آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۹

چکیده

متن

احج‏گزار، همین که احرام بست و به قصد محرم شدن، لبیک‏هاى ویژه را گفت، انجام بیست (1) و یا بیست‏وچهار کار (2) بر وى حرام مى‏شود.
اکنون در این مقال، سخن از سایه جستن (استظلال) در حال احرام است که آن را از کارهاى حرام در حال احرام دانسته‏اند.
مراد از «استظلال‏» چیست و مصداقهاى آن کدام است؟ آیا سایه جستن است و یا هر گونه پناه جستن را گویند، چه پناه‏گرفتن از گرماى خورشید، چه باران و طوفان؟
آیا در حال احرام، زیر سایه رفتن و... حرام است و انجام دهنده آن باید کفاره بپردازد، یا حرام نیست و انجام دهنده آن، باید فدیه‏اى بدهد و یا گوسفندى کشتار کند.
آیا به سایه پناه بردن و استظلال، در جایى است که حج‏گزار بر مرکب خود، قبه، کجاوه و هودجى بار کند و در داخل آن به استراحت‏بپردازد و از باد و باران و گرماى خورشید خود را در امان بدارد، یا ماشینها و اتومبیلهاى امروزى را هم که سقف دارند، در بر مى‏گیرد. در این جا، احتمالهاى گوناگونى وجود دارد. شاید کسى بگوید: هودج و کجاوه چیزهاى زایدى بوده که حج‏گزاران متمکن بر پشت مرکبهاى خود مى‏بسته‏اند و در داخل آن به استراحت مى‏پرداخته‏اند و به گونه‏اى تشخص و رفاه‏خواهى بوده، از این روى شارع مقدس آن را حرام کرده و انجام دهنده آن را واداشته که کفاره بپردازد. اما در روزگار ما که حج‏گزاران از اتومبیل استفاده مى‏کنند، همه آنها به طور معمول سقف دارند و چیز زایدى به آن نمى‏افزایند و تشخصى هم در کار نیست. بنابراین، استفاده از اتومبیل، قطار و کشتى سقف‏دار، استظلال نیست، تا بحث‏حرام بودن آن به میان آید. (3)
به عبارت منطقى، لفظ شتر، اسب و الاغ، نه به گونه مطابقى، نه التزامى و نه تضمنى، دلالت‏بر کجاوه، هودج و... ندارد; از این روى، ائمه (ع) به اصحاب خود سفارش فرموده‏اند که از این امور زاید، که پیامبر (ص) هم به کار نمى‏برده، بپرهیزند و با مرکب بدون هودج و کجاوه سیر کنند و مراسم حج را از سادگى به درنیاورند; اما روایات، دلالت ندارند که اگر وسیله‏اى زاید بر مرکب نبود، باید برداشته شود، در مثل، اتوبوسها و اتومبیلهاى کنونى، چیز زایدى ندارند که لازم باشد برداشته شود. دور مى‏نماد که اگر ائمه (ع) در زمان ما مى‏بودند، دستور مى‏دادند که حج‏گزار پس از احرام، از مدینه تا مکه را که مى‏خواهد بپیماید، سقف اتوبوس، یا اتومبیل شخصى خود را بردارد و با اتومبیل بدون سقف این راه را بپیماید، در حالى که سقف اتومبیل، چیز زاید و تشریفاتى نیست، مانند کجاوه، هودج و.... بلکه جزء اتومبیل است و برداشتن آن، کار افزون و زاید است.
به بیان دیگر، «استظلال‏» یعنى حج‏گزار براى به دست آوردن سایه تلاش ورزد و چیزى را پدید آورد، اما وقتى که کارى را انجام نمى‏دهد، بلکه از وسیله همگانى و کارخانه‏اى استفاده مى‏کند که در همه مسیرها، همه زمانها و همه مردمان از آن بهره مى‏برند، استظلال نخواهد بود و براى به دست آوردن سایه تلاش نشده است و کار تشریفاتى هم نیست.
ائمه (ع) از تشریفات زاید باز داشته‏اند و ما دلیلى نداریم که آن بزرگواران از تسهیلاتى که جزء وسیله سوارى است و براى هدفهاى عقلایى در همه جا و در همه زمان در نظر گرفته شده بازداشته باشند.
کسانى بر این باورند که: استظلال و استفاده از اتومبیل سقف‏دار براى محرم در روز و در هنگام باران، حرام است، اما اگر در شب از اتومبیل سقف‏دار استفاده کرد و در بین راه، باران بارید، واجب نیست از اتومبیل سقف‏دار خارج شود و یا سقف آن را بردارد; زیرا استظلال صدق نمى‏کند. (4)
مى‏گوییم: به همین ملاک که در شب، اگر در بین راه باران ببارد، بر شخص محرم واجب نیست از اتومبیل پیاده شود و یا سقف آن را بر کند، سوار شدن بر اتومبیل سقف‏دار در همه حال، استظلال نیست.
اشکال:
با این بیان، گزاردن حج، بسیار راحت و آسان خواهد شد و سختى نخواهد داشت، در حالى که حج، با سختى و دشوارى و ژولیدگى و خاک‏آلودگى، باید عجین باشد!
پاسخ:
این سخن درست نیست. اگر چنین باشد، باید بسیارى از ابزار و وسائل و هر آنچه جنبه رفاهى دارد و در راه آسایش و راحتى به کار بسته مى‏شود، برچیده شود و از آنها استفاده نشود، مانند: اتومبیل، کشتى، قطار، هواپیما، هتل، بیمارستان، آب‏لوله‏کشى، حمام، جاده آسفالت، کولر، آب سرد و....
بنابراین دیدگاه، باید در این روزگار، حج‏گزاران، بسان صدر اسلام سختى بکشند و پیاده، یا سوار بر شتران لاغر و از دره‏هاى عمیق به سوى خدا بروند.
«و اذن فى الناس بالحج‏یاتوک رجالا و على کل ضامر یاتین من کل فج عمیق.» (5)
[اى رسول ما] مردم را به گزاردن حج فرا خوان، تا پیاده و یا سوار بر شتران تکیده، به نزد تو آیند.
آیا کسى ملتزم مى‏شود که امروزه، باید پیاده و یا با شتر لاغر به مکه رفت، یا باید از راههاى ناهموار و دره‏ها رفت و از جاده آسفالت و با اتومبیل و هواپیما نرفت.
آیا تنها ترک استظلال و از باد و باران و گرماى خورشید به زیر سقف و سایه پناه بردن ویژگى دارد و استثناست، یا پیاده و با شتر لاغر و از دره‏هاى عمیق رفتن نیز ویژگى دارند و استثنایند؟
آیا آن گاه که اتومبیل اختراع شد، فقیهان با آن از در ناسازگارى درآمدند و گفتند: عنوان «راجل‏» و «ضامر» بر آن صدق نمى‏کند و یا هنگامى که جاده‏ها اسفالت‏شد، فقیهى به مخالفت‏برخاست که بگوید: بر آن «فج عمیق‏» صدق نمى‏کند؟ یا از اینها القاء خصوصیت کردند و ویژگى را برداشتند و گفتند: معیار رسیدن حاجى به مکه است، با هر چه و به هر گونه که باشد. مرکب، وسیله اعدادى و علت معده است؟
در این صورت، در بحث پرهیز از سایه و در برابر خورشید قرار گرفتن، نباید از خود، بیش از اندازه، حساسیت نشان دهند و پاى بفشرند که سقف اتومبیلها را ببرند، یا اتومبیل بى‏سقف بسازند.
استظلال چیست؟
آیا معناى استظلال، سایه‏جستن و پناه گرفتن از گرماى خورشید است، که بنابراین، در شب، حرکت‏با ماشین سقف‏دار اشکالى ندارد؟ یا خیر، بنابر دلیلهاى فراوانى که وجود دارد (روایات و کاربرد عرب) «استظلال‏» معناى گسترده و عامى دارد و هم شب و هم روز را در بر مى‏گیرد.
اگر پذیرفتیم حرام بودن «استظلال‏» را و صدق «استظلال‏» بر سوار شدن به اتومبیل سقف‏دار را، در صورت پیدا نشدن اتومبیل بى‏سقف و دسترسى نداشتن به آن، آیا مى‏توان با اتومبیل سقف‏دار حرکت کرد و کفاره پرداخت، یا واجب بودن حج از عهده برداشته مى‏شود و یا بین حج واجب و غیر واجب فرق باید گذاشت؟ دور است کسى نظر دهد به خاطر دسترسى نداشتن به اتومبیل بى‏سقف، واجب بودن حج از عهده برداشته مى‏شود و یا باید حج مستحبى را ترک کرد!
تعیین موضوع بحث
در حال احرام، استفاده از سایه درختها، ساختمانها، کوهها و... اشکالى ندارد و محرم مى‏تواند در بین راه، هر جا که خواست از اتومبیل پیاده شود و در زیر سایه درخت و یا زیر سقف مسافرخانه و... به استراحت‏بپردازد، در مقصد، یا در جایى که فرود آمد، پس از اطراق، در مسیرهاى جزئى مى‏تواند از چتر، سایبان و... استفاده کند، تنها موردى که به سایه پناه بردن اشکال دارد، در حال حرکت است. در مثل در زمان ما، وقتى شخص از مسجد میقات (شجره و یا جحفه) احرام بست، ماندن در زیر سقف مسجد و استفاده از سایه آن، نشستن در اتوبوس سقف‏دار، تا زمانى که به سوى شهر مقصد به راه نیفتد و جاده اصلى بین مدینه و مکه را نپیماید، اشکالى ندارد، ولى همین که در جاده اصلى قرار گرفت و خواست‏به سوى مقصد به راه بیفتد، گفته‏اند استفاده از اتوبوس سقف‏دار براى شخص محرم اشکال دارد و انجام دهنده آن، هم عمل حرام انجام داده و هم باید کفاره بپردازد.
شمارى از فقیهان، بین شب و روز، فرق گذاشته‏اند و بر این باورند که در شب سوار شدن بر اتومبیل سقف‏دار و پیمودن راه بین مدینه و مکه با آن، اشکالى ندارد; زیرا سایه جستن (استظلال) آن‏گاه صدق مى‏کند که خورشید وجود داشته باشد و بنابر دیدگاه اینان، اگر هوا بسیار ابرى باشد، سوار شدن بر اتومبیل سقف‏دار و پیمودن راه بین مدینه و مکه، روا خواهد بود. (6)
گروهى دیگر بر این باورند: به سایه پناه بردن از گرماى خورشید (استظلال) یک مصداق است، ملاک هر چیزى است که راحتى و آسایش حج‏گزار را در حال سیر فراهم آورد مانند به سایه پناه بردن از گرماى خورشید، پناه گرفتن از باد و باران و گردوغبار، استفاده از کولر و....
گروهى بر این باورند: استفاده از اتومبیل سقف‏دار در شب اشکالى ندارد، مگر این که شب بارانى و یا طوفانى باشد.
اکنون، براى روشن‏تر شدن بحث، دیدگاههاى فقیهان را یک به یک نقل مى‏کنیم و دلیلهاى آنان را به بوته بررسى مى‏نهیم و سپس نظرى مى‏افکنیم به «ظل‏» و «استظلال‏» و ترکیبها و اطلاقهاى آن و سرانجام به نتیجه‏گیرى مى‏پردازیم.
1 . شیخ صدوق (م: 381ه.ق.) مى‏نویسد:
«ولایجوز للمحرم ان یرکب فى القبة الا ان یکون مریضا... ولاباس ان یضرب على المحرم الظلال و یتصدق بمد لکل یوم.» (7)
روا نیست که محرم به هودج و کجاوه سوار شود، مگر این که بیمار باشد... اشکالى ندارد که بر محرم، سایه افکنده شود و براى هر روز یک مد طعام کفاره بدهد.
همو، در جاى دیگر مى‏نویسد:
«محرم، اگر مریض باشد، یا از باران بترسد، اشکالى ندارد بر هودج خود، سایه افکند و یا از باران جلو بگیرد و نیز، هنگامى که خورشید بتابد و مایه اذیت وى شود، اشکالى ندارد که با کنار لباسش، خود را از تابش خورشید نگهدارد.» (8)
همو در جاى دیگر مى‏نویسد:
«اشکالى ندارد که محرم، در سایه محمل، راه بپیماید.» (9)
2 . صاحب فقه‏الرضا مى‏نویسد:
«من ظلل على نفسه و هو محرم فعلیه شاة.» (10)
اگر محرم بر خود سایه بیفکند، بر عهده اوست گوسفند.
بررسى:
در صفحه 217 «فقه‏الرضا» کارهاى حرام درحال احرام، یاد شده، ولى در آن جا سخنى از پوشاندن سر و به سایه پناه بردن، به میان نیامده، اما در باب کفارات، کفاره آن بیان شده است.
شاید بتوان، به ایشان نسبت داد که: سایه جستن، حرام نیست، ولى انجام دهنده آن، باید گوسفند بدهد.
بنابراین شاید بشود بین حرام بودن و واجب بودن کفاره، جدایى افکند و این که ایشان «استظلال‏» را با دیگر کارهاى حرام در حال احرام یادآور نشده، شاید همین دیدگاه را داشته است.
3 . شیخ مفید (م: 413ه.ق.) مى‏نویسد:
«ولایرتمس فى الماء ولایغطى راسه ولایظل على نفسه الا ان یخاف الضرر العظیم فیفعل ذلک، فان ظلل على نفسه مختارا فعلیه فداء.» (11)
محرم، در آب فرو نمى‏رود، سرخود را نمى‏پوشاند، برخود سایه نمى‏افکند، مگر این که از زیان بزرگى بترسد، که در این صورت، این کارها را انجام مى‏دهد. پس اگر از روى اختیار بر خویش سایه بیفکند، بر عهده اوست کفاره.
بررسى:
قید «مختارا» در کلام ایشان، احتمالهاى گوناگونى دارد:
الف . شاید منظور این باشد: کسى که به خاطر مریضى و یا ترس از زیان بزرگ، به سایه پناه برده و یا در هودج، کجاوه و... پناه برده، اختیار ندارد. بنابراین، کفاره ندارد.
ب . شاید مراد ایشان این باشد: کسى که دسترسى به مرکب بى‏سقف ندارد، کفاره‏اى بر عهده‏اش نمى‏آید.
ج . شاید مراد ایشان این باشد: کسى که بى‏اختیار در مسیر، باید از زیر سایه بگذرد، مانند گذر از تونلها و... کفاره‏اى برعهده‏اش نیست.
به هر حال، از کلام ایشان، این اندازه به دست مى‏آید که بر حج‏گزار بى‏اختیار، سایه جستن و به زیر سقف رفتن حرام نیست و کفاره نیز ندارد; زیرا اختیار از شرایط تکلیف است.
4 . شیخ طوسى مى‏نویسد:
«للمحرم ان یستظل بثوب ینصبه ما لم‏یکن فوق راسه بلاخلاف و اذا کان فوق راسه مثل الکنیسة والعماریة والهودج، فلایجوز ذلک سائرا فاما اذا کان نازلا. فلاباس ان یقعد تحت الخیمة والخباء والبیوت و به قال مالک واحمد و قال شافعى یجوز له ذلک کیف ماستر. دلیلنا اجماع الفرقه و طریقة الاحتیاط لانه اذا لم‏یسترصح احرامه کاملا بلاخلاف و اذا ستر ففیه الخلاف و روى عن ابن عمر انه قال: اضح لمن احرمت له فامره بالظهور للشمس.» (12)
محرم، مى‏تواند با پارچه‏اى که نصب مى‏کند، بر خود سایه افکند، مادامى که پارچه بالاى سرش نباشد در این مطلب، اختلافى وجود ندارد. هم شیعه و هم اهل‏سنت، آن را جایز مى‏شمارند.
اگر پارچه، بالاى سرش باشد، مانند هودج و کجاوه، و او در حال حرکت، جایز نیست، ولى وقتى فرود آمد، اشکالى نیست زیر خیمه و سقف و مانند آن، بنشیند.
مالک و احمد نیز، بر همین باورند و شافعى گفته: به هر گونه که خود را بپوشاند، رواست. دلیل ما، اجماع شیعه و طریق احتیاط است.
زیرا وقتى که حج‏گزار خود را از تابش خورشید نپوشاند، احرام وى به طور کامل، درست است و هیچ اختلافى در آن نیست، ولى اگر خود را بپوشاند، در آن اختلاف است.
و همچنین از ابن عمر روایت‏شده که گفت: خود را ظاهر کن براى کسى که براى او، محرم شده‏اى، پس او را امر کرده که خود را براى خورشید ظاهر کند.
بررسى:
الف . ایشان، به طور دقیق محل نزاع را روشن کرده، همان‏گونه که در آغاز بحث اشاره شد.
ب . طریحى در مجمع‏البحرین مى‏نویسد:
«وفى الحدیث: لایرکب المحرم فى الکنیسه و هى للنساء جائز هى شئ یغزر فى المحل او الرحل و یلقى علیه ثوب یستظل به الراکب و یستتر به والجمع کنائس.» (13)
در حدیث آمده که محرم سوار بر کنیسه نشود. در کنیسه سوار شدن، براى زنان جایز است. کنیسه، چیزى است که در کجاوه و هودج قرار مى‏داده‏اند و بر آن پارچه‏اى مى‏افکنده‏اند تا سوار به وسیله آن، خود را از تابش خورشید بپوشاند.
ج . وى، مالک و احمد را در جایز نبودن سایه جستن، هنگام حرکت، همراى شیعه دانست، در حالى که ان دو، در سایه قرار گرفتن در آن حال را مکروه مى‏دانند. (عبارات آن دو خواهد آمد) بنابراین، یا بایدهمراهى آنان با شیعه را تا این پایه پایین بیاوریم، یا این نسبتى را که شیخ به آنان داده نپذیریم و یا بگوییم شیعه نیز، در سایه قرار گرفتن محرم را در حال حرکت، مکروه مى‏شمارد. همان گونه که ابن‏جنید مى‏گوید.
د . شیخ دلیلهایى اقامه مى‏کند که عبارتند از: اجماع، طریقه احتیاط و روایت ابن‏عمر از دلیلهایى که ایشان اقامه مى‏کند به دست مى‏آید از نظر ایشان، شیعه، روایت مستقلى بر روا نبودن سایه جستن و زیر سایه حرکت کردن ندارد و گرنه مى‏گفت: «اجماع الفرقه و اخبارهم‏» بنابراین روایاتى که پس از این آورده مى‏شود، یا از دید ایشان مخدوش هستند، یا این که وى از آنها غفلت کرده است، یا مى‏خواسته دلیلى سنى‏پسند بیاورد.
اگر مقصود شیخ از «اجماع‏» اتفاق نظر همه عالمان شیعه باشد، آن‏گاه معلوم نیست که اختلاف‏نظر ابن‏جنید، صاحب فقه‏الرضا و... را چه باید کرد، مگر این که اجماع بر مکروه بودن باشد، یا اجماع لطفى باشد که بى‏اعتبارى آن روشن است.
ه . روایت ابن عمر، افزون بر استناد نداشتن آن به رسول خدا (ص) در کلام شیخ و نقل نشدن آن از طریق شیعه، اشکال اساسى دارد: فرض کنید شخصى در آغاز شب محرم شد و پیش از طلوع فجر، خود را به مسجدالحرام رساند و اعمال عمره را انجام داد و از احرام خارج شد، آیا به جهت این که خودرا براى خورشید آشکار نکرده، احرام و عمره او اشکال دارد؟
اگر دلیلى بر اشکال داشتن احرام و عمره وى وجود ندارد، روشن مى‏شود «اضح لمن احرمت له‏» بر بیش از مستحب بودن ظاهر شدن در برابر خورشید و یا مکروه بودن زیر سایه قرار گرفتن، دلالتى ندارد.
اگر سخن را کنایه‏اى بدانیم، مراد این است که از تشریفات بپرهیزید و همان حالت نخستین خود را حفظ کنید و آن پیمودن راه، با اسب، قاطر، الاغ و شتر و بدون هودج و کجاوه است.
5. ابن‏جنید مى‏نویسد:
«یستحب للمحرم ان لایظلل على نفسه لان السنة بذلک جرت فان لحقه عتب او خاف من ذلک فقد روى عن اهل‏البیت، علیهم السلام، جوازه.» (14)
مستحب است که محرم، بر خود سایه نیفکند، زیرا سنت‏بر سایه نیفکندن جارى است. اگر به زحمت‏بیفتد و کار بر او دشوار شود، یا از آن بترسد، از امامان (ع) جواز در زیر سایه حرکت کردن، روایت‏شده است.
6 . سیدبن زهره مى‏نویسد:
«ویحرم على الرجل تغطیة راسه وعلى المراة تغطیة وجهها بلاخلاف ویحرم علیه ان یستظل وهو سائر بحیث‏یکون الظلال فوق راسه کالقبة. فاما اذا نزل فلاباس بجلوسه تحت الظلال ان خیمة او غیرها. و یحرم علیه الارتماس فى الماء وذلک بدلیل اجماع الطائفة وطریقة الاحتیاط.» (15)
بر مرد محرم، پوشاندن سر و برزن محرم پوشاندن چهره، حرام است و در این مطلب اختلافى نیست. بر مرد محرم، در حال حرکت، زیر سایه قرار گرفتن، به گونه‏اى که در حال حرکت، سایه‏بانى بالاى سرش باشد، حرام است اما هنگامى که فرود آید، اشکالى ندارد که زیر سایه‏بان، بنشیند، چه خیمه باشد و یا غیر آن. و حرام است که در آب فرو رود، به دلیل اجماع شیعه و طریقه احتیاط.
وى، حرام بودن پوشش سر براى مرد محرم و حرام بودن پوشش چهره براى زن در حال احرام را، با «بلاخلاف‏» مستدل مى‏کند و آن گاه مساله «استظلال‏» را مطرح مى‏کند و آن را در حال سیر حرام مى‏داند و در هنگام پیاده شدن از مرکب، جایز مى‏شمارد، ولى سخنى از «اجماع‏» یا «لاخلاف‏» به میان نمى‏آورد و فرو رفتن در آب را براى مرد محرم، به دلیل اجماع و طریقه احتیاط حرام مى‏داند.
از سخن ایشان به دست مى‏آید براى حرام بودن زیر سایه حرکت کردن، دلیلى وجود نداشته، نه «لاخلاف‏» و نه «اجماع‏» و گرنه آن را بیان مى‏کرد.
7 . سید مرتضى علم الهدى مى‏نویسد:
«ومما ظن انفراد الامامیة به ولهم فیه موافق القول بان المحرم، لایجوز ان یستظل فى محمله من الشمس الا عن ضرورة وذهبوا الى انه یفدى بذلک اذا فعله بدم ووافق مالک فى کراهیة ذلک والحجة فیه اجماع الطائفة المحقه والاحتیاط للیقین بسلامة احرامه وبرائة ذمته.» (16)
از امورى که گمان شده از دیدگاههاى ویژه شیعه است، ولى موافقهایى با آنان وجود دارد، آن است که: جایز نیست محرم در محمل خود، بر خود سایه افکند، مگر از روى ضرورت. گفته‏اند: اگر چنین کرد، باید یک گوسفند کفاره بدهد. مالک در مکروه بودن زیر سایه قرار گرفتن، با آنان موافق است. دلیل شیعه اجماع طایفه بر حق و احتیاط است; زیرا در این صورت، یقین پیدا مى‏کند احرامش صحیح انجام گرفته و ذمه‏اش برى است.
بررسى:
وى، به گونه آشکار، ادعاى اجماع کرده و بر احتیاط هم تمسک جسته است. بمانند همین اجماع، پیش از این، از شیخ طوسى نقل شده که دور نمى‏نماید شیخ طوسى (م: 460ه.ق.) این اجماع را از سید مرتضى (م: 436ه.ق.) گرفته باشد. به هر حال، دلیل اجماع یاد شده، چه بسا همان احتیاط باشد. بنابراین دلیل مستقلى نیست. از روایات هم سخنى به میان نیامده، شاید از دید ایشان، سند، یا دلالت آنها تمام نبوده است.
8 . ابى‏الصلاح حلبى مى‏نویسد:
«واما ما یجتنبه... والتظلل فى المحمل... وفى تظلیل المحمل وتغطیة راس الرجل ووجه المراة مختارا لکل یوم دم‏شاة و مع الاضطرار بجملة المدة دم‏شاة.» (17)
اما آنچه را که محرم مى‏پرهیزد... و سایه محمل... و در سایه محمل و پوشش سر مرد و پوشش چهره زن، در حال اختیار است. در این صورت براى هر روز، یک گوسفند باید خونش ریخته شود و در گاه ناگزیرى براى تمام مدت خون یک گوسفند باید ریخته شود.
بررسى:
از سخن ابى‏الصلاح بر مى‏آید که در سایه قرار گرفتن در حال اختیار، براى هر روز یک گوسفند و در حال ناچارى و ناگزیرى براى همه مدت احرام، یک گوسفند باید کفاره بدهد.
برابر دیدگاه ایشان، اگر مسافت‏بین مسجد شجره، تا مکه را بیست‏روز بپیماید، شخص مختار باید بیست گوسفند کشتار کند و شخص ناچار، تنها یک گوسفند، ولى اکنون که همگان، با اتومبیل سفر مى‏کنند، به طور معمول، پیمودن این مسافت، از یک روز در نمى‏گذرد، بین ناگزیر و داراى اختیار، فرقى نیست و کفاره هر دو یک گوسفند است.
ایشان در این فتوا تنهاست. مختلف‏الشیعه که فتواهاى اختلافى را روایت مى‏کند، دیدگاه ایشان را که مى‏آورد، کسى دیدگاه او را ندارد و او در دیدگاهى که دارد، تنهاست. (18)
محقق حلى مى‏نویسد:
«تروک الاحرام: وهى محرمات و مکروهات والمحرمات عشرون شیئا.... وتظلیل المحرم علیه: سائرا ولو اضطر لم‏یحرم.» (19)
کارهاى ممنوع در حال احرام، دو گونه‏اند: حرامها و مکروهها. حرامهاى احرام بیست عددند.... و از جمله در زیر سایه حرکت کردن. اگر ناگزیر باشد، حرام نیست.
10 . شهید ثانى مى‏نویسد:
«ویتحقق التظلیل بکون مایوجب الظل فوق راسه کالمحمل فلایقدح فیه المشى فى ظل المحمل ونحوه عند میل الشمس الى احد جانبیه وان کان قد یطلق علیه التظلیل لغة وانما یحرم علیه حالة الرکوب فلو مشى تحت الظل کما مر تحت المحمل والمحمل جاز. » (20)
سایه‏افکندن، آن گاه راست مى‏آید که چیز سایه‏اندازى را بر بالاى سرخویش قرار دهد، مانند هودج. بنابراین، اشکالى ندارد که در سایه هودج و مانند آن، آن‏گاه که خورشید به سویى میل دارد، حرکت کند. اگر چه از نظر لغت، بر این هم، در سایه حرکت کردن، صدق مى‏کند و تنها سایه‏اى که بر محرم حرام است، آن سایه‏اى است که در حال سواره بودن، بروى افکنده مى‏شود; اما اگر محمل در حال حرکت‏باشد و محرم در زیر آن راه بپیماید، جایز است.
از آنچه آوردیم از گفتار عالمان و فقیهان، روشن شد که درباره زیر سایه قرار گرفتن محرم در حال حرکت، دیدگاهها گوناگون وجود دارد:
ابن جنید، مستحب مى‏داند که محرم در حال حرکت زیر سایه نرود.
ابى‏الصلاح حلبى، حرام مى‏داند که محرم زیر سایه هودج، کجاوه، سایبان حرکت کند و بر عهده محرم سرپیچنده از این دستور، گوسفندى را به عنوان کفاره واجب مى‏داند.
شیخ طوسى، حرام بودن زیر سایه راه پیمودن را بر محرم، اجماعى مى‏داند.
ابن زهره و دیگران، همان عقیده شیخ را در حکم دارند، اما سخنى از اجماع به میان نمى‏آورند.
شهید ثانى و دیگران، سایه افکندن محرم بر خود را در حالى حرام مى‏دانند که سایه، بالاى سر وى باشد.
این اختلاف گسترده، با ناگستردگى و محدود بودن دایره بحث، که همانا مراد از «استظلال‏» سایه جستن در حال حرکت‏باشد، در زمانى بوده که وسیله‏هاى جابه‏جایى مسافر، گوناگون نبوده و مکه هم، این اندازه گسترش نیافته بوده است.
اکنون اگر بخواهیم به بررسى موضوع بپردازیم و اختلاف دیدگاههاى امروز فقیهان را بیفزاییم با اختلاف دیدگاههاى فقیهان پیشین، کسى ره به جایى نمى‏برد، بویژه هیچ کدام از این دیدگاهها، با سخنى درخور پذیرش از امامان (ع) مستند نشده‏اند. شاید به خاطر نبود سخن درخور پذیرش از امام معصوم در این مساله، شیخ طوسى، درخلاف، سخنى از احادیث‏شیعه به میان نیاورده و تنها به یاد کرد اجماع و طریقه احتیاط بسنده کرده است. (21)
آیت الله خویى مى‏نویسد باید در امورى بحث‏شود:
1 . «معروف بین اصحاب، حرام بودن «استظلال‏» بر مردان است. روایات در این باب مستفیض است.
به طور کلى، در اصل حکم، هیچ‏گمانى نیست. تنها سبزوارى در اصل حکم اشکال کرده، به خاطر روایاتى که از آنها گمان مى‏شود زیر سایه نرفتن در حال احرام مستحب است.» همو مى‏نویسد:
«اکنون که روشن شد سایه جستن بر محرم، آن گاه حرام است که در حال سیر باشد و در حال فرود آمدن در منزل، در سایه قرار گرفتن رواست، آیا کشتى، به حال سیر ملحق مى‏شود، یا به حال فرود درمنزل؟ زیرا از یک سو کشتى حرکت مى‏کند و سرنشین کشتى در حال سیر است و از یک سوى، کشتى منزل اوست و قطار نیز.
از استادم نقل شده که کشتى ملحق به منزل است، پس در سایه و زیر سقف قرار گرفتن، اشکالى ندارد.
این سخن درست نیست، زیرا مقتضاى اطلاق، ممنوع بودن است، مگر از روى ناچارى.
2 . آیا حکم حرام بودن در سایه قرار گرفتن محرم، ویژه سواره است، یا پیاده را هم در بر مى‏گیرد؟
به نظر ما پیاده و سواره فرقى ندارد و اگر کسى این مسیر را پیاده هم بپیماید، حق استفاده از چتر و مانند آن را ندارد. بله، اگر همراه محملى بود و در سایه آن قرار گرفت، اشکالى ندارد.
3 . آیا حرام بودن در سایه قرار گرفتن محرم، مربوط به هنگامى است که چیز سایه‏دارى بالاى سرش باشد، مانند قبه و سقف اتومبیل، یا مواردى که چیز سایه‏دار، مانند پارچه و سایه‏بان در سمت راست و چپ وى قرار گیرد را نیز، در بر مى‏گیرد؟
استاد ما مى‏گفت جایز است و به دلیلهاى سستى هم استدلال مى‏کرد.
4 . حکم حرام بودن در سایه قرار گرفتن، مربوط به سایه‏اى است که متحرک باشد، ولى قرار گرفتن در سایه‏هاى ثابت، مانند: کوهها و درختان اشکالى ندارد.» (22)
بررسى دیدگاهها
گوناگونى و بسیارى اختلاف در دیدگاهها، این شبهه را به ذهن مى‏آورد که شاید اصل حکم حرام بودن «استظلال‏» ثابت نباشد; زیرا حرامهاى الهى، به طور معمول، روشن و بى‏بگومگو و اختلاف است. وجود اختلاف زیاد در مواردى، به ذهن مى‏زند که اصل حکم حرام بودن سایه جستن، مکروه است و مراتب آن، بستگى به شرایط و اوضاع دارد و درجات جداگانه و گوناگونى دارد.
فقیهان در جاهاى دیگر، مانند: دیه عمل همبسترى در حال حیض و... مانند همین سخن گفته شده است.
بارى، از جمله دلیلهایى که انسان را به سوى دیدگاه ابن‏جنید مى‏کشاند، همین اختلاف بسیار در دیدگاههاست.
اشکال:
در موارد مثال زده شده، حد قطعى و حرمت وجود دارد و بیش از آن، حمل بر کراهت مى‏شود، بنابراین، در بحث «استظلال‏» هم باید حرامى وجود داشته باشد و دیگر موارد، حمل بر کراهت‏شود.
پاسخ:
در بحث «استظلال‏» نیز، جاهایى وجود دارد که به طور یقین حرام است: محرم در حال سیر باشد، مرکب او، خود به خود، سقف نداشته باشد و او بخواهد بر آن سقف بزند، روز آفتابى باشد، نیازى نباشد که در سایه قرار بگیرد، از کفاره دادن ابا داشته باشد. در چنین مواردى، در سایه قرار گرفتن محرم، حرام است، اما اگر هر یک از این شرایط عوض شود، حرام بودن به مکروه بودن شدیددگر گون مى‏شود. هر چه شرایط بیش‏تر عوض بشود، از شدت کراهت‏بیش‏تر کاسته مى‏شود.
درمثل: در شب، درهواى معتدل، یا اگر محرم ضعیف باشد، یا وسیله نقلیه، خودبه‏خود سقف‏دار باشد، یا در هنگامى که حکومت اجازه حرکت‏به ماشینهاى بى‏سقف ندهد و... از مقدار کراهت کاسته مى‏شود.
افزون بر اینها، درکه حرام بودن سایه افکندن به خود و به زیر سایه رفتن، از درکه حرام بودن همبسترى با همسر در حال احرام کم‏تراست و حرام بودن صید و حرام بودن خوردن گوشت آن، از حرام بودن خوردن گوشت مردار کم‏تر است و....
به هرحال، حرامها و نهیهاى خداوندى برابر نیستند، هر کدام درکه‏اى دارند.
نکته دیگر این که: هیچ‏کس نمى‏تواند در همه جا و همه موارد، بگوید: حرام، از واجب، اهمیت‏بیش‏ترى دارد و در دوران امر، بین امر و نهى، جانب نهى پیش داشته مى‏شود و نتیجه بگیرد اگر گزاردن حج و عمره، به رفتن به سایه بینجامد، به هیچ روى، حج واجب نیست و عمره استحبابى ندارد.
بلکه اگر این دوران وجود داشته باشد، مربوط به جایى است که هر دو در عرض یکدیگر باشند.
در نتیجه از دیدگاههایى که بر شمردیم، دلیل ویژه‏اى به دست نیامد، جز این که روشن شد دیدگاه مشهور این است که سایه جستن و سایه‏افکندن به خود در حال سیر، با چیزى که بالاى سر واقع شود، حرام است و کفاره دارد.
روایات استفاده از سایبان
لازم به یادآورى است که در قرآن کریم، از کارهاى حرام درحال احرام، تنها حرام بودن صید به گونه آشکار و روشن بیان شده است. (23)
پاره‏اى از کارهاى حرام، با لفظ «لارفث ولافسوق ولاجدال فى الحج‏» بیان شده و پاره‏اى از آنها، از جمله حرام بودن «استظلال‏» در سنت پیامبر (ص) و روایات امامان (ع) بیان شده‏اند.
روایات باب را به گروه‏هاى گوناگون مى‏توان دسته‏بندى کرد: از جمله، دسته‏اى، که بیش‏ترین روایات باب را تشکیل مى‏دهند، ظهور ابتدایى در حرام بودن در سایه قرار گرفتن و جلوى تابش خورشید را بر خود گرفتن، دارند و دسته‏اى دیگر که شمار کم‏ترى دارند، با کراهت‏سازگارترند.
ثقة‏الاسلام کلینى، در کافى باب الظلال للمحرم، پانزده روایت مى‏آورد که پس از نقل هر یک، اگر در دیگر کتابهاى روایى همانندى داشتند و یا نکته‏اى اضافى، اشاره مى‏کنیم.
1 . «عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمد، عن جعفربن المثنى الخطیب، عن محمدبن الفضیل و بشربن اسماعیل، قال: قال لى محمد [بن اسماعیل] : الا اسرک یا ابن مثنى؟
قال: قلت: بلى وقمت الیه.
قال: دخل هذا الفاسق آنفا فجلس قبالة ابى الحسن (ع) ثم اقبل علیه فقال له یا اباالحسن ما تقول فى المحرم ایستظل على المحمل؟
فقال: لا.
قال: فیستظل فى الخبا؟
فقال له: نعم.
فاعاد علیه القول شبه المستهزئ یضحک فقال: یا ابا الحسن فما فرق بین هذا وهذا؟ فقال: یا ابا یوسف ان الدین لیس بقیاس کقیاسکم. انتم تلعبون بالدین. انا صنعنا کما صنع رسول الله (ص) و قلنا کما قال رسول الله (ص) . کان رسول الله یرکب راحلته فلایستظل علیها و تؤذیه الشمس فیستر جسده بعضه ببعض وربما ستر وجهه بیده واذا نزل استظل بالخبا وفیئ البیت وفیئ الجدار.» (24)
جعفربن مثنى مى‏گوید: محمدبن فضیل به من گفت: دوست‏دارى خبر خوشحال کننده‏اى به تو بدهم؟
گفتم: بله و به جانب او رفتم.
گفت: همین چند لحظه پیش، این مرد فاسق [ابو یوسف قاضى‏القضاة عباسیان] بر امام کاظم (ع) وارد شد و در برابر ایشان به زمین نشست و رو به حضرت کرد و گفت:
یا اباالحسن راى شما درباره محرم چیست. آیا در حالى که هودج سوار است، مى‏تواند خود را از تابش خورشید درامان بدارد، «استظلال‏» کند؟
امام پاسخ فرمود: نه.
گفت: آیا مى‏تواند در خیمه، خود را از تابش خورشید بر کنار بدارد و بر خود سایه افکند، «استظلال‏» کند؟
امام در پاسخ فرمود: بله.
دوباره پرسش خود را، بسان استهزاءگران، در حالى که مى‏خندید، تکرار کرد و گفت:
یا ابا الحسن! چه فرقى بین این و آن است؟
امام فرمود: یا ابا یوسف، دین قیاسى نیست، مانند قیاسهاى شما. شما با دین بازى مى‏کنید و ما آن گونه که رسول خدا (ص) عمل کرد، عمل مى‏کنیم و آن‏گونه که رسول خدا (ص) گفت، مى‏گوییم. پیامبر (ص) بر راحله سوار مى‏شد و زیرسایبان قرار نمى‏گرفت و وقتى که تابش خورشید او را مى‏آزرد، بعضى از بدن خود را با بعضى دیگر مى‏پوشاند و چه بسا صورت خود را با دست‏خود مى‏پوشاند، اما هنگامى که از مرکب فرود مى‏آمد با سایه خیمه و خانه، استظلال مى‏کرد.
این روایت، افزون بر کافى، درتهذیب الاحکام شیخ طوسى نیز یاد شده است. (25)
2 . همانند همین روایت را ثقة الاسلام کلینى، در این باب آورده است، با این سند: على بن محمد عن سهل‏بن زیاد، عن ابن ابى نحران، عن محمدبن فضیل.
گویا این دو روایت‏یکى باشد; زیرا راوى و روایت‏شده از او، و محتوا و مضمون، یکى است، ولى در این روایت، امام، نمونه‏هایى از بدعتهاى اهل‏سنت را نیز به ابایوسف، یادآور مى‏شود. (26)
3 . مانند همین روایت را، شیخ حر عاملى در وسائل الشیعه، از عیون الاخبار نوشته شیخ صدوق و او از پدرش، از على‏بن ابراهیم، از پدرش، از عثمان‏بن عیسى، از بعضى از اصحاب نقل کرده است. (27)
بررسى:
با این که مضمون روایت‏یاد شده را مشایخ سه‏گانه یاد کرده‏اند، ولى در سند آن اشکال است، در سند کلینى و شیخ، محمدبن فضیل وجود دارد که ضعیف است. (28) سند شیخ صدوق مرسل است و افزون بر آن، وى حدیث را در کتاب فتوایى خود، من‏لایحضره الفقیه، نیاورده که مى‏رساند در نزد ایشان حدیث مشکل دارد.
بررسى دلالى:
از سخن امام به دست مى‏آید که پیامبر (ص) در حال حرکت‏بر خود سایه نمى‏افکنده و به زیر سایه نمى‏رفته و امام کاظم (ع) از آن حضرت پیروى مى‏کرده و به شیعیان نیز سفارش فرموده است که بسان پیامبر (ص) رفتار کنند.
از این روایت، در نمى‏آید که: در سایه قرار گرفتن و از تابش خورشید خود را پوشاندن، حرام است; زیرا در نقل کافى آمده: «ایستظل على المحمل؟ فقال له: لا.» (29) در خبر شماره پانزده آمده: «المحرم یظلل؟ قال: لا. قال افیستظل بالجدار والمحمل ویدخل البیت والخباء قال نعم.» در خبر عیون آمده: «ما تقول فى التظلیل للمحرم؟ قال: لایصلح.» اگر هر سه خبر را یکى بدانیم، همان‏گونه از ظاهر آنها بر مى‏آید و اصل نبود زیادى را نیزبر آن بیفزاییم‏ء، نتیجه این مى‏شود که صدور «لایصلح‏» پذیرفتنى‏تر از صدور «لا» است و کلمه «لایصلح‏» قرینه مى‏شود که مراد از «لا» نفى تحریمى نیست، بلکه تنزیهى است. افزون بر این، دستورهاى بازدارنده غیرتحریمى، در روایات بسیارند، به گونه‏اى که ظهور نهى را در حرام بودن، دچار خدشه مى‏کند. به طور معمول، دستورهاى بازدارنده‏اى که دلالت‏بر حرام بودن کارى مى‏کنند، با تاکید ویژه‏اى بیان شده‏اند.
4 . على بن ابراهیم، عن ابیه، عن عبدالله بن المغیره، قال: سالت ابا الحسن (ع) عن الظلال للمحرم؟
فقال: اضح لمن احرمت له.
قلت: انى محرور وان الحر یشتد على.
قال: اما علمت ان الشمس تغرب بذنوب المحرمین.29
عبدالله بن مغیره مى‏گوید: از امام کاظم (ع) درباره سایه براى محرم پرسیدم.
فرمود: خود را در برابر نور خورشید قرار بده، براى کسى که براى او احرام بسته‏اى.
گفتم: من گرما زده‏ام (30) و گرمى هوا براى من سخت و مرا به دشوارى مى‏اندازد.
فرمود: آیا نمى‏دانى خورشید همراه گناه محرمان غروب مى‏کند.
بررسى:
سند روایت، صحیح است. از این روایت، به خوبى روشن مى‏شود که قراردادن محرم خود را در برابر نور خورشید، بهتر است; اما از این روایت‏به دست نمى‏آید که خود را در سایه قرار دادن و از تابش خورشید پناه‏گرفتن حرام است.
این روایت، با عبارتهاى گونه‏گون، در تهذیب‏الاحکام، من‏لایحضره الفقیه و علل‏الشرایع یاد شده است. در تهذیب:
5 . العباس عن عبدالله‏بن المغیره قال: قلت: لابى الحسن الاول، علیه‏السلام، اظلل وانا محرم؟
قال: لا.
قلت: فاظلل واکفر؟
قال: لا.
قلت: فان مرضت.
قال: ظلل وکفر.
ثم قال: اما علمت ان رسول الله، صلى الله علیه وآله، قال: ما من حاج یضحى ملبیا حتى تغیب الشمس الا غابت ذنوبه معها. (31)
عبدالله مغیره مى‏گوید: به حضرت امام کاظم (ع) گفتم: آیا مى‏توانم در حال احرام، از سایبان استفاده کنم.
حضرت فرمود: نه.
گفتم: از سایبان استفاده مى‏کنم و کفاره مى‏دهم.
حضرت فرمود: نه.
پرسیدم: اگر مریض شدم، یا مریض بودم، چه؟
فرمود: از سایبان استفاده کن و کفاره بده.
سپس فرمود: آیا نمى‏دانى که رسول خدا (ص) فرمود: هیچ‏حج‏گزارى نیست که خود را برابر خورشید، در حال گفتن لبیک، ظاهر سازد، مگر این که با ناپدید شدن خورشید در افق، گناهان او نیز، از پرونده اعمالش ناپدید مى‏شود.
بررسى:
سند این حدیث، صحیح است. به نظر مى‏رسد، این روایت، همان روایت پیشین باشد که با شرح بیش‏ترى نقل شده است.
از علتى که حضرت فرموده: مستحب بودن سایه نیفکندن محرم بر خود، روشن‏تر و با نمودتر است.
مرحوم مجلسى در ملاذ الاخیار، از فاضل استرآبادى نقل مى‏کند:
«این حدیث، به گونه آشکار و روشن، دلالت مى‏کند بر حرام بودن جلوگیرى از تابش خورشید در حال احرام. فرقى نمى‏کند که سایبان در بالاى سر محرم و یا در یک سوى وى واقع شده باشد.» علامه مجلسى مى‏نویسد: «وفیه مالایخفى‏» یعنى اشکال سخن فاضل استرآبادى، برهیچ‏کس پوشیده نیست.
و سپس از پدرش نقل مى‏کند:
«ربما یفهم من التعلیل کراهة التظلیل.» (32)
چه بسا، از علت و دلیل آوردن، مکروه بودن زیر سایبان قرار گرفتن استفاده مى‏شود.
به هر حال، این روایت مهم‏ترین دلیل است‏بر حرام بودن جلوگیرى از تابش خورشید، به وسیله سایبان و....
شیخ محمد حسن نجفى، صاحب وسائل الشیعه، پس از یادآورى روایاتى که بر مستحب بودن استفاده نکردن از سایبان دلالت دارند، مى‏نویسد:
«این روایات را یاراى رویارویى با روایت‏حرام بودن استفاده از سایبان درحال احرام نیست.» وى، در هنگام عرضه روایات حرام بودن استفاده از سایبان در حال احرام، نخستین روایتى که عرضه مى‏دارد همین روایت‏یاد شده است. (33)
سید محمد بن على موسوى جبل‏عاملى، صاحب مدارک احکام نیز، این روایت را به عنوان نخستین دلیل بر حرام بودن استفاده از سایبان یادآور مى‏شود. (34)
برخلاف دیدگاه بزرگان، روایت چنان آشکار و روشن، بر حرام بودن استفاده از سایبان و جلوگیرى از تابش خورشید ندارد و تعلیل روایت‏حرام بودن به سایه رفتن محرم را، با مشکل روبه‏رو مى‏کند، بویژه اگر کسى از تعلیل، مفهوم بگیرد، نتیجه‏اش این مى‏شود که اگر کسى شبانه محرم شد و همان شب، با انجام اعمال از احرام خارج شد و در برابر خورشید قرار نگرفت، وعده‏اى براى آمرزش گناهان او، وجود ندارد.
در تقریرات سید محمد محقق داماد (کتاب الحج، 2/517) آمده است:
«ولکنه لاشتماله على التلبیة قاصر عن افادة الحکم الالزامى، اذ لایلزم ازید من عدم التظلیل واما کونه مع التلبیة فلا. وحیث انها مستحبة یستفاد منه حکم غیر الزامى، سیما مع التعبیر بالذنوب الملائم لغیره من التعابیر فى الاحکام الندبیة.» این روایت، به خاطر این «لبیک‏» گفتن را در بر دارد و «لبیک‏» گفتن، بیش از یک بار و تنها در هنگام احرام بستن، لازم نیست، از رساندن حکم الزامى درباره جلوگیرى از تابش خورشید و ممنوع بودن سایه گرفتن، نارساست و چون تکرار «لبیک‏» مستحب است، از روایت، احکام استحبابى استفاده مى‏شود، بویژه روایت، تعبیر به آمرزش گناهان کرده که با احکام استحبابى سازگارى دارد.
6 . محمدبن یحیى، عن محمدبن احمد، عن على‏بن الریان، عن قاسم الصیقل، قال: مارایت احدا کان اشد تشدیدا فى الظل من ابى جعفر (ع) کان یامر بقلع القبه والحاجبین اذا احرم.» (35)
قاسم‏بن صیقل، مى‏گوید: هیچ کس را ندیدم درباره پرهیز از سایه در حال احرام، از حضرت جواد (ع) سختگیرتر بوده باشد.
آن حضرت، هنگامى که احرام مى‏بست، دستور مى‏داد: سایبان کجاوه را بکنند. علامه مجلسى، در ملاذ الاخیار، از «المغرب‏» نقل کرده است: «القبه الخرقاهة وکذا کل بناء مدور.» (36) و چون «قبه‏» را بر دو چوب استوار مى‏کرده‏اند، امام جواد (ع) براى دورى از سایه دستور مى‏داده که افزون بر «قبه‏» ، چوبها را نیز بردارند، تا سایه چوبها نیز بر وى نیفتد.
بررسى:
سند حدیث، خوب نیست; زیرا قاسم الصیقل، توثیق نشده است. تنها شیخ در رجال خود یادآور مى‏شود که وى، از اصحاب امام هادى (ع) است. (37)
حدیث، بیش‏تر بر کراهت دلالت دارد تا حرام بودن; بویژه، امامان (ع)، از مکروهها هم، مى‏پرهیزیده‏اند. مگر این که گفته شود: «اشد تشدیدا» مرحله‏هاى بالاتر، و زیادتر از حد حرام بودن را مى‏رساند. پس، دورى از تابش خورشید و در سایه قرار گرفتن، مرحله حرام دارد که همگان، از آن پرهیز مى‏کرده‏اند و قاسم صیقل، از آن خبر داشته، ولى حضرت جواد (ع)، بیش از مقدار حرام پرهیز مى‏کرده است.
اما این مقدار حرام چیست از روایت‏به دست نمى‏آید. یعنى به دست نمى‏آید آیا در حال سیر است، یا در حال فرود آمدن، یا هر دو؟
بارى، آنچه حضرت انجام داده، فعل است که گویا نیست، و لفظى نفرموده تا بتوان از آن گستره و فراگیرى فهمید و به آن استدلال کرد. آنچه از این روایت مى‏شود استفاده کرد، مکروه بودن استفاده از سایبان است.
حضرت جواد برخویشتن بسیار سخت مى‏گرفته، ولى معلوم نیست که دیگران را نیز، دستور داده باشد، چنین رفتار کنند. اگر اصل «استظلال‏» حرام بود، بى‏گمان، حضرت دیگران را از آن باز مى‏داشت.
2 . روایتهاى 4، 5، 6، 7، 8، 9 باب الظلال للمحرم در کتاب کافى، استفاده از سایبان را در حال ناگزیرى و بیمارى روا مى‏دانند که از مفهوم آنها مى‏توان برداشت کرد که شخص سالم و در غیر حال ناگزیرى و ناچارى، حق ندارد به سایه پناه برد.
روایت چهارم باب:
عدة من اصحابنا، عن سهل بن زیاد، عن احمد بن محمدبن ابى‏نصر، عن على بن ابى‏حمزه، عن ابى بصیر، قال: سالته عن المراة یضرب علیها الظلال وهی محرمة؟
قال: نعم.
قلت: فالرجل یضرب علیه الظلال وهو محرم؟
قال: نعم، اذا کانت‏به شقیقة و یتصدق بمد لکل یوم. (38)
ابوبصیر مى‏گوید: از او پرسیدم آیا براى زن احرام بسته مى‏شود سایبان زد؟
فرمود: بله.
گفتم: آیا براى مرد احرام بسته مى‏شود سایبان زد؟
فرمود: بله، هنگامى سر درد داشته باشد (شقیقة) (39) که باید براى هر روز، یک مد طعام بدهد.
بررسى:
صاحب نظران رجالى برسند این روایت‏سه اشکال گرفته‏اند: موثق نبودن سهل بن زیاد، انحراف على‏بن حمزه بطائنى و مضمره بودن حدیث.
به نظر ما، اگر چه برخى از اشکالهاى یاد شده بر سند روایت، پذیرفته نیست; زیرا بسیارى از بزرگان، از سهل‏بن زیاد، روایت کرده‏اند و این، به گونه‏اى حکایت از موثق بودن وى دارد. انحراف على‏بن حمزه بطائنى، در همه‏جا، کلام وى را از ارزش نمى‏اندازد و چه بسا انحرافهاى وى در این‏گونه روایات، اثرى نداشته باشد. مضمره بودن روایت، آن گاه زیان وارد مى‏کند که احتمال بدهیم راوى از غیر امام معصوم (ع) سخن نقل کند، و چنین گمانى درباره شخصى مانند ابوبصیر، نابجاست. ولى از مجموع سه اشکال، اطمینان به صودر روایت از معصوم سلب مى‏شود و تنها احتمال این که روایت‏یاد شده از معصوم (ع) صادر شده باشد، وجود دارد و احتمال در این موارد کار ساز نیست.
دلالت‏حدیث:
از ظاهر حدیث‏بر مى‏آید بیمار و کسى که ناگزیر باشد، رواست که در حال احرام، زیر سایبان قرار بگیرد، ولى باید یک مد طعام بدهد.
آیا از مفهوم آن بر مى‏آید شخص سالم، حق ندارد در حال احرام به زیر سایبان برود، یا بر مى‏آید که مى‏تواند به زیر سایبان برود، ولى باید بیش از یک مد طعام کفاره بدهد؟
بارى، اگر مفهوم نخستین را بپذیریم، این روایت، مانند روایت قاسم صیقل بر حرام بودن سایبان دلالت مى‏کند.
شاید، سپسها مفهوم دوم تقویت‏شود یعنى شخص سالم، حق دارد که در حال احرام، از چتر، سایبان، هودج و... استفاده کند، ولى کفاره بیش‏ترى باید بپردازد.
روایت پنجم باب:
عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمد، عن محمدبن اسماعیل بن بزیع قال: کتبت الى الرضا (ع) هل یجوز للمحرم ان یمشى تحت ظل المحمل؟
فکتب: نعم.
قال: وساله رجل عن الظلال للمحرم من اذى مطر او شمس وانا اسمع فامره ان یفدى شاة ویذبحها بمنى. (40)
باز محمدبن اسماعیل بن بزیع مى‏گوید: به حضرت رضا (ع) نوشتم: آیا بر محرم رواست که در سایه کجاوه حرکت کند؟
حضرت نوشت: بله.
محمدبن اسماعیل مى‏گوید: من در محضر امام بودم و مى‏شنیدم که شخصى از ایشان پرسید درباره محرمى که براى در امان ماندن از آزار باران و خورشید، به زیر سایبان مى‏رود. امام دستور داد که گوسفندى فدیه دهد و در منى سر ببرد.
بررسى:
سند حدیث درست است. اما دلالت آن، از پرسش ابن بزیع به دست مى‏آید که وى مى‏دانسته سایه براى محرم اشکال دارد; از این روى درباره اصل سایه نپرسیده، بلکه درباره استفاده از سایه کجاوه در حال حرکت پرسیده است.
از بخش دوم پرسش روشن مى‏شود، اگر عذرى غیر از بیمارى وجود داشت، محرم مى‏تواند در سایه حرکت کند، ولى کفاره آن گوسفند است.
شیخ صدوق، براى این حدیث ذیلى نقل کرده (وسائل 9/288) بدین شرح:
«نحن اذا اردنا ذلک ظللنا وفدینا.» ما هرگاه بخواهیم از سایه استفاده مى‏کنیم و کفاره مى‏دهیم.
نتیجه:
الف . نه بر بیمار، در حال احرام قرار گرفتن در زیر سایه حرام است و نه بر کسى که از آفتاب و باران آزار مى‏بیند. بلکه باید کفاره بپردازند.
روشن است که واجب بودن کفاره، ملازم و همراه با حرام بودن نیست.
در مثل صید غیر عمدى، کفاره دارد، ولى برابر حدیث «رفع‏» گناه ندارد.
زنان آبستن و شیر ده، مى‏توانند روزه نگیرند. اگر روزه نگرفتند، گناه نکرده‏اند، ولى باید کفاره بدهند.
مریضى که در تمامى طول سال مریض بود روزه نمى‏گیرد، ولى کفاره مى‏دهد.
و....
ب . اگر بپذیریم که بر شخص محرم، حرام است در حال حرکت از سایبان، هودج و کجاوه استفاده کند، این حرام، در ردیف آن حرامهایى قرار دارد که با اندک مشکلى، حرام بودن آن از بین مى‏رود و بر محرم اجازه داده مى‏شود که آن را انجام دهد.
در این باره، دو روایت از امام کاظم (ع) داریم:
در موثقه اسحاق‏بن عمار، حضرت در پاسخ این پرسش که آیا محرم، مى‏تواند براى خود سایبان بزند؟ فرمود:
«لا، الا مریض او من به علة والذى لایطیق الشمس.» (41)
نه، مگر بیمار، یا کسى که مشکلى دارد و کسى که توان تحمل گرماى خورشید را ندارد.
عبدالرحمن بن الحجاج در خبر صحیح از حضرت کاظم (ع) پرسید: اگر محرمى از تابش خورشید به سختى بیفتد و به سر درد دچار شود، آیا مى‏تواند خود را از خورشید بپوشاند؟
حضرت فرمود:
«هو اعلم بنفسه. اذا علم انه لایستطیع ان تصیبه الشمس فلیستظل منها.» (42)
او، به حال خود داناتر است. وقتى بداند که توان تحمل تابش خورشید را ندارد، بر خود سایه بیفکند.
اگر مقایسه‏اى بین روایات باب استظلال با روایات صید، مردار و خمر بشود، روشن مى‏شود برخورد با محرمى که به صید پرداخته و یا مردارخورده یا خمر نوشیده بسیار شدیدتر و تندتر از محرمى است که در حال حرکت، چترى بر روى سرخود گرفته و یا از سایبان استفاده کرده است و چون ما تابع دلالت الفاظ هستیم به روشنى درمى‏یابیم که نهى‏هاى این جا برابر با آن نهى‏ها نیست. بنابراین، نهى‏هاى غیرشدید را بر کراهت و نهى‏هاى شدید را بر حرمت‏حمل مى‏کنیم.
روایت‏ششم باب:
احمد، عن على‏بن احمدبن اشیم، عن موسى‏بن عمر، عن محمدبن منصور، عن ابى‏الحسن (ع) قال: سالته عن الظلال للمحرم.
قال: لایظلل الا من علة مرض. (43)
محمدبن منصور مى‏گوید: از امام رضا (ع) درباره سایبان براى محرم پرسیدم.
امام فرمود: محرم براى خود سایبان نزند، مگر به خاطر بیمارى.
بررسى:
سند حدیث، به خاطر ناشناخته بودن محمدبن منصور (44) ، ضعیف است. موسى‏بن عمر، نامى است مشترک بین چندنفر که بیش‏تر آنان، توثیق نشده‏اند (45) . على‏بن احمدبن اشیم نیز، ناشناخته است. (46)
یادآورى:
اگر مراد از احمد، در آغاز حدیث احمدبن محمد باشد که در حدیث پیشین کافى نیز بود، وى، با یک واسطه مى‏تواند از امام هشتم (ع) روایت کند و نقل او از امام کاظم (ع) با همان یک واسطه و دست‏بالا، دو واسطه ممکن است و آمدن اشخاص ناشناخته اضافى در سند، بر ضعف آن مى‏افزاید.
البته در جاى خود بررسى شده که ضعف سند، در ضعف متن، اثر مستقیم دارد. در متن این روایت آمده: تنها براى علت مریضى، محرم مى‏تواند سایبان بزند. حال اگر کسى مریض نبود، ولى گذرش به دریا و کشتى افتاد، یا اتومبیل بى‏سقف نیابید، یا ناگزیر از سوار شدن بر هواپیما شد، مفهوم این متن مى‏گوید: جایز نیست.
و وسائل (48) این‏گونه آمده است: «لایظل الا من علة او مرض. » که از متن کافى بهتر و درخور مفهوم‏گیرى است که محرم، به خاطر بیمارى، یا انگیزه‏هاى دیگرى، مى‏تواند در زیر سایبان قرار گیرد، ولى بدون وجود علت‏یا بیمارى، نمى‏تواند زیر سایبان قرار بگیرد.
برابر متن تهذیب، جاى این پرسش وجود دارد که آیا واژه «او» تردید راوى است، یا امام (ع) تقسیم‏بندى فرموده؟ یعنى آیا امام (ع) فرموده سایبان زده نشود، مگر براى علتى و یا بیمارى و یا این که امام، یکى از این دو را فرموده، ولى راوى نمى‏داندکه امام، کدام یک را فرموده است؟
روایت هفتم باب:
احمد، عن عثمان بن عیسى الکلابى قال: قلت: لابى الحسن الاول (ع) : ان على بن شهاب یشکو راسه والبرد شدید و یرید ان یحرم؟
فقال: ان کان کما زعم فلیظلل واما انت فاضح لمن احرمت له. (49)
عثمان بن عیسى مى‏گوید: به حضرت کاظم (ع) عرض کردم: على‏بن شهاب از سردرد مى‏نالد و سرما شدید است. و مى‏خواهد احرام بندد [چه کند؟ ] امام (ع) فرمود: اگر این گونه است که گمان مى‏کند، باید سایبان درست کند، ولى تو خود را آشکار ساز براى کسى که براى او احرام بسته‏اى.
بررسى:
عثمان بن عیسى از سران واقفیه است. او نماینده امام کاظم (ع) در مصر، و اموال زیادى از امام، در نزدش بوده وقتى امام به شهادت مى‏رسد، با همدستان خود: على‏بن‏ابى حمزة بطائنى و زیادبن مردان قندى، مرگ حضرت را منکر شدند، تا اموال را به امام رضا (ع) تحویل ندهند و دنیاخواهى آنان را به کژراهه کشاند و امام کاظم (ع) را امام غایب پنداشتند و امامت امامان پس از آن حضرت را نپذیرفتند.
بارى، وى شخص فاسد العقیده و عمل بوده است. (50)
متن حدیث، با احادیث قبل و بعد، ناسازگارى ندارد و دلالت مى‏کند: اگر کسى بیمار بود، مى‏تواند از سایبان بهره برد و عذر یکى از همراهان، دلیل نمى شود که دیگران هم از سایبان استفاده کنند.
روایت هشتم باب:
عدة من اصحابنا، عن سهل‏بن زیاد، عن بکربن صالح قال: کتبت الى ابى جعفر (ع) ان عمتى معى وهى زمیلتى والحر تشتد علیها اذا احرمت فترى لى ان اظلل على و علیها فکتب (ع) ظلل علیها وحدها.» (51)
بکربن صالح مى‏گوید: به امام جواد (ع) نامه نوشتم که: عمه‏ام همراه من و هم کجاوه من است. شدت گرماى خورشید، عرصه را بر او تنگ مى‏کند، آیا هنگامى که محرم مى‏شوم، رواست‏براى او و خودم سایبان درست کنم.
حضرت در جواب نوشت: تنها براى او سایبان درست کن.
بررسى:
بکربن صالح ضعیف است. (52) شیخ طوسى، او را از اصحاب امام رضا (ع) و نجاشى از اصحاب امام کاظم (ع) مى‏دانند. گاهى از ابى‏جعفر ثانى روایت دارد.
اما متن: روشن است که سایه جستن و پناه‏گرفتن از گرما، سرما و طوفان، براى زنان، اشکالى ندارد. دور است که بکربن صالح، این مساله را نداند. بنابراین، او مى‏توانست‏بدون پرسش از امام، براى عمه‏اش سایبان بزند.
آیا مى‏خواسته به بهانه عمه‏اش، خود را از گرما برهاند، یا در واقع نمى‏دانسته در این صورت به سایه رفتن و سایبان زدن چه حکمى دارد. یا به طور کلى، سایبان را براى زن نیز حرام مى‏دانسته است؟
بارى، پرسش هر چه باشد و با هر ذهنیتى که پرسیده باشد، از پاسخ امام حرام بودن سایبان براى مرد، استفاده نمى‏شود.
از روایت استفاده مى‏شود که بر او رواست‏براى عمه‏اش سایبان بزند، ولى آیا سایبان زدن بر مرد حرام است، یا مکروه و یا تنها کفاره دارد، از روایت‏به دست نمى‏آید.
روایت نهم باب:
احمدبن محمد، عن ابراهیم بن ابى محمود قال: قلت للرضا (ع) المحرم یظلل على محمله ویفتدى اذا کانت الشمس والمطر یضران به؟
قال: نعم.
قلت: کم الفداء.
قال: شاة. (53)
ابراهیم بن محمود مى‏گوید: به حضرت رضا (ع) عرض کردم: آیا محرم حق دارد هنگامى که خورشید و باران به وى زیان مى‏رساند، برکجاوه خود سایبان بزند و کفاره بدهد؟
فرمود: بله.
عرض کردم: فدیه‏اش چقدر است؟
فرمود: یک گوسفند.
بررسى:
سند این حدیث صحیح است.
از این پنج‏حدیث، چند نکته به دست مى‏آید:
1 . راوى‏هاى حدیثها، مى‏دانسته‏اند سایبان براى محرم، اگر عذرى نداشته باشد، اشکال دارد.
2 . از این روایت و روایت عثمان بن عیسى و روایت محمدبن اسماعیل‏بن بزیع به دست مى‏آید سایبان تنها براى جلوگیرى از تابش خورشید به کار نمى‏رفته، بلکه براى جلوگیرى از سرما و باران هم، به کار مى‏رفته است.
3 . از این حدیث و حدیث محمدبن اسماعیل‏بن بزیع استفاده مى‏شود، به کار بردن سایبان، در صورتى که زیانى متوجه محرم از تابش آفتاب و باران باشد، جایز است، ولى باید یک گوسفند کفاره بدهد.
4 . اگر دلیلى بر حرام بودن زیر سایه رفتن محرم یابیده نشد، از روایات یاد شده حرام بودن استفاده محرم از سایبان، استفاده نمى‏شود. تنها چیزى که از این روایات در این‏باره به دست مى‏آید، استفاده محرم از سایبان، اشکال دارد، که احتمال مى‏رود آن اشکال هم، با کفاره بر طرف بشود. بنابراین، دلیل دیگرى باید باشد که بشود حکم به حرام بودن استفاده محرم از سایبان کرد و این چنین دلیلى در دست نیست.
البته از این روایات، به طور قوى، استفاده مى‏شود که استفاده محرم از سایبان، مکروه است و گرنه، لازم مى‏آید کسى که استفاده از سایبان براى وى ضرورت دارد، با کسى که سالم است، هیچ فرقى نداشته باشند و تنها بر عهده آنان کفاره باشد، در حالى که از نگاه روایات، بین آنان فرق بود. مگر این که مقدار کفاره، براى شخص ناگزیر، مریض، شخص سالمى که از تابش خورشید، آزار مى‏بیند و سالم مختار، فرق مى‏کند. صحیحه على‏بن جعفر که اکنون آن را یادآور مى‏شویم، شاهد خوبى ست‏بر مطالب یاد شده:
باسناده عن موسى‏بن القاسم، عن على‏بن جعفر، قال: سالت اخى (ع) اظلل وانا محرم؟
فقال: نعم و علیک الکفارة.
قال: فرایت علیا اذا قدم مکة ینحر بدنة لکفارة الظل. (54)
على بن جعفر مى‏گوید: از برادرم (ع) پرسیدم: مى‏توانم سایبان بزنم و کفاره بدهم؟
فرمود: بله. و کفاره بر تو واجب مى‏شود.
راوى مى‏گوید: على بن جعفر را دیدم هنگامى که وارد مکه شد، براى کفاره استفاده از سایبان در حال احرام، شترى قربانى کرد.
درست است که على‏بن جعفر، معصوم نیست، ولى بى‏گمان کار حرام روشن انجام نمى‏داده است و امام هم کار حرام را روا نمى‏داند. این که شیخ حر عاملى، صاحب وسائل، روایت را حمل بر ضرورت کرده، بى‏دلیل است; زیرا اگر على‏بن جعفر بیمار بوده، یا عذرى داشته در مقام نقل روایت، بیان مى‏کرد. شگفت‏تر از توجیه صاحب وسائل، توجیه صاحب تفصیل‏الشریعه است. ایشان، در ذیل روایت مى‏نویسند:
«وحیث ان مورد السؤال، هو تظلیل شخص الراوى، لاعنوان المحرم مطلقا، فیمکن ان یکون الحکم بالجواز لاجل الخصوصیة الموجودة فیه من المرض وغیره.» (55)
چون مورد پرسش، استفاده کردن شخص راوى از سایبان است، نه عنوان محرم، به‏طور مطلق، امکان دارد حکم روا بودن به خاطر ویژگى‏اى بوده که وى داشته است، مانند بیمارى و غیر آن....
با این که خود ایشان، پس از چند سطر، نخستین روایتى که براى حرام بودن استفاده از سایبان نقل مى‏کند، بدون هیچ کم‏وزیاد، همانند: پرسش على‏بن جعفراست و پرسش، روى عنوان محرم، بما هو محرم، نرفته است.
نکته 1:
از حدیث على‏بن جعفر معلوم مى‏شود که اگر محرم، هیچ عذرى نداشت، ولى زیر سایبان رفت، به جاى گوسفند، شتر قربانى کرد، کراهت از بین مى‏رود، مانند آنچه على‏بن جعفر انجام داد. بدین جهت‏بود که امام کاظم (ع)، وى را از حرکت در زیر سایبان در حال احرام و سپس تقدیم قربانى، باز نداشت.
نکته 2:
از روایت‏به دست مى‏آید که او، پیوسته در سفر حج، در هودج و زیر سایبان حرکت مى‏کرده و پس از ورود به مکه شترى مى‏کشته است: «اذا قدم مکه ینحر بدنه.» این که راوى از کلمه «ینحر» مضارع، به جاى «نحر» ماضى، با این که فعل «رایت‏» و «قدم‏» سازگارتر بود، استفاده کرده، مى‏تواند بیانگر پیاپى بودن عمل على‏بن جعفر باشد. نه این که تنها در طول زندگانى، یک بار، زیر سایبان حرکت کرده و یا هر بار شتر کشته است که حمل بر ضرورت و بیمارى بشود.
8 . احمد بن محمد، عن على‏بن الحکم، عن اسماعیل بن عبدالخالق، قال: سالت ابا عبدالله (ع) هل یستتر المحرم من الشمس قال: لا، الا ان یکون شیخا کبیرا (او قال: ذا علة) . (56)
اسماعیل بن عبدالخالق مى‏گوید: از امام صادق (ع) پرسیدم آیا محرم مى‏تواند خود را از تابش خورشید بپوشاند؟
فرمود: نه، مگر این که پیرمرد باشد (یا فرموده: مگر این که مریض باشد) .
در این روایت، متن مردد است. اگر حضرت فرموده باشد: «الا ان یکون شیخا کبیرا» معلوم مى‏شود، حضرت تنها پیرى را علت جایز بودن حرکت محرم در زیر سایبان قرار داده و باقى را باید از روایات دیگر استفاده کرد. اگر حضرت فرموده باشد: «الا ان یکون ذا علة‏» ، هر علتى، مانند: بیمار، باران، سختى، زیان و... را در بر مى‏گیرد و هر کدام علتى خواهند بود براى جایز بودن استفاده از سایبان در حال احرام.
بارى، از این روایت استفاده مى‏شود که پوشیدن خود از تابش خورشید، درحال احرام، اشکال دارد; اما کرانه و مرز آن روشن نیست; از این روى، مانند روایت‏معلى بن خنیس است:
عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمد، عن الحسین‏بن سعید، عن النضربن سوید، عن یحیى الحلبى، عن المعلى بن خنیس، عن ابى‏عبدالله (ع) قال: لایستتر المحرم من الشمس بثوب ولاباس ان یستتر بعضه ببعض. (57)
امام صادق (ع) فرمود: محرم، خود را از خورشید، با پارچه نمى‏پوشاند، ولى اشکال ندارد که با بعضى از بدن، بعض دیگر را بپوشاند.
به نظر مى‏رسد این بازداشتها (نهى‏ها) بازداشتهاى تحریمى نباشند و از آن‏گونه بازداشتهایى نیستند که وعده عذاب و عقاب بر انجام آنها بیان شده باشد. (58) بنابراین، حمل بر کراهت‏سزاوارتر خواهد بود. شدت این کراهت، با کشتن گوسفند، کاهش مى‏یابد و یا اگر ضرورتى با آن همراه شد، کراهت را از بین مى‏برد.
9 . محمدبن یحیى، عمن ذکره، عن ابى على بن راشد، قال: سالته عن محرم ظلل فى عمرته.
قال: یجب علیه دم.
وقال: ان خرج الى مکة وظلل وجب علیه ایضا دم لعمرته ودم لحجته. (59)
از او درباره محرمى که در عمره، سایبان زده، پرسیدم.
فرمود: بر او قربانى واجب است.
و فرمود: اگر به سوى مکه خارج شد و سایبان زد، قربانى دیگرى بر عهده‏اش قرار مى‏گیرد:
قربانى براى عمره و قربانى براى حج‏خود.
این روایت، هم مرسل است و هم مجمل و احتمال زیاد دارد با روایتى که شیخ طوسى نقل کرده یکى باشد:
10 . محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن عیسى، عن ابى على‏بن راشد، قال: قلت له علیه‏السلام: جعلت فداک انه یشتدعلى کشف الظلال فى الاحرام لانى محرور تشتد على الشمس.
فقال: ظلل وارق دما.
فقلت له: دما او دمین؟
قال: للعمرة؟
قلت: انا نحرم بالعمرة وندخل مکة فنحل ونحرم بالحج.
قال: فارق دمین. (60)
على‏بن راشد مى‏گوید: به ایشان عرض کردم: جانم فداى شما بادا. برداشتن سایبان در حال احرام، بر من سخت است; زیرا من گرما زده‏ام و تحمل خورشید براى من سخت است.
فرمود: از سایه استفاده کن و گوسفندى بکش.
گفتم: یک گوسفند و یا دو گوسفند؟
فرمود: براى عمره؟
گفتم: ما براى عمره محرم مى‏شویم و داخل مکه مى‏شویم و از احرام خارج مى‏شویم و براى حج، احرام مى‏بندیم.
فرمود: پس دو گوسفند قربانى کن.
بررسى:
از ظاهر روایت‏بر مى‏آید که راوى هنگام مراسم حج، با احرام عمره تمتع وارد مکه مى‏شده و پس از انجام اعمال عمره، از احرام خارج مى‏شده و دوباره براى حج احرام مى‏بسته و براى رفتن به عرفات و منى از سایبان استفاده مى‏کرده است.
این روایت افزون بر سند صحیح، اجمال هم ندارد. راوى آن، حسن‏بن‏راشد (61) ، ثقه است و مضمره بودن اشکالى ندارد.
روایت، دلالت میکند که محرم، اگر مشکلى داشته باشد، مى‏تواند از سایبان استفاده کند، ولى باید براى هر احرامى کفاره‏اى بدهد.
جمع بین روایات
از مجموع روایات یاد شده، به دست آمد که استفاده از سایبان در حال احرام براى مردان نهى شده، اما حرام نیست، بلکه کراهت‏شدید دارد. اگر کسى مریض بود، کراهت از او برداشته مى‏شود یا اگر بیمار نباشد، ولى از تابش آفتاب به اذیت مى‏افتد، باز مى‏تواند از سایبان استفاده کند و گناهى بر او نیست، ولى باید کفاره بدهد.
محقق سبزوارى در این باره مى‏نویسد:
«ویمکن الجمع بین الاخبار بوجهین: احدهما حمل اخبار المنع على الافضلیته ویویده ان النهى وما فى معناه غیرواضح الدلالة على التحریم فى اخبار اهل البیت کما ذکرناه کثیرا فهو قریب، بل لیس فیه عدول عن الظاهر....
وثانیهما، حمل الاخبار المذکورة على التحریم ویحمل قوله «مایعجبنى‏» (62) على المعنى الشامل للتحریم و یحمل صحیحة على‏بن جعفرعلى انه کان به علة یتضرر من الشمس.
وفیه ان الظاهر لو کان کذلک لذکر ذلک فى مقام نقل الحکم المذکور او ذکر الراوى عنه حیث نقل عمله فى هذا الباب.... (63)
ممکن است‏به دو گونه بین اخبار جمع کرد:
1 . اخبارى که محرم را از سایبان باز مى‏دارد، حمل کرد بر این که شایسته‏تر است استفاده نکند. تایید بر آن، دلالت نهى و مانند آن در اخبار اهل‏بیت، همان‏گونه که بارها یادآور شدیم، بر حرام بودن، روشن نیست. و این توجیه نزدیک به واقعى است، بلکه توجیه نیست; زیرا از ظاهر لفظ، عدول نشده است.
2 . اخبار بازدارنده، بر حرام بودن استفاده از سایبان، حمل شود و سخن امام (ع) که فرمود: «خوشم نمى‏آید» بر معنایى که با حرام بودن سازگار باشد، حمل شود و صحیحه على‏بن جعفر، حمل شود بر این که وى ناراحتى داشته که تابش خورشید بر او زیان مى‏رسانده است. این توجیه اشکال دارد; زیرا اگر چنین بود و على بن جعفر، مشکلى داشت، در مقام نقل حکم، بیان مى‏کرد، یا راوى بیان مى‏کرد، همان‏گونه که عمل وى را روایت کرده است.
محقق داماد در این‏باره مى‏گوید:
«از مجموع روایتهایى که در این فرع نقل شد، به دست آمد، استفاده از سایبان که در حال احرام ممنوع است، در هرگونه عذرى و دشوارى و زحمت و سختى، جایز مى‏شود، گرچه این عذر و سختى و دشوارى، به حد اضطرار نرسد; زیرا دور است تمام روایتهاى مطلقى که استفاده از سایبان را در حال سختى و رنج اجازه مى‏دادند، بر اضطرار که تحقق آن بسیار کم‏است، حمل شود، همان‏گونه که انصراف آن از عذرهاى کوچک، روشن است. مانند اجازه‏اى که به مرد و زن پیر براى افطار روزه داده شده که در این جا لازم نیست اضطرارى که حکم روزه را بردارد، پیش بیاید [ چون در این صورت، فرقى بین پیر و غیرپیر وجود ندارد. در حال اضطرار هیچ‏کس حکم روزه ندارد] .
از سویى، نمى‏توان به هرگونه عذرى، در مثل ضعف و سستى، بسنده کرد، بلکه بین این دو، مراتب عذر عقلایى و مشقت عرفى فراوانى وجود دارد.» (64)
بارى، به نظر میرسد، روایات بازدارنده از استفاده محرم از سایبان، بیش از کراهت را نمى‏رساند و روایاتى نیز وجود دارد که صراحت‏بیش‏ترى به این مطلب دارند، از جمله:
1 . وعنه، عن ابن‏سنان، عن ابن مسکان، عن الحلبى، قال: سالت ابا عبدالله (ع) عن المحرم یرکب فى القبه.
قال: ما یعجبنى الا ان یکون مریضا.
قلت: فالنساء؟
قال: نعم. (65)
حلبى مى‏گوید: از حضرت صادق (ع) پرسیدم که آیا محرم مى‏تواند بر هودج سوار شود؟
فرمود: خوشم نمى‏آید، مگر این که بیمار باشد.
گفتم: زنان چطور؟
فرمود: بله.
2 . و باسناده عن سعد، عن ابى‏جعفر، عن محمد بن ابى عمیر، عن جمیل‏بن دراج، عن ابى‏عبدالله (ع) قال: لاباس بالظلال للنساء، وقد رخص فیه للرجال (66) .
امام صادق (ع) فرمود: سایبان براى زنان اشکال ندارد و به مردان نیز اجازه داده شده است.
به نظر مى‏رسد که این پاسخ، پیشینه‏اى داشته و گویا در ذهن راوى، درباره سایبان براى زنان، اشکال بود و فکر مى‏کرده سایبان بر آنان حرام است. حضرت در پاسخ مى‏فرماید: نه تنها براى آنان اشکالى ندارد که مردان نیز اجازه دارند از سایبان استفاده کنند.
این روایت، بر دیگر روایتها، حکومت دارد. یعنى اگر به گوش شما رسیده که مردان از سایه قرارگرفتن بازداشته شده‏اند، این بازداشتن، از این باب نیست که در سایه قرار گرفتن بر محرم حرام است و مردان اجازه دارند در سایه قرار بگیرند، چه رسد به زنان که در هیچ سخنى از معصوم (ع) از در سایه قرار گرفتن بازداشته نشده‏اند.
این توجیه، بهتر از توجیه صاحب مدارک است که پس از برترى دادن قول به حرام بودن استفاده از سایبان، به توجیه روایات ترخیص بر آمده، از جمله روایت جمیل را این‏گونه توجیه مى‏کند:
«انما تضمنت الرخصة فیه الرجال ونحن نقول به لکن مع الضرورة فان الرخصة انما تطلق غالبا على مامنع منه اولا ثم اذن فیه للضرورة کاکل المیتة.» (67)
صحیحه جمیل، در بردارنده اجازه براى مردان است و ما هم بر همین باوریم; زیرا اجازه، بیش‏تر، در جایى اطلاق مى‏شود که پیش از این بازداشتى انجام گرفته باشد، سپس به خاطر ضرورتى اجازه داده شده باشد، مانند خوردن مردار.
بررسى:
روشن نیست که مطلب را ایشان، از کجا استفاده کرده است. آیا در حدیث نداریم:
«والله یحب ان یؤخذ برخصة کما یحب ان یوخذ بعزائمه.» (68)
خداوند دوست دارد به اجازه‏هایش توجه و عمل شود، همان‏گونه که دوست دارد به تصمیمها و دستورها توجه و عمل شود.
اجازه، همیشه سابقه بازدارندگى ندارد، بلکه به طور معمول، نشانگر این است که اذن گیرنده، استقلال ندارد و مکان، یا حالتى که مى‏خواهد بر آن داخل شود، زیر نظر، یا ملکیت دیگرى است.
ازسوى دیگر، اگر روایت، آن‏گونه که صاحب مدارک ادعا مى‏کند، مى‏خواست‏بگوید، قید اضطرار یا ضرورت را مى‏افزود و مى‏فرمود: «قد رخص للرجال المضطرین‏» .
آقاى مدنى کاشانى، صاحب براهین الحج مى‏نویسد:
«لایقال لعل الترخیص فى الحدیث لاجل الضرورة... لانه یقال هذا خلاف الظاهر وذلک لقوله (ع) : «وقد رخص فیه للرجال‏» والا لقال: «وقدرخص للمضطر» کما قال فى المیتة فانها رخصت للمضطر ولم‏یسند الترخیص فیه الى مطلق الانسان.» (69)
گفته نشود: اجازه در روایت، براى آن جایى است که محرم ناچار باشد.
پاسخ داده مى‏شود: این سخن، خلاف ظاهر روایت است; زیرا حضرت فرمود: «بر مردان اجازه داده شده است.» امام اگر مى‏خواست مضطر را بفرماید، مى‏فرمود: «به مضطر اجازه داده شده است.» همان‏گونه که در مردار گفته شده و به شخص ناگزیر و درمانده اجازه داده شده و حکم اجازه را به مطلق انسان اسناد نداده است.
از بررسى روایات، روشن شد که به طور معمول، امامان (ع) در حال احرام، از سایبان استفاده نمى‏کرده‏اند و دو دسته روایت از آن بزرگواران به ما رسیده است: در دسته‏اى از سایبان و در سایه قرار گرفتن، بازداشته‏اند و در دسته دیگر آن جا را روا دانسته‏اند که محرم، مریض باشد یا تابش خورشید آزار دهنده باشد و یا... ولى باید کفاره بپردازد.
دقت‏کننده در روایات به خوبى درمى‏یابد که موارد جواز استفاده از سایبان، منحصر به علت‏خاصى نیست و عذرهاى یاد شده در روایات مشکلاتى بوده که مردم آن زمان با آن روبه‏رو بوده‏اند. بنابراین، وقتى در روزگار ما عذرهاى جدیدى مانند: نبود اتومبیل سالم بى‏سقف، جلوگیرى پلیس، انگشت‏نما شدن و مورد تمسخر دیگران قرار گرفتن، خطر استفاده از اتومبیلهاى بى‏سقف و... پیش بیاید اینها نیز مشکلات و سختیهایى است که هر یک براى جایز بودن استفاده از سایبان و پرداخت کفاره، بسنده میکند. پس حج‏گزارمى‏تواند، در هر وقت از شب و یا روز، از مسجد شجره، جحفه و... احرام ببندد و بر اتومبیل سقف‏دار سوار شود و این کار به هیچ روى، حرام نیست، بلکه تنها کفاره دارد. این دیدگاه بر گزیده، با فتواى شیخ مفید (70) ، صاحب فقه‏الرضا (71) و برخى دیگر (72) هماهنگى دارد.
حکم استفاده از سایبان در شب
سخن در این است که «استظلال‏» چیست؟
آیا اگر کسى در شب، داخل هودج و کجاوه قرار بگیرد و یا به اتومبیل سقف‏دار سوار شود، در حالى که احرام بسته، استظلال کرده است؟
شمارى بر این باورند: چون «استظلال‏» ، «ظلال‏» ، «تظلیل‏» و... از ماده «ظل‏» گرفته شده‏اند و «ظل‏» به معناى سایه است و سایه وقتى به کار مى‏رود که چیزى از تابش خورشید جلو بگیرد. بنابراین، در شب چون خورشید نیست، «ظل‏» معنى ندارد. (73)
در این بخش از نوشتار، براى روشن شدن بحث، نگاهى مى‏افکنیم به دیدگاههاى اهل‏لغت.
راغب اصفهانى مى‏نویسد:
«الظل ضد الضح وهو اعم من الفئ. فانه یقال: ظل اللیل وظل الجنة ویقال لکل موضع لم‏تصل الیه الشمس ظل ولایقال الفئ الا لما زال عنه الشمس ویعبر بالظل عن العزة والمنعة وعن الرفاهة، قال: «ان المتقین فى ظلال‏» اى فى عزة ومناع. قال: «اکلها دائم و ظلها» ، «هم وازواجهم فى ظلال‏» .... اظلنى فلان، حرسنى وجعلنى فى ظله وعزه ومناعته.... وقوله: «وندخلهم ظلا ظلیلا» کنایة عن غضارة العیش.» (74)
ظل، ضد آفتاب است و فراگیرتر و شامل‏تر از «فئ‏» ; زیرا گفته مى‏شود سیاهى شب، سیاهى بوستان.... از عزت، قوت و رفاه نیز، با «ظل‏» تعبیر مى‏شود مانند آیه شریفه: «تقواپیشگان در عزت و قوت‏اند.» و آیه شریفه «خوراکیها و عزت بهشت، جاودانه است.» و آیه شریفه «آنان و همرانشان در عزت و قوت‏اند....» «اظلنى فلان‏» ، یعنى مرا نگهبانى کرد و در کنف حمایت‏خود قرار داد....
و آیه شریفه «ندخلهم ظلا ظلیلا» کنایه از زندگى خرم و شاداب است.
فخرالدین طریحى مى‏نویسد:
«الظل، الفئ الحاصل (75) من الحاجز بینک وبین الشمس اى شى‏ء کان. قوله: «وظل ممدود» اى دائم.... وفى الحدیث: «السلطان ظل الله فى الارض.» هو على الاستعارة لانه یدفع الاذى عن الناس کما یدفع الظل اذى الشمس وفیه «ایها الناس قد اظلکم شهر رمضان‏» اى دنا منکم وصار ظلاله علیکم.... والظلة بضم المعجمة شى‏ء کالصفة یستتر به من الحر والبرد. ومنه ظلة بنى ساعدة ونحوها.... وظل النزال المنهى عن التخلى فیه. لیس المراد کل ظل وانما هو الظل الذى یستظل به الناس، او یتخذونه مقیلا ومناحا واظلنى الشئ غشینى.
ظل اللیل: سواده. یقال اتانا فى ظل لیل وفى ظل العرش اى فى ظل رحمته.» (76)
ظل، سایه‏اى است که پدید مى‏آید از چیزى که بین تو و خورشید قرار گیرد، هر چیز که باشد.
فرموده خداوند: «ظل ممدود» یعنى سایه دائم.... در حدیث آمده: «پادشاه، سایه خداست در زمین.» این، استعاره است; زیرا پادشاه، آزارها را از مردم برطرف مى‏کند، همان‏گونه که سایه آزار خورشید را.
در حدیث آمده: ماه رمضان، به شما نزدیک شد و سایه‏اش بر شما افکنده شد.... ظله، چیزى است مانند ایوان سقف‏دار و سکوى بلند و باریک که جلوى سرما و گرما را مى‏گیرد. ظله بنى‏ساعده از همین گرفته شده است.
ظل النزال که آلوده کردن آن نهى شده است، هر سایه‏اى نیست، بلکه مراد سایه‏اى است که مردم از آن استفاده مى‏کنند، یا آن جا را استراحتگاه و بارانداز خود قرار مى‏دهند.
اظلنى الشئ: مرا فرا گرفت.
ظل اللیل: سیاهى شب. در سیاهى شب، پیش ما آمد.
فى ظل العرش; یعنى در سایه رحمت‏خدا.
دکتر خلیل جر مى‏نویسد:
ظل الیوم: روز سایه‏دار شد.
ظل الشئ: سایه آن چیز دراز شد.
ظلالة النهار: سایه روز داراز شد.
الظل: اسم است از اظل، سایه، ضد ضح (آفتاب) است. ظل از صبح تا ظهر، به ماننده فى‏ء از ظهر تا شام است.
الظل: سیاهى شب، قدرت، نیرو، عزت، بزرگى، رفاه، آسودگى.
الظل من کل شئ: کالبد هر چیز.
الظل من الشباب. والشتاء: آغاز جوانى و زمستان.
الظل من القیظ: سختى گرما.
الظل من الثواب: پر زجامه.
الظل من السحاب: ابرى که جلو خورشید را بگیرد.
الظل من النهار: آفتابى که روز را روشن کند.
ج: ظلال و اظلال و ظلول.
. . .
ظلل تظلیلا: آن را فرو پوشانید و بر آن سایه افکند. «ظللنا علیهم الغمام‏» ابر را بر سر آنان سایبان کردیم.
الظلة: پوشش، سایبان، چتر، درخت، یا ابر که بر تو سایه افکند، صفه مانندى که در سرما و گرما، بدان پناه گیرند. باران گریز. ج: ظلل وظلال.» (77)
فیومى از رؤبة بن العجاج نقل مى‏کند:
«هر چه خورشید بر آن بتابد و از آن برگردد، ظل و فئ است و هر چه که خورشید بر آن نتابد، ظل است. از همین جا گفته‏اند: خورشید، ظل را نسخ مى‏کند و فئ خورشید را.» سپس نوشته است:
«انا فى ظل فلان، اى فى ستره و ظل اللیل سواده لانه یستر الابصار عن النفوذ....
المظلة، البیت الکبیر من الشعر و هو اوسع من الخباء.» (78)
من در سایه فلانى هستم، یعنى در پناه و پوشش وى هستم. و ظل اللیل، یعنى سیاهى شب; زیرا چشمها را از نفوذ مى‏پوشاند و باز مى‏دارد....
المظلة: اتاق بزرگى که از مو درست‏شده و از خیمه بزرگ‏تر است.
فارس‏بن زکریا در معجم مقاییس اللغة مى‏نویسد:
«ظل، الظاء واللام، اصل واحد، یدل على ستر شئ لشى‏ء، وهو الذى یسمى الظل و [کلمات] الباب عائدة الیه. فالظل: ظل الانسان و غیره ویکون بالغداة والعشى والفئ لایکون الا بالعشى وتقول اظلتنى الشجرة وظل ظلیل [دائم] واللیل ظل....
والمظلة معروفة.... ومن الباب، قولهم ظل یفعل کذا وذلک اذا فعله نهارا.... ولایقال ظل یفعل کذا لیلا، لان اللیل نفسه ظل.» (79)
ظ و ل. ریشه یگانه است و دلالت مى‏کند بر پوشش چیزى براى چیزى و آن، سایه نامیده مى‏شود و همه کلمات باب، به همین یک معنى بر مى‏گردد. پس سایه، مانند سایه انسان و غیر انسان.... و مى‏گوید: درخت‏بر من سایه افکند. و ظل ظلیل، یعنى سایه دائم و شب، خود، سایه است. مظله، سایبان معروف است.
حسن مصطفوى در التحقیق فى کلمات القرآن الکریم مى‏نویسد:
«ان الاصل الواحد فى المادة: هو انبساط آثار الوجود والشخصیة، مادیا او معنویا فظل کل شئ انبساط آثار وجوده، محسوسا کما فى....
«فسقى لهما ثم تولى الى الظل‏» 28/24.
ومعنویا کما فى ....
«ندخلهم ظلا ظلیلا.» 4/57
وفى الاعم منهما کما فى:
«الم تر الى ربک کیف مد الظل‏» 25/45.
یراد الانبساط فیضه العام و امتداد آثار رحمته المطلقه.» (80)
یگانه ریشه در این ماده، گسترش آثار مادى و معنوى وجود شخصیت است.
پس سایه هر چیز، گسترش آثار وجود آن است، که یا محسوس است همان‏گونه که خداوند در آیه شریفه مى‏فرماید: «گوسفندانشان را آب داد، سپس به سایه بازگشت.» و یا آثار معنوى آن است، همان گونه که خداوند در آیه شریفه مى‏فرماید: «آنان را در زندگى خرم و شادى داخل کردیم.» یا در برگیرنده آثار مادى و معنوى، همان‏گونه که خداوند مى‏فرماید: «آیا پروردگارت را ندیدى که چگونه سایه را امتداد داد.» گسترش فیض فراگیر و شامل خداوند و امتداد آثار رحمت او، اراده شده است.
بررسى:
در کتابهاى لغوى و دیدگاههاى ارائه شده از سوى اهل‏لغت، روشن شد که در معناى اصلى «ظل‏» دیدگاههاى گوناگونى وجود دارد.
گروهى بر این باورند: سایه ضد آفتاب، یا آنچه که بر اثر مانعى که در برابر خورشید قرار دهند.
گروهى بر این باورند: پوشش واقع شدن چیزى براى چیزى.
گروهى بر این باورند: آثار وجودى یک چیز، سایه آن است.
پس تنها معناى «ظل‏» سایه در برابر آفتاب نیست. بنابراین دیدگاه صاحب تفصیل‏الشریعه که مى‏نویسد:
«ان المستفاد من اللغة ان مادتها (التظلیل والاستظلال) هى الظل لایتحقق الا فى النهار.» (81)
«آنچه از لغت استفاده مى‏شود ظل یعنى ماده تظلیل و استظلال، فقط در روز محقق مى‏شود.» در خور مناقشه است. گیریم که سایه در برابر آفتاب، اصلى‏ترین معنى، یا به گفته ایشان، تنها معناى آن باشد، باز بسیارى به کار بردن آن در غیر سایه آفتاب، هیچ ظهورى براى معناى اصلى باقى نمى‏گذارد. بنابراین، براى فهمیدن معناى «ظل‏» و مشتقات آن، باید راهى دیگر در پیش گرفت و از نشانه‏هاى لفظى، حالى و مقامى، بهره برد. از لغت‏نامه‏هاى فارسى و عربى به دست مى‏آید، همان گونه که معناى «ظل‏» گسترده است، معناى «سایه‏» نیز گسترده است. (82)
راه دیگرى که مى‏توان به معناى «استظلال‏» و «تظلیل‏» پى برد، رجوع به روایات و موارد کاربرد این ماده است.
در این بخش، نیازى به بررسى اسانید روایات وجود ندارد، بلکه روى کاربرد آنها درنگ مى‏شود و نکته مهم‏تر این که کارى به «ظل‏» و «استظلال‏» نیز نداریم، بلکه سخن در این است که اگر استفاده از اتومبیل سقف‏دار بر محرم در روز اشکال دارد (همان‏گونه که مشهور برآنند و آن را حرام دانسته‏اند، یا این که مباح است، ولى انجام دهنده آن، باید کفاره بپردازد) آیا در شب نیز اشکال دارد؟ یا خیر همین که روز به پایان رسید، دیگر هیچ حرمتى و یا کفاره‏اى در کار نیست.
آیت‏الله خوئى مى‏نویسد:
«بازداشتن از پناه گرفتن و زیر سایبان رفتن، ویژه جلوگیرى از تابش خورشید نیست، بلکه هرگونه پوشش و پناه‏گیرى و پناه‏جویى در حال احرام، نارواست، گرچه از غیر خورشید باشد، مانند; سرما، گرما، باران، باد و مانند آن; زیرا «تظلیل‏» بر گرفته از «تستر» است، گرچه از غیر خورشید باشد و از ظله برگرفته شده و آن هر چیزى است که از سرما و گرما نگهدارد. بنابراین در مفهوم «استظلال‏» استتار و پوشیدگى نهفته است، چه پوشیدگى و نگهدارى از خورشید باشد و چه از غیر آن. از همین‏گونه است «الشمس مستظله‏» . پس فرقى بین شب و روز نیست و روایاتى که از سوار شدن بر کجاوه و هودج باز مى‏دارند، اطلاق دارند و اقتضا مى‏کنند که بین شب‏وروز، فرقى نباشد. این اطلاق روایات، مطلب ما را تاکیدمى‏کند، بویژه در سرزمین گرمسیر حجاز، حرکت در شب رایج‏است. بنابراین معیار در حرام بودن در زیر سایبان قرارگرفتن و استفاده از سرپناه در حال احرام و نگهدارى خویش است از آنچه که آزار میرساند، مانند: تابش خورشید، سرما، گرما و....» (83)
بررسى:
ایشان براى ثابت کردن دیدگاه خود، از سه دلیل استفاده کرده است:
1 . از لغت. در پاورقى، به نقل از اقرب‏الموارد مى‏نویسد:
«الظله: الغاشیه والبرطله اى المظلة الضیقة وشئ کالصفة یستتر به من الحر والبرد والمظلة الکبیر من الاخبیة.» (84)
ولى با مراجعه به اقرب‏الموارد، روشن مى‏شود که مصادیق گوناگونى براى «ظل‏» مطرح شده و نخستین معنى را برابر آفتاب دانسته، بنابراین استفاده از لغت، به تنهایى، همان‏گونه که پیش از این گفته شد، کارساز نیست.
2 . استفاده از اطلاق روایات: قبة. کنیسه، عماریه و مانند آنها.
الف . صحیحة محمدبن مسلم عن احدهما (ع)، قال: سالته عن المحرم یرکب القبة؟ فقال: لا. (85)
راوى مى‏گوید از امام باقر یا امام صادق (ع) پرسیدم: آیا محرم مى‏تواند بر قبه و کجاوه سرپوشیده سوار شود؟
فرمود: خیر.
ب . صحیحه حلبى، سالت: ابا عبدالله (ع) عن المحرم یرکب فى القبة؟
قال: مایعجبنى الا ان یکون مریضا. (86)
از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا محرم مى‏تواند بر کجاوه سرپوشیده قرار گیرد؟
فرمود: تعجب مى‏کنم، مگر این که بیمار باشد.
ج . صحیحه هشام بن سالم: سالت: ابا عبدالله (ع) عن المحرم یرکب فى الکنیسه؟
قال: لا. (87)
از امام صادق (ع) پرسیدم: آیا محرم مى‏تواند بر هودج سرپوشیده سوار شود؟
فرمود: خیر.
د . صحیحه حریز عن ابى‏عبدالله (ع)، قال: لاباس بالقبة على النساء والصبیان و هم محرمون.... (88)
امام صادق (ع) فرمود: اشکالى ندارد که بانوان و کودکان در حال احرام، در کجاوه سرپوشیده قرار بگیرند.
ه. احمد بن على بن ابى طالب الطبرسى فى الاحتجاج عن محمدبن عبدالله بن جعفر الحمیرى انه کتب الى صاحب الزمان (عج) یساله عن المحرم یرفع الظلال هل یرفع خشب العماریة او الکنیسة ویرفع الجناحین ام لا؟
فکتب الیه فى الجواب: لاشئ علیه فى ترکه رفع الخشب. (89)
محمدبن عبدالله بن جعفر حمیرى به حضرت صاحب‏الزمان (عج) نامه نوشت و از آن حضرت درباره حکم محرمى که سایبان را برداشته پرسید که آیا چوبهاى سایبان و هودج را نیز بردارد؟ حضرت در جواب نوشت: در برنداشتن چوبها، چیزى بر او نیست.
بررسى:
در این جا، کارى به پاسخهاى امام (ع) و دلالت کردن و یا نکردن روایات یاد شده بر حرام بودن برافراشتن سایبان در حال احرام نداریم. به بیان دیگر، گیریم که پاسخهاى امام (ع) در تمام این روایات این باشد که سایبان زدن حرام است و انجام دهنده آن، به کارى حرام دست‏زده و عقاب دارد، آیا نمى‏توان گفت: پرسش‏ها رهاى از قید است و اطلاق دارد و جدایى بین شب و روز نیفکنده و در ذهن راوى هم چنین نبوده که بین شب و روز فرق بگذارد; از این روى، آن را در پرسش خود نگنجانده است؟
آیا نمى‏توان گفت: سخنهاى امام (ع) از قید رها است و اطلاق دارند و فرقى بین شب و روز، هواى گرم و سرد، بارانى یا آفتابى و... نگذاشته‏اند؟
به نظر ما، پرسشها و پاسخها اطلاق دارند و به آسانى مى‏توان از این اطلاق استفاده کرد و اعلام داشت که هرحکمى بر محرم کجاوه‏نشین در روز بار است، در شب هم، بار است. هر حکمى در آفتاب وجود دارد، در حال باران و... نیز وجود دارد.
پس، آنان که مانند صاحب تفصیل‏الشریعه، که ظهور این روایات را بر حرام بودن سایبان بر محرم باور دارند (90) ، نباید در حرام بودن استفاده از اتومبیل سرپوشیده در شب مناقشه کنند; زیرا این اطلاق، جاى هیچ‏گونه مناقشه‏اى را باقى نمى‏گذارد.
به دیگر بیان: مى‏توان گفت: حرام بودن استفاده از کجاوه و هودج سرپوشیده، ربطى به حکم در سایه قرار گرفتن محرم ندارد، گرچه در روز، امکان دارد مصادیق آنها، تداخل کنند و هر کس سوار بر اتومبیل سرپوشیده شود، هم از سایه استفاده کرده و هم از وسیله‏اى مانند قبه، عماریه و کنیسه. و روایات «استظلال‏» و روایات «قبه‏» و «عماریه‏» او را در بر مى‏گیرند، ولى اگر در شب از اتومبیل سرپوشیده استفاده کند، قدر متیقن این است که روایات قبه و عماریه او را دربرمى‏گیرند. بنابراین، از دیدگاه این گروه از روایات، نباید فرقى بین شب و روز قائل شد و همین اطلاق کافى است.
3 . روایاتى که در آنها حفظ کردن و در امان نگهداشتن خود از سرما و گرما، باد و باران و... مطرح شده است:
الف . عن عدة من اصحابنا، عن احمدبن محمد، عن عثمان بن عیسى الکلابى، قال: قلت لابى الحسن الاول (ع) ان على بن شهاب یشکو راسه والبرد شدید و یرید ان یحرم، فقال: ان کان کما زعم فلیظلل و اما انت فاضح لمن احرمت له. (91)
عثمان بن عیسى مى‏گوید: به امام کاظم (ع) عرض کردم: على‏بن شهاب از سردردش، شکوه دارد و هوا بسیار سرد است و مى‏خواهد محرم شود.
حضرت فرمود: اگر این‏گونه است که گمان مى‏کند، پس سایبان بزند، ولى تو، خود را براى کسى که احرامت‏براى اوست، آشکار ساز.
ب . وعنه انه سئل عن المحرم یستظل من المطر بنطع او غیره حذرا على ثیابه وما فى محمله ان یبتل، فهل یجوز ذلک؟
الجواب: اذا فعل ذلک فى المحمل فى طریقه فعلیه دم. (92)
محمدبن عبدالله بن جعفر، حمیرى از حضرت حجت (عج) مى‏پرسد: آیا محرم مى‏تواند با سفره چرمى و غیر آن، خود را از باران در امان بدارد، تا لباس و آنچه در هودج دارد، خیس نشوند؟
حضرت در پاسخ مى‏فرماید: اگر چنین کرد، یک گوسفند بر عهده‏اش مى‏آید که باید کشتار کند.
ج . محمدبن الحسن الطوسى، باسناده عن محمدبن الحسن الصفار، عن على‏بن محمد قال: کتبت الیه: المحرم هل یظلل على نفسه اذا اذته الشمس او المطر او کان مریضا ام لا؟
فان ظلل هل یجب علیه الفداء ام لا؟
فکتب یظلل على نفسه ویهریق دما ان شاء الله. (93)
على بن محمد مى‏گوید: به حضرت نوشتم: آیا محرم، هنگامى که تابش خورشید و یا باران او را اذیت مى‏کند و یا بیمار است، مى‏تواند براى خود سایبان بزند یا خیر؟
اگر سایبان زد، بر او واجب مى‏شود گوسفند قربانى کند، یا خیر؟
حضرت در پاسخ نوشت: براى خود سایبان بزند و گوسفندى هم کشتار کند.
د . وعنه، عن محمدبن اسماعیل قال: سالت ابا الحسن (ع) عن الظل للمحرم من اذى مطر او شمس.
فقال: ارى ان یفدیه بشاة و یذبحها بمنى. (94)
محمدبن اسماعیل بزیع مى‏گوید از امام کاظم (ع) پرسیدم: آیا جایز است که محرم به خاطر آزار و اذیت از خورشید و باران از سایه استفاده کند؟
حضرت فرمود: به نظر مى‏آید باید گوسفندى فدیه دهد و آن را در منى کشتار کند.
ه . وعنه عن ابراهیم بن ابى محمود قال: قلت للرضا (ع) المحرم یظلل على محمله ویفدى اذا کانت الشمس والمطر یضران به؟
قال: نعم.
قلت: کم الفداء.
قال: شاة. (95)
ابراهیم بن محمود مى‏گوید: به حضرت رضا (ع) عرض کردم: آیا محرم، هنگامى که خورشید و باران به او زیان مى‏رساند، مى‏تواند سایبان بزند و کفاره بدهد؟
فرمود: بله.
گفتم: کفاره چقدر است؟
فرمود: یک گوسفند.
بررسى:
از این گونه روایات روشن مى‏شود که «ظل‏» مى‏تواند به معناى گسترده‏تر و فراگیرترى از سایه مقابل آفتاب باشد. در این جا فرقى نمى‏کند که گفته شود «ظل‏» به طور کلى معناى گسترده‏ترى از سایه دارد، یا این که گفته شود در این جا به خاطر نشانه‏هاى موجود، در معناى گسترده‏ترى به کار رفته است. مهم این است که «سایه‏» یا «ضد آفتاب‏» بیانگر کامل معناى «ظل‏» نیستند، بلکه «نگهدارى از عوامل طبیعى‏» ، یا «پوششى بین چیزى با عوامل طبیعى‏» مراد است. اما نمونه بارز این پوشش و نگهدارى، در سرزمین حجاز، پوشش از تابش آفتاب است; زیرا دیگر پدیده‏ها، خود را کم‏تر نشان مى‏دهند. اما این بدان معنى نیست که سرما و باران حج‏گزار را آزار نمى‏دهد. کسانى که با اتومبیلهاى بدون سقف، در شب حرکت کنند، سرما را به طور کامل، حس خواهند کرد و این نه از سرعت اتومبیل ناشى بشود که خودبه‏خود، گاهى شبها حجاز بسیار سرد مى‏شود و تحمل آن دشوار.
بارى، مراد از «استظلال‏» در همه جا، یا در این روایات، پوشاندن خود از عوامل طبیعى است. برابر دیدگاه مشهور، محرم از این گونه جان پناهانى منع شده، ولى برابر بررسى و تحقیق ما، محرم، اگر خود را از عوامل طبیعى بپوشاند و نگهدارد، حرام تکلیفى انجام نداده است، تنها باید گوسفندى کفاره بدهد.
یادآورى:
1 . سه دلیلى که صاحب «المعتمد» براى فرق نداشتن «استظلال‏» در روز و شب آورده بود، به شرح یادآور شدیم و روشن شد دلیل دوم و سوم ایشان، تمام است، ولى دلیل نخست ایشان، که دیدگاه اهل‏لغت‏باشد، اجمال داشت و از آن به دست نمى‏آمد که «ظل‏» به معناى سایه است، یا هر پوشش و مانعى از هر چیزى؟ اما با کمک سومین دلیل و توجه به این که امامان (ع) از فصحاى عرب بوده‏اند و راویان نیز عرب بوده‏اند و هیچ کس بر این روایات حاشیه نزده و کسى سخن از مجازگویى در این عبارات به میان نیاورده، شاید بتوان معناى مقاییس‏اللغه را که آورده بود: «ستر شى‏ء لشى‏ء» را برترى داد و هر سه دلیل را تمام دانست.
2 . فرق بین شب و روز در روایى و ناروایى استفاده از سایبان و جان پناه، مطرح نبوده است و در کتابهاى فقهى پیشین، خبرى از آن نیست; زیرا مهم در مساله احرام، احرام بستن از مسجد شجره و میقاتهاى همانند آن و پیمودن مسیر طولانى بین مدینه و مکه بوده که در آن روزگار، چندین شبانه‏روز به درازا مى‏کشیده است.
اهل سنت که سایبان را حرام نمى‏دانسته‏اند بر هودج و کجاوه سرپوشیده سوار مى‏شده‏اند و راه را مى‏پیموده‏اند و اما شیعه که چنین عملى را روا نمى‏دانسته، از کجاوه و هودج استفاده نمى‏کرده و فرق گذاردن بین شب و روز، مشکلى را از براى آنان حل نمى‏کرده، تا درباره آن پرسش کنند و از زاویه‏هاى گوناگون آن را به حث‏بگذارند.
اما در روزگار ما، که مسافرتها با اتومبیل، قطار و هواپیما انجام مى‏گیرد و این مسیر طولانى، در چند ساعت پیموده مى‏شود، این بحث مطرح شده که آیا از اتومبیل سرپوشیده مى‏توان در شب استفاده کرده یا خیر؟
بنابراین، در این مساله از دیدگاههاى فقیهان پیشین نمى‏توان استفاده کرد و همچنین ادعاى اجماع بر روایى و ناروایى استفاده از اتومبیل سرپوشیده در شب، سخن نادرستى است.
بله، مى‏توانیم دیدگاههاى فقیهان روزگار خودمان را بیان کنیم که اینان نیز، دلیلى افزون بر دلیلهاى سه‏گانه پیشین براى یگانگى حکم سایبان در روز و شب، بیان نکرده‏اند، از جمله:
آیت‏الله سید احمد خوانسارى مى‏نویسد:
«ثم ان الامر لیس دائرا مدار وجود الشمس حتى یجوز کون المحرم تحت القبة باللیل والشاهد صحیح ابن بزیع... و خبر ابراهیم....» (96)
مساله حرام بودن استفاده از سایبان، بستگى به وجود خورشید ندارد تا جایز باشد که هنگام شب، محرم زیر سایبان و قبه قرار بگیرد و شاهد بر این کلام، صحیحه ابن بزیع... و خبر ابراهیم است.
صاحب «الفقه‏» پس از بحث کلى درباره حرام بودن استفاده از سایبان درحال احرام، چندین فرع مطرح مى‏کند و در دهمین آنها مى‏نویسد: اگر جسم سایه‏دارى بالاى سر شخص محرم باشد، ولى آفتاب از جوانب بر او بتابد، مانند صبحگاهان و اواخر روز، از ظاهر دلیلها بر مى‏آید در این حال نیز، قرار گرفتن در زیر سایبان حرام است. سپس مى‏افزاید:
«ومنه یعلم عدم جواز التظلیل و ان کان فى اللیل او فى یوم الغیم او آخره حیث لاسس کما افتى بذلک الجواهر... وکذا المستند، بل هو ظاهر المشهور وصریح غیر واحد من المعاصرین و من قارب عصرنا وذلک لما تقدم من دلالة الاخبار المطر و رفع سقف القبة ونحوها علیه.» (97)
از همین جا روشن مى‏شود که استفاده از سایبان و به سایه رفتن، هیچ‏گاه، حتى در شب، یا روز ابرى، یا اواخر روز، که خورشید وجود ندارد نیز، جایز نیست. صاحب‏جواهر هم، همین فتوا را داده است.... و مستند نیز همین‏طور، بلکه ظاهر مشهور نیز همین است و چند تن از معاصران و کسانى که نزدیک به عصر ما هستند نیز، این مطلب را به گونه آشکار و روشن بیان کرده‏اند. علت این فتواها، روایاتى است که در آنها باران و برداشتن قبه و مانند آنها مطرح شده است.
ایشان، گرچه حرام بودن استفاده از سایبان را در شب، به مشهور استناد داده، ولى مستند حکم را غیر از روایات، چیز دیگرى ندانسته است. استنادى هم که به مشهور داده درست نیست; زیرا فقیهان پیشین، این مساله را در کتابهاى خود مطرح نکرده‏اند و تفاوت بین شب و روز مورد ابتلاى آنان نبوده است.
نراقى در مستند مى‏نویسد:
«وکما یجب ترک التستر عن الشمس کذلک یجب ترک التظلیل عن السماء ایضا فلایجوز الجلوس فى نحو المحمل المسقف فى اللیل ولا فى الیوم الغیم وکذا فى یوم الضحو فى اول النهار وآخره اذ اجلس مواجها للشمس، لان المراد من التظلیل اعم منها کما یفصح عنها طائفة من الاخبار المتقدمة المتضمنة للاستظلال من المطر ولان الاضحاء المامور به بل التظلیل ایضا محتمل لارادة الابراز للسماء وللابراز للشمس وقاعدة استصحاب الشغل الیقینى یقتضى وجوب الاجتناب عن الامرین.» (98)
همان‏گونه که بر محرم ترک پوشش از خورشید واجب است، واجب است که بین خود و آسمان مانعى قرار ندهد. پس جایز نیست در شب بر هودج و کجاوه سرپوشیده سوار شود و نه در روز ابرى و نه آغاز و پایان روز، در روزهاى آفتابى، هنگامى که روبه‏روى خورشید نشسته باشد; زیرا مراد از تظلیل، اعم از اینهاست، همان‏گونه که روشن است از دسته‏اى از اخبارى که پیش از این بیان شد که دربرداشتند «استظلال‏» از باران را. و همچنین براى این که آفتابى شدن (اضحاء) که بدان امر شده و تظلیل نیز، احتمال دارد هر یک از ظاهر شدن براى آسمان و ظاهر شدن براى خورشید از آن اراده شده باشد و قاعده «الاشتغال الیقینى یقتضى البرائة الیقینیة‏» حکم مى‏کند که از هر دو پرهیز شود.
نتیجه:
دیدگاه‏هاى یاد شده، دلیلى افزون، بر دلیلهاى سه‏گانه که به طور کامل بیان شد، یاد نکرده‏اند و به نظر ما، دلیلهاى سه‏گانه براى ثابت کردن مطلب، که همانا یگانگى حکم سایبان در شب و روز است کافى بود.
با این حال، صاحب تفصیل‏الشریعه به پیروى از امام خمینى، به راهى دیگر رفته‏و بین روز و شب فرق گذاشته و از دلیلهاى سه‏گانه پاسخ داده است که با درنگ در بررسى ما از روایات، پاسخ ایشان روشن مى‏شود.
پس تا این جا چند مقوله در «استظلال‏» مطرح شد:
1 . مشهور فقیهان بر این باورند که «استظلال‏» در حال احرام و سیر، حرام است، ولى نگارنده بر این باور است که استفاده از سایبان، بدون هیچ عذرى داراى کراهت‏شدید است و حرمت وضعى دارد و انجام دهنده آن، باید گوسفندى کفاره بدهد.
2 . فرقى بین شب و روز وجود ندارد و حکم استفاده از سایبان و واجب بودن پرداخت کفاره و... در شب و روز یکى است.
3 . گیریم که استفاده از سایبان حرام تکلیفى باشد، در حال عذر و ضرورت، آن حکم برداشته مى‏شود. و عذر و ضرورت در این جا، با اضطرار فرق مى‏کند; زیرا در حال اضطرار، هر چیزى حلال مى‏شود و نیاز به دلیل هم ندارد. ولى با مراجعه به روایات درمى‏یابیم که عذرهاى مطرح شده، همه، عذرهاى عرفى است: بیمارى، سردرد، باران، ترشدن اثاثیه، عرق‏سوز شدن و....
4 . گفته شد: عذرها منحصر به عذرهاى منصوص نیست و بلکه منحصر به عذرهاى شخصى نیز نیست. بنابراین، عذرهاى عمومى و اجتماعى نظیر در دسترس نبودن اتومبیل سر باز، گران بودن کرایه اتومبیلهاى بدون سقف، انگشت‏نما شدن، مورد مسخره واقع شدن، جلوگیرى پلیس‏راه، خطرناک بودن آن و... عذر به شمار مى‏آیند و با وجود چنین عذرهایى حرام بودن مفروض استفاده از اتومبیلهاى با سقف از بین مى‏رود و تنها حرام بودن وضعى مى‏ماند.
5 . آیا سوار شدن بر خودروهاى سرپوشیده، مصداق استفاده از سایبان و در سایه قرار گرفتن است، تا حکم تکلیفى و یا وضعى گذشته را داشته باشد؟
گفتیم: شاید امامان (ع) که استفاده از کجاوه، هودج و... را ممنوع اعلام کرده‏اند، به خاطرجلوگیرى از فخرفروشى، کبر و خودبرتربینى باشد.
وشاید امامان بر آن بوده‏اند که از روى‏آورى مردم به رفاه، آسایش و راحتى و خوش‏گذرانى در روزهاى انجام فریضه مهم حج، که کنده شدن از دنیا جلوه‏هاى آن، دورى از آسایش و رفاه و تحمل رنجها و سختیها، در آن لحاظ شده، جلو بگیرند؟
اگر علت و حکمت‏حکم این چیزها باشد، در این روزگار، این‏گونه حکمتها و علتها جایى ندارند و به هیچ‏روى، به کار گرفتن اتومبیلهاى سرپوشیده سبب فخرفروشى و تکبر سرنشینان آنها نمى‏شود. امروز، اتومبیل، قطار و... وسیله‏هاى همگانى و همه‏جایى حمل و نقل مسافر است که دارا و نادار، از آن استفاده مى‏کنند و هیچ‏گونه برترى و امتیازى براى سرنشینان آنها ندارد.
افزون بر این، آنچه را که شاید شارع در سفر حج در آن زمان جلو گرفته، ساختن چیز اضافى بر روى مرکبها بوده و پیامبر (ص) و ائمه (ع) خود، با مرکبهاى بدون کجاوه و هودج و سایبان سفر مى‏کرده‏اند، ولى در این زمان که سقف براى اتومبیل، چیز اضافه‏اى نیست و برداشتن آن، یک کار زاید و فوق برنامه‏است.
روایات، برممنوع بودن امورى که محرم براى فرار از آفتاب، باد، سرما، باران و... ایجاد مى‏کنند، دلالت دارند، نه بر ممنوع بودن امورى که به خودى خود، به طور طبیعى، وجود دارند، یا به قصد و هدف دیگرى ساخته شده‏اند; از این روى، عبور محرم از زیر پلها، زیر سقف بازارها و... اشکالى ندارد، زیرا نه خود محرم آنها را به وجود آورده و نه به قصد سایه انداختن به روى محرم ایجاد شده‏اند.
پس، دلیل پابرجا و روشنى بر حرام بودن استفاده از اتومبیل سرپوشیده در حال احرام نداریم و تنها از اطلاق کلمه «ظل‏» و «سایه‏» نمى‏توان استفاده کرد که داخل اتوبوس چون سایه است، محرم از آن بازداشته شده است.
پانوشتها:
1 . «شرایع‏الاحکام‏» ، محقق حلى، ج‏1/248، موسسة اعلمى، تهران.
2 . «مناسک حج و عمره‏» ، مطابق با فتاواى مراجع تقلید 139/ 177، نشر تفکر.
3 . «المعتمد فى شرح المناسک‏» ، تقریرات درسى ایت الله خوئى، مقرر: سید رضا خلخالى، ج‏4/235، منشورات مدرسة دارالعلم.
4 . «تفصیل الشریعة فى شرح تحریر الوسیله‏» ، آیت‏الله محمد فاضل لنکرانى، ج‏3/299، مکتب الاعلام الاسلامى.
5 . سوره «حج‏» ، آیه 27.
6 . «تفصیل الشریعه‏» ، ج‏3/299.
7 . «المقنع‏» ، شیخ صدوق‏234/، مؤسسه امام الهادى.
8 . همان مدرک‏235/.
9 . همان مدرک‏236/.
10 . «فقه‏الرضا» ، 272/.
11 . «مقنعة‏» ، شیخ مفید432/، انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
12 . «خلاف‏» ، شیخ طوسى، ج‏2/318، مساله 118، انتشارات اسلامى، قم.
13 . «مجمع‏البحرین‏» ، طریحى، ج‏4/100، مکتبة المرتضویه.
14 . «مختلف الشیعه‏» ، علامه حلى‏115/، چاپ سنگى.
15 . «الغنیه‏» ، ابن‏زهره، چاپ شده در «الجوامع الفقهیه‏» 513/.
16 . «الانتصار» ، سید مرتضى علم الهدى‏245/، انتشارات اسلامى، قم.
17 . «الکافى‏» ، ابى‏الصلاح حلبى 202/ 203، مکتبة الامام امیرالمؤمنین.
18 . «مختلف الشیعه‏» ، علامه حلى‏115/، چاپ سنگى.
19 . «شرایع‏الاحکام‏» ، محقق حلى، ج‏1/248 251.
20 . «مسالک‏» ، شهید ثانى، ج‏1/111.
21 . «خلاف‏» ، شیخ طوسى، ج‏2/318، مساله 18.
22 . «المعتمد فى شرح المناسک‏» ، ج‏4/233 239.
23 . سوره «بقره‏» ، آیه 197.
24 . «الفروع من الکافى‏» ، ثقة الاسلام کلینى، ج‏4/350، دارالکتب الاسلامیه، روایت 1.
25 . «تهذیب الاحکام‏» ، ج‏5/309، دارالکتب الاسلامیه.
26 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/352، ح‏15.
27 . «وسائل الشیعة‏» ، شیخ حر عاملى، ج‏9/150، ح‏4، المکتبة الاسلامیه.
28 . «معجم رجال الحدیث‏» ، سید ابوالقاسم خوئى، ج‏17/144، دار الزهراء، بیروت.
29 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/350; «تهذیب الاحکام‏» ، ج‏5/350; «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/148، ح‏11.
30 . المنجد. «المحرور من داخلته الحراره‏» او «من داخلته حرارة الغیظ ونحوه‏» .
31 . «تهذیب الاحکام‏» ، ج‏5/313، ح‏1075; «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/146، ح‏3.
32 . «ملاذ الاخیار» ، علامه مجلسى، ج‏8/215 216.
33 . «جواهر الکلام‏» ، شیخ محمد حسن نجفى، ج‏18/395، دارالکتب الاسلامیه.
34 . «مدارک الاحکام‏» ، سید محمد موسوى جبل عاملى، ج‏7/362.
35 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/350، ح‏3; «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/148، ح‏12.
36 . «ملاذ الاخیار» ، ج‏8/209.
37 . «معجم رجال الحدیث‏» ، ج‏14/70.
38 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/351.
39 . گونه‏اى از سردرد است که بر جلو سر و یکى از دو سوى سر پدیدار مى‏شود. ر.ک. «نهایه‏» ابن‏اثیر; حاشیه «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/351.
40 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/351.
41 . «تهذیب الاحکام‏» ، ج‏5/309، ح‏55.
42 . همان مدرک، ج‏5/309، ح‏58.
43 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/351، ح‏6.
44 . «معجم رجال الحدیث‏» ، ج‏17/275.
45 . همان مدرک، ج‏19/56 به بعد.
46 . همان مدرک، ج‏11/248 به بعد.
47 . «تهذیب الاحکام‏» ، ج‏5/309، ح‏58.
48 . «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/147، ح‏8.
49 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/351، ح‏7; «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/148، ح‏13.
50 . «معجم رجال الحدیث‏» ، ج‏11/117 124.
51 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/352، ج‏12; «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/153، ح‏1.
52 . «معجم رجال الحدیث‏» ، ج‏3/346.
53 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/351، ح‏9.
54 . «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/287، ح‏2.
55 . «تفصیل الشریعه فى شرح تحریر الوسیله: ، ح‏3/276.
56 . «الفروع من الکافى‏» ، ج‏4/351، ح‏8; «تهذیب الاحکام‏» ، ج‏5/310، ح‏60.
57 . همان مدرک‏352/، ح‏11.
58 . «ذخیرة العباد» 598/. محقق سبزوارى مى‏نویسد:
«النهى وما فى معناه غیرواضح الدلالة على التحریم فى اخبار اهل‏البیت کما ذکرناه کثیرا.» همان‏گونه که بارها گفته‏ایم: نهى و مانند آن، در اخبار اهل‏بیت، دلالتش بر تحریم روشن نیست.
59 . همان مدرک‏352/، 14; «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9.
60 . «تهذیب الاحکام‏» ، ج‏5/311، ح‏65.
61 . «معجم رