آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۶

چکیده

متن

پیش‏گفتار

 

چهارده قرن است که زمزمه ملکوتی پدر مهربان و امیرمؤمنان در وصیت جاودانه‏اش که به همه فرزندانش در طول تاریخ نمود، در گوش ما طنین‏افکن است که:

 

 

 

اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی... اللّه اللّه فی القرآن، لایسبقکم بالعمل به غیرکم...؛ (نهج البلاغه، نامه 47)

 

 

 

من شما دو فرزندم (حسن و حسین) و جمیع فرزندانم و بستگانم و تمام کسانی را که نامه من به آنان برسد، وصیت می‏کنم که... شما را به خدا، شما را به خدا به قرآن (توجه کنید)، نکند بیگانگان در عمل به آن از شما سبقت گیرند.

 

 

 

اما با کمال تأسف نه تنها برخی ملل بیگانه در عمل به بعضی دستورات اخلاقی قرآن مانند نظم، پاکیزگی، پشتکار، امانت‏داری، ادای دین در تولید و روحیه جمعی از ما مسلمانان پیشی گرفتند، بلکه در برخی میدان‏های علمی و پژوهشی قرآنی نیز گوی سبقت را از عالمان دینی اسلام ربودند. «فلوگل» آلمانی با تألیف «معجم الفاظ القرآن» به نام نجوم آیات الفرقان همه محققان دینی حوزه‏ها را مهمان سفره خویش می‏کند. «ژول لابوم» فرانسوی با تألیف «معجم موضوعی آیات قرآن» به نام تفصیل آیات القرآن الکریم مسئولیت تعلیم موضوعات قرآن کریم را برای طلاب و فضلای مسلمان جهان به عهده می‏گیرد. «کُلدزیهر» یهودیِ مجارستانی با تحقیق درباره روش‏های تفسیری مفسران قرآن کریم و تألیف کتاب المذاهب التفسیریة للقرآن الکریم بر کرسی تدریس علوم قرآنی نشسته و دانش جدیدی را در علوم قرآن پایه‏گذاری می‏کند.

 

مستشرقان غربی، کشیشان مسیحی و خاخام‏های یهودی به اینها اکتفا نکردند، بلکه اکنون که عطش جامعه بشری را به لزوم دریافت اطلاعاتی جامع و منسجم در مورد معارف قرآن، آخرین کتاب آسمانی خداوند به صورت یک «دایرة المعارف قرآنی» احساس کردند، قبل از علمای اسلام و مراکز پژوهشی قرآنی به این امر مهم دست یازیدند و جمعی از آنها به رهبری یک خانم غربی به نام «مک اولیف» (Jane Demmen Mco Auliffe) استاد دانشگاه «جرج واشنگتن» در شهر لیدن هلند به تحقیق درباره معارف قرآن و تدوین مقالات قرآن اقدام کردند.

 

 

 

آنان حدود هزار عنوان از واژه‏های کلیدی قرآن را به عنوان مدخل‏های این دایرة‏المعارف برگزیده‏اند تا مجموعه آنها را در پنج جلد به جهان بشریت عرضه کنند. از سال 2000 تاکنون سه جلد آن را به زبان انگلیسی چاپ و منتشر کردند.

 

 

 

کتاب دایرة المعارف قرآن: (Encyclopdedia of the Quran) جدیدترین اقدام علمی ـ فرهنگی است که غربیان در مورد بررسی و ارائه معارف قرآن کریم انجام دادند. گرچه خداوند خود حفاظت «متن قرآن کریم» را از تحریف متکفل شده و فرموده است:

 

 

 

«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»(حجر، 15/9)

 

 

 

اما صیانت معارف ناب آن را از دست‏برد تحریف، تأویل و کج فهمی به ما مسلمانان محول کرده است.

 

 

 

بر عالمان دینی و حوزه‏های علمیه و پرچم‏داران معارف مکتب اهل‏بیت علیه‏السلام است که پرچم دفاع از کیان اسلام و قرآن و صیانت از اندیشه‏های ناب قرآنی را به دوش گرفته و به اصلاح کج فهمی‏ها بپردازند، چنان‏که امام باقر علیه‏السلام فرمود:

 

 

 

ان العلماء ورثة الانبیاء، و ذلک ان الانبیاء لم یورثوا درهما ولا دینارا و انما ورثوا احادیث من احادیثهم، فمن اخذ شیئا منها فقد اخذ حظا وافرا، فانظروا عملکم عمّن تأخذونه، فانّ فینا اهل البیت فی کل خلف عدولاً ینفون عنه تحریف الغالین و انتهال المبطلین و تأویل الجاهلین؛ (مجلسی، 2/92)

 

 

 

علما وارثان پیامبرانند، توضیح آن‏که پیامبران ثروتی به ارث نگذاشته‏اند، بلکه احادیث و تعالیم خویش را به ارث نهادند، هرکس هر مقدار از آنها برگیرد، بهره فراوان برده است. پس دقت کنید که دانش‏تان را از چه کسانی فرا بگیرید، زیرا در بین ما اهل‏بیت پیامبر در هر نسلی عالمان معتدل و راستینی هستند که تحریف‏های تندروان را از اسلام می‏زدایند و شبهات و اشکالات مخالفان را پاسخ داده و توجیه‏های غلط غیرعالمانه ناآگاهان را کنار می‏زنند.

 

نقد دایرة المعارف قرآن لیدن دقیقا گامی در مسیر انجام این رسالت است. البته با الهام از آیه شریفه: «وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَی أَلاَّ تَعْدِلُوا» (مائده، 5/8) که بر رعایت عدل و انصاف توصیه می‏کند، نقد کلی این دایرة المعارف را در چهار بخش عرضه می‏کنیم. گرچه هرکدام از مقالات آن نیازمند نقدی کامل و مشروح است که انشاءاللّه دیگر محققان علوم قرآنی به آن همت خواهند کرد.

 

 

 

بخش اول: آشنایی اجمالی با عناوین و مدخل‏های دایرة‏المعارف.

 

بخش دوم: ویژگی‏های مثبت دایرة‏المعارف.

 

 

 

بخش سوم: نارسایی‏ها و اشتباهات دایرة‏المعارف.

 

 

 

بخش چهارم: غرض‏ورزی‏های دایرة‏المعارف.

 

 

 

بخش اول: آشنایی با عناوین و مدخل‏های دایرة‏المعارف قرآن لیدن

 

 

 

جلد اول این دایرة‏المعارف دارای 325 و جلد دوم دارای 263 مدخل است. برای توجه علمای اسلام و طلاب و محققان حوزه‏های علمیه و دانشکده‏های الهیات به این‏که غربیان مسیحی و یهودی تا چه اندازه به موضوعات قرآنی ما توجه داشته و درباره چه موضوعاتی مطالعه و تحقیق کرده و قلم زده‏اند، برخی از عناوین مقالات و مدخل‏های این دو جلد ارائه می‏شود:

 

 

 

برخی از موضوعات دایرة المعارف قرآن لیدن

 

خدا، صفات خدا، صفات جلالاسلام، ایمانرنگ خدا

 

 

 

روح القدس، جبرئیلهدایت و ضلالت

 

 

 

آمرزشتسبیحجاودانگی

 

 

 

تقدیر و سرنوشتاشراقحیات اخروی

 

 

 

بهشت و جهنم، حوریهبت‏پرستی

 

 

 

هبوط آدم، حواادریساسحاق

 

 

 

اشعیاءهاجراسماعیل

 

 

 

هودالیاسیسع

 

 

 

حزقیالعزیرکتاب آسمانی

 

 

 

پژوهش های فلسفی - کلامی » شماره 17 (صفحه 78)

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

انجیلاسرائیلوحی و الهام

 

 

 

عصمتاعجازشفاعت

 

 

 

قرآن، فرقان، فاتحه، اسراءامّیتفسیرنویسی در صدر اسلام و حال

 

 

 

حدیث و سنّت، بدعتپیش‏گوییساختار قرآن

 

 

 

ادبیات و زبان قرآنواژگان دخیلتحریف

 

 

 

حنیف، حنفی، حنبلیغزوات

 

 

 

امامآل النبیفاطمه

 

 

 

حفصهحمزهمهاجران و انصار

 

 

 

منافقانیونانیاناسماعیلیه

 

 

 

اباحضیه

 

 

 

نمازروزهحجة‏الوداع ـ احرام

 

 

 

نمازجمعهامربه معروف و...تقوی

 

 

 

ترس از خدانیتجهاد ـ برائت

 

 

 

منافقانتبعیدحدود

 

 

 

هم‏جنس‏بازیحجابمجسمه

 

 

 

برائتفرزندکشیارث

 

 

 

رضاعشرابروابط زن و شوهر

 

 

 

ناتوانی جنسیشوخیهدیه

 

 

 

فمینیسمتعویذحسادت

 

 

 

چشم‏زحمتاریخهجرت

 

 

 

افسانهفلک، آسمانشرق و غرب

 

 

 

اقتصادجغرافیا، اتیوپی، مصرآموزش و پرورش

 

 

 

دعوتعقلفطرت(1)

 

 

 

______________________________

 

 

 

1. "Encyclopedia of the Quran" چاپ لیدن، 2002م. ترجمه مدخل‏های فوق و توضیحات آغازین را دوست فاضل حجت‏الاسلام دکتر اسکندرلو تهیه کرده است. لازم است از مساعدت

 

بخش دوم: ویژگی‏های مثبت دایرة‏المعارف قرآنِ لیدن

 

1. انصاف و عدم تعصب در گزارش‏گری برخی مقالات

 

برخی از نویسندگان مقالات این دایرة‏المعارف واقعا انصاف را رعایت کرده و نظریات مسلمانان را در مواردی که ضد نظر مسیحیان بوده، به صورت کامل نقل کرده‏اند، نه آن را تحریف کرده، نه ناقص نقل نموده و نه حتی نقدی بر آن زده‏اند! این روحیه واقعا قابل تقدیر است. برای نمونه:

 

 

 

1. «سیدنی ایچ گریفیت» مقاله‏ای را با عنوان «انجیل» انگاشته است. وی در آغاز نظر مسلمانان را در مورد این‏که انجیل در نزد آنها کتاب آسمانیِ نازل شده بر عیسی علیه‏السلام است، نقل می‏کند، سپس نظر مسیحیان را نیز مبنی بر این‏که بیانیه‏ای درباره بشارت رستگاری در جامعه بشر بوده ـ که تحت الهام الهی به دست چهار نفر (متّی، لوقا، مرقس، و یوحنا) تدوین شده است ـ گزارش می‏کند. پس از آن، اعتقاد مسلمانان را به «وقوع تحریف در انجیل» اصلی گزارش کرده و توضیح می‏دهد که: مسلمانان در این مسئله با مسیحیان اختلاف نظر دارند. (دایرة‏المعارف قرآن،1/342).

 

 

 

نویسنده نه تنها نظر مسلمانان را در مورد وقوع تحریف در انجیل کتمان نکرده، بلکه هیچ‏گونه نقدی بر آن نزده و آن را به‏صورت یک گزارش روشن و منصفانه نقل کرده است.

 

 

 

2. نمونه دوم، خانم «جین دَمن مک اولیف» است که مدیرکل و سر ویراستار این دایرة‏المعارف و استاد دانشگاه در آمریکا نیز هست. او در مقاله «فاطمه علیهاالسلام » به جلوه‏هایی از کمالات آن حضرت می‏پردازد، مانند: نزول آیه تطهیر و آیه مباهله و تأویل آیه برگزیدگیِ حضرت مریم علیهاالسلام و آیه 42 آل‏عمران در شأن آن حضرت، نظر شیعیان در مورد برتر بودن فاطمه علیهاالسلام بر همه زنان جهان، مظلومیت ایشان و نیز تحلیل باطنی برخی از دانشمندان مسیحی در مورد ارتباط حضرت مریم علیهاالسلام با حضرت فاطمه علیهاالسلام . (همان، 2/692)

 

 

 

لحن این مقاله، دقیقا لحن گزارش‏گری منصف و بی‏طرف است که به انعکاس اطلاعات خویش در مورد عقیده مسلمانان درباره حضرت فاطمه علیهاالسلام پرداخته است، تا آنجا که یک خواننده مسلمان با خواندن آن مقاله لذّت می‏برد.

 

 

 

_______________________________

 

 

 

ایشان و گروه قرآن‏پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به‏ویژه دوست فاضل حجت‏الاسلام دکتر رضایی اصفهانی که امکانات تحقیق را در اختیار بنده گذاشتند، تشکر کنم.

 

2. به‏کارگیری برخی نویسندگان مسلمان

 

یکی از ویژگی‏های مثبت دایرة المعارف لیدن، دعوت از برخی نویسندگان مسلمان برای نوشتن مقالات قرآنی است. بالطبع یک دانشمند مسلمان نه تنها مطالب و مقاصد قرآن را پخته‏تر و واقع بینانه‏تر از غیرمسلمان می‏فهمد و برای مخاطبان توضیح می‏دهد، بلکه معمولاً مواردی از معارف قرآنی را که احیانا دلایل و مؤیداتی از خارج قرآن دارند، یک نویسنده مطرح می‏کند که هم برای تقویت بینش مسلمانان و هم برای توجیه معقول معارف نزد خوانندگان غیرمسلمان مفید خواهد بود.

 

 

 

از جمله نویسندگان مسلمان که در دایرة المعارف لیدن به کار گرفته شده‏اند، عبارت‏اند از:

 

 

 

1. آقای «ابوفضل محسن ابراهیم» در مقاله «زیست‏شناسی و آفرینش و مراحل حیات» در تفسیر آیه 20 سوره عبس درباره سیر منظم متولد شدن یک جنین طبق برنامه‏ریزی حکیمانه خداوند، مطالبی از یافته‏های دانش جنین‏شناسی را ارائه می‏دهد که بسیار جالب توجه است. (همان، 1/292)

 

 

 

2. آقای «علی آسائی» نویسنده مقاله «علی بن ابیطالب علیه‏السلام » در این دایرة‏المعارف است. وی که به نظر می‏رسد یک محقق مسلمان و شیعه است، این مقاله را علی‏رغم اختصار، جدا خوب و بدون اشکال تألیف کرده که جای تقدیر دارد. (همان، 1/62)

 

 

 

3. آقای علی آسائی هم‏چنین مقاله «خاندان پیامبر علیهم‏السلام » را نوشته که آن هم علی‏رغم اختصار، جامع و رساست، البته وی اهتمام به تبیین نظریه شیعیان در موضوع اهل‏البیت علیهم‏السلام و آیات نازله در شأن آنها را نیز داشته است. (همان، 2/176)

 

 

 

ضعف مقالات برخی نویسندگان مسلمان

 

متأسفانه بعضی از مقالات مربوط به نویسندگان مسلمان به صورتی ضعیف تحریر شده است؛ مثلاً «نصر حامد ابوزید» علی‏رغم این‏که یک دانشمند پراطلاع است، شایسته بود در مقاله «نقش قرآن در زندگی روزمره» به نقش گسترده قرآن در اخلاق اجتماعی مسلمانان، روابط اقتصادی و معاملات آنها، روابط خانوادگی و عقد و طلاق آنان، نظام سیاسی و حکومتی آنان، شیوه تعامل مسلمین با غیرمسلمین و وظایف آنها حتی در مورد حیوانات و محیط زیست بپردازد، اما متأسفانه نویسنده در این مقاله مفصلِ هفده صفحه‏ای بسیار بی‏مهری کرده و معارف قرآن کریم را در مورد این موضوعات خیلی کم‏رنگ، کم‏محتوا و غیرجذاب ارائه کرده است، به صورتی که یک خواننده غیرمسلمان هیچ زیبایی و غنای فرهنگی در این موضوع قرآنی نمی‏بیند. (همان، 2/80)

 

 

 

3. دفاع از ساحت قرآن در برخی مقالات

 

دایرة‏المعارف در برخی مقالات اقدام به دفاع از قرآن و ردّ اشکالات مخالفان کرده است، حال این‏که واقعا نباید هیچ‏گونه انتظار دفاع از قرآن را از یک مسیحی یا یهودی داشت؛ مثلاً:

 

 

 

1. «اریک دیکین سون» در مقاله «مشکل القرآن یا غریب القرآن» ضمن توضیح این‏که بحث تناقض آیات با یکدیگر واقعا یکی از انواع «آیات مشکله» قرآن است، خودش تصریح می‏کند که: در واقع، اغلب نمونه‏هایی که «دشمنان» از آیات به ظاهر متناقض ذکر کرده‏اند، کم‏مایه و غیرعلمی است، مانند: اعتراض علیه آیه «کان اللّه سمیعا بصیرا» که مفاد قید فعل ماضی، نداشتن بینایی و شنوایی خدا در زمان حال و آینده است، و یا مانند تناقض بین آیات 9 تا فصلت و 27 تا 30 نازعات در این‏که آیا اوّل زمین آفریده شده است یا آسمان‏ها؟ (همان، 1/535)

 

 

 

2. «نیوبای» در مقاله‏ای تحت عنوان «تحریف» نوشته است: روشن است که موضوع تحریف از مناسب‏ترین سوژه‏هایی است که مستشرقان «مغرض» به جمع‏آوری شواهد و اعترافات و روایات ضعیفه کتب مسلمین برای اثبات وقوع تحریف پرداخته‏اند. اما نویسنده این مقاله واقعا نجابت و صداقت خویش را در تحقیق و تألیف نشان داده است. وی پس از ارائه اطلاعاتی در مورد معنا و انواع تحریف و نقل تحریف کتب یهود و نصاری در قرآن، به نظر مسلمین در مورد تحریف قرآن پرداخته و می‏نویسد:

 

 

 

سنّی‏ها و شیعیان هریک دیگری را متهم به تحریف کرده‏اند... تمام تلاش‏هایی که در جهت متهم ساختن شیعه به فراهم آوردن قرآنی دیگر انجام گرفته با شکست مواجه شده است. و هر دو فرقه شیعه و سنّی در تمام مراسم و اهداف دینی خود از قرآنی واحد استفاده می‏کنند. (همان، 2/242)

 

 

 

بخش سوم: اشکالات دایرة المعارف قرآن لیدن

 

اشکال اول: توضیح الفاظ به جای توضیح معارف

 

نویسندگان این دایرة‏المعارف معمولاً تحت هر عنوان و مدخلی، به ترجمه واژه قرآنی، تعداد تکرار آن واژه در قرآن و احیانا بیان تفاوت موارد کاربرد آن پرداخته و به همان اکتفا کرده‏اند؛ مثلاً واژه «هدایت» و «گمراهی» از واژه‏های کلیدی قرآن کریم است، به صورتی که اگر معارف عمیق قرآنیِ مربوط به این دو واژه واقعا برای خوانندگان محققِ غیرمسلمان تبیین شود، بسیاری آن را پسندیده و قبول خواهند کرد. اما ذیل عنوان «گمراهی» به ترجمه و تعداد تکرار آن اکتفا شده است و حال آن‏که مطالب مهم‏تری در مورد این مدخل در معارف قرآنی وجود دارد که شایسته بود نویسنده محترم آنها را نیز گزارش می‏کرد، (همان، 2/43) مانند:

 

 

 

1. چرا در قرآن گناهان و شرک «گمراهی» شمرده شده است؟ اصولاً «راه» بایسته و مسیر هدایت بشر چیست؟ که موارد دیگر «گمراهی» انسان از خط اصلی زندگی‏اش است؟ اگر قرآن کریم بشریت را به سوی موحّد بودن و خداپرستی و اطاعت از دستورات خدا فرامی‏خواند و فقط آن را «هدایت» می‏داند، علتش بیان شود که:

 

 

 

اولاً، جهان‏بینی انسان اگر «واقع‏بینانه» باشد، «هدایت» است، و چون واقعا آفریننده جهان یک قدرت است، اعتقاد به «توحید» مصداق «هدایت» است.

 

 

 

ثانیا، «عبادت خدا»، یعنی «عشق‏ورزی به سمبل همه ارزش‏ها». پس انسان‏ها و جوامعی که خدا را می‏پرستند و به ارزش‏های الهی و انسانی عشق می‏ورزند، «هدایت شده»اند، اما بقیه جوامعی که دنیاطلب بوده و غرق لذایذ مادی زودگذرند، در «گمراهی»اند.

 

 

 

ثالثا، مهم‏ترین قوانین زندگی بشر را که تأمین کننده سعادت بشر است، خداوند بهتر می‏داند و آنها را به عنوان «شریعت» و «دین» نازل کرده است، پس هرکس به این قوانین و احکام فقهی عمل کند، «هدایت» یافته و هرکس که خود را از آن محروم کند، «گمراه» است.

 

 

 

2. خداوند چه عواملی را برای هدایت بشر فرستاده است؟

 

 

 

3. علل لغزش انسان و گمراه شدن او چیست؟

 

 

 

4. آیا هدایت و گمراهی انسان به اراده خداست یا انسان، یا نظریه‏ای دیگر وجود دارد؟

 

 

 

واقعا هدف قرآن از طرح واژه هدایت و ضلالت عرضه این‏گونه مطالب به بشر است تا فایده‏ای برای تغییر در سرنوشت انسان‏ها داشته باشد، اما اکتفا به توضیح ترجمه و تعداد تکرار یک لفظ در قرآن نه هدف نزول قرآن است و نه فایده زیادی بر آن مترتّب است، بلکه یک نحوه کفران و پوشاندن معارف حیات‏بخش قرآن است.

 

 

 

رسالت یک دایرة‏المعارف قرآنی تبیین همان رسالت قرآن در عرصه معارف حیات‏بخش آن است. تغییر مسیر دایرة‏المعارف قرآنی و دیگر کتب و تألیفات علوم قرآنی به سوی این‏گونه مسائلِ صوریه غیر محتوایی، مصداق نوعی «تحریف» و منحرف کردن اذهان جامعه و علاقه‏مندان به سوی مسایل و مباحث مقدماتی وقت‏گیر است.

 

 

 

اشکال دوم: کم‏توجهی به آرا و منابع قرآنی شیعه

 

گرچه مستشرق، اسلام‏شناس و قرآن‏پژوه غربی در صدد انعکاس آرای «مسلمانان» در هر موضوع دینی و قرآنی است و انتظاری که از او می‏توان داشت، صرف «گزارش‏گری» است، نه اظهارنظر حاصل از تأمّل و تحقیق شخصی خودش ـ البته در بسیاری از موارد که خودشان لازم دانسته‏اند به اظهارنظرهای فراوان مبادرت کرده‏اند ـ و از طرفی، اکثریت جمعیت مسلمین اهل‏سنّت هستند که انعکاس نظر آنها لازم است، اما حدود 41 از کل امت را شیعیان تشکیل می‏دهند. وظیفه یک گزارش‏گر توجه به آرا و منابع دینی و قرآنی آنها و منعکس کردن آنها در مقالات خود نیز هست، ولو سهم 41 از حجم مقاله را بگیرد.

 

 

 

علاون بر این‏که اندیشه دینی شیعه به دلیل دو عنصر «عقل‏گرایی» و «فراگیری دانش دینی از امامان معصوم اهل‏البیت علیهم‏السلام ـ به جای صحابه و تابعین غیرمعصوم ـ دارای تفکّر، برداشت و تحلیل‏های ناب‏تر و عقل‏پسندتر در مورد مسائل اسلامی و قرآنی است، و ویژگی عقل‏گرا بودن یک مستشرق غربی باید به صورت طبیعی وی را به سوی توجه و اهتمام بیشتر به نظریات شیعه بکشاند.

 

 

 

اما متأسفانه دایرة‏المعارف قرآن لیدن در برخی مقالات، آن هم بسیار اندک به منابع و نظر شیعه توجه کرده است، که این روش علاوه بر این‏که نقص «متدیک» دارد، یک نوع ابزار و روشی برای امساک از عرضه زیبایی‏های فرهنگ اسلام و قرآن به مردم مغرب زمین است. امید است این امساک از روی ضعف اطلاعات و مطالعات علمی و عدم دست‏رسی به منابع شیعه باشد، نه آن‏که از روی تعصب، عناد و پرهیز از طرح زیبایی‏های جذاب قرآن، و نگرانی از گرایش محققان غربی به اسلام؛ مثلاً:

 

 

 

الف) «ایوان فایرستون» در مقاله‏ای تحت عنوان «ابراهیم» درباره مشرک بودن پدر ابراهیم علیه‏السلام می‏نویسد:

 

 

 

علی‏رغم آن‏که پدر ابراهیم (آذر) با او به مخالفت برمی‏خیزد، اما ابراهیم برایش دعا می‏کند و از خدا می‏خواهد که از گناه بت‏پرستی او درگذرد. محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز وضع مشابهی در این زمینه دارد، چرا که او برحسب روایت، همین دعا را برای اجداد بت‏پرست خود می‏کند. (همان، 1/5 ـ 10)

 

فایرستون برای اثبات این ادعا به تفسیر طبری استناد می‏کند. (طبری،13/53 ـ 40)

 

 

 

حال آن‏که نظر شیعیان دقیقا در هر دو مورد خلاف این نظریه است، زیرا شیعیان معتقدند که همه پیامبران از پدر و مادر مؤمن، خداپرست، موحد و نیز از اجداد و نیاکان پاک‏آیین متولد شده و هیچ‏یک از اجداد واقع شده در سلسله نسب آنها تا حضرت آدم مشرک نبوده‏اند. تفاسیر شیعه نیز مانند: التبیان تألیف شیخ طوسی قرن 5 ه (طوسی، 7/129) و مجمع البیان تألیف طبرسی (طبرسی، 6/426) تصریح کرده‏اند که نظر امامیه آن است که «آذر» پدربزرگ مادری حضرت ابراهیم علیه‏السلام بوده است.

 

 

 

چنان‏که شیعیان در مورد پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله معتقدند که: اولاً، اجداد ایشان همه پاک‏آیین و یکتاپرست بوده‏اند. در زیارت جامعه کبیره که منسوب به امام هادی علیه‏السلام است، می‏خوانیم:

 

 

 

اشهد انکم کنتم نورا فی‏الاصلاب الشامخة والارحام المطهرة لم تنجسکم الجاهلیة بانجاسها و لم تلبسکم من مدلهمات ثیابها؛(1) (مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره)

 

 

 

من گواهی می‏دهم که شما (پبامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و ائمه معصومین علیهم‏السلام ) انواری بودید در صلب‏های اجداد بلند عالی‏قدر و رحم‏های مادران پاک، پلیدی جاهلیت (درگذر تاریخ) شما را آلوده نکرد و لباس ظلمت را بر قامت شما نپوشاند.

 

 

 

و پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز فرمود:

 

 

 

لم یزل اللّه ینقلنی من اصلاب الطاهرین الی ارجام الطاهرات؛ (طوسی، 7/129)

 

 

 

خداوند دائما مرا از صلب‏های پدران پاک به رحم‏های مادران پاک منتقل فرمود.

 

 

 

ثانیا، پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هیچ‏گاه برای مشرک استغفار نکرده است، زیرا خود آن بزرگوار آیه وحی الهی را برای مردم تلاوت فرمود که:

 

 

 

«سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَاسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللّه‏َُ لَهُمْ»؛ (منافقون، 63/6)

 

 

 

چه برای آنان (مشرکان) استغفار و طلب آمرزش کنی یا نکنی، فرقی به حال آنها ندارد، (زیرا) هرگز خداوند آنها را نخواهد بخشید.

 

 

 

و نیز فرمود:

 

 

 

«إِنَّ اللّه‏َ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ...»؛ (نساء، 4/116)

 

 

 

همانا خداوند شرک به خودش را نمی‏آمرزد، ولی پایین‏تر از آن را برای هرکس که بخواهد، خواهد بخشید... .

 

 

 

______________________________

 

 

 

1. مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره.

 

با وجود آن‏که پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خودش این آیات و دستورالعمل‏ها را برای مردم قرائت کرده، چگونه ممکن است برخلاف آنها برای پدری مشرک استغفار کرده باشد؟ از این رو، حدیث مزبور که نویسنده مقاله به آن اشاره کرده است مورد تأیید شیعیان و آیات قرآن نیست و شایسته بود که وی حداقل این نظریه را نقل می‏کرد.

 

 

 

ب) «جوین بل» در مقاله «حدیث و قرآن» که در جلد دوم حدود 30 صفحه بزرگ دایرة‏المعارف قرآن لیدن را به خود اختصاص داده و در پایان مقاله، اسامی ده‏ها کتاب و مأخذ آن، دو ستون کامل را فراگرفته، فقط به دو کتاب از منابع شیعی مراجعه کرده است؛ یکی کافی و دیگری بحارالانوار. البته مراجعه به این دو کتاب هم نه به دلیل تحقیق واقعی وکشف آرای حدیثی شیعه نسبت به قرآن، بلکه با غرض جست‏وجوی نقاط ضعف بوده، زیرا چهار ـ پنج مورد از بحارالانوار که به آنها استناد کرده، دقیقا موارد ضعیفی است که از نظر شیعه مردود است. (برای توضیح بیشتر به عنوان «غرض‏ورزی» مراجعه فرمایید). (دایرة‏المعارف قرآن، 2/374 ـ 396)

 

 

 

ج) «کلود جیلیوت» در مقاله‏ای مفصّل با عنوان «تفسیر قرآن در دوران باستان» به معرفی تفاسیر قرآنی در ده قرن اوّل هجری پرداخته است. هنگامی که نوبت به ذکر تفاسیر شیعه می‏رسد، از چهار قرن اوّل فقط نام چهار تفسیر (فرات، قمی، عیاشی و نعمانی) را می‏برد و از شش قرن بعدی فقط نام روح الجنان «ابوالفتوح رازی» و البرهان «بحرانی» را ذکر می‏کند. گویا شیعه هیچ تفسیر مهم دیگری در آن هزار سال نداشته است. (همان، 2/100 ـ 124)

 

 

 

از آن شگفت‏آورتر، مقاله بعدی با عنوان «تفسیر قرآن در دوره جدید و معاصر» نوشته «راترود ویلانت» (Rotraud Wielandt) است که اصلاً حتی نام یک تفسیر شیعی از ده تفسیر مهم شیعه را در قرون اخیر نمی‏برد!! حال آن‏که تفاسیر ارجمند فراوانی در آن هفت قرن به دست علمای شیعه نگاشته شد (همان،2/125 به بعد)؛ مثلاً آقای عقیقی بخشایشی در جلد اول کتاب طبقات مفسران شیعه، فقط در مقطع زمانی چهار قرن اوّل هجری 133 تفسیر از تفاسیر شیعه را نام می‏برد، مانند:

 

 

 

1. احکام القرآن، جصاص رازی، (متوفای 370).

 

 

 

2. ناسخ القرآن و منسوخه، سعدبن عبداللّه‏ اشعری، (متوفای 301).

 

 

 

3. تفسیر نظم القرآن، دینوری، (ت 282).

 

 

 

4. التنزیل و التعبیر، برقی کبیر، (ت 230).

 

 

 

او در جلد دوم نیز از 140 مفسر شیعه که در بین قرن چهار تا ده هجری اثر تفسیری از خود به یادگار گذاشته‏اند، نام می‏برد، مانند:

 

 

 

1. حقائق التأویل فی متشابه التنزیل، سید شریف رضی، (متوفای 406 ه )، 5 جلد، چاپ بنیاد نهج‏البلاغه،تهران 1406.

 

 

 

2. حقائق التفسیر، ابوعبدالرحمن سلمی، (متوفای 412)، چاپ انتشارات مرکز دانشگاهی، به همت نصراللّه‏ پورجوادی، 1369.

 

 

 

3. تفسیر کنزالواحد، ابوالفتح کراچکی، (متوفای 449)، چاپ دارالاضواء.

 

 

 

4. تفسیر جوامع الجامع، امین الدین طبرسی، (متوفای 540)، چاپ مدیریت حوزه علمیه قم،2 جلد.

 

 

 

5 . خلاصة التفاسیر (فقه القرآن)، قطب الدین راوندی، (متوفای 573 ه )، چاپ کتابخانه آیت اللّه‏ مرعشی.

 

 

 

6 . متشابه القرآن و مختلفه، ابن شهرآشوب، (متوفای 588)، چاپ انتشارات بیدار.

 

 

 

7. المنتخب من تفسیر القرآن، محمد بن ادریس حلی، (متوفای 598)، چاپ کتابخانه آیت اللّه‏ مرعشی.

 

 

 

8 . تفسیر بدیع القرآن، عبدالعظیم بن عبدالواحد، (متوفای 565)، چاپ آستان قدس رضوی، 1368.

 

 

 

9. فتح المنان فی تفسیر القرآن، قطب الدین احمد بن محمود الشیرازی، (متوفای 710)، 4 جلد چاپ نشده.

 

 

 

10. تفسیر گاذر (جِلاء الاذهان و جَلاء الاحزان)، ابوالمجالس حسین بن حسن جرجانی، تألیف 968، چاپ ایمان، 11 جلد. (عقیقی بخشایشی، 1/)

 

 

 

د) نویسنده مقاله نوشته است:

 

 

 

چند تن از مفسران شیعی همچون ابوجعفر طوسی (م 460) و ابوعلی طبرسی (م 548) نیز معتزلی بوده‏اند، لذا نقل قول‏هایی از سایر مفسران معتزلی اسبق بر آنها در آثارشان یافت می‏شود.

 

 

 

اولاً، نویسنده محترم چگونه از این امر غافل شده که مکتب شیعه اهل البیت علیهم‏السلام دقیقا در برابر دو مکتب اهل سنّت (اشاعره و معتزله) بوده است. کافی بود که ایشان به کتب ملل و نحل یا کتب کلامی علمای شیعه و موضع‏گیری آنان نسبت به مکتب معتزله مراجعه می‏کرد.

 

 

 

آری، مشابهت‏هایی در برخی مسائل، مانند «اصل عقل‏گرایی» بین شیعه و معتزله وجود دارد، آن هم با تفاوت‏هایی در میزان حجیت عقل. اما هم‏فکری و اشتراک دومذهب در چند مسئله، دلیل بر یکی بودن دو مذهب نمی‏شود، و الا اصلاً نباید به تعدّد مذاهب و حتی ادیان گوناگون در عالم قائل شویم.

 

 

 

ثانیا، آیا صرف نقل قول یک مفسر شیعه از برخی علمای معتزلی دلیل بر اعتقاد ناقل به مذهب آن افراد است؟ لازمه این سخن آن است که هیچ نویسنده‏ای حق نقل آرای علما وصاحب‏نظران دیگر مذاهب را به عنوان تأیید نداشته باشد.

 

 

 

ثالثا، بنده حدس می‏زنم که «کلود جیلیوت» خودش مطالعاتی در این زمینه نداشته، و این سخن را از دایرة‏المعارف اسلام لیدن گرفته است، زیرا آقای «آندرو دیپین» در جلد 12، صفحه 83 آن مقاله تحت عنوان «تفسیر» دقیقا همین عبارات را درباره این دو عالم شیعه نوشته است. (دایرة‏المعارف اسلام، 12/83)

 

 

 

البته ثبت این‏گونه اشکالات دایرة‏المعارف قرآن لیدن در این بخش (کم‏توجهی به آرای شیعه) از روی حسن‏ظن و خوش‏بینی است که پرهیز نویسندگان مقالات را از ذکر تفاسیر شیعی، ناشی از بی‏اطلاعی یا غفلت آنها بدانیم. اما واقعا احتمال دارد که نویسندگان از آن همه تفاسیر شیعی مانند المیزان علامه طباطبائی مطلع بوده و عمدا - به هر انگیزه - از بردن نام آنها پرهیز کرده باشند؟!

 

 

 

اشکال سوم: استناد زیاد به نویسندگان غربی و اقتباس از دایرة‏المعارف اسلام

 

میزان ارزش علمی هر مقاله و کتاب بستگی به چند عامل دارد که یکی از مهم‏ترین آنها، میزان مستندبودن مطالب به مآخذ و منابع معتبر اولیه موضوع مربوطه است، چنان‏که تحقیق و قلم‏زدن درباره معارف و اندیشه‏های پیروان یک دین قطعا باید متکی بر کتب معتبر و پذیرفته شده پیروان آن دین باشد.

 

 

 

متأسفانه نویسندگان برخی مقالات دایرة‏المعارف قرآن لیدن اظهارنظرهای مهم را مستند به کتب و آثار مستشرقان غربی کرده‏اند! طبیعی است که این‏گونه مقالات نمی‏توانند نام «تحقیق علمی» و «اظهار نظر» را به خود بگیرند، بلکه «نقل‏نامه»ای هستند که از دیگر صاحب‏نظران وام گرفته شده‏اند.

 

 

 

«کلود جیلیوت» در مقاله مفصل 24 صفحه‏ای خود در دایرة‏المعارف قرآن لیدن تحت عنوان «تفسیر قرآن در دوره باستان» ضمن این‏که از مآخذ اسلامی هم بهره گرفته، متأسفانه در اظهارنظرهای کلیدی و مهم خویش به آثار غربیان ارجاع داده است، مانند:

 

 

 

1. زیر عنوان «مشروعیت و اعتبار تفاسیر قرآنی» از اختلاف مسلمانان صدر در مورد «مشروعیت تفسیر» گزارش می‏کند و سپس درباره تحلیل آن، نظریاتی را از چهار نفر زیر نقل می‏کند، که سه نفرشان «غیرمسلمان» و بالطبع فاقد اطلاعات مستقیم از قرآن و تفسیرند که عبارت‏اند از: 1) سیوطی در اتقان 2) برکلند 3) ابّات (Abbatt) 4) ریپین. (همان، 2/100 ـ 124)

 

 

 

این‏گونه ارجاع‏ها در حالی است که مفسران بزرگ و قرآن‏پژوهان مسلمان در مقدمه تفاسیر خویش یا در کتب علوم قرآن به اظهارنظر مفصّل و تحلیل دقیق در این موضوع پرداخته‏اند، که شایسته بود نظر آنها در این مقاله نقل شود.

 

 

 

2. اکثر عبارات صفحه اول مقاله «کلود جیلیوت» دقیقا کلیشه عبارات صفحه اول مقاله «آندره ریپین» است و با این عبارت شروع می‏شود: «تفسیر که واژه‏ای عربی است به معنای توضیح، تبیین و تشریح است و...»

 

 

 

3. آندره ریپین در صفحه 83 می‏نویسد: «نویسندگان شیعی از قبیل طوسی و طبرسی در تفسیر خود نمونه‏های کامل و جامعی از گزارش معتزلی را ارائه داده‏اند

 

 

 

در مقاله کلود جیلیوت همین سخن اشتباه، بدون تحقیق در مورد صحت و سقم آن دقیقا تکرار شده است.

 

 

 

اشکال چهارم: ضعف علمی نویسندگان دایرة‏المعارف قرآن لیدن

 

معمولاً یک نویسنده مقاله در صورتی می‏تواند مقاله‏ای عالمانه درباره یک موضوع بنگارد که هم سابقه اطلاعات جامع ذهنی در مورد آن موضوع داشته باشد و هم اکثر منابع مهم در آن موضوع را برای مطالعه در دست‏رس داشته باشد. اما یک مستشرق معمولاً به دلیل مسلمان نبودن و عدم حضور در فضای فرهنگ اسلامی فاقد شرط اوّل است، به‏علاوه این که کتابخانه‏های مراکز شرق‏شناسی اروپا، دارای همه منابع مهم اسلامی درباره هر موضوع اسلامی و قرآن به اندازه کتابخانه‏های کشورهای اسلامی نیست. اکنون اگر یک مستشرق، با وجود این دو محدودیت قهری، خودش قدرت جست‏وجو و تتبع کامل را در مورد همه مآخذ و منابع مهم مربوطه موجود در کتابخانه‏های مورد دست‏رسی نداشته باشد و به مطالعه برخی از آنها قناعت کند، حتما مقاله‏ای خام ارائه خواهد داد. خام بودن مقالات را می‏توان در عدم ذکر برخی مطالب مهم درباره موضوع هر مقاله مشاهده کرد. متأسفانه دایرة‏المعارف قرآن، در اکثر مقالات دچار همین ضعف شده است؛ مثلاً:

 

 

 

1. نویسنده مقاله «فاطمه علیهاالسلام » مدیر و سر ویراستار کل این دایرة‏المعارف، یعنی خانم «مک اولیف» است. وی به دو موضوع مهم «برتری فاطمه علیهاالسلام بر زنان دیگر» و «رنج کشیدن» ایشان پرداخته است. (همان، 2/192) طرح این دو موضوع مهم برای خواننده سؤال‏انگیز است و دوست دارد که بداند علل برتری حضرت فاطمه علیهاالسلام و رنج کشیدگی و مظلومیت وی چه بوده است. از این رو، شایسته بود که نویسنده محترم به پاسخ اجمالی آن می‏پرداخت. اما علی‏رغم مفصل بودن این مقاله، به عمده علل برتری ایشان نزد مسلمانان و شیعیان اشاره نکرده است، از قبیل: پاکی، عصمت، ام الائمه بودن وکمالات اخلاقی و رفتاری آن حضرت، و نیز علل عمده رنجودگی ایشان از قبیل: حمله دستگاه خلافت به خانه ایشان، غصب خلافت، بیعت گرفتن اجباری از حضرت علی علیه‏السلام ، غصب فدک و ضرب و جرح ایشان به اعتقاد شیعیان، که ننوشتن آنها حداقل نشانه کم‏اطلاعی نویسنده است.

 

 

 

2. «لیاه کین بِرگ» که در مقاله خود تحت عنوان «تمثّل و تجسّم» (همان، 1/124) وارد این بحث قرآنی شده که دارای ماهیت عرفانی و فلسفی است، متأسفانه نه تنها از هیچ کتاب و منبع فلسفی و عرفانیِ فلاسفه و عارفان بزرگ اسلام در توضیح «تمثّل» و «تجسّم» استفاده نکرده، بلکه حتی تنها آیه قرآن کریم مشتمل بر واژه «تمثّل» را نیز در مقاله ذکر نکرده وشاید اصلاً آن را ندیده است. آیه شریفه چنین است: «فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرا سَوِیّا» (مریم، 19/17)

 

 

 

این کار نوعی «غفلت» نیست، بلکه نشانه عدم اطلاع علمی اوست. نویسنده آن‏قدر به معلومات اندک خویش مطمئن بوده که در همان آغاز مقاله تصریح می‏کند که: در قرآن هیچ واژه خاصی برای این معنا وجود ندارد.

 

 

 

3. «کُرنل یاشوک» نویسنده مقاله «آدم و حوا» (دایرة‏المعارف قرآن، 2/22)، مطالب گسترده‏ای را در این مقاله مفصل ارائه داده است، اما ضعف علمی نوشته‏اش در بخش چگونگی خلقت حوّا نمودار می‏شود. وی در تفسیر آیه: «خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا»می‏نویسد: ای بنی‏آدم! خداوند شما را از یک فرد (آدم) آفرید و همسرش را از او خلق کرد؛ یعنی از ضلع پایین یا از سمت چپ آدم. گرچه این نظریه در برخی تفاسیر قدما نقل شده، مفسران بزرگ اسلام، به‏ویژه محققان و متأخّران، توضیحات مفصلی از این آیات داده‏اند که شایسته بود نویسنده مقاله این تفسیر را که عقل‏پسندتر است، ذکر می‏کرد؛ مثلاً علامه طباطبائی در تفسیر المیزان می‏نویسد:

 

 

 

و المراد بزوجها امرأته اللتی هی من نوعها و تماثلها فی الانسانیة؛ (طباطبائی، 17/238)

 

 

 

مقصود از «زوج» همان همسر آدم است که هم‏نوع او و همانند او در انسانیت بوده است.

 

 

 

طبرسی در مجمع البیان می‏نویسد:

 

 

 

ای من فضل طینته؛ (طبرسی، 8/386)

 

 

 

همسر آدم از اضافه طینت و سرشت آدم آفریده شده است.

 

 

 

مرحوم طبرسی سپس احتمال تفسیر آفرینش حوا از ضلع آدم به صورت یک نظریه ضعیف چنین نقل می‏کند: و قیل من ضلع من اضلاعه.

 

 

 

سید قطب در فی ظلال القران می‏نویسد:

 

 

 

و زوجها کذلک منها، فالمرأة تلتقی مع الرجل فی عموم الخصائص البشریّة...؛ (سید قطب، 7/124)

 

 

 

همسرش نیز از جنس اوست، پس زن و مرد در همه ویژگی‏های انسانی هماهنگ‏اند.

 

 

 

4. مصداق «مطهرون»

 

 

 

«رابرت ویسنو اسکای» در مقاله «کتاب آسمانی» (دایرة‏المعارف قرآن، 2/412) به معرفی انواع و مصادیق «کتاب آسمانی» می‏پردازد. او ضمن این‏که یکی از ویژگی‏های «کتاب مکنون» را عدم دست‏رسی ناپاکان «غیرمطهرین» به آن می‏شمرد، به معرفی «مطهرون» و پاکیزگانْ از دیدگاه مسلمانان پرداخته و می‏نویسد: «آنان همان فرشتگانی هستند که در برابر هر تغییر و تصرفی از آن کتاب محافظت می‏کنند.» آقای رابرت این نظریه را که فقط یکی از احتمالات نقل شده در تفاسیر است، نقل کرده، ولی اگر به ده‏ها تفسیر بزرگ قرآن مراجعه می‏کرد، با نظریات دیگر و جالب‏تری مواجه می‏شد، که شایسته بود رابرت آن را گزارش می‏داد؛ مثلاً علامه طباطبائی در المیزان سه معنا را به ترتیب مطرح کرده است:

 

 

 

اوّل: لوح محفوظی که حقیقت قرآن در آن مکنون و پنهان است، دست‏رسی به آن فقط ویژه مطهرون و پاکیزگان است، که خداوند طبق آیه تطهیر روحشان را از هرگونه آلودگی پاکیزده گردانده است. آنها پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، اهل بیت و امامان معصوم علیهم‏السلام هستند.

 

 

 

دوم: لفظ «لایمسه» نهی است و مدلول این آیه آن است که افراد فاقد طهارت و وضو از لمس قرآن نهی شده‏اند.

 

 

 

سوم: لفظ «لایمسه» نفی و خبر در مقام انشاست، که آیه شریفه باز همان مفهوم دوم را دارد. (طباطبائی، 19/137)

 

 

 

رابرت یک نظریه دیگر را از برخی مسلمانان چنین نقل می‏کند:

 

 

 

گاهی مقصود از کتاب آسمانی، منبع جامع همه کتب آسمانی نازل شده به پیامبران، مانند کتاب شیث، ابراهیم، موسی، داود، عیسی و محمد علیهم‏السلام است، تعداد صفحات آن 104 یا 114 صفحه است.

 

 

 

ممکن است این نظریه نادر در کتابی نوشته شده باشد، اما چون هیچ توجیه معقولی برای آن وجود ندارد و در کتب معتبر از دانشمندان و شخصیت‏های برجسته تاریخ اسلام نقش نشده است، شایسته نیست در یک دایرة‏المعارف تخصصی قرآن به عنوان یک نظریه مهم گزارش شود.

 

 

 

5 . آیات نازله در شأن ابوبکر

 

 

 

«آندرو ریپین» نویسنده مقاله «ابوبکر» (دایرة‏المعارف قرآن، 1/20) می‏نویسد:

 

 

 

آیات فراوانی درباره ابوبکر نازل شده، مانند آیه: «وَالَّذِی جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُوْلَئِکَ هُمْ الْمُتَّقُونَ»؛ (زمر، /33) و آن‏کس که صدق را آورد و آن را تصدیق کرد، آنان پرهیزکارانند.

 

 

 

نقد: اولاً، تعداد آیاتی که اهل سنّت ادعا کرده‏اند که درباره ابوبکر نازل شده، اندک است نه فراوان. معلوم نیست که نویسنده محترم براساس چه انگیزه و چه سند علمی، ادعایی بیش از ادعای اهل سنّت و مسلمانان مطرح کرده است.

 

 

 

ثانیا، لحن عبارات مقاله در این مطلب نقل قول از اهل سنّت و مسلمانان نیست ـ چنان‏که در بسیاری از مقالات این دایرة‏المعارف دقت در نقل‏قول رعایت شده است، بلکه لحن گزارش دیدگاه خود نویسنده و نظر محققانه وی را دارد، و حال آن‏که بعید است که این سخن حاصل تحقیق شخص وی باشد.

 

 

 

ثالثا، نویسنده در نظر داشته که یک آیه از مجموعه آیات نازل شده در شأن ابوبکر را به عنوان معروف‏ترین آیه بنویسد. علی‏القاعده مناسب بود که آیه چهل سوره توبه را که مشهورترین آیه مربوط به ابوبکر است، نقل می‏کرد، یعنی این آیه که:

 

«إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّه‏َ مَعَنَا»؛ (توبه، 9/40)

 

 

 

... آن‏گاه که آن دو در غار بودند، وقتی که پیامبر به همراهش گفت: اندوهگین مباش که خدا با ما است.

 

 

 

رابعا، شایسته بود نظر شیعیان را نیز که 41 مسلمانان هستند، در این موضوع نقل می‏کرد، چرا که آنان منکر نزول آیات در فضایل وی هستند.

 

 

 

6 . استبعاد جمع قرآن در زمان کوتاه خلافت ابوبکر

 

 

 

«جرهارد بوئرینگ» در مقاله «تاریخ‏گذاری و قرآن» (دایرة‏المعارف قرآن، 1/316) می‏نویسد:

 

 

 

بعید به نظر می‏رسد که نخستین جمع قرآن در دوران کوتاه خلیفه اوّل ابوبکر انجام گرفته باشد، مقبول‏ترین قول در زمینه تاریخ جمع قرآن مربوط به دوران خلافت عثمان است.

 

 

 

«چارلز جوزف آدامز» نیز در مقاله «قرآن» دایرة‏المعارف دین می‏نویسد:

 

 

 

طبق تحقیق ئتودور نولدکه در کتاب تاریخ قرآن بعید به نظر می‏رسد که قرآن در زمان خلافت ابوبکر جمع‏آوری شده باشد، زیرا اولاً، مدت خلافت ابوبکر کوتاه و چیزی بیش از دوسال بود و فاصله بین نبرد یمامه و فوت او کوتاه‏تر از آن بود که بتواند از عهده چنین کاری برآید. لذا آنچه به واقع نزدیک است آن است که قرآن به دست عثمان جمع‏آوری شد.

 

 

 

ثانیا، احتمال دارد که روایات مشتمل بر جمع قرآن در زمان ابوبکر به دست دشمنان عثمان جعل شده باشد که بدین‏وسیله فضیلت جمع قرآن را از وی سلب کنند. (اسکندرلو، 31)

 

 

 

نقد: اولاً، تمام آیات قرآن به صورت سوره‏های مجزا و مستقل در زمان حیات پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله کاملاً تدوین شده بود و هریک از صحابه بزرگ همه آنها یا بخش‏هایی از آن را در اختیار داشتند. بنابراین، جمع‏آوری سوره‏های قرآنی از مصاحف متفرقه چند ماه بیشتر وقت لازم نداشت.

 

 

 

ثانیا، مدارک تاریخی کتب موجود آن را اثبات می‏کند که جمع‏آوری اوّل در زمان خلافت ابوبکر انجام گرفته و قرآن کامل به صورت یک مجلد آماده و عرضه شده و آنچه در زمان عثمان انجام گرفته، توحید و یکسان‏سازی مصاحف با یکدیگر بوده است. (التمهید فی علوم القرآن)

 

 

 

ثالثا، صرف استبعاد نمی‏توان مبنای یک نظریه علمی باشد.

 

 

 

7 . «ریون فایرستون» در مقاله «ابراهیم» (دایرة‏المعارف قرآن، 1/5 ـ 10) درصدد است که ابهام و تزلزل یا تناقضی را در قرآن نشان دهد. وی می‏نویسد:

 

 

 

در برخی آیات به ابراهیم از جانب خدا خبر داده می‏شود که دارای پسری خواهد شد، اما نام آن

 

پسر ذکر نمی‏شود:

 

 

 

«هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ... فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لاَ تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلاَمٍ عَلِیمٍ»(ذاریات، 51/24 و 28)

 

 

 

در آیه 112 سوره صافات آن پسر اسحاق نامیده شده است:

 

 

 

«سَلاَمٌ عَلَی إِبْرَاهِیمَ... وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیّا مِنْ الصَّالِحِینَ» (صافات، 37/112)

 

 

 

و در پاره‏ای از آیات اسحاق و یعقوب با هم برده می‏شود، گویا که هر دو پسران ابراهیم بوده‏اند.

 

 

 

«وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی... وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوبَ...» (هود، 11/69 و 71)

 

 

 

«وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ...» (انعام، 6/83)

 

 

 

پاسخ: اولاً، فایرستون احتمالاً توجهی به اصل «جمع بین مطلق و مقیّد» که از اصول و قواعد علم اصول فقه است ـ که باید هر محقق و نویسنده‏ای برای استنباط و فهم صحیح متون اسلامی این روش خاص نصوص دینی را بداند ـ نداشته است، زیرا هیچ مانعی ندارد که در یک آیه خداوند گزارش بشارت به تولد فرزندی را به حضرت ابراهیم علیه‏السلام بدهد و در آیه دیگر نام او را نیز ببرد.

 

 

 

ثانیا، تولد حضرت یعقوب که از نسل حضرت اسحاق بوده، بشارتی برای حضرت ابراهیم علیه‏السلام بوده است، و هیچ عبارت مناقض این مطلب در آیات قرآن مشاهده نمی‏شود. معلوم نیست که ابهام و سؤال نویسنده محترم چه بوده که آن را با شگفتی مطرح کرده است؟

 

 

 

ثالثا، احتمالاً شبهه‏ای دیگر در ذهن نویسنده محترم ممکن است وجود داشته و از کتب مستشرقان و مستشکلان غربی خوانده است که نتوانسته آن را به خوبی بیان کند. آن شبهه و سؤال چنین است:

 

 

 

سؤال: آیا بشارتی که خداوند به حضرت ابراهیم علیه‏السلام به واسطه فرشتگان اعزامی برای عذاب قوم لوط داد، تولد حضرت اسحاق بوده یا حضرت اسماعیل؟ زیرا در آیات فوق‏الذکر نام اسحاق صریحا برده شده، اما در سوره «صافات» قصه حضرت اسماعیل را مطرح کرده است:

 

 

 

«وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّی سَیَهْدِینِ* رَبِّ هَبْ لِی مِنْ الصَّالِحِینَ * فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلاَمٍ حَلِیمٍ* فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی...» (صافات، 37/99 و 102)

 

پاسخ آن است که: خداوند در دو مرتبه به حضرت ابراهیم علیه‏السلام بشارت تولد فرزند را داد: مرتبه اوّل، بشارت تولد اسحاق از همسر پیر و عجوزه‏اش ساره. این بشارت را فرشتگان اعزامی برای نزول عذاب بر قول لوط آوردند و ساره شگفت‏زده شد و از این‏که در سنّ پیری و عقیم‏بودن چگونه فرزندی خواهد زاد. قرآن کریم این جریان را در چهار سوره از قرآن مطرح کرده است:

 

 

 

1. «وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ* إِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقَالُوا سَلاَما قَالَ إِنَّا مِنْکُمْ وَجِلُونَ* قَالُوا لاَ تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلاَمٍ عَلِیمٍ... قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْسَلُونَ * قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَی قَوْمٍ مُجْرِمِینَ...»(حجر، آیه 15/51 و 58 و 59)

 

 

 

2. «وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی قَالُوا سَلاَما قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ * فَلَمَّا رَأَی أَیْدِیَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَی قَوْمِ لُوطٍ * وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ یَعْقُوب * قَالَتْ یَا وَیْلَتَا أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِی شَیْخا إِنَّ هَذَا لَشَیْ‏ءٌ عَجِیبٌ...»(هود، 11/69 و 76)

 

 

 

3. «وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِیمَ بِالْبُشْرَی قَالُوا إِنَّا مُهْلِکُو أَهْلِ هَذِهِ الْقَرْیَةِ إِنَّ أَهْلَهَا کَانُوا ظَالِمِینَ * قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطا قَالُوا نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنْ الْغَابِرِینَ»(عنکبوت، 29/31 و 32)

 

 

 

4. «هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ ضَیْفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُکْرَمِینَ... فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لاَ تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلاَمٍ عَلِیمٍ * فَأَقْبَلَتْ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَکَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ...»(الذاریات، 51/24 و 28 و 29)

 

 

 

مرتبه دوم، بشارت تولد حضرت اسماعیل از همسر دیگرش هاجر است:

 

 

 

«رَبِّ هَبْ لِی مِنْ الصَّالِحِینَ* فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلاَمٍ حَلِیمٍ* فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ» (صافات، آیه37/100 ـ 102)

 

 

 

خواننده محترم با یک نگاه به دو مجموعه آیات می‏تواند دقت تفکیک بین این دو مجموعه را کاملاً ملاحظه کند، زیرا بشارت به تولد اسحاق که در چهار سوره مطرح شده، دارای ویژگی‏هایی است که در بشارت تولد اسماعیل نیست.

 

1. بشارت‏دهندگان به تولد اسحاق، گروه فرشتگان اعزامی برای عذاب قوم لوط بوده‏اند.

 

 

 

2. مکان بشارت مجلس ضیافت آن فرشتگان در منزل حضرت ابراهیم با گوشت گوساله سرخ شده بود.

 

 

 

3. همسر ابراهیم پیرزن و عقیم بود و خودش به آن اعتراف کرد و لذا از آن مژده شگفت‏زده شد. (طباطبائی، 10/347)

 

 

 

4. صفت شاخص آن فرزند مولود «غلام علیم»؛ یعنی پسری دانشمند بود.

 

 

 

اما در آیات بشارت به تولد حضرت اسماعیل هیچ‏کدام از این ویژگی‏ها وجود ندارد، بلکه دو ویژگی دیگر برای او ذکر شده است:

 

 

 

1. صفت شاخص آن فرزند مولود «غلام حلیم»، یعنی پسری بردبار است.

 

 

 

2. جریان عظیم ذبح و قربانی درباره او مطرح شد.

 

 

 

شاید اسماعیل به دلیل مقاومت و فداکاری و بردباری در امتثال و اطاعت فرمان خداوند به قربانی‏اش شایستگی مدال صفت «حلیم» را نیز یافت.

 

 

 

اگر نویسنده محترم مقاله و دیگر مستشرقان قرآن‏پژوه به این ظرافت‏های آیات قرآن دقت می‏کردند، کمتر دچار اشتباه می‏شدند تا بر قرآن کریم اشکال کنند.

 

 

 

بخش چهارم: غرض‏ورزی

 

برخی از نویسندگان مقالات این دایرة‏المعارف قرآن، نه تنها انصاف را در گزارش‏های خویش رعایت نکرده و اشتباهاتی داشته‏اند، بلکه لحن آنها نشانه تعمدی آگاهانه در ایجاد شبهه و وارد کردن تهمت بر اسلام یا مسلمانان است؛ مثلاً:

 

 

 

1. انکار اتفاق‏نظر امت اسلامی حتی در یک موضوع عقیدتی

 

«سابین اسکمیدتک» در مقاله خود تحت عنوان «اعتقاد، اصول عقاید» بر کرسی تدریس عقاید اسلامی برای جهانیان می‏نشیند و چنین می‏نویسد:

 

 

 

اصولاً اعتقادات که به دست گروهی از علما به صورت ضابطه‏مند مطرح شده باشد و نیز هیچ معیار یا اصل اعتقادی که از سوی همه مسلمانان پذیرفته شده باشد، وجود ندارد، بلکه اعتقادات مسلمانان به لحاظ اندازه، محتوا و تنظیم متفاوت است. (دایرة‏المعارف قرآن، 1/480)

 

 

 

بسیار بعید است که نویسنده مزبور اطلاعی از اتفاق آرای علمای همه مذاهب اسلامی در اصول اصلی عقاید اسلامی؛ یعنی یگانگی خداوند و صفات او، نبوت انبیای پیشین و حضرت محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، معاد و بهشت و جهنم و برزخ با همه فروع عمده‏اش، مانند حساب، میزان، شفاعت، قبله واحد و صدها موضوع عقیدتی مانند آنها نداشته باشد، زیرا هیچ مسلمانی و هیچ فرقه اسلامی در طول تاریخ مخالفتی با این اصول ضابطه‏مند نداشته است تا موجب احتمال و حدس اختلاف‏نظر در ذهن نویسنده این مقاله شده باشد. آری، اختلاف آرا در مباحث فرعی این اصول ذکر شده وجود دارد، مانند تعدّد یا وحدت صفات، قدم و حدوث خلقت، جبر و اختیار و... که این اختلافات منافاتی با آن اتفاق آرا ندارد.

 

 

 

2. اتهام کنایی افک عایشه به شیعه

 

«دِنیس اِی اسپل بِرگ» در مقاله خود «عایشه» به موضوع نقل قذف و تهمت به عایشه در قرآن می‏پردازد، در حالی که تمام فرقه‏های اسلامی، اعم از شیعه و اهل سنّت در تبرئه و پاکدامنی عایشه از تهمت ناروای جنسی اتفاق‏نظر دارند و تاکنون احدی از علمای شیعه و سنّی رأی مخالفی ابراز نکرده‏اند. این نویسنده و اسلام‏شناس و قرآن‏شناس غربی متأسفانه به‏گونه‏ای مسئله قذف عایشه را مورد اختلاف فرق اسلامی معرفی می‏کند و فقط نظر اهل سنّت را بر تبرئه وی یادآور می‏شود که خواننده به طور طبیعی چنین برداشت می‏کند که گروه مخالف در این مسئله شیعیانند که معتقد به عدم طهارت وی هستند. وی می‏نویسد:

 

 

 

اتهام زنا، اختلاف میان فرقه‏های اسلامی در دنیای اسلام سنّتی در هیچ مورد مشهورتر از مسئله تفسیر قرآن در ارتباط با اتهام زنا علیه عایشه در سال پنجم هجری نبوده است... «اهل سنّت» این آیات را به لحاظ تاریخی اشاره به کذب و تهمتی علیه عایشه می‏دانند، در حالی که این آیات صریحا مربوط است به مجازات سنگین برای کسانی که بدون اقامه بینه «چهار شاهد» اتهامی را شایع می‏سازند. (همان، 1/55)

 

 

 

شایسته بود که نویسنده محترم، قبل از قلم‏زدن در یک دایرة‏المعارف تخصصی حداقل به تفسیر المیزان مراجعه می‏کرد تا با نظر فرقه‏های اسلامی غیر اهل سنّت نیز آشنا می‏شد.

 

 

 

علامه طباطبائی در تفسیر المیزان ذیل آیه افک چند نکته مهم را بیان می‏کند: (طباطبائی، 15/89 ـ 106)

 

 

 

1. روایات کتب اهل سنّت شأن نزول آیه افک را مربوط به عایشه می‏دانند، اما احادیث شیعه شأن نزول آیه را مربوط به همسر دیگر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ماریه قبطیه می‏دانند و معتقدند که اصلاً ربطی به عایشه ندارد. بنابراین، طبق روایات شیعه، عایشه اصلاً مورد اتهام هم قرار نگرفته است.

 

 

 

2. پاکیزگی و تبرئه همسران پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آن‏قدر نزد شیعه قطعی است که حتی نیاز به نزول آیه بر تبرئه آنها ندارد، زیرا شیعه معتقد است که یکی از شرایط نبوت هر پیامبر، پاکیزه بودن همسران پیامبر از این گونه آلودگی‏هایی است که جایگاه اجتماعی و مقبولیت عمومی پیامبر را در جامعه خدشه‏دار می‏کند. بنابراین، هم عایشه و هم ماریه و هم بقیه همسران پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به دلیل عقل، نزد شیعه مبرا و منزّه از این آلودگی‏ها هستند.

 

 

 

3. پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز شکی در طهارت همسر مورد اتهامش پیدا نکرد و روایات اهل سنّت که گزارش‏دهنده شک پیامبرند، به نظر شیعه، صحیح نیست، زیرا آن حضرت، هم براساس استدلال عقلی فوق، یقین به پاکی آنان داشت و هم دستور «حسن ظن» را که در آیات سوره نور خودش برای مردم قرائت کرده بود:

 

 

 

«لَوْلاَ إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُبِینٌ»؛ (نور، 24/12)

 

 

 

چرا آن‏گاه که شما مردان و زنان مؤمن آن خبر را شنیدید، حسن ظن به خود را اِعمال نکردید؟

 

 

 

خود آن حضرت بیش از دیگران التزام عملی داشته و قطعا مخالفت با آن نکرده است. از این رو، شیعه معتقد است که روایات اهل سنّت مشتمل بر اهانت به رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است که شیعه از آن پرهیز دارد.

 

 

 

4. به نظر شیعه، قذف و تهمت زنا به همسر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله یک دروغ محض بوده که از طرف منافقان، مانند عبداللّه‏ بن ابیّ مطرح شده، و تمام شیعیان تاریخ به شدّت با آن مخالف بوده و تهمت‏زنندگان را محکوم می‏کنند.

 

 

 

3. طرح اختلاف مصاحف بدون نقل توجیه مسلمین

 

گرچه اختلاف مصاحف صحابه با یکدیگر و با مصحف عثمانی از نظر تاریخی مسلّم انگاشته شده، روشن است که ادب گزارش‏گری علمی در دایرة‏المعارف اقتضا می‏کند که نویسنده ضمن این‏که این اختلاف مصاحف را به عنوان یک مشکل موجود در نص دینی مطرح می‏کند، تحلیل‏ها و توجیه‏های علمای دین را نیز گزارش کند. طبیعی است که اکتفا به گزارش اختلاف مصاحف با قرآن موجود به صورت طبیعی، احتمال و حدس «تحریف» و بشری بودن قرآن موجود را به ذهن خواننده القا می‏کنند، به‏ویژه این‏که بارها همین اختلاف مصاحف به دست قرآن‏پژوهان غربی به عنوان یک دلیل بر تحریف و بشری بودنِ قرآن مطرح شده است.

 

 

 

«فردریک لیموس» نویسنده مقاله «مصاحب قرآن» (دایرة‏المعارف قرآن، 1/347)، گرچه به استنتاج تحریف و بشری بودن قرآن موجود تصریح نکرده است، اما فرازها و چشمه‏هایی از اختلافات مصاحف را گزارش داده است، بدون آن‏که نظر و تحلیل مسلمانان را در آن باره نیز گزارش کند. وی می‏نویسد:

 

 

 

1. مصحف ابن عباس واژه «صراط» را به دو گونه (ص ـ س) ثبت کرده است.

 

 

 

2. مصحف ابیّ ابن کعب مشتمل بر دو سوژه «خلع» و «جغد» بوده است؟

 

 

 

3. در مصحف ابن مسعود به جای «اهدنا» کلمه «ارشدنا» بوده است.

 

 

 

4. تفسیرسفیان ثوری در مورد آیه 27 سوره 24 به‏جای «نستأذن» کلمه «تسنأنس» بوده‏است.

 

 

 

5 . در مصحف ابی بن کعب در مورد آیه 24 سوره دهم اضافاتی نقل شده است.

 

 

 

اگرچه ممکن است گفته شود که شاید نویسنده به دلیل اختصار یا عدم اطلاع، تحلیل‏ها و توجیه‏های علمای اسلام را ذکر نکرده، این احتمال علی‏رغم این‏که واقعا ممکن است، اما بسیار بعید به نظر می‏رسد، زیرا:

 

 

 

اولاً، نویسنده‏ای که چهار صفحه بزرگ، آن هم با خط ریز را به گزارش تعداد زیادی از اختلاف مصاحف اختصاص داده، می‏توانسته به جای دو مثال از آنها عصاره تحلیل و دفاع مسلمانان را نقل کند.

 

 

 

ثانیا، نام بردن کتاب‏ها و مأخذهای متعدّد که نویسنده در لابه لای نوشته‏هایش به آنها ارجاع داده، نشانه مطالعه و دست‏رسی وی به آن نظریات و توجیه‏های علمای اسلامی است و با حدس قوی می‏توان گفت: او که تصمیم گرفته چهار صفحه مطلب درباره این موضوع بنویسد، به آن نظریات برخورد کرده است. از این رو، طرح این‏گونه شبهات و امساک از گزارش تحلیل‏ها، این اثر منفی و القای شبه را در مخاطب دارد.

 

 

 

برخی از تحلیل‏ها و توجیه‏های علمای اسلامی درباره اختلاف مصاحف با قرآن فعلی عبارت است از:

 

 

 

1. برخی کلمات عربی ممکن است به دو صورت نوشته شود، اما هر دو یک معنا داشته باشد، مانند: صراط ـ سراط که در دو به معنای «راه» هستند. (المنجد، 330) در این‏صورت، ممکن است یکی از کاتبان مصاحف خیال کرده که باید با «س» نوشته شود و همان درک خود را عمل کرده است، اما مسئولان جمع قرآن صورت صحیح آن را که دیگران اتفاق‏نظر بر آن داشته‏اند، برگزیده، نوشته و منتشر کرده‏اند.

 

 

 

2. ابیّ بن کعب خیال کرده که دو دعای قنوت «خلع ـ حقد» جزو آیات است، از این رو، آنها را در مصحف خویش نوشته است، اما مسئولان جمع قرآن که اتفاق‏نظر دیگران را بر حذف آن دیدند، در مصحف رسمی آن را ننوشتند. (التمهید، 2/323)

 

 

 

چنان‏که ابی بن کعب برخی کلمات توضیحی وتفسیر را مانند کلمه «الی اجل مسمی» در آیه استمتاع: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً» (نساء، 4/24) اضافه کرده بود، که مسئولان جمع قرآن آن کلمات توضیحی را حذف کردند. (التمهید، 2/324)

 

 

 

3. مصحف عبداللّه‏ بن مسعود اصلاً سوره حمد را نداشته، تا نویسنده محترم مقاله سخن از کلمه جایگزین «اهدنا» بگوید، زیرا وی معتقد بوده که سوره حمد آن‏قدر بین مسلمین مشهور است و همگان آن را حفظ دارند که نیاز به نوشتن آن نیست. (همان، 2/324)

 

 

 

4. نوشتن کلمات تفسیری و توضیحی در بین کلمات آیات قرآن یک رسم بوده، به نام «تفسیر مزجی» که هیچ ارتباطی با اختلاف مصاحف در متن آیات ندارد.

 

 

 

4. انتخاب موضوع «آیات شیطانی» و «افک» به عنوان بهترین مثال شأن نزول آیات شریفه قرآن

 

«جوین بُل» در مقاله «حدیث و قرآن» (دایرة‏المعارف قرآن، 2/96 ـ 376) در مقاله مفصل بیست صفحه‏ای موضوعات متعدّدی را به بحث گذاشته است. او تحت عنوان «نقل‏هایی تاریخی درباره اسباب النزول» پس از توضیحاتی مایل بوده که چند نمونه از شأن نزول‏ها را ذکر کند، اما متأسفانه از بین صدها شأن نزول آیات قرآن که در کتب اسباب النزول (اسباب النزول، 1365) ذکر شده، سراغ موارد زیر رفته است:

 

 

 

1. «مهم‏ترین اسباب نزول شاید «حدیث الافک» باشد که مسئله تهمت زدن به عایشه را مطرح می‏کند و آیه‏ای در قرآن در این باره وجود دارد

 

 

 

2. آیات اوّل تا بیستم سوره نجم، که در ضمن آن سه بت لات، منات و عزّی را ذکر می‏کند و به همین دلیل، پیامبر مورد سرزنش جبرئیل قرار می‏گیرد، چرا که آن قسمت از القائات شیطان بوده و کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی بر همین مبنا نوشته شده است.

 

بدیهی است، انتخاب این دو موضوع رنج‏آور، که اولی عامل تفرقه و کینه‏توزی بین شیعه و اهل سنّت شده و دومی زمینه سوءاستفاده دشمنان اسلام و طرح مسئله «آیات شیطانی» را فراهم کرده است، نمی‏تواند کاملاً تصادفی باشد.

 

 

 

5 . درشت کردن نقاط ضعف کتب شیعه و نسبت دادن آنها به کل مذهب شیعه

 

بدیهی است که کتب تألیف شده عالمان هر مذهب ممکن است دارای برخی نظریات شاذّ و اختصاصی خود نویسندگان آن کتب باشد، زیرا هر نویسنده‏ای حق دارد برداشت و استنباط و رأی شخصی خویش را در مورد هر موضوع دینی در کتاب خویش ارائه دهد. از این رو، منطقی نیست که هر نظر و رأی ارائه شده در هر کتابی از کتب مزبور را به خود مذهب آنان نسبت دهیم، چرا که این‏گونه نسبت‏ها از ادب تحقیق و انصاف و بی‏طرفی دور بوده، نوعی فریب‏کاری و تحریف است.

 

 

 

این دقت و احتیاط آن‏گاه برای یک محقق گزارش‏گر ضرورت بیشتری پیدا می‏کند که با یک کتاب «جامع احادیث» مواجه شود. در این‏صورت، نه تنها نمی‏توان مضمون هریک از آن احادیث را به آن مذهب مربوطه نسبت داد، بلکه نمی‏توان آن را حتی به اعتقاد خود نویسنده آن کتاب نیز نسبت داد، زیرا چه بسیار محدثانی که در صدد جمع‏آوری کل احادیث مربوط به موضوعات مورد نظر بوده و احادیث «موافق»، «مخالف»، «صحیح» و «ضعیف» را برای استفاده و مراجعه محققان و حدیث‏شناسان گردآوری کرده است تا از معرض تلف و نابودی نجات یابند و محققان بعدی به نقادی آنها بپردازند.

 

 

 

اکنون اگر گزارش‏گری خارجی با وقوف به این ادب تحقیق، برای معرفی «عقاید یک مذهب» به صرف اظهارات یا احادیث نقل شده در کتب برخی علمای آنها بسنده کند، یا پا را فراتر گذاشته و فقط به گزینش احادیث مشتمل بر محتوای غلط و نقاط ضعف بپردازد، چه انگیزه‏ای جز غرض‏ورزی، کینه‏توزی، تخریب و مشوّه‏کردن چهره علمی آن مذهب می‏تواند داشته باشد.

 

 

 

برای نمونه به عبارات زیر در معرفی «عقاید مذهب شیعه» در مورد معارف قرآن از قلم «جوین بل» (دایرة‏المعارف قرآن، 2/96 ـ 376) بنگرید. وی می‏نویسد: «شیعیان عقاید خاصی درباره قرآن دارند، مانند:

 

 

 

1. تدوین‏کننده اصلی قرآن علی علیه‏السلام بوده است.

 

2. سوره احزاب طولانی‏تر از سوره بقره بوده و تحریف شده است. (مجلسی، 89/288)

 

 

 

3. شیعیان، قرائات سبع (هفت قرائت) را تأیید شده آسمانی دانسته، که فقهای اسلامی براساس آنها می‏توانند در یک مسئله هفت‏گونه فتوا دهند. (همان، 89/49)

 

 

 

این سه سخن فوق، بخشی از ادعاهایی است که «جوین بل» در مقاله «حدیث و قرآن» به شیعه، به‏ویژه کتاب بحارالانور نسبت می‏دهد.

 

 

 

نقد

 

1. با توجه به این‏که این کتاب به عنوان متن اعتقادی رسمی شیعه که تمام مطالبش مورد قبول شیعه باشد، نگاشته نشده است، بلکه چنان‏که علمای بزرگ شیعه تصریح کرده‏اند، این کتاب دایرة‏المعارف حدیث شیعه است که اکثر روایات شیعی اعم از صحیح و ضعیف را گردآوری کرده تا عالمان بعدی به نقد علمی و تفکیک صحیح از ضعیف آنها بپردازند. ادب علمی، اخلاق نویسندگی وصداقت و امانت در دایرة‏المعارف‏نویسی اقتضا می‏کند که هیچ‏گاه نویسنده‏ای هر مطلب و روایت موجود در آن کتاب را به مذهب شیعه و پیروان مذهب نسبت ندهد، بلکه برای کشف عقاید شیعه در هر موضوع به کتب تخصصی و علمی درباره همان موضوع که عالمان بزرگ شیعه نگاشته‏اند و مورد تأیید همگان یا اکثریت شیعه است، مراجعه کند.

 

 

 

2. علاوه بر این، اگر احیانا نویسنده این مقاله دوست داشته باشد که کتب حدیثی شیعه را معرفی کند، چرا در بین آن همه کتب حدیثیِ قوی شیعه، مانند کتب اربعه (کافی، تهذیب، استبصار، و من لایحضر) و کتب تفسیری حدیثی، مانند نورالثقلین، تألیف حویزی و البرهان تألیف سیدهاشم بحرانی و مانند آن را که تقریبا احادیث مورد قبول و اعتقادشان را جمع‏آوری کرده‏اند، رها کرده و به گزینش مخلوط‏ترین کتاب حدیث شیعه پرداخته است؟

 

 

 

3. بر فرض که نویسنده تعهد داشته که فقط بحارالانوار را به دلیل حجیم‏تر بودنش انتخاب کند، چرا ده‏ها هزار احادیث ناب آن را رها کرده و به گزینش چند حدیث ضعیف مبادرت ورزیده است؟

 

 

 

4. آنچه باید درباره موضوع جمع قرآن و تحریف آن دانست، این است که اگرچه تعداد اندکی از عالمان «شیعه» و «اهل سنّت» معتقد به تحریف و حذف آیاتی از قرآن شده‏اند، این نظریه را به شدّت اکثریت قاطع عالمان دینی فریقین رد کرده و مُهر بطلان بر آن زده‏اند. نظر همه مذاهب اسلامی، به‏ویژه معاصران شیعه وسنّی آن است که هیچ‏گونه تحریفی در قرآن رخ نداده است. مراجعه به مشهورترین کتب معتبر علمای شیعه می‏تواند برای یک محقق منصف و بی‏غرض کافی باشد.

 

 

 

معروف‏ترین کتاب‏هایی که اخیرا از شیعه درباره موضوع صیانت قرآن از تحریف منتشر شده و همه عالمان شیعه آن را تأیید کرده‏اند، می‏توان به کتاب‏های زیر اشاره کرد:

 

 

 

1. البیان، تألیف آیت‏اللّه‏ خوئی، 2. تاریخ قرآن، تألیف ابوعبداللّه‏ زنجانی، 3. تاریخ قرآن، تألیف دکتر محمدباقر حجتی، 4. صیانة القرآن عن التحریف، تألیف آیت اللّه‏ معرفت، 5 . اکذوبة التحریف، تألیف رسول جعفریان و... .

 

 

 

با وجود این کتب، نویسنده محترم و مستشرق قرآن‏پژوهی که با نوشتن یک مقاله تخصصی سی صفحه‏ای در دایرة‏المعارف قرآن، لقب «قرآن‏شناس» را می‏خواهد کسب کند، شایسته بود به این کتاب‏ها مراجعه می‏کرد و نظریات موجود در آنها را به شیعه نسبت می‏داد تا یک گزارش‏گر صادق باشد.

 

 

 

5 . موضوع جمع‏آوری قرآن و تدوین آن به صورت کتاب جامع به دست حضرت علی علیه‏السلام قبل از دیگران سخنی نیست که اختصاص به شیعه داشته باشد، بلکه کتب مأخذ و مرجع اهل سنّت نیز این مطلب را نقل کرده‏اند. (التمهید، 1/288) مانند: سیوطی در اتقان (ج 1 ص 57 و71)، فهرست ابن‏ندیم (ص 47)، طبقات الکبری، ابن سعد، (ج 2، ص 101)، استیعاب ابن عبدالبر در حاشیه الاصابة ابن حجر، (ج 2،ص 253)، ابن جزی کلبی در التسهیل لعلوم التنزیل، (ج 1، ص 4).

 

 

 

6 . طولانی بودن اصل سوره احزاب و حذف آیاتی از آن، علاوه بر این‏که مورد انکار مذهب شیعه ومحققان و عالمان شیعه است و آنان این روایت بحار را ضعیف می‏دانند، باید دانست که این نقل ضعیف اختصاص به یک کتاب حدیثی شیعه ندارد، بلکه برخی از کتب حدیثی اهل سنّت نیز آن را نقل کرده‏اند، مانند:

 

 

 

الف) سیوطی در الاتقان از ابی ابن کعب نقل کرده است:

 

 

 

عن زرّ بن حبیش، عن ابن کعب، قال: کم تقرؤن سورة الاحزاب؟ قلت: ثلاثا و سبعین آیة. قال: قط، لقد رأینها و أنها لتعادل البقرة...؛ (سیوطی، 3/72)

 

 

 

زرّ بن حبیش نقل می‏کند که ابیّ بن کعب از من پرسید: سوره احزاب که می‏خوانید چقدر است؟ گفتم: 73 آیه. گفت: هرگز! من این سوره را دیده‏ام که معدل سوره بقره بود.

 

ب) عن عایشه، قالت:

 

 

 

کانت سورة الاحزاب تقرء فی زمن النبی صلی‏الله‏علیه‏و‏آله مأتی آیة، فلما کتب عثمان المصاحف لم‏نقدر منها الا علی ما هو الان و کانت تزعم منها آیة الرجم؛ (همان، 3/72)

 

 

 

عایشه گفت: سوره احزاب در زمان پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به صورت دویست آیه تلاوت می‏شد، اما هنگامی که عثمان به نوشتن مصاحف اقدام کرد، ما به آیات دیگری غیر از آیات فعلی دست نیافتیم. عایشه معتقد بود که «آیه رجم» از آن آیات گم شده بود.

 

 

 

بنابراین، اگر نویسنده محترم تصمیم داشت که نظریه تحریف قرآن را به یکی از مذاهب اسلامی نسبت دهد، بهتر آن بود به مذهبی که این‏گونه احادیث را کمتر نقل کرده است نسبت نمی‏داد. البته ذکر این نکته لازم است که انصافا اهل سنّت هم مانند شیعیان معتقد به ضعف این دو روایات و منکر تحریف قرآن کریم‏اند و نویسنده مقاله نباید به هیچ یک از مذاهب اسلامی این نسبت را بدهد.

 

 

 

7. گرچه حدیث «قرائات هفت‏گانه» در برخی کتب حدیثی شیعه و سنّی نقل شده است، اما باید دانست که:

 

 

 

اولاً، تفسیر و شرح این حدیث، مورد قبول شیعیان نیست و عالمان شیعه و سنّی تفسیرهای دیگری از آن کرده‏اند.

 

 

 

ثانیا، این حدیث در مأخذ حدیث شیعه وجود نداشته و از کتب حدیثی اهل سنّت به کتب شیعه منتقل شده و اگر قرار است به مذهبی نسبت داده شود، می‏بایست به مذهبی نسبت داده شود که منبع اصلی این حدیث است (که ما با آن هم مخالفیم).

 

 

 

ثالثا، برخی محققان معاصر از شیعه اساسا اصل صحت این حدیث و صدور آن را از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله انکار کرده‏اند، که در این صورت، همه بحث‏ها و نسبت‏های فوق‏الذکر بی‏پایه و واهی خواهد بود؛ مثلاً آیت اللّه‏ خوئی می‏نویسد: حقیقت آن است که قرائات هفت‏گانه حجت شرعی نیستند و نمی‏توان براساس آنها حکم شرعی استنباط کرد. (خوئی، 164)

 

 

 

این روایات چون مخالف قرآن و روایات صحیحه از ائمه معصومین علیهم‏السلام است، اساسا از اعتبار ساقط است، علاوه بر این‏که متون روایات سبعة احرف نیز متهافت و با یکدیگر متضاد هستند. (همان، 177)

 

 

 

حاصل سخن آن‏که برای نظریه «نزول قرآن بر هفت حرف» هیچ معنای صحیحی نمی‏توان بیان کرد، لذا همه آنها را باید طرد کنیم، به‏ویژه که احادیث صحیحه ائمه معصومین علیهم‏السلام دلالت بر کذب آنها دارد. باید دانست که قرآن بر یک حرف نازل شده و اختلاف از ناحیه راویان آن پدیدار شده است. (همان، 193)

 

 

 

با این همه، آیا صراحت بیان که در کتاب یکی از بزرگ‏ترین مراجع تقلید شیعه در قرن حاضر دیده می‏شود، سزاوار است که یک محقق غربی به عنوان یک گزارش‏گر بی‏طرف خلاف آن را رسما به مذهب شیعه نسبت دهد؟

 

 

 

در پایان، اظهار امیدواری می‏کنم که عالمان قرآن‏شناس کشور و مؤسسات قرآن‏پژوه اسلامی با ایجاد ارتباط و تعامل علمی با مراکز قرآن‏پژوهی و اسلام‏پژوهی کشورهای غربی بتوانند سهمی در انتقال معارف واقعی قرآن، عقاید و دیدگاه‏های واقعی مسلمانان، به‏ویژه شیعیان و تصحیح اطلاعات و برداشت‏های مستشرقان، گامی اساسی برداشته تا تألیفات علمی آنان از این اشتباهات و تحریف‏ها مبرا شود.

 

 

 

کتاب‏نامه

 

1. قرآن کریم.

 

 

 

2. نهج البلاغه.

 

 

 

3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار.

 

 

 

4. طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، بیروت.

 

 

 

5. طبرسی، مجمع البیان، مؤسسه اعلمی.

 

 

 

6. عقیقی بخشایشی، طبقات مفسران شیعه.

 

 

 

7. طباطبائی، محمدحسین، المیزان.

 

 

 

8. سید قطب، فی ظلال القرآن.

 

 

 

9. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن.

 

 

 

10. سیوطی، الاتقان.

 

 

 

11. خوئی، البیان فی تفسیر القرآن.

 

 

 

12. طبری، تفسیر.

 

 

 

17. Encyclopedia of Quran, ed. Jane Dammen McAuliffe, Brill, Leiden, 2001.

 

 

 

 

تبلیغات