آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۷۲

چکیده

پایان باز یکی از اصطلاحات ادبیات داستانی است که با ظهور جریان نوین داستان نویسی مورد توجه قرار گرفته است. منظور از آن، به اتمام رساندن داستان به گونه ای است که خواننده احساس می کند که هیچ چیز تمام نشده است. در این الگوی پایان بندی، نویسنده با کاربست تکنیک های مختلفی چون: ایجاد فضای مبهم، چندگانه و تأویل پذیر، روایت داستانی را ناتمام رها کرده و فضایی را برای تعلیق و تفکّر در ذهن خواننده ایجاد می کند تا وی متناسب با دریافت خود تأویل های مختلفی برای پایان داستان رقم زده و در نهایت در مقام عاملی کنش-گر همراه با نویسنده در پایان بندی داستان مشارکت داشته باشد. به طور کلی پایان باز به سه شکل: پایان مبهم و نامعلوم، پایان نانوشته و پایان متکثّر و چندگانه نمود می یابد. مقاله حاضر با اتّخاذ رویکرد توصیفی – تحلیلی و در چارچوب پژوهشی تطبیقی مقوله پایان باز را در داستان فارسی رساله ای درباره نادر فارابی نوشته مصطفی مستور و داستان عربی پروانه آبی نوشته نور خاطر بررسی می کند. در نهایت نتایج پژوهش نشان می دهد که این الگوی پایانی به شکل متفاوت تری در دو داستان نمود می یابد. مصطفی مستور الگویی ترکیبی متشکّل از فرجام های متکثّر – در قالب فرضیه های متعدد - و فرجام مبهم – در قالب گزاره های استفهامی - را به کار بسته است. در حالی که نور خاطر بدین منظور صرفاً از الگوی فرجام مبهم و نامفهوم – در قالب گزاره های استفهامی و عدم تکامل فرآیند روایت - بهره برده است. علاوه بر آن، نور خاطر بر خلاف مصطفی مستور به صراحت از فرجام پذیری و بستن بخش پایانی داستان خود امتناع می ورزد.

تبلیغات