت نقش غیر انطباقی راهبرد مقابله فاجعه آفرینی را در سازگاری با درد مزمن آشکار ساخت. راهبرد مقابله فاجعه آفرینی نه تنها پیش بینی کننده مستقل و معنادار شدت درد بود بلکه استفاده بیش تر از این راهبرد در مواجهه با درد توانست افسردگی و ناتوانی جسمی را حتی پس از کنترل شدت درد پیش بینی کند. نتایج تحلیل رگرسیون همچنین نقش انطباقی دو راهبرد مقابله نادیده انگاشتن درد و گفتگو با خود را در سازگاری با درد مزمن نشان داد؛ استفاده بیش تر از این دو راهبرد با افسردگی خفیف تر در میان افراد دارای درد مزمن همراه بود. برخی از کاربردهای بالینی این یافته ها در مقاله حاضر مورد بحث قرار گرفته است.
۱۳.

نقش خودکارآمدی و فاجعه آفرینی در پیش بینی افسردگی در بیماران درد مزمن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: افسردگی خودکارآمدی درد مزمن فاجعه آفرینی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۷۰ تعداد دانلود : ۹۵۷
مقدمه: هر چند شواهدی درباره ارتباط متغیرهای شناختی و افسردگی در بیماران درد مزمن وجود دارد اما اینکه آیا ارتباط مذکور پس از کنترل اثر متغیرهای مداخله گر همچنان باقی می ماند یا خیر، مورد وارسی کافی قرار نگرفته است. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی سهم خودکارآمدی و فاجعه آفرینی درد در پیش بینی افسردگی پس از کنترل اثر شدت درد و توقف فعالیت ها بر اثر درد انجام شد. روش: پژوهش حاضر دارای طرحی مقطعی و از نوع همبستگی است که در آن 245 بیمار مبتلا به درد مزمن، به شیوه نمونه گیری در دسترس، در فاصله زمانی 6 ماه از هفت مرکز درمانی درد شهر تهران انتخاب شدند. این افراد مقیاس های اطلاعات جمعیت شناختی، شدت درد، افسردگی، خودکارآمدی و فاجعه آفرینی را تکمیل کردند. داده های به دست آمده با محاسبه ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره از نوع سلسله مراتبی مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: ارتباط معناداری بین خودکارآمدی و فاجعه آفرینی درد با شدت درد، افسردگی و تعداد روزهای توقف فعالیت بر اثر درد (01/0P≤) وجود داشت. در تحلیل رگرسیون، خودکارآمدی و فاجعه آفرینی توانستند افسردگی را فراتر از اثر شدت درد و توقف فعالیت ها بر اثر درد نیز پیش بینی کنند. نتیجه گیری: با توجه به اینکه درد شدید، احساس خودکارآمدی ضعیف و افکار فاجعه آفرین زیاد، خلق افسرده را در بیماران درد مزمن پیش بینی می کند لذا اگر در کنار برنامه درمانی این بیماران برای کاهش درد، از راهکارهای شناختی مربوط به افزایش باورهای خودکارآمدی و کاهش افکار فاجعه آفرینی نیز استفاده شود، می توان به پیشگیری از افسردگی این بیماران کمک کرد.
۱۵.

اعتباریابی مقدماتی نسخه تجدیدنظر شده پرسشنامه حالت صفت بیان خشم در جمعیت دانشجویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اعتبار خشم پایایی بیان خشم کنترل خشم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۲۰ تعداد دانلود : ۷۶۲
نسخه بازنگریشده پرسشنامه حالت- صفت بیان خشم (STAXI-2) دارای ۵۷ عبارت است و امکان مطالعه و ارزیابی خشم را به عنوان یک پدیده چندوجهی فراهم می آورد. این آزمون به کمک ۶ مقیاس و ۵ خرده مقیاس، ارزیابی حالت خشم، صفت خشم، شیوه بیان خشم و شیوه کنترل خشم را میسر می دارد. مطالعه حاضر می کوشد تا نتایج تلاش های نخستینی را که با هدف ارزیابی پایایی و اعتبار این پرسشنامه در میان یک جمعیت دانشجویی ایرانی (۵۷۰ = n) انجام شده است، معرفی کند. در مجموع، نتایج این مطالعه اولیه حاکی از اعتبار و پایایی قابل قبول پرسشنامه حالت- صفت بیان خشم در میان جمعیت مورد مطالعه است.
۱۶.

" ساخت عاملی و ویژگی های روان سنجی «مقیاس بازخورد نسبت به بیماری» (IAS) در نمونه های ایرانی "(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مقیاس بازخورد نسبت به بیماری، ساخت عاملی، پایایی و اعتبار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۱۷
هدف اساسی پژوهش حاضر، وارسی ساخت عاملی و جنبه های روان سنجی «مقیاس بازخورد نسبت به بیماری»IAS)) است. بدین خاطر پس از انجام مراحل مقدماتی و رفع مشکلات احتمالی، وارسی این مقیاس در سه مطالعه انجام پذیرفت: در مطالعه اول، با اجرای مقیاس بر روی 929 دانشجوی دانشگاه شاهد که به شیوه نمونه برداری خوشه ای انتخاب شده بودند، ساخت عاملی این ابزار با استفاده از تحلیل عاملی موازی، بررسی گردید. در این مطالعه، IAS در قالب 5 عامل مفهوم سازی شد: «ترس از بیماری و ناخوشایندی»، «فراوانی درمان»، «باورهای خود بیمارپندارانه و آثار نشانه»، «رفتار سلامتی» و «هراس از مرگ». در مطالعه دوم، پایایی ابزار با استفاده از محاسبه آلفای کرونباخ و ضریب پایایی به روش بازآزمایی (با فاصله 15 روز) و میانگین همبستگی بین آیتم ها، بررسی شد؛ نتایج حاکی از مناسب بودن پایایی ابزار مذکور در نمونه مورد مطالعه است. در مطالعه سوم نیز به وارسی اعتبار تشخصیص و سازه IAS پرداخته شد. نتایج تحلیل های اعتبار تشخیصی نشان داد که 4 عامل «ترس از بیماری و ناخوشایندی»، «فراوانی درمان»، «باورهای خودبیمارپندارانه و آثار نشانه» و «رفتار سلامتی» توانست به طور معناداری، بیماران دارای مشکلات روان شناختی را از آزمودنی های سالم متمایز کند. این نتیجه بیانگر اعتبار تشخیصی مناسب این 4 عامل است. در بررسی اعتبار سازه مقیاس مذکور نیز، همبستگی گشتاوری پیرسون بین نمرات مقیاس IAS با سه مقیاس دیگر یعنی مقیاس خودبیمارپنداری MMPI-2، خرده مقیاس شکایات جسمانی SCL-90-R و خرده مقیاس نشانه های بدنی GHQ محاسبه شد. نتایج این تحلیل ها نیز حاکی از اعتبار سازه مناسب عامل های IAS، به استثنای عامل هراس از مرگ است. در مجموع نتایج مطالعه کنونی شواهدی برای صحت ساخت عاملی و پایایی قابل قبول عامل های IAS ارایه می دهد. ضمن این که اعتبار عوامل این مقیاس به استثنای عامل هراس از مرگ نیز در مطالعه تایید شد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان