گفت و گوى مسیحیت و اسلام (1)
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده گفت وگو از دیر باز نیاز انسان اجتماعى بوده، و امروزه راهکارى شایسته براى بررسى و چارهجویى دشوارىهاى موجود بهشمار مىرود . مقاله حاضر پژوهشى در تبیین بستر و زیرساختهاى گفت و گو بین دو دین اسلام و مسیحیت است که بیشتر بر ایجاد راهکارهاى عملى براى برقرارى روابط سالم اجتماعى و همزیستى مشترک و پایدار میان مسلمانان و مسیحیان بر اساس بازگشتبه اصول ناب و بى آلایش دو دین، تاکید مىکند . نویسنده مقاله که از استادان ممتاز دانشگاه لبنان و از فعالان برجسته بین المللى در زمینه گفت و گوى ادیان و تمدنهاست، در این مقاله، ادیان آسمانى را سرچشمه زلال آزادى، برابرى و برادرى انسانها و الهام بخش اصلاحات فراگیر جوامع بشرى دانسته است .متن
ایمان، عقیده است که تبلور آن در گفتار و کردار است; به عبارت رساتر مىتوان گفت که ایمان اندیشه، گفتار و کردار است . در این زمینه، دیدگاه اسلام و مسیحیت و نیز آیینهاى دیگر پیش از آنها، اعم از یکتاپرستى و مانند آن، یکسان است .
چون این سه رکن ایمان، پایه مشترک ادیان و از بعد فلسفى، اجزاى هستى انسانى را تشکیل مىدهند، پس لازم استبه عنوان محور اعتقادات دینى و پایههاى ایدئولوژى قلمداد شوند . بدین جهت، تفاوت ادیان و ایدئولوژىها را از یکدیگر باید با محتواى در بر گیرنده این سه رکن و کارکرد این سه در عرصه زندگى مرتبط دانست .
از این رو، محتوا و کارکرد - با توجه به مطلق بودن تعالیم الهى و نفى نسبیتبشرى از آن - با راهبردهاى محیطى هر دین و ایدئولوژى پس از گسترش و نفوذ در جهان، الگو مىپذیرد .
محتوا که حقایق ایمانى پایدارى را در بر مىگیرد، در فرمهاى گوناگونى که با شرایط نزول وحى و یا شرایط تحول بشرى متناسب است، پدیدار مىشود . بدین سان، فرستادگان خدا براى هدایت مردم فزونى یافتند، و به گفته قرآن: «و رسولان را فرستاد که نیکان را بشارت دهند و بدان را بترسانند تا آنکه پس از فرستادن این همه رسولان، مردم را بر خدا حجتى نباشد» . (3) در مقوله قرآنى عبرتآمیز دیگرى آمده است: «ما بر هر قومى شریعت و طریقهاى مقرر داشتیم و اگر خدا مىخواست همه را یک امت مىگردانید و لیکن این نکرد تا شما را به احکامى که در کتاب خود فرستاده بیازماید، پس شما به کارهاى نیک سبقت گیرید که بازگشت همه شما به سوى خداست و در آنچه اختلاف مىنمایید، شما را آگاه خواهد ساخت» . (4)
این اختلاف که ناشى از فلسفه آفرینش، قانون تحول و نیازمندىهاى محیط است، در عصر حاضر منجر به ایجاد دو جریان مخالف هم شد: یکى معتقد به گشودن دفترى تازه از روابط مثبت میان فرقههاى مسیحى بهویژه میان کلیساى کاتولیک و دیگر ادیان است . چندین سند از اسناد کنگره دوم واتیکان که این شیوه را پىریزى کرد بر ضرورت برقرارى اینگونه روابط تاکید کرد، و سند ویژهاى موسوم به بیانیه Nostea Aetate] » را که به ایجاد رابطه میان کلیساى کاتولیک و دیگر ادیان پرداخته، اختصاص داد که پس از این به رویکردها و دیدگاهایش خواهیم پرداخت . اما جریان دیگر، بنیادگرایى است که در این دوران گاه تندروى و گاه میانه روى پیشه مىکرد، تا جایى که مناطق وسیعى از خاور نزدیک، میانه و دور را در برگرفت و تاثیرات شگرفى بر شمال آفریقا و آفریقاى سیاه برجاى گذاشت . این در حوزه دین اسلام . اما در حوزه مسیحیت همانند این جریانى که بازگشتبه بنیادها و ریشهها را تبلیغ مىکرد نیز پدید آمد، بهویژه در ایالات متحده آمریکا که در آنجا هم مانند بنیادگرایى اسلامى، دعوت دینى، چهره سیاسى به خود گرفت، هر چند تفاوتهایى بین این دو از نظر خاستگاهها و انگیزهها وجود داشته است .
در اینجا مىتوان به مباحثى که پژوهشگران این جریان، همچون رابرت نیبت (Nisbet Rabert) و ویلیام شامبرا ,( William A.Schambra) (سیاستمدار) و دیگران مطرح کردند، اشاره کرد . (5)
اینک که موضوع این تلاش، بررسى آغاز دورهاى از روابط خوب میان ادیان، بهویژه بین مسیحیت و اسلام بوده، بهتر آن است کلامم را درباره راههاى امکانپذیر ایجاد روابط میان این دو، با بازگشتبه پایههاى گفت وگوى مورد تاکید دو دین متمرکز کنم . سعى مىکنم به اندازه توان دورنمایى از روش اولیه این گفت و گو را ترسیم کنم .
بستر و زیرساختهاى گفت و گو
مفهوم گفت و گو میان ادیان به عنوان پایه و اساس در کلیساى کاتولیک بر اساس نامه فراگیر، (Ecclesiam Suam) پاپ پل ششم که در 6 آگوستسال 1964 منتشر کرد، در نظر گرفته شد . در پى آن، استعمال این اصطلاح گسترش و در خلال کنگره، کاربرد فراوانى یافت . سپس در چهارچوب امور و روابط کلیسا و مسائل دینى و نیز دنیوى و براى نشان دادن روابط مثبتى که باید میان مردم، اعم از افراد و گروههاى پیرو ادیان مختلف و ایدئولوژىهاى متفاوت، حاکم باشد، بهرهبردارى شد .
مفهوم گفت و گو که اندک اندک به جنبشى پویا بدل شد و اجراى تئوریک و عملى آن به عهده مؤسسهاى که پاپ پل ششم در چهارچوب کنگره دوم واتیکان بنیان نهاد و نام دبیرخانه امور غیر مسیحیان به خود گرفت، در سال 1964 و در عید یادبود نزول روح القدس بر شاگردان حضرت مسیح که پنجاه روز پس از عید پاک است، متبلور شد . از دلایل اهتمام ورزیدن پاپ فقید به این مؤسسه، اعطاى شخصیت معنوى و عملى و مستقل از جامعه مقدس مسیحى به این مؤسسه براى تبلیغ دین مسیحیتبه دیگر ملل بود . قانون کلیسا (Regimini Ecclesiae) ماموریت این مؤسسه را این گونه ذکر مىکند: «بحث درباره روشها و ابزارى که منجر به گشایش گفتمان با غیر مسیحیان و کوشش جدى براى شناخت دقیق ادیان غیر مسیحى و ارج نهادن به آنها تا اینکه غیر مسیحیان به طور شایسته به اعتقادات، زندگانى و ارج و منزلت مسیحیت پى ببرند» . (6) در اینجا به هیاتى که از سوى مجمع جهانى کلیساها براى گفت و گو با ملتهاى داراى عقاید و ایدئولوژىهاى زنده و در راستاى تبلیغ و دعوت به انجیل تاسیس شده، اشاره مىشود . این دو هیات براى صلاح و رستگارى انسان همکارى کردند . اما کلیسا چگونه به اجراى اصل گفت وگوى عمومى بر پایه دوران نوین روابط نگریست، روابطى که خود خواستار برقرارى آن بین مسیحیت و اسلام و از خلال رابطه مورد نظر بین این دو بود .
کنگره گفت و گو - اگر این نامگذارى مناسب باشد - بر آنچه دو طرف را بر پایه ایمان به یگانگى الهى در صورتهاى گوناگونش گرد هم مىآورد و گشودن فصلى تازه از روابط و نیز تلاش مشترک در نگاهداشت ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، تاکید کرد .
در بخشى از بیانیه کنگره آمده است:
کلیسا به دیده ستایش به مسلمانان مىنگرد که خداى یگانه را مىپرستند، خداى زنده و بىمانند، بخشنده و مهربان و توانا، شکافنده آسمانها و زمین که گفتارش را به بشر پرتو افکند . آنها با همه وجودشان در تلاشند فرمانبردار دستورهاى خداوند باشند، اگر چه درک آن از دید ما پنهان است . همانگونه که ابراهیم بندگى مىکرد که اصولا دین اسلام به او برمىگردد .
مسلمانان، مسیح را به عنوان پیامبر، گرامى مىدارند، هر چند که به مقام الوهیتش معتقد نیستند، و نیز مادر مقدسش مریم را ارج مىنهند و گاه او را الگوى تقوا مىدانند . آنها در انتظار روز رستاخیزند که خداوند به همه مردم که از نو زنده مىشوند، رسیدگى مىکند . و همینطور پاسداریشان از ارزشهاى اخلاقى و بندگیشان به بارگاه خداوند بزرگ، به ویژه نماز، زکات و روزه . و اگرچه اختلافات فراوان و دشمنىها در طول قرنها، روابط مسیحیت و اسلام را به بن بست کشانده است، این کنگره همگان را به نادیده انگاشتى گذشته و کوشش در برقرارى تفاهم دو جانبه و تلاش دو سویه براى پیشبرد ارزشهاى عدالت اجتماعى و اخلاق و صلح و آزادى و گسترش آن که همه مردم را در بر گیرد، ترغیب مىکند . (7)
دیگر کلیساها نیز، گفتههاى کلیساى کاتولیک را تایید کردند .
آداب و اخلاق گفت و گو
اگر چه کنگره دوم واتیکان، گفت و گو را آغاز تازهاى براى ارتباط میان ادیان و ایدئولوژىها قرار داد و مؤسسهاى را براى پىگیرى آن ایجاد کرد تا این اندیشه، تنها مفهومى ذهنى و شعارى ایدئولوژیک باقى نماند، بىتردید، این فکر برخاسته از اصول نهادینه هر دو دین است که مىتوان در عقیده توحید و پاىبندى به برادرى انسانى - که جلوهاى خداوندى است - و هدف صلح جهانى براى همه انسانها، گرد آورد . این اصول، آداب و اخلاقى دارد که در پى توضیح آنیم .
از نظر روابط انسانى، انجیل به چیزى گستردهتر از تسامح و فراتر از گفت و گو دعوت کرد، آنجا که مىآموزد:
اما من به شما مىگویم به کسى که به تو بدى مىکند بدى نکن . و اگر کسى بر گونه راست تو سیلى مىزند گونه دیگر خود را به طرف او بگردان . هر گاه کسى تو را براى گرفتن پیراهنتبه دادگاه بکشاند، رداى خود را هم به او ببخش . . . شنیدهاید که: نزدیکان خود را دوستبدارید و با دشمن خویش دشمنى کنید . اما من به شما مىگویم: دشمنان خود را دوستبدارید، نفرین کنندگان شما را دعا کنید و به کسانى که به شما کینه ورزى مىکنند، نیکى کنید . به این وسیله شما فرزندان پدر آسمانى خود خواهید شد . چون او آفتاب خود را بر بدان و نیکان یکسان مىتاباند، و باران خود را بر درستکاران و بدکاران مىباراند . اگر فقط کسانى را وستبدارید که شما را دوست مىدارند، پس چه اجرى دارید؟ . (8)
این آموزشها، گذار از خودخواهى و نفس بدخواه، و براى بر قرارى روابط اجتماعى و انسانى باارزش است . نمونه آن در چهارچوب دعوت به حق در قرآن از یک سو، اینگونه آمده است:
«خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق مناظره کن که البته خدا (عاقبتحال) کسى که از راه او گمراه شده و آنکه هدایتیافته بهتر مىداند» . (9) این معناى دیگرى نیز دارد و آن نبستن باب گفت و گو و متهم نکردن دیگران به گمراهى است . در انجیل نیز مانند این آمده است: «دیگران را محکوم نکنید تا مورد محاکمه قرار نگیرید» . (10)
از سوى دیگر، قرآن، آداب گفت و گو با اهل کتاب را ترسیم کرده، بیان مىکند که توحید، مسلمانان و اهل کتاب را به هم نزدیک مىکند و این یکى از پایههاى گفت و گو است . در سوره عنکبوت مىخوانیم:
و شما مسلمانان با اهل کتاب جز به نیکوترین طریق، بحث و مجادله مکنید، مگر با ستمکاران از آنها و با اهل کتاب بگویید که ما به کتاب آسمانى قرآن بر ما نازل شده و به کتاب آسمانى شما به همه ایمان آوردهایم و خداى ما و شما یکى است و ما تسلیم و مطیع فرمان اوییم . (11)
براى اینکه قرآن کریم این شور و گرمى دعوت جدید را سامان بخشد و مؤمنان را به دلیل دعوت به خدا از نادیده گرفتن آزادى دیگران بر حذر بدارد، پیامبر خود را به عنوان یاد آورنده مخاطب ساخت، و اینکه او نمىتواند هرکس را که خواستبه راه خدا هدایت کند، بلکه فقط زمینه آماده سازى بندگان خدا را براى هدایت فراهم مىآورد:
چنین که هر کس را بخواهى هدایت توانى کرد، لیکن خدا هر که را خواهد هدایت مىکند و او به حال آنان که قابل هدایتند، آگاهتر است . (12)
زمینه گفت و گو
هر چند کلیسا تلاش کرد تا از گفت و گو، خاستگاهى براى همکارى میان مسیحیت و اسلام بسازد، به نظر ما، دیدگاه دو دین از لحاظ به کارگیرى اعتقادات دینى براى انجام اعمالى نیک در زندگى اجتماعى و دمیدن روح انجیل و قرآن در زندگى مطابقت دارد .
در انجیل آمده است:
نه هر کسى که مرا: خداوندا، خداوندا، خطاب کند به ملکوت آسمان وارد خواهد شد، بلکه آن کسى که اراده پدر آسمانى مرا به انجام برساند . (13)
قرآن نیز مىآموزد:
نیکوکارى این نیست که روى به سمت مشرق یا مغرب کنید، چه این چیز بى اثرى است، لیکن نیکوکار کسى است که به خداى عالم و روز قیامت و فرشتگان آسمان و کتاب آسمانى و پیغمبران ایمان آرد و دارایى خود را در راه دوستى خدا به خویشان و یتیمان و فقیران و رهگذران و گدایان بدهد و هم در آزاد کردن بندگان صرف کند و نماز به پا دارد و زکات مال به مستحق برساند و با هر که عهد بسته به موقع خود وفا کند و در کارزار و سختىها صبور و شکیبا باشد و به وقت رنج و تعب صبر پیشه کند، کسانى که بدین اوصاف آراستهاند آنها به حقیقت راستگویان عالم و آنها پرهیز کارانند . (14)
پس باید گفت وگوى ما، گفت و گویى بر پایه عمل و اجرا باشد، چرا که هر دو دین، ما را به اینکه دین را در رفتار و کردارمان زنده سازیم و نه فقط با بیان آموزههاى آن، فرا مىخوانند .
شایان ذکر است که مسیحیت و اسلام هر دو، اصل آزادى عقیده را اعلام کرده و گفتهاند که همه مردم، هر عقیدهاى را که مىخواهند برگزینند، آزادند . اگر چه اختلاف نظر در تفسیر آیه قرآنى «لا اکراه فى الدین» و آیه «و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» که به ظاهر با آیه قبل مغایرت دارد، بسیار است، و با اینکه شیخ محمد عبده (1849- 1905م) و شیخ محمد رشید رضا (1865- 1935م) این دو آیه و آیههاى دیگر را با در نظر گرفتن اسباب نزول، در راستاى اثبات آزادى تفسیر کردند، اما آیه هایى را که آوردهام - آیه 48 سوره مائده، آیههاى 44- 46 از انجیل متى - این مورد را به وضوح نشان مىدهد .
اما درباره گفتار هر دین مبنى بر اینکه راه نجات تنها به پیروى از همان دین است و لاغیر، که در آیه قرآنى (هر کس که دینى جز اسلام داشته باشد از او پذیرفته نیست) و آیین مسیحیت (بیرون از کلیسا، نجاتى نیست)، تبلور یافته است، باید گفت که مواضع کنگره دوم واتیکان در این خصوص و آموزههاى امام غزالى، برگى نو از پذیرش عملى متقابل در جزئیات مىگشاید و آموزههاى سنتى کلى را پشتسر مىگذارد .
امام ابو حامد غزالى (450- 505 ه) که اهل سنت او را حجة الاسلام لقب دادند و برخى از بزرگترین مجتهدان اسلام درباره کتاب احیاء علوم الدین او گفتهاند که احیاء چیزى نزدیک به قرآن است . وى در کتاب فیصل التفرقة (15) خود آورده است که غیر مسلمانان هم مىتوانند رستگار شوند، چنانچه شرایط راستگویى و اخلاص حقیقى در آنها فراهم شده باشد . گفته این پیشواى اهل سنت و دو تن از علماى اسلامى معاصر، یعنى شیخ محمد عبده و شیخ محمد رشید رضا در تفسیر المنار (16) نظر اجتهادى منحصر به فرد نیست، بلکه از نص صریح آیه ذیل که به صورتهاى گوناگون در قرآن و در سه آیه از سوره بقره (17) و یک آیه از سوره مائده (18) آمده است، سرچشمه مىگیرد:
هر مسلمان و یهود و نصارا و ستارهپرست که از حقیقت، به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکارى پیشه کند، البته از خدا پاداش نیک یابد و هیچگاه (در دنیا و عقبى) بیمناک و اندوهگین نخواهد بود . (19)
در راستاى موضع شجاعانه غزالى - با توجه به شرایط زمانه خود - موضع کنگره دوم واتیکان قرار دارد که به آن استناد کردیم و در مورد ایمان و نجات مسلمانان با غزالى همعقیده است .
افزون بر این، و در همین راستا، رویکرد امام غزالى به آموزههاى حضرت مسیح و استفاده از گفتهها و رهنمونهاى ایشان، به ویژه در فلسفه اخلاقیش قابل توجه و نشان دهنده راه و روش نمونه و یگانه غزالى است . این را در میراث فرهنگى شیعه، چه در روى آوردن به آموزهها و راه روش حضرت مسیح و چه در گفت و گویى که به صورت مناظراتى میان دانشمندان مسیحى و دانشمندان و پیشوایان شیعه صورت مىگرفته، متجلى مىبینیم .
گفتنى است که در این زمینه، نوشتههاى علماى شیعه، به ویژه دوازده امامىهاى در استفاده فراوان از سخنان و اندرزهاى حضرت مسیح و تجلیل از روش زندگى او چشمگیر بوده است .
بر فراز این گونه ادبیات دینى، گفتار امام على بن ابى طالب علیه السلام درباره پیغمبران قرار دارد که در مورد حضرت مسیح گفته است:
و اگر خواهى از عیسى بن مریم علیه السلام گویم که سنگ را بالین مىکرد و جامه درشتبه تن داشت و خوراک ناگوار مىخورد . و نانخورش او گرسنگى بود، و میوه و ریحان او آنچه زمین براى چهارپایان رویاند از گیاه . زنى نداشت تا او را فریفته خود سازد، فرزندى نداشت تا غم وى را خورد، و نه مالى که او را مشغول کند . و نه طمعى که او را به خوارى در اندازد . مرکب او دو پایش بود و خدمتگزار وى دستهایش . (20)
در زمینه گفت و گوها یا مناظرات، دانشمند معروف شیعى محمد بن على بن بابویه قمى (در گذشته به سال 280 ه) چهار مناظره میان پیشواى بزرگ مسیحیان در مرتبه «جاثلیق» (21) و پیشوایان شیعه یا روحانیان بزرگ و یا متکلمان آنها آورده است . نخستین مبحث از این دست میان جاثلیق و امام على بن ابى طالب علیه السلام تقریبا پس از گذشت چهار دهه از هجرت پیامبر انجام شده است . اما اینگونه مباحث که صورت مناظره به خود گرفت، در قرن دوم هجرى (قرن هشتم میلادى) میان جاثلیق و امام جعفر صادق علیه السلام و سپس امام على بن موسى الرضا علیه السلام به اوج خود رسید . (22)
دومین موضوعى که در این زمینه باید ملاحظه شود، این است که نویسندگان شیعه از گفتار حضرت مسیح و راه و روش زندگانیش بسیار اقتباس کردهاند .
اگر گفتههاى امام ابوحامد غزالى را به کنارى نهیم، در صحاح اهل سنت، روایتى از مسیح نمىیابیم، در حالى که این مورد در کتابهاى شیعیان فراوان است . در اندرزى از امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب مىبینیم که به آیاتى از انجیل متاى پیغمبر استناد شده است . این اقتباس در قرن چهارم هجرى (دهم میلادى) در کتاب مشهورى به نام تحف العقول عن آل الرسول از نویسنده نامدار شیعى، ابومحمد الحسن بن على بن الحسین بن شعبة الحرانى (در گذشته به سال 381 ه) فراوان به چشم مىخورد . این کتاب لبریز از راز و نیازها، پند و اندرزها گفتههاى حضرت مسیح است .
این مطلب و مطالب دیگرى که به اختصار ذکر کردیم، زمینه خوبى را براى گفت و گویى سازنده و تفاهم عقلانى و روحانى آزادى میان مسیحیان و مسلمانان فراهم مىآورد تا آنان را به اصول دینى ناب و زلال نهفته در متن این دو دین بازگرداند .
راه و روش گفت و گو
این گشت و گذار کوتاه در مقوله گفت و گو که مىتوان آن را بسترى تاریخى و بنیادین در روابط میان ادیان، به ویژه میان مسیحیت و اسلام، و نیز نقطه عطفى تاریخى در روند ارتباطات ملتها و به تبع آن آینده بشریت دانست، ما را به ایجاد شیوهاى آشکار و روشى روشن رهنمون مىسازد که نه تنها با پژوهشهایى در کتب آسمانى متکامل مىشود، بلکه بر پایه شناخت گسترده زندگى دینى ما مىتوان بدان دستیافت .
بهتر آن است که بکوشیم کلیاتى را براى این روند ترسیم کنیم، تا اینکه اندک اندک و به مرور زمان تکامل یابد . این کلیات مىتواند موارد ذیل باشد:
الف) موضع اصولى گفت و گو;
ب) زمینههاى گفت و گو; امکانات، دشوارىها و ابزارهایش;
ج) بیان فواید و نتایج گفت و گو .
نگاهى گذار به این گستره پهناور که تنها برجستگىهایش به چشم مىخورد، نکات زیر را برایم نمایان مىسازد:
الف) موضع اصولى گفت و گو
در این زمینه آموزههاى والاى مسیحیت و اسلام و نیز موضع کلیسا در کنگره دوم واتیکان را بیان کردیم . در اینجا اشاره مىکنیم که این دعوت از سوى مراجع دینى کشورهاى اسلامى پاسخى درخور یافت . در این باره گفتنى است که هیاتى اسلامى از عربستان سعودى که در راس مقدسترین اماکن مقدس جهان اسلام است، از واتیکان دیدن کرد و این نخستین ارتباط رسمى میان کعبه مسلمانان در مکه مکرمه و پایگاه جاودان مسیحیت در رم بود .
پیش از آن در سال 1964 کاردینال فرانتس کونینگ رئیس اسقفهاى وین در اتریش از دانشگاه الازهر که بزرگترین مرجع دینى سنى در جهان است، دیدن کرد و در برابر گروه دو هزار نفرى از دانشجویان و استادان و دانشمندان، سخنانى برخاسته از توصیههاى کنگره دوم واتیکان با عنوان «توحید در جهان معاصر» ایراد کرد . این سخنان مهم سهم بسزایى در پیوند قلبها و دور کردن نگرانىها ایفا کرد . در مقابل، شیخ حسن مامون مقدم رهبر کلیسا را گرامى داشت و با ذکر این آیه قرآنى سرشار از عاطفه، سخنان خود را پایان بخشید:
و با محبتتر از همه کس با اهل ایمان آنان را خواهى یافت که گویند ما نصرانى هستیم این دوستى نصارى نسبتبه مسلمین بدین سبب است که برخى از آنها دانشمند و پارسا هستند و آنها تکبر و گردن کشى بر حکم خدا نمىکنند . (23)
ب) زمینههاى گفت و گو; امکانات، دشوارىها و ابزارهایش
1 . به عنوان سر آغاز این مرحله و به دنبال اعلامیه کنگره دوم واتیکان، ما خواهان اعلام پیمان صلح میان ادیان هستیم . فراخوان این چنین پیمانى، آنانى که دین را در خدمتسیاست گرفتهاند و به عنوان سلاحى نیرومند به کار مىبرند تا حدودى ناکام مىسازد .
2 . در پى آن، نوبتبه اعلام پایان جدال میان پیروان ادیان و نیز میان پیروان فرقهها و مذاهب در هر دینى به صورت جداگانه مىرسد، چرا که جدال متافیزیکى یا کلامى از مهمترین موانع گفت و گو و از عوامل نابودى عاطفه دینى و سردکننده گرماى ایمان ناب است . ما در اینجا مثال مشهور جدال بیزانسیان را یاد مىکنیم که در حالى که آنها مشغول جدال درباره جنس فرشتگان بودند، سپاهیان عثمانى به دروازههاى قسطنطنیه رسیده بودند . براى تبیین نتایج وخیم جدال، نظر امام غزالى در رد جدال و انتخاب نام احیاء علوم الدین براى کتاب تعیین کنندهاش در تاریخ ایمان اسلامى را یادآورى مىکنیم . وى با استعانت از نیروى روحانى احیاگرانه، تلاش کرد تا اعتقاداتى که با جدال تضعیف شده بود، پر بار کند . بدین جهت علیه انتشار علم کلام در میان غیر متخصصان حمله کرد و گفتار مشهورش را در کتاب الجام العوام عن علم الکلام منعکس ساخت .
3 . بر شمردن اشتراکات و اختلافات عقیده و اصول و ویژگىهاى خاص هر دینى .
4 . بررسى نقاط اشتراک و اختلاف و علل آنها، با:
- مطالعه اصول عقاید و شریعتها و شرایط ظهور یا نزول آنها،
- مطالعه رابطه تاریخى میان ادیان، و رابطه تاریخى میان ادیانوایدئولوژىها .
5- بحث درباره امکان نزدیکى میان عقاید و شریعتها در ادیان مختلف و میان مذاهب هر دینى به طور جداگانه; به عنوان مثال در اینجا به تلاشى که میان اهل سنت و شیعه امامیه در تشکیل «جمعیت تقریب بین مذاهب اسلامى» که مرکز آن در قاهره و سالهاى متمادى ریاست آن را برعهده علامه محمد تقى قمى بوده، اشاره مىکنیم .
اوج فعالیت این جمعیت در آغاز دهه شصتبوده و مجلات مصرى و ایرانى (مانند مجله الاخاء که در سالهاى 1960- 1963، و سپس در سالهاى 1976- 1979 ریاست و سردبیریش را برعهده داشتم) خبر مىدادند، و نیز در مجله «البینة» که شادروان علال فاسى در مغرب آن را منتشر مىکرد .
6 . ترجمه میراث فرهنگى مسیحیت - علاوه بر انجیل - به زبان عربى و گسترش ترجمه فرهنگ اسلامى به زبانهاى جهانى و بهکارگیرى رسانههاى گروهى براى بیان ناشناختههاى هر دو دین و تشویق مؤمنان به شناخت ندانستنىهاى خود .
7 . تشویق همایشها و گردهمایىهایى که مجمع کلیساهاى جهان و مجامع کلیساهاى منطقهاى بر پا مىکنند . این عالیتبسیارى از تضادها و دوگانگىهاى ضدیتبرانگیز را برطرف کرد و به سوى اشتراک در نماز و مراسم دینى و جز آن راهبرى کرد . اینها گامهایى در راستاى ایجاد نزدیکى و پیمودن راه دراز همبستگى است .
