رمان تاریخی اگر چه در آغاز تحت تاثیر ترجمه آثار اروپایی وارد حوزه زبان و فرهنگ فارسی شد و نمونه های اولیه فارسی آن در شرایط و اوضاع آشفته عصر مشروطیت در ادبیات فارسی ظهور کرد ، با این همه در طول چند دهه نخستین عمر خود ، به درجه ای از تحول و تکامل ساختاری ، محتوایی و سبکی دست یافت. از حیث ساختاری و تکنیکی، رمان تاریخی فارسی ، ضمن پای بندی نسبی به سنت های داستانی قدیم , زمینه آشنایی و ممارست ایرانیان را به فنون داستان نویسی جدید اروپا فراهم کرد و خود نیز ، در نمونه های متاخر ، به ساخت داستانی صرف دست یافت. از جهت محتوایی ، راه ورود و تقویت اندیشه های ملی گرایی و وطن دوستی ، بنیادگرایی ، تاریخ گرایی ، اخلاق گرایی، قانون مداری ، مخالفت با فئودالیسم و اشرافیت سیاسی و احیانا دینی و … را هموارتر کرد. همچنین رمان تاریخی فارسی از حیث سبکی ، متناسب با محتوا و موضوعات تازه، در ساده شدن و فاصله گرفتن زبان فارسی از آرایش های زبانی و بلاغی ، تاثیر گذاشت و از سوی دیگر ، رنگ و جلای اشرافی گری را از زبان فارسی زدود و به آن جنبه و جلوه ای کاربردی و ابزاری بخشید. رمان تاریخی فارسی از این حیث ، در حکم پلی است که میان سنت و تجدد ادبی ، بسته شده باشد.