جایگاه اقتصاد در گفتمان های پیشاسرمایه داری با تأکید بر دیدگاه های فخر رازی و محمد غزالی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
هدف: با این که تا عصر پیدایش سرمایه داری، دانشی مستقل با عنوان علم اقتصاد وجود نداشت، اما پدیده های مربوط به این عرصه تحت عنوان معیشت و کسب و کار، از جمله مسائل مهم و قابل توجه در دانش اجتماعی پیشامدرن بوده است. تجربیات تاریخی تفکر و اندیشه اجتماعی در جهان اسلام نشان می دهد، دو قشر موسوم به فلاسفه و فقها، نقشی پیشرو و مهم در توجه به مسائل اجتماعی و طرح بحث و نظر در این عرصه داشته اند و دو گفتمان متفاوت و البته تا حدودی مرتبط با هم در این زمینه شکل داده بودند. در پژوهش حاضر، جهت فهم جایگاه اقتصاد و مسائل و موضوعات مربوط به آن در نگاه اندیشمندان مسلمان، دیدگاه های ابوعبدالله محمد فخر رازی (544-606ق.) به عنوان نماینده قشر فلاسفه و نظرات ابوحامد محمد غزالی (450-505ق.) به عنوان نماینده قشر فقها و اهل شریعت، انتخاب و بررسی شده است. روش پژوهش: تحلیل محتوای کیفی، طبق آثار تألیفی هریک از متفکران انتخاب شده برای بررسی در این پژوهش می باشد. پژوهش در صدد پاسخ دادن به این مسأله است که دیدگاه های فخر رازی و محمد غزالی در خصوص مسائل و موضوعات اقتصادی مبتنی بر چه مبانی فکری و معرفتی بوده و اقتصاد چه شأن و منزلتی در نظام اندیشه ای آنها دارد؟ یافته ها: نتایج تحقیق در دو سطح کلی و جزئی قابل توجه است. در گفتمان های پیشاسرمایه داری، مسائل و موضوعات مربوط به اقتصاد و معیشت در چارچوب دو گفتمان اخلاقی و عقل گرای متعلق به فلاسفه و گفتمان شریعت گرا و فقهی متعلق به فقها مورد توجه قرار گرفته است. بر خلاف گفتمان های مطرح در عصر سرمایه داری که بر استقلال و اصالت امر اقتصاد تأکید دارند، در نظام های معرفتی پیشاسرمایه داری، اقتصاد و کسب و معاش به لحاظ وجودی تابع عرصه های غیراقتصادی چون اخلاق، سیاست و شریعت بوده است. نتایج جزئی نشان می دهد که فخر رازی در کتاب جامع العلوم به عنوان نماینده سنت های فلسفی رایج در نزد فلاسفه یونانی و حکمای متقدم مسلمان چون فارابی و ابن سینا، مسائل و موضوعات مربوط به اقتصاد را تابع اصول دنیوی تدبیر منزل و تدبیر مُلک و سیاست دانسته و آن را در ذیل مجموعه علوم حکمت عملی مورد بحث قرار داده است. در حالی که غزالی در کتاب احیاء علوم الدین، به نمایندگی قشر فقها و اهل شریعت، فقه را جایگزین حکمت عملی کرده و موضوعات مربوط به اقتصاد و کسب و کار را در ذیل علم فقه و شریعت و آموزه های دینی آخرت گرا مورد بحث قرار داده است. نتیجه گیری: در هر دو رویکرد گفتمانی، اقتصاد به لحاظ وجودی و معرفتی دارای جایگاه مستقل نیست و موجودیت آن تابع پدیده های غیر اقتصادی چون خانواده، شریعت و دولت است.The Place of Economics in Pre-Capitalist Discourses (With emphasis on the views of Fakhr-e Razi and Mohammad Ghazali)
                            
                                Introduction: In the current research, it has been discussed that Abu Hamid Mohammad Ghazali (450-505 AH) and Abu Abdullah Fakhr Razi (544-606 AH) what opinions and views had about economics and professions.
Research Method: Qualitative content analysis is based on the works of each of the thinkers selected for this study. The research seeks to answer the question of what intellectual and epistemological foundations are the views of Fakhr Razi and Muhammad Ghazali on economic issues and topics based on, and what status does economics have in their system of thought?
Results: Fakhr Razi is a representative of the school of thought known as Ahl al-Hikmat and Mohammad Ghazali is also a representative of a school of thought known as Ahl al-Sharia. Fakhr Razi has discussed issues and topics related to economics in the book “Jame Al-ulum” under the practical wisdom and knowledge of home management and politics. Ghazali has also discussed the issues and topics of economics under the principles of jurisprudence in his book, “Ahya Ol Ulum Ol Din”. It can be said that Muslim philosophers have paid attention to the topics and issues related to the economy under the knowledge known as practical wisdom. Muslim jurists have also brought the issues and topics of economics under the topics related to jurisprudence. As a result, the viewpoints of Ghazali and Fakhrazi show that, Contrary to the ontology and epistemology of the modern era, in the pre-modern era, economic issues and affairs did not have independent existential and epistemological validity.
Conclusion: In both discursive approaches, the economy does not have an independent existential and epistemological position, and its existence is subject to non-economic phenomena such as family, Sharia, and the state.
                            
                        
                        