8 . اذعان به محال بودن نزدیکى میان برخى اعتقادات و اصول و به تبع آن بسیارى از جزئیاتى که مسیحیت را از اسلام جدا مىکند; براى نمونه الوهیت مسیح و عقیده سه گانگى است . در اینجا لازم استبه اعتقادات احترام گذاشت و از وارد شدن به میدان مجادله درباره آن پرهیز و باید به سوى مشترکات حرکت کرد .
9 . تلاش در فعال کردن علم کلام یا الهیات - همانگونه که ایرانیان و ترکها آن را مىنامند - و پویایى اجتهاد، زیرا جامد ماندن این علوم اسلامى، جلوى تحرک و دگرگونى اجتماعى مسلمانان را مىگیرد و روزنه ارتباطى این علوم را با علوم همانند آن در مسیحیت، تنگ مىسازد .
10 . بررسى تاثیر پذیرى برخى اعتقادات گوناگون از محیط، زمان و عقاید کهن در پرتو روشنگرى دانشهایى که در بند پیشین بدان اشاره شد، در راستاى آمادگى براى انجام قرائتى نو از انجیل و قرآن و پایه ریزى دیدگاههایى تازه در دانشهایى که به فهم آنها مىانجامد .
اگر در پرتو این دعوت، از مشکل سهگانگى مسیحى و رد آن از سوى قرآن بحث کنیم، و آن را در چهارچوب جغرافیایى و مکان تاریخیش قرار دهیم، برایمان روشن مىشود که گروهى از مسیحیان در شبه جزیره عرب (حجاز) در دورهاى پیش از اسلام راز سه گانه پرستى را از رهگذر سه گانگى آمیخته با شرکى که در جنوب شبه جزیره و بر پایه مفهومى فلکى استوار بوده، دریافته بودند . خلاصه مسئله اینکه گروهى از عربهاى جنوب، سهگانگى فلکى را که بر پایه عقیده خداى (ماه) و همسرش (آفتاب) و پسرشان (زهره) (24) استوار بوده، باور داشتند . بدینسان، گروهى از مسیحیان عرب، سه گانه پرستى مسیحى را از عقیده پیشین خود دریافته بودند . قابل توجه در این خصوص اینکه در آیهاى که سه گانه پرستان را کافر شمرده، نامى از مسیحیان به میان نیامده، بلکه گروهى را به طور کلى کافر خوانده است: (البته کسانى که سه خدا قائل شدند، کافر گردیدند). (25)
11 . تدریس درس دینى در مدارس با روحیهاى دگر اندیشانه، سپس تاکید بر ارزشها و اعتقادات مشترک میان مسیحیت و اسلام در مرحله درک فکرى .
12 . پرورش نسلى از گفت و گو گران متخصص با گنجاندن مطالعات تطبیقى ادیان در برنامههاى درسى، بهویژه درس گفت و گو میان ادیان در دانشکدههاى ادیان، الهیات و فلسفه، و دادن گواهى و مدرک تحصیلى مستقلى در این زمینه .
ج) فواید گفت و گو
1 . بحث درباره ابزار گفتو گو، ما را به تبیین فواید آن در جوامع گوناگون انسانى به اعتبار محیط، تاریخ و عوامل پدید آورنده آن و نیز مسئله دین رهنمون مىسازد . اگر ما با کمک همه ابزار امروزى اقدام به برپایى گردهمایى دورهاى در جاهاى مختلف جهان به منظور ایجاد جوى مناسب براى گفت و گو، تفاهم و آنگاه همکارى کنیم، مىتوانیم به تدریج، گوشهگیرى و پراکندگى را به کنارى نهیم، زیرا اینها در طول قرنهاى طولانى دشمنى، در اندیشه، سنتها و آداب و رسوم مردم رسوب کرده است . در آغاز، تحقق این ارتباط، خود به تنهایى پیروزى براى ایمان به حق است .
2 . از فواید این تلاش این است که ما را به بررسى همه جانبه دین و مطالعه همزمان ادیان دیگر باز مىگرداند، و در ما انگیزه فهم، عبادت و روشن بینى در آموزههاى دینى و دانشهاى وابسته را بیدار مىکند، و جنبش علمى را که به تبادل افکار و تجارب براى دستیابى به خیر و مصلحتبشریت در تمامى این کره خاکى منجر مىشود، بر مىانگیزاند .
3 . اذعان به وجود اختلاف و پذیرش آن - علاوه بر پذیرش مشترکات - باعث تهذیب شخصیت انسانى و نیرومندى آن در سایه همکارى با کسانى که با ما اختلاف دارند، مىشود و سرانجام، راهى به سوى صلح میان انسانها و جوامع و کشورهاست . و صلح از اهداف اصلى ادیان است .
4 . اگر چه رفع همه مشکلات انسانى به صورت قاطع، امرى دشوار است، گفت و گو مىتواند بار این مشکلات را کاهش دهد و بر خشونت آنکه باعث تزلزل کشورها و جوامع و به تبع آن تشنج در روابط انسانى و سرانجام، برافروخته شدن آتش جنگ مىشود، مهار مىزند . چه اینکه جهان به دلیل وسایل ارتباطى مدرن، از قانون مشهور علمى (به هم پیوستن مایعات) پیروى مىکند و هر تکانى در اینجا، در همه جاى جهان، توفانى بر پا مىکند . اگر دین در جامعه حضورى زنده داشته باشد و این حضور وجودى تلقینى و یا مراسمى موروثى نباشد، آن را - همانگونه که هست - به عنوان وسیلهاى براى تحقق زندگانى برتر براى مردم در این دنیا که مقدمهاى براى آخرت است، به کار بریم، و نه تنها به عنوان وسیلهاى براى آخرت که در هنگام نزول بلا و یا مصیبت و یا ناراحتى در جان و تن بدان دستیازیم، که گویى طلسمى جادویى است که جز در سختىها بدان پناه نمىبریم .
پىنوشتها:
1) ویکتور الکک، اسس و آفاق لحوار مسیحى - اسلامى، بیروت، دارالسلام، 1996.
2) استاد ممتاز و رئیس مرکز زبان و ادبیات فارسى در دانشگاه لبنان.
3) رسلا مبشرین ومنذرین لالا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل» (نساء (4) آیه 165.)
4) لکل جعلنا منکم شرعة ومنهاجا ولو شاء الله لجعلکم امة واحدة ولکن لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون» (مائده (5) آیه 48.)
5) نک: "The Public Interest", No.80, Summer 1985.
6) نک: دیدگاه کلیسا نسبتبه پیروان دیگر ادیان، واتیکان، دبیرخانه غیر مسیحیان، 1984.
7) همان.
8) انجیل متى 5: 39- 46.
9) ادع الى سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هى احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین» نحل (16) آیه 125.)
10) انجیل لوقا 6: 36.
11) ولا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هى احسن الا الذین ظلموا منهم وقولوا آمنا بالذی انزل الینا وانزل الیکم والهنا والهکم واحد ونحن له مسلمون ولا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هى احسن الا الذین ظلموا منهم وقولوا آمنا بالذی انزل الینا وانزل الیکم والهنا والهکم واحد ونحن له مسلمون» (عنکبوت (29) آیه 46.)
12) انک لا تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء وهو اعلم بالمهتدین» (قصص (28) آیه 56.)
13) انجیل متى 7: 21.
14) لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر والملائکة والکتاب والنبیین وآتى المال على حبه ذوی القربى والیتامى والمساکین وابن السبیل والسائلین وفی الرقاب واقام الصلاة وآتى الزکاة والموفون بعهدهم اذا عاهدوا والصابرین فی الباساء والضراء وحین الباس اولئک الذین صدقوا واولئک هم المتقون» (بقره (2) آیه 177.)
15) فیصل التفرقة، چاپ قاهره، 1901 م، ص 75- 87.
16) تفسیر المنار، چاپ قاهره، 1346 ه، ج1، ص335- 336; محمدرشید رضا، مختصر تفسیر المنار، با تکمله و حاشیه شیخ محمد احمد کنعان، بیروت، المکتب الاسلامى، 1984 م، ص61.
17) بقره (2) آیههاى 62، 111، 112.
18) مائده (5) آیه 69.
19) ان الذین آمنوا والذین هادوا والنصارى والصابئین من آمن بالله والیوم الآخر وعمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون» (بقره (2) آیه 62.)
20) و ان شئت قلت فی عیسى بن مریم علیه السلام ، فقد کان یتوسد الحجر و یلبس الخشن و یاکل الجسب. و کان ادامه الجوع، و فاکهته و ریحانه ما تنبت الارض للبهائم. و لم تکن له زوجة تفتنه، و لا ولد یحزنه، و لا مال یلفتة، و لا طمع یذله. دابته رجلاه، و خادمه یداه» (نهج البلاغه، تحقیق دکتر صبحى الصالح، دارالکتاب اللبنانى، بیروت، 1967، ص227، خطبه 160.)
21) جاثلیق، بنابر منابع عربى اسلامى در شرح احادیثشیعه عبارت است از: پیشواى مسیحیان در هر زمان». این کلمه معرب از زبان یونانى است و به معناى پیشواى اسقفها (Catholicos) و یا باتریارک. و امروزه در مورد باتریارک ارامنه ارتودکس استعمال مىشود.
22) کتاب التوحید، ص 182، 286، 270، 361، 417- 420، 422.
23) ولتجدن اقربهم مودة للذین آمنوا الذین قالوا انا نصارى ذلک بان منهم قسیسین ورهبانا وانهم لا یستکبرون» (مائده (5) آیه 82.)
24) زهره در متون کهن عرب جنوب، مذکر و در عرب شمال و دیگر سامىهاى شمالى، مؤنث است.(نک: تاریخ العرب قبل الاسلام، نوشته دکتر جواد على، ج 5، ص 121.)
25) لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة» (مائده (5) آیه 73.)
چون این سه رکن ایمان، پایه مشترک ادیان و از بعد فلسفى، اجزاى هستى انسانى را تشکیل مىدهند، پس لازم استبه عنوان محور اعتقادات دینى و پایههاى ایدئولوژى قلمداد شوند . بدین جهت، تفاوت ادیان و ایدئولوژىها را از یکدیگر باید با محتواى در بر گیرنده این سه رکن و کارکرد این سه در عرصه زندگى مرتبط دانست .
از این رو، محتوا و کارکرد - با توجه به مطلق بودن تعالیم الهى و نفى نسبیتبشرى از آن - با راهبردهاى محیطى هر دین و ایدئولوژى پس از گسترش و نفوذ در جهان، الگو مىپذیرد .
محتوا که حقایق ایمانى پایدارى را در بر مىگیرد، در فرمهاى گوناگونى که با شرایط نزول وحى و یا شرایط تحول بشرى متناسب است، پدیدار مىشود . بدین سان، فرستادگان خدا براى هدایت مردم فزونى یافتند، و به گفته قرآن: «و رسولان را فرستاد که نیکان را بشارت دهند و بدان را بترسانند تا آنکه پس از فرستادن این همه رسولان، مردم را بر خدا حجتى نباشد» . (3) در مقوله قرآنى عبرتآمیز دیگرى آمده است: «ما بر هر قومى شریعت و طریقهاى مقرر داشتیم و اگر خدا مىخواست همه را یک امت مىگردانید و لیکن این نکرد تا شما را به احکامى که در کتاب خود فرستاده بیازماید، پس شما به کارهاى نیک سبقت گیرید که بازگشت همه شما به سوى خداست و در آنچه اختلاف مىنمایید، شما را آگاه خواهد ساخت» . (4)
این اختلاف که ناشى از فلسفه آفرینش، قانون تحول و نیازمندىهاى محیط است، در عصر حاضر منجر به ایجاد دو جریان مخالف هم شد: یکى معتقد به گشودن دفترى تازه از روابط مثبت میان فرقههاى مسیحى بهویژه میان کلیساى کاتولیک و دیگر ادیان است . چندین سند از اسناد کنگره دوم واتیکان که این شیوه را پىریزى کرد بر ضرورت برقرارى اینگونه روابط تاکید کرد، و سند ویژهاى موسوم به بیانیه Nostea Aetate] » را که به ایجاد رابطه میان کلیساى کاتولیک و دیگر ادیان پرداخته، اختصاص داد که پس از این به رویکردها و دیدگاهایش خواهیم پرداخت . اما جریان دیگر، بنیادگرایى است که در این دوران گاه تندروى و گاه میانه روى پیشه مىکرد، تا جایى که مناطق وسیعى از خاور نزدیک، میانه و دور را در برگرفت و تاثیرات شگرفى بر شمال آفریقا و آفریقاى سیاه برجاى گذاشت . این در حوزه دین اسلام . اما در حوزه مسیحیت همانند این جریانى که بازگشتبه بنیادها و ریشهها را تبلیغ مىکرد نیز پدید آمد، بهویژه در ایالات متحده آمریکا که در آنجا هم مانند بنیادگرایى اسلامى، دعوت دینى، چهره سیاسى به خود گرفت، هر چند تفاوتهایى بین این دو از نظر خاستگاهها و انگیزهها وجود داشته است .
در اینجا مىتوان به مباحثى که پژوهشگران این جریان، همچون رابرت نیبت (Nisbet Rabert) و ویلیام شامبرا ,( William A.Schambra) (سیاستمدار) و دیگران مطرح کردند، اشاره کرد . (5)
اینک که موضوع این تلاش، بررسى آغاز دورهاى از روابط خوب میان ادیان، بهویژه بین مسیحیت و اسلام بوده، بهتر آن است کلامم را درباره راههاى امکانپذیر ایجاد روابط میان این دو، با بازگشتبه پایههاى گفت وگوى مورد تاکید دو دین متمرکز کنم . سعى مىکنم به اندازه توان دورنمایى از روش اولیه این گفت و گو را ترسیم کنم .
بستر و زیرساختهاى گفت و گو
مفهوم گفت و گو میان ادیان به عنوان پایه و اساس در کلیساى کاتولیک بر اساس نامه فراگیر، (Ecclesiam Suam) پاپ پل ششم که در 6 آگوستسال 1964 منتشر کرد، در نظر گرفته شد . در پى آن، استعمال این اصطلاح گسترش و در خلال کنگره، کاربرد فراوانى یافت . سپس در چهارچوب امور و روابط کلیسا و مسائل دینى و نیز دنیوى و براى نشان دادن روابط مثبتى که باید میان مردم، اعم از افراد و گروههاى پیرو ادیان مختلف و ایدئولوژىهاى متفاوت، حاکم باشد، بهرهبردارى شد .
مفهوم گفت و گو که اندک اندک به جنبشى پویا بدل شد و اجراى تئوریک و عملى آن به عهده مؤسسهاى که پاپ پل ششم در چهارچوب کنگره دوم واتیکان بنیان نهاد و نام دبیرخانه امور غیر مسیحیان به خود گرفت، در سال 1964 و در عید یادبود نزول روح القدس بر شاگردان حضرت مسیح که پنجاه روز پس از عید پاک است، متبلور شد . از دلایل اهتمام ورزیدن پاپ فقید به این مؤسسه، اعطاى شخصیت معنوى و عملى و مستقل از جامعه مقدس مسیحى به این مؤسسه براى تبلیغ دین مسیحیتبه دیگر ملل بود . قانون کلیسا (Regimini Ecclesiae) ماموریت این مؤسسه را این گونه ذکر مىکند: «بحث درباره روشها و ابزارى که منجر به گشایش گفتمان با غیر مسیحیان و کوشش جدى براى شناخت دقیق ادیان غیر مسیحى و ارج نهادن به آنها تا اینکه غیر مسیحیان به طور شایسته به اعتقادات، زندگانى و ارج و منزلت مسیحیت پى ببرند» . (6) در اینجا به هیاتى که از سوى مجمع جهانى کلیساها براى گفت و گو با ملتهاى داراى عقاید و ایدئولوژىهاى زنده و در راستاى تبلیغ و دعوت به انجیل تاسیس شده، اشاره مىشود . این دو هیات براى صلاح و رستگارى انسان همکارى کردند . اما کلیسا چگونه به اجراى اصل گفت وگوى عمومى بر پایه دوران نوین روابط نگریست، روابطى که خود خواستار برقرارى آن بین مسیحیت و اسلام و از خلال رابطه مورد نظر بین این دو بود .
کنگره گفت و گو - اگر این نامگذارى مناسب باشد - بر آنچه دو طرف را بر پایه ایمان به یگانگى الهى در صورتهاى گوناگونش گرد هم مىآورد و گشودن فصلى تازه از روابط و نیز تلاش مشترک در نگاهداشت ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى، تاکید کرد .
در بخشى از بیانیه کنگره آمده است:
کلیسا به دیده ستایش به مسلمانان مىنگرد که خداى یگانه را مىپرستند، خداى زنده و بىمانند، بخشنده و مهربان و توانا، شکافنده آسمانها و زمین که گفتارش را به بشر پرتو افکند . آنها با همه وجودشان در تلاشند فرمانبردار دستورهاى خداوند باشند، اگر چه درک آن از دید ما پنهان است . همانگونه که ابراهیم بندگى مىکرد که اصولا دین اسلام به او برمىگردد .
مسلمانان، مسیح را به عنوان پیامبر، گرامى مىدارند، هر چند که به مقام الوهیتش معتقد نیستند، و نیز مادر مقدسش مریم را ارج مىنهند و گاه او را الگوى تقوا مىدانند . آنها در انتظار روز رستاخیزند که خداوند به همه مردم که از نو زنده مىشوند، رسیدگى مىکند . و همینطور پاسداریشان از ارزشهاى اخلاقى و بندگیشان به بارگاه خداوند بزرگ، به ویژه نماز، زکات و روزه . و اگرچه اختلافات فراوان و دشمنىها در طول قرنها، روابط مسیحیت و اسلام را به بن بست کشانده است، این کنگره همگان را به نادیده انگاشتى گذشته و کوشش در برقرارى تفاهم دو جانبه و تلاش دو سویه براى پیشبرد ارزشهاى عدالت اجتماعى و اخلاق و صلح و آزادى و گسترش آن که همه مردم را در بر گیرد، ترغیب مىکند . (7)
دیگر کلیساها نیز، گفتههاى کلیساى کاتولیک را تایید کردند .
آداب و اخلاق گفت و گو
اگر چه کنگره دوم واتیکان، گفت و گو را آغاز تازهاى براى ارتباط میان ادیان و ایدئولوژىها قرار داد و مؤسسهاى را براى پىگیرى آن ایجاد کرد تا این اندیشه، تنها مفهومى ذهنى و شعارى ایدئولوژیک باقى نماند، بىتردید، این فکر برخاسته از اصول نهادینه هر دو دین است که مىتوان در عقیده توحید و پاىبندى به برادرى انسانى - که جلوهاى خداوندى است - و هدف صلح جهانى براى همه انسانها، گرد آورد . این اصول، آداب و اخلاقى دارد که در پى توضیح آنیم .
از نظر روابط انسانى، انجیل به چیزى گستردهتر از تسامح و فراتر از گفت و گو دعوت کرد، آنجا که مىآموزد:
اما من به شما مىگویم به کسى که به تو بدى مىکند بدى نکن . و اگر کسى بر گونه راست تو سیلى مىزند گونه دیگر خود را به طرف او بگردان . هر گاه کسى تو را براى گرفتن پیراهنتبه دادگاه بکشاند، رداى خود را هم به او ببخش . . . شنیدهاید که: نزدیکان خود را دوستبدارید و با دشمن خویش دشمنى کنید . اما من به شما مىگویم: دشمنان خود را دوستبدارید، نفرین کنندگان شما را دعا کنید و به کسانى که به شما کینه ورزى مىکنند، نیکى کنید . به این وسیله شما فرزندان پدر آسمانى خود خواهید شد . چون او آفتاب خود را بر بدان و نیکان یکسان مىتاباند، و باران خود را بر درستکاران و بدکاران مىباراند . اگر فقط کسانى را وستبدارید که شما را دوست مىدارند، پس چه اجرى دارید؟ . (8)
این آموزشها، گذار از خودخواهى و نفس بدخواه، و براى بر قرارى روابط اجتماعى و انسانى باارزش است . نمونه آن در چهارچوب دعوت به حق در قرآن از یک سو، اینگونه آمده است:
«خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق مناظره کن که البته خدا (عاقبتحال) کسى که از راه او گمراه شده و آنکه هدایتیافته بهتر مىداند» . (9) این معناى دیگرى نیز دارد و آن نبستن باب گفت و گو و متهم نکردن دیگران به گمراهى است . در انجیل نیز مانند این آمده است: «دیگران را محکوم نکنید تا مورد محاکمه قرار نگیرید» . (10)
از سوى دیگر، قرآن، آداب گفت و گو با اهل کتاب را ترسیم کرده، بیان مىکند که توحید، مسلمانان و اهل کتاب را به هم نزدیک مىکند و این یکى از پایههاى گفت و گو است . در سوره عنکبوت مىخوانیم:
و شما مسلمانان با اهل کتاب جز به نیکوترین طریق، بحث و مجادله مکنید، مگر با ستمکاران از آنها و با اهل کتاب بگویید که ما به کتاب آسمانى قرآن بر ما نازل شده و به کتاب آسمانى شما به همه ایمان آوردهایم و خداى ما و شما یکى است و ما تسلیم و مطیع فرمان اوییم . (11)
براى اینکه قرآن کریم این شور و گرمى دعوت جدید را سامان بخشد و مؤمنان را به دلیل دعوت به خدا از نادیده گرفتن آزادى دیگران بر حذر بدارد، پیامبر خود را به عنوان یاد آورنده مخاطب ساخت، و اینکه او نمىتواند هرکس را که خواستبه راه خدا هدایت کند، بلکه فقط زمینه آماده سازى بندگان خدا را براى هدایت فراهم مىآورد:
چنین که هر کس را بخواهى هدایت توانى کرد، لیکن خدا هر که را خواهد هدایت مىکند و او به حال آنان که قابل هدایتند، آگاهتر است . (12)
زمینه گفت و گو
هر چند کلیسا تلاش کرد تا از گفت و گو، خاستگاهى براى همکارى میان مسیحیت و اسلام بسازد، به نظر ما، دیدگاه دو دین از لحاظ به کارگیرى اعتقادات دینى براى انجام اعمالى نیک در زندگى اجتماعى و دمیدن روح انجیل و قرآن در زندگى مطابقت دارد .
در انجیل آمده است:
نه هر کسى که مرا: خداوندا، خداوندا، خطاب کند به ملکوت آسمان وارد خواهد شد، بلکه آن کسى که اراده پدر آسمانى مرا به انجام برساند . (13)
قرآن نیز مىآموزد:
نیکوکارى این نیست که روى به سمت مشرق یا مغرب کنید، چه این چیز بى اثرى است، لیکن نیکوکار کسى است که به خداى عالم و روز قیامت و فرشتگان آسمان و کتاب آسمانى و پیغمبران ایمان آرد و دارایى خود را در راه دوستى خدا به خویشان و یتیمان و فقیران و رهگذران و گدایان بدهد و هم در آزاد کردن بندگان صرف کند و نماز به پا دارد و زکات مال به مستحق برساند و با هر که عهد بسته به موقع خود وفا کند و در کارزار و سختىها صبور و شکیبا باشد و به وقت رنج و تعب صبر پیشه کند، کسانى که بدین اوصاف آراستهاند آنها به حقیقت راستگویان عالم و آنها پرهیز کارانند . (14)
پس باید گفت وگوى ما، گفت و گویى بر پایه عمل و اجرا باشد، چرا که هر دو دین، ما را به اینکه دین را در رفتار و کردارمان زنده سازیم و نه فقط با بیان آموزههاى آن، فرا مىخوانند .
شایان ذکر است که مسیحیت و اسلام هر دو، اصل آزادى عقیده را اعلام کرده و گفتهاند که همه مردم، هر عقیدهاى را که مىخواهند برگزینند، آزادند . اگر چه اختلاف نظر در تفسیر آیه قرآنى «لا اکراه فى الدین» و آیه «و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه» که به ظاهر با آیه قبل مغایرت دارد، بسیار است، و با اینکه شیخ محمد عبده (1849- 1905م) و شیخ محمد رشید رضا (1865- 1935م) این دو آیه و آیههاى دیگر را با در نظر گرفتن اسباب نزول، در راستاى اثبات آزادى تفسیر کردند، اما آیه هایى را که آوردهام - آیه 48 سوره مائده، آیههاى 44- 46 از انجیل متى - این مورد را به وضوح نشان مىدهد .
اما درباره گفتار هر دین مبنى بر اینکه راه نجات تنها به پیروى از همان دین است و لاغیر، که در آیه قرآنى (هر کس که دینى جز اسلام داشته باشد از او پذیرفته نیست) و آیین مسیحیت (بیرون از کلیسا، نجاتى نیست)، تبلور یافته است، باید گفت که مواضع کنگره دوم واتیکان در این خصوص و آموزههاى امام غزالى، برگى نو از پذیرش عملى متقابل در جزئیات مىگشاید و آموزههاى سنتى کلى را پشتسر مىگذارد .
امام ابو حامد غزالى (450- 505 ه) که اهل سنت او را حجة الاسلام لقب دادند و برخى از بزرگترین مجتهدان اسلام درباره کتاب احیاء علوم الدین او گفتهاند که احیاء چیزى نزدیک به قرآن است . وى در کتاب فیصل التفرقة (15) خود آورده است که غیر مسلمانان هم مىتوانند رستگار شوند، چنانچه شرایط راستگویى و اخلاص حقیقى در آنها فراهم شده باشد . گفته این پیشواى اهل سنت و دو تن از علماى اسلامى معاصر، یعنى شیخ محمد عبده و شیخ محمد رشید رضا در تفسیر المنار (16) نظر اجتهادى منحصر به فرد نیست، بلکه از نص صریح آیه ذیل که به صورتهاى گوناگون در قرآن و در سه آیه از سوره بقره (17) و یک آیه از سوره مائده (18) آمده است، سرچشمه مىگیرد:
هر مسلمان و یهود و نصارا و ستارهپرست که از حقیقت، به خدا و روز قیامت ایمان آورد و نیکوکارى پیشه کند، البته از خدا پاداش نیک یابد و هیچگاه (در دنیا و عقبى) بیمناک و اندوهگین نخواهد بود . (19)
در راستاى موضع شجاعانه غزالى - با توجه به شرایط زمانه خود - موضع کنگره دوم واتیکان قرار دارد که به آن استناد کردیم و در مورد ایمان و نجات مسلمانان با غزالى همعقیده است .
افزون بر این، و در همین راستا، رویکرد امام غزالى به آموزههاى حضرت مسیح و استفاده از گفتهها و رهنمونهاى ایشان، به ویژه در فلسفه اخلاقیش قابل توجه و نشان دهنده راه و روش نمونه و یگانه غزالى است . این را در میراث فرهنگى شیعه، چه در روى آوردن به آموزهها و راه روش حضرت مسیح و چه در گفت و گویى که به صورت مناظراتى میان دانشمندان مسیحى و دانشمندان و پیشوایان شیعه صورت مىگرفته، متجلى مىبینیم .
گفتنى است که در این زمینه، نوشتههاى علماى شیعه، به ویژه دوازده امامىهاى در استفاده فراوان از سخنان و اندرزهاى حضرت مسیح و تجلیل از روش زندگى او چشمگیر بوده است .
بر فراز این گونه ادبیات دینى، گفتار امام على بن ابى طالب علیه السلام درباره پیغمبران قرار دارد که در مورد حضرت مسیح گفته است:
و اگر خواهى از عیسى بن مریم علیه السلام گویم که سنگ را بالین مىکرد و جامه درشتبه تن داشت و خوراک ناگوار مىخورد . و نانخورش او گرسنگى بود، و میوه و ریحان او آنچه زمین براى چهارپایان رویاند از گیاه . زنى نداشت تا او را فریفته خود سازد، فرزندى نداشت تا غم وى را خورد، و نه مالى که او را مشغول کند . و نه طمعى که او را به خوارى در اندازد . مرکب او دو پایش بود و خدمتگزار وى دستهایش . (20)
در زمینه گفت و گوها یا مناظرات، دانشمند معروف شیعى محمد بن على بن بابویه قمى (در گذشته به سال 280 ه) چهار مناظره میان پیشواى بزرگ مسیحیان در مرتبه «جاثلیق» (21) و پیشوایان شیعه یا روحانیان بزرگ و یا متکلمان آنها آورده است . نخستین مبحث از این دست میان جاثلیق و امام على بن ابى طالب علیه السلام تقریبا پس از گذشت چهار دهه از هجرت پیامبر انجام شده است . اما اینگونه مباحث که صورت مناظره به خود گرفت، در قرن دوم هجرى (قرن هشتم میلادى) میان جاثلیق و امام جعفر صادق علیه السلام و سپس امام على بن موسى الرضا علیه السلام به اوج خود رسید . (22)
دومین موضوعى که در این زمینه باید ملاحظه شود، این است که نویسندگان شیعه از گفتار حضرت مسیح و راه و روش زندگانیش بسیار اقتباس کردهاند .
اگر گفتههاى امام ابوحامد غزالى را به کنارى نهیم، در صحاح اهل سنت، روایتى از مسیح نمىیابیم، در حالى که این مورد در کتابهاى شیعیان فراوان است . در اندرزى از امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب مىبینیم که به آیاتى از انجیل متاى پیغمبر استناد شده است . این اقتباس در قرن چهارم هجرى (دهم میلادى) در کتاب مشهورى به نام تحف العقول عن آل الرسول از نویسنده نامدار شیعى، ابومحمد الحسن بن على بن الحسین بن شعبة الحرانى (در گذشته به سال 381 ه) فراوان به چشم مىخورد . این کتاب لبریز از راز و نیازها، پند و اندرزها گفتههاى حضرت مسیح است .
این مطلب و مطالب دیگرى که به اختصار ذکر کردیم، زمینه خوبى را براى گفت و گویى سازنده و تفاهم عقلانى و روحانى آزادى میان مسیحیان و مسلمانان فراهم مىآورد تا آنان را به اصول دینى ناب و زلال نهفته در متن این دو دین بازگرداند .
راه و روش گفت و گو
این گشت و گذار کوتاه در مقوله گفت و گو که مىتوان آن را بسترى تاریخى و بنیادین در روابط میان ادیان، به ویژه میان مسیحیت و اسلام، و نیز نقطه عطفى تاریخى در روند ارتباطات ملتها و به تبع آن آینده بشریت دانست، ما را به ایجاد شیوهاى آشکار و روشى روشن رهنمون مىسازد که نه تنها با پژوهشهایى در کتب آسمانى متکامل مىشود، بلکه بر پایه شناخت گسترده زندگى دینى ما مىتوان بدان دستیافت .
بهتر آن است که بکوشیم کلیاتى را براى این روند ترسیم کنیم، تا اینکه اندک اندک و به مرور زمان تکامل یابد . این کلیات مىتواند موارد ذیل باشد:
الف) موضع اصولى گفت و گو;
ب) زمینههاى گفت و گو; امکانات، دشوارىها و ابزارهایش;
ج) بیان فواید و نتایج گفت و گو .
نگاهى گذار به این گستره پهناور که تنها برجستگىهایش به چشم مىخورد، نکات زیر را برایم نمایان مىسازد:
الف) موضع اصولى گفت و گو
در این زمینه آموزههاى والاى مسیحیت و اسلام و نیز موضع کلیسا در کنگره دوم واتیکان را بیان کردیم . در اینجا اشاره مىکنیم که این دعوت از سوى مراجع دینى کشورهاى اسلامى پاسخى درخور یافت . در این باره گفتنى است که هیاتى اسلامى از عربستان سعودى که در راس مقدسترین اماکن مقدس جهان اسلام است، از واتیکان دیدن کرد و این نخستین ارتباط رسمى میان کعبه مسلمانان در مکه مکرمه و پایگاه جاودان مسیحیت در رم بود .
پیش از آن در سال 1964 کاردینال فرانتس کونینگ رئیس اسقفهاى وین در اتریش از دانشگاه الازهر که بزرگترین مرجع دینى سنى در جهان است، دیدن کرد و در برابر گروه دو هزار نفرى از دانشجویان و استادان و دانشمندان، سخنانى برخاسته از توصیههاى کنگره دوم واتیکان با عنوان «توحید در جهان معاصر» ایراد کرد . این سخنان مهم سهم بسزایى در پیوند قلبها و دور کردن نگرانىها ایفا کرد . در مقابل، شیخ حسن مامون مقدم رهبر کلیسا را گرامى داشت و با ذکر این آیه قرآنى سرشار از عاطفه، سخنان خود را پایان بخشید:
و با محبتتر از همه کس با اهل ایمان آنان را خواهى یافت که گویند ما نصرانى هستیم این دوستى نصارى نسبتبه مسلمین بدین سبب است که برخى از آنها دانشمند و پارسا هستند و آنها تکبر و گردن کشى بر حکم خدا نمىکنند . (23)
ب) زمینههاى گفت و گو; امکانات، دشوارىها و ابزارهایش
1 . به عنوان سر آغاز این مرحله و به دنبال اعلامیه کنگره دوم واتیکان، ما خواهان اعلام پیمان صلح میان ادیان هستیم . فراخوان این چنین پیمانى، آنانى که دین را در خدمتسیاست گرفتهاند و به عنوان سلاحى نیرومند به کار مىبرند تا حدودى ناکام مىسازد .
2 . در پى آن، نوبتبه اعلام پایان جدال میان پیروان ادیان و نیز میان پیروان فرقهها و مذاهب در هر دینى به صورت جداگانه مىرسد، چرا که جدال متافیزیکى یا کلامى از مهمترین موانع گفت و گو و از عوامل نابودى عاطفه دینى و سردکننده گرماى ایمان ناب است . ما در اینجا مثال مشهور جدال بیزانسیان را یاد مىکنیم که در حالى که آنها مشغول جدال درباره جنس فرشتگان بودند، سپاهیان عثمانى به دروازههاى قسطنطنیه رسیده بودند . براى تبیین نتایج وخیم جدال، نظر امام غزالى در رد جدال و انتخاب نام احیاء علوم الدین براى کتاب تعیین کنندهاش در تاریخ ایمان اسلامى را یادآورى مىکنیم . وى با استعانت از نیروى روحانى احیاگرانه، تلاش کرد تا اعتقاداتى که با جدال تضعیف شده بود، پر بار کند . بدین جهت علیه انتشار علم کلام در میان غیر متخصصان حمله کرد و گفتار مشهورش را در کتاب الجام العوام عن علم الکلام منعکس ساخت .
3 . بر شمردن اشتراکات و اختلافات عقیده و اصول و ویژگىهاى خاص هر دینى .
4 . بررسى نقاط اشتراک و اختلاف و علل آنها، با:
- مطالعه اصول عقاید و شریعتها و شرایط ظهور یا نزول آنها،
- مطالعه رابطه تاریخى میان ادیان، و رابطه تاریخى میان ادیانوایدئولوژىها .
5- بحث درباره امکان نزدیکى میان عقاید و شریعتها در ادیان مختلف و میان مذاهب هر دینى به طور جداگانه; به عنوان مثال در اینجا به تلاشى که میان اهل سنت و شیعه امامیه در تشکیل «جمعیت تقریب بین مذاهب اسلامى» که مرکز آن در قاهره و سالهاى متمادى ریاست آن را برعهده علامه محمد تقى قمى بوده، اشاره مىکنیم .
اوج فعالیت این جمعیت در آغاز دهه شصتبوده و مجلات مصرى و ایرانى (مانند مجله الاخاء که در سالهاى 1960- 1963، و سپس در سالهاى 1976- 1979 ریاست و سردبیریش را برعهده داشتم) خبر مىدادند، و نیز در مجله «البینة» که شادروان علال فاسى در مغرب آن را منتشر مىکرد .
6 . ترجمه میراث فرهنگى مسیحیت - علاوه بر انجیل - به زبان عربى و گسترش ترجمه فرهنگ اسلامى به زبانهاى جهانى و بهکارگیرى رسانههاى گروهى براى بیان ناشناختههاى هر دو دین و تشویق مؤمنان به شناخت ندانستنىهاى خود .
7 . تشویق همایشها و گردهمایىهایى که مجمع کلیساهاى جهان و مجامع کلیساهاى منطقهاى بر پا مىکنند . این عالیتبسیارى از تضادها و دوگانگىهاى ضدیتبرانگیز را برطرف کرد و به سوى اشتراک در نماز و مراسم دینى و جز آن راهبرى کرد . اینها گامهایى در راستاى ایجاد نزدیکى و پیمودن راه دراز همبستگى است .
8 . اذعان به محال بودن نزدیکى میان برخى اعتقادات و اصول و به تبع آن بسیارى از جزئیاتى که مسیحیت را از اسلام جدا مىکند; براى نمونه الوهیت مسیح و عقیده سه گانگى است . در اینجا لازم استبه اعتقادات احترام گذاشت و از وارد شدن به میدان مجادله درباره آن پرهیز و باید به سوى مشترکات حرکت کرد .
9 . تلاش در فعال کردن علم کلام یا الهیات - همانگونه که ایرانیان و ترکها آن را مىنامند - و پویایى اجتهاد، زیرا جامد ماندن این علوم اسلامى، جلوى تحرک و دگرگونى اجتماعى مسلمانان را مىگیرد و روزنه ارتباطى این علوم را با علوم همانند آن در مسیحیت، تنگ مىسازد .
10 . بررسى تاثیر پذیرى برخى اعتقادات گوناگون از محیط، زمان و عقاید کهن در پرتو روشنگرى دانشهایى که در بند پیشین بدان اشاره شد، در راستاى آمادگى براى انجام قرائتى نو از انجیل و قرآن و پایه ریزى دیدگاههایى تازه در دانشهایى که به فهم آنها مىانجامد .
اگر در پرتو این دعوت، از مشکل سهگانگى مسیحى و رد آن از سوى قرآن بحث کنیم، و آن را در چهارچوب جغرافیایى و مکان تاریخیش قرار دهیم، برایمان روشن مىشود که گروهى از مسیحیان در شبه جزیره عرب (حجاز) در دورهاى پیش از اسلام راز سه گانه پرستى را از رهگذر سه گانگى آمیخته با شرکى که در جنوب شبه جزیره و بر پایه مفهومى فلکى استوار بوده، دریافته بودند . خلاصه مسئله اینکه گروهى از عربهاى جنوب، سهگانگى فلکى را که بر پایه عقیده خداى (ماه) و همسرش (آفتاب) و پسرشان (زهره) (24) استوار بوده، باور داشتند . بدینسان، گروهى از مسیحیان عرب، سه گانه پرستى مسیحى را از عقیده پیشین خود دریافته بودند . قابل توجه در این خصوص اینکه در آیهاى که سه گانه پرستان را کافر شمرده، نامى از مسیحیان به میان نیامده، بلکه گروهى را به طور کلى کافر خوانده است: (البته کسانى که سه خدا قائل شدند، کافر گردیدند). (25)
11 . تدریس درس دینى در مدارس با روحیهاى دگر اندیشانه، سپس تاکید بر ارزشها و اعتقادات مشترک میان مسیحیت و اسلام در مرحله درک فکرى .
12 . پرورش نسلى از گفت و گو گران متخصص با گنجاندن مطالعات تطبیقى ادیان در برنامههاى درسى، بهویژه درس گفت و گو میان ادیان در دانشکدههاى ادیان، الهیات و فلسفه، و دادن گواهى و مدرک تحصیلى مستقلى در این زمینه .
ج) فواید گفت و گو
1 . بحث درباره ابزار گفتو گو، ما را به تبیین فواید آن در جوامع گوناگون انسانى به اعتبار محیط، تاریخ و عوامل پدید آورنده آن و نیز مسئله دین رهنمون مىسازد . اگر ما با کمک همه ابزار امروزى اقدام به برپایى گردهمایى دورهاى در جاهاى مختلف جهان به منظور ایجاد جوى مناسب براى گفت و گو، تفاهم و آنگاه همکارى کنیم، مىتوانیم به تدریج، گوشهگیرى و پراکندگى را به کنارى نهیم، زیرا اینها در طول قرنهاى طولانى دشمنى، در اندیشه، سنتها و آداب و رسوم مردم رسوب کرده است . در آغاز، تحقق این ارتباط، خود به تنهایى پیروزى براى ایمان به حق است .
2 . از فواید این تلاش این است که ما را به بررسى همه جانبه دین و مطالعه همزمان ادیان دیگر باز مىگرداند، و در ما انگیزه فهم، عبادت و روشن بینى در آموزههاى دینى و دانشهاى وابسته را بیدار مىکند، و جنبش علمى را که به تبادل افکار و تجارب براى دستیابى به خیر و مصلحتبشریت در تمامى این کره خاکى منجر مىشود، بر مىانگیزاند .
3 . اذعان به وجود اختلاف و پذیرش آن - علاوه بر پذیرش مشترکات - باعث تهذیب شخصیت انسانى و نیرومندى آن در سایه همکارى با کسانى که با ما اختلاف دارند، مىشود و سرانجام، راهى به سوى صلح میان انسانها و جوامع و کشورهاست . و صلح از اهداف اصلى ادیان است .
4 . اگر چه رفع همه مشکلات انسانى به صورت قاطع، امرى دشوار است، گفت و گو مىتواند بار این مشکلات را کاهش دهد و بر خشونت آنکه باعث تزلزل کشورها و جوامع و به تبع آن تشنج در روابط انسانى و سرانجام، برافروخته شدن آتش جنگ مىشود، مهار مىزند . چه اینکه جهان به دلیل وسایل ارتباطى مدرن، از قانون مشهور علمى (به هم پیوستن مایعات) پیروى مىکند و هر تکانى در اینجا، در همه جاى جهان، توفانى بر پا مىکند . اگر دین در جامعه حضورى زنده داشته باشد و این حضور وجودى تلقینى و یا مراسمى موروثى نباشد، آن را - همانگونه که هست - به عنوان وسیلهاى براى تحقق زندگانى برتر براى مردم در این دنیا که مقدمهاى براى آخرت است، به کار بریم، و نه تنها به عنوان وسیلهاى براى آخرت که در هنگام نزول بلا و یا مصیبت و یا ناراحتى در جان و تن بدان دستیازیم، که گویى طلسمى جادویى است که جز در سختىها بدان پناه نمىبریم .
پىنوشتها:
1) ویکتور الکک، اسس و آفاق لحوار مسیحى - اسلامى، بیروت، دارالسلام، 1996.
2) استاد ممتاز و رئیس مرکز زبان و ادبیات فارسى در دانشگاه لبنان.
3) رسلا مبشرین ومنذرین لالا یکون للناس على الله حجة بعد الرسل» (نساء (4) آیه 165.)
4) لکل جعلنا منکم شرعة ومنهاجا ولو شاء الله لجعلکم امة واحدة ولکن لیبلوکم فی ما آتاکم فاستبقوا الخیرات الى الله مرجعکم جمیعا فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون» (مائده (5) آیه 48.)
5) نک: "The Public Interest", No.80, Summer 1985.
6) نک: دیدگاه کلیسا نسبتبه پیروان دیگر ادیان، واتیکان، دبیرخانه غیر مسیحیان، 1984.
7) همان.
8) انجیل متى 5: 39- 46.
9) ادع الى سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتی هى احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین» نحل (16) آیه 125.)
10) انجیل لوقا 6: 36.
11) ولا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هى احسن الا الذین ظلموا منهم وقولوا آمنا بالذی انزل الینا وانزل الیکم والهنا والهکم واحد ونحن له مسلمون ولا تجادلوا اهل الکتاب الا بالتی هى احسن الا الذین ظلموا منهم وقولوا آمنا بالذی انزل الینا وانزل الیکم والهنا والهکم واحد ونحن له مسلمون» (عنکبوت (29) آیه 46.)
12) انک لا تهدی من احببت ولکن الله یهدی من یشاء وهو اعلم بالمهتدین» (قصص (28) آیه 56.)
13) انجیل متى 7: 21.
14) لیس البر ان تولوا وجوهکم قبل المشرق والمغرب ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر والملائکة والکتاب والنبیین وآتى المال على حبه ذوی القربى والیتامى والمساکین وابن السبیل والسائلین وفی الرقاب واقام الصلاة وآتى الزکاة والموفون بعهدهم اذا عاهدوا والصابرین فی الباساء والضراء وحین الباس اولئک الذین صدقوا واولئک هم المتقون» (بقره (2) آیه 177.)
15) فیصل التفرقة، چاپ قاهره، 1901 م، ص 75- 87.
16) تفسیر المنار، چاپ قاهره، 1346 ه، ج1، ص335- 336; محمدرشید رضا، مختصر تفسیر المنار، با تکمله و حاشیه شیخ محمد احمد کنعان، بیروت، المکتب الاسلامى، 1984 م، ص61.
17) بقره (2) آیههاى 62، 111، 112.
18) مائده (5) آیه 69.
19) ان الذین آمنوا والذین هادوا والنصارى والصابئین من آمن بالله والیوم الآخر وعمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون» (بقره (2) آیه 62.)
20) و ان شئت قلت فی عیسى بن مریم علیه السلام ، فقد کان یتوسد الحجر و یلبس الخشن و یاکل الجسب. و کان ادامه الجوع، و فاکهته و ریحانه ما تنبت الارض للبهائم. و لم تکن له زوجة تفتنه، و لا ولد یحزنه، و لا مال یلفتة، و لا طمع یذله. دابته رجلاه، و خادمه یداه» (نهج البلاغه، تحقیق دکتر صبحى الصالح، دارالکتاب اللبنانى، بیروت، 1967، ص227، خطبه 160.)
21) جاثلیق، بنابر منابع عربى اسلامى در شرح احادیثشیعه عبارت است از: پیشواى مسیحیان در هر زمان». این کلمه معرب از زبان یونانى است و به معناى پیشواى اسقفها (Catholicos) و یا باتریارک. و امروزه در مورد باتریارک ارامنه ارتودکس استعمال مىشود.
22) کتاب التوحید، ص 182، 286، 270، 361، 417- 420، 422.
23) ولتجدن اقربهم مودة للذین آمنوا الذین قالوا انا نصارى ذلک بان منهم قسیسین ورهبانا وانهم لا یستکبرون» (مائده (5) آیه 82.)
24) زهره در متون کهن عرب جنوب، مذکر و در عرب شمال و دیگر سامىهاى شمالى، مؤنث است.(نک: تاریخ العرب قبل الاسلام، نوشته دکتر جواد على، ج 5، ص 121.)
25) لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة» (مائده (5) آیه 73.)