جاده دریایی ابریشم، به مدت ۱۷۰۰ سال ( 100 ق.م.- 1600 م.) بزرگترین شبکه بازرگانی دنیا بود. با توجه به مشکلات متعددی که در مسیر بَری (خشکی) این جاده رخ میداد؛ مسیر دریایی، دلیل مهمی برای توجه بازرگانان به دادوستد کالاهایشان بشمار میرفت. هر چند این مسیر ناشناخته و طولانی بود و امکان وقوع خطرات متعددی را بهمراه داشت؛ اما در موارد عمده یی مسیر دریایی بر مسیر خشکی، برتری قابل توجهی می یافت. مهمترین کسانی که در بسط و رونق این مسیر نقش داشتند، بازرگانان و دولتهای ایران و چین بودند. بررسی منابع تاریخی نشان میدهد، کشتیهای ایران، بین هند و چین در حال تردد بودند و بنادر مهمی، مانند «کانتون»و «چانگژو »در چین و سیراف؛ اُبُلِّه؛ بصره )قرون دوم و سوم هجری(؛ هرمز و کیش )قرن هشتم هجری( در ایران که در زمان خود از مهمترین بنادر بشمار می آمدند، یادگاری از جاده ابریشم هستند. این مسیر دریایی، رونق خود را تقریباً تا اواخر دوره صفوی حفظ کرد؛ ولی بتدریج با تغییر اوضاع سیاسی و اقتصادی جهان، این راه ها نیز رونق اولیه خود را از دست داده و به فراموشی سپرده شدند. در پژوهش حاضر بیشترین تأکید، بر روابط دریایی از خلیج فارس تا دریای چین است که این روابط تا آغاز دوره مغول بررسی می شود. روش تهیه نوشتار به شیوه تحلیلی- توصیفی و با تکیه بر منابع تاریخی است.
در نوشته های مورخان کلاسیک نظیر کوینت کورس، پلینی و دیودور سیسیلی درباره وقایع عصر اسکندر در ایران مطالب مفیدی در دسترس است، اما بهترین آثار درباره اوضاع تاریخی و جغرافیایی جنوب ایران در آن عصر، بدون شک کتابهای ایندیکا و آناباسیس یا همان لشگرکشی اسکندر به آسیا و ایران نوشته آریان نیکومدیا است. بطور کلی کتاب آناباسیس به موضوعات مختلف سفر نئارخوس در هند و خلیج فارس مربوط است. در نوشتار حاضر با تاکید بر آثار آریان و همچنین بر اساس نوشته های دیگر مورخان کلاسیک خط سیر دقیق سفر دریایی نئارخوس (دریاسالار اسکندر) از مبدا آن در رود ایندوس (سند) تا مقصد آن در شوش به تفصیل و با ذکر جزییات مورد بررسی قرار گرفته است و کوشش شده تا خط سیر نئارخوس علی رغم تغییرات بسیاری که در ادوار مختلف تاریخی از زمان اسکندر تا به امروز رخ داده با مسیرهای جغرافیای کنونی تطبیق داده شود. این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تطبیقی و بر اساس منابع کتابخانه یی انجام شده است.
کتابِ الکفایه فی الفقه یکی از متون فارسی در فقه شافعی است که حسین بن مسعود فرّاء بَغَوی (516ق) از فقها و مفسران برجسته سده ششم هجری، آن را به رشته تحریر درآورده است. بغوی در این کتاب، از جهت تبویب و تنظیم فصول و مباحث آن از متون عربیِ مشابه الهام گرفته است. این اثر گذشته از جنبه های علمی، به سبب اشتمال بر هزاران واژه و ترکیب نادر در زبان فارسی، به لحاظ ادبی و زبانی نیز شایسته توجه است. گرایش مؤلف به استفاده از لغات نایاب و کهن و ذکر برابرنهادهای زیبای فارسی در مقابل اصطلاحات فقهی، استعمال ترکیبات دل نشین، شیواییِ تعبیر، زیبایی و رسایی الفاظ و عبارات، اصالت و استواری مطالب از جمله ویژگی های درخور اعتنای این کتاب به شمار می روند. به دلیل مکانتِ والای علمیِ بغوی و دقّت فقهی او و به سبب کهن بودن نثر کتاب، این اثر جایگاه ویژه ای در میان فارسی زبانان به ویژه شافعی ها دارد. در این نوشتار کوشش شده ویژگی های سبکی این اثر از سه محور زبانی، ادبی و محتوایی مورد بررسی قرار گیرد.