حسین قسامی

حسین قسامی

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۵ مورد از کل ۵ مورد.
۱.

بررسی مفهوم عدم در فلسفه هایدگر و نیشیدا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر عدم بودیسم نیشیدا ترس-آگاهی سونیاتا مکان عدم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۷۰ تعداد دانلود : ۹۳۲
موضوع این مقاله بررسی مفهوم عدم در تفکر هایدگر و نیشیدا است. هایدگر، که میراث دار فلسفه غرب است، در کتاب متافیزیک چیست به نحو بنیادین به مسئله عدم می پردازد. به عقیده او مفهوم عدم نه تنها از مفهوم نفی شدگی ناشی نمی شود؛ بلکه آغازین تر از آن است. عدم در تفکر هایدگر ربطی وثیق به خصلت های وجودی، یا آنچه هایدگر آن را اگزیستانسیال های دازاین می نامد، دارد. عدم هایدگری از طریق ترس-آگاهی آشکار می گردد و طی آن در جریان فروغلتیدن همه موجودات در یک کلیت، دازاین خود را تنها در مهی هولناک می یابد. بر این اساس پرسش از عدم به اندازه پرسش از هستی اهمیت دارد. نیشیدا نیز، که میراث دار سنت بودیسم است، مسئله عدم را در کانون توجه قرار می دهد. عدمِ نیشیدایی تا حد زیادی رنگ و بوی عرفانی-بودیستی دارد. به عقیده او عدم بنیاد همه چیز است. عدم نیشیدایی وجهی انضمامی و این جهانی دارد، اما در عین حال ورای موجودات است. عدم از این لحاظ تعین بخش هستی است. در این نوشتار با تحلیل مواردی چون ترس-آگاهی و در-جهان-هستن در فلسفه هایدگر و تجربه محض، سونیاتا و مکان عدم در تفکر نیشیدا، به مقایسه مفهوم عدم در این دو فیلسوف پرداخته ایم.
۲.

تفسیری انتقادی بر دیدگاه هایدگر در باب حقیقت افلاطونی با تکیه بر مفهوم مثال خیر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر حقیقت افلاطون مثال خیر ناپوشیدگی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای اگزیستانسیالیسم
تعداد بازدید : ۱۸۱۸ تعداد دانلود : ۸۱۲
هایدگر در مقاله ی نظریه ی افلاطون درباب حقیقت ادعا می کند که افلاطون با مطرح کردن نظریه ی مُثُل، مفهوم سنتی حقیقت به مثابه ی ناپوشیدگی (aletheia) را نادیده می گیرد و آن را به مطابقت اشیا و صور مثالی فرو می کاهد. هایدگر در ضمن این تفسیر نگاهی نیز به مفهوم مثال خیر دارد. به عقیده هایدگر افلاطون مفهوم مثال خیر را بر مفهوم حقیقت تفوق داده و بدین سان آن را از جایگاه خود به زیر کشیده است. این دیدگاه هایدگر ناظر به دو وجه است؛ نخست اینکه مفهومی که افلاطون از حقیقت مراد می کند مطابقت اشیای محسوس و مُثُل است. و دوم اینکه مفهوم مثال خیر بر مفهوم حقیقت به مثابه aletheia سروری یافته است. طی این پژوهش و با بررسی آرای افلاطون درباره مُثُل و مثال خیر این ادعای هایدگر مورد بررسی قرار می گیرد. به باور ما افلاطون نه تنها حقیقت را مطابقت شیء و مثال آن نمی داند، بلکه بر اساس تمثیل خط تقسیم شده همواره از نسبت دادن صفت «حقیقی» به ساحت محسوسات امتناع ورزیده است. به باور افلاطون حقیقت نه در مطابقت شیء و مثال، بلکه در ذات خود مثال قرار دارد و اشیا می توانند از آن بهره مند گردند. از سوی دیگر چنان که در تمثیل غار افلاطون آمده و هایدگر نیز به آن اذعان دارد، افلاطون نسبت وثیقی میان سه مفهوم paideia یا تعلیم و تربیت، مثال خیر و aletheia یا حقیقت به مثابه ناپوشیدگی، قائل شده است. بنابراین مفهوم مثال خیر نه تنها به تضعیف aletheia نمی انجامد، بلکه در تناظر با آن قرار می گیرد و به نوعی آن را تثبیت می کند.
۳.

بازتفسیر مفهوم رخداد از آنِ خودکننده نزد هایدگر با تکیه بر مفهوم تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هایدگر رخداد از آن خودکننده هستی تجربه ی زیسته تفکر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۹۷ تعداد دانلود : ۵۴۰
این پژوهش برآن است تا با واکاوی مفهوم رخداد از آن خودکننده در فلسفه ی هایدگر، تفسیری تازه از آن ارائه دهد. برای این منظور سه اثر از هایدگر، که نماینده ی سه رویکرد وی به مفهوم رخداد است، مورد توجه خواهد بود. این آثار عبارتند از «به سوی یک تعریف برای فلسفه» (1919)، «ادای سهمی به فلسفه (درباب رخداد از آنِ خودکننده)» (1936-1938) و «درباب زمان و هستی» (1962). <br /> هایدگر در کتاب به سوی یک تعریف برای فلسفه، رخداد را به مثابه ی تجربه ی زیسته و آن چه به نحو انضمامی متعلق به من است، بازمی شناسد. حال این که در ادای سهمی به فلسفه این رویکرد متوازن می شود و رخداد به عنوان نتیجه ی مبادله ی انسان و هستی قلمداد می گردد. و نهایتاً درباب زمان و هستی رخداد را تنها به منزله ی عرصه ی حضور متعین زمان و هستی به رسمیت می شناسد. این رویکرد تکاملی هایدگر به مفهوم رخداد، زمانی معنادارتر می شود که در افق فکری مجموعه درس گفتارهای سال های 1951-1952 که بعدها تحت عنوان «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟» چاپ شد، نگریسته شود. <br /> به اعتقاد این پژوهش آن گاه که رویکردهای سه گانه ی هایدگر به مفهوم رخداد را در زمینه ی کتاب چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟ مورد واکاوی قرار دهیم، می توانیم به تفسیری تازه از مفهوم رخداد به مثابه ی آن چه خود در راه بودن است و راه تفکر را می گشاید، دست یابیم
۴.

انسان به مثابه رخداد خرد- زبان؛ تفسیری ارسطویی- هایدگری از داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: انسان لوگوس زبان خرد زبان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۸ تعداد دانلود : ۱۳۶
این پژوهش با واکاوی داستان «گزارشی به فرهنگستان» اثر فرانتس کافکا و ملاحظه ی آن درزمینه آرای ارسطو و هایدگر در تبیین انسان، کوشیده است تا به قرائت تازه ای از مفهوم انسان دست یابد. ارسطو بنیاد انسان را مفهوم خرد یا لوگوس می انگارد، او در سه اثر مهم خود یعنی «سیاست»، «اخلاق نیکوماخوس» و «شاعری» به کرّات این عقیده را مطرح می نماید. اگرچه رأی ارسطو در تاریخ اندیشه موردقبول واقع شده اما این بدان معنا نیست که دیگران درصدد تبیین قرائت های تازه از انسان برنیامده باشند. یکی از این متفکران مارتین هایدگر است. هایدگر در مقاله ی «زبان» ضمن پرداختن به چیستی زبان، چیستی انسان را نیز مورد کاوش قرار می دهد. به اعتقاد این پژوهش تأکید ارسطو بر اصالت خرد یا لوگوس از یک سو و تفسیر هایدگر از انسان به مثابه هستنده زبان مند از سوی دیگر، می تواند ما را به سوی نظرگاهی تازه رهنمون شود. بر این اساس خرد و زبان نه یک سره متفاوت اند و نه کاملاً متشابه. این دو مفهوم می توانند در جهت تکمیل یکدیگر به کار گرفته شوند. با رجوع به داستان کافکا این رویکرد به وضوح به چشم می آید. ذات انسانی چیزی نیست مگر هم صدایی خرد و زبان.
۵.

به سوی یک اخلاق اگزیستانسیال؛ واکاوی مواجهه کی یرکگور با داستان ابراهیم از منظر فلسفه هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اخلاق هستی ماهیت ایمان هستن-توانستن کی یرکگور هایدگر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۶ تعداد دانلود : ۱۵۳
این پژوهش بر آن است تا با کنار هم نهادن آرای کی یرکگور در کتاب ترس و لرز و تحلیل های هایدگر در کتاب هستی و زمان تعریف تازه ای از انسان به دست داده، از این رهگذر امکان تبیین اخلاقی نوین را مطرح سازد. کی یرکگور با ارجاع به داستان ابراهیم عهد عتیق کنش ایمانی را در برابر اخلاق فضیلت محور قرار می دهد. به اعتقاد او کنش ایمانی با گسستن قیود اخلاق سنتی از حدود امر کلّی فراتر می رود و با مطالبه فردیت خود گام به کوره راه ایمان می گذارد. رهرو ایمان چونان قهرمانان تراژدی امکان بازگشت به آغوش کلیّت را ندارد. او الی ابد کلیت را رها کرده، و به عنوان یک فرد آزادانه تصمیم می گیرد و عمل می کند. از طرف دیگر تحلیل های هستی شناسانه هایدگر از دازاین نشان می دهد که مقوم انسان نه ماهیتی مثالی، بلکه اگزیستانس یا به عبارتی هستن- توانستن اوست. انسان همان است که می تواند باشد. بنابراین با تطبیق نگاه کی یرکگور و هایدگر می توان اولاً به ضرورت رویکرد هستی گرایی در عوض ماهیت گرایی در رابطه با انسان رسید، و ثانیاً درصدد برآمد تا اخلاق کل نگر سنتی را –که بر مدار تقدّم ماهیت بر هستی انسان تعریف می شود- پس پشت نهاد و به اخلاقی رسید که بر پایه اصالت هستی انسان قوام یافته باشد.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان