تحلیل جنبه های ادبی تاریخ بیهقی بر اساس نظریّة «والتر بنیامین»
حوزه های تخصصی:
«والتر بنیامین»، فیلسوفی که نامش با «مکتب فرانکفورت» پیوند خورده است، یکی از اندیشمندانی است که برای زبان، ساحتی فراتر از ساحت کارکردی و ارتباطی آن قائل است و در تقابل با تلقّی تقلیل گرایی که زبان را به ابزار ارتباط بیناذهنی کاهش می دهد - به نظریّه پردازی پرداخته است.
به نظر بنیامین، زبان از کنش ارتباطی انسانی فراتر می رود و موقعیتی هستی شناسانه می یابد و اگر زبان را به منش ارتباطی و ابزاری آن تقلیل دهیم، تنها متن های نوشته شده را خواهیم خواند و هرگز قادر به درک «نوشته های بین سطرها» نخواهیم شد. او در تقابل با منش ارتباطی زبان، اصطلاح «منش بیانگری» زبان را به کار گرفت و بر این باور بود که نویسنده با ورود به ساحت بیانگری زبان، یک اثر ادبی خلق می کند. تاریخ بیهقی به عنوان یک اثر هنری ناب، توانش بالایی برای نزدیک شدن به زبانی که از منش ارتباطی زبان گذشته و برای بیان معانی پنهان در پس کلمات، به منش بیانگری زبان رو آورده، دارد. در این مقاله به طرح و بررسی این موضوع پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که بیهقی با توجه به منش بیانگری زبان، اثری ادبی خلق کرده و با استفاده از ابزارهای برجسته سازی در حوزة واژگانی و معنایی زبان و به کارگیری جوهر شعر و نظم در زبان اثرش، توانسته به میزانی از توانش ادبی برسد که بتوان از آن تلقی شعری داشت .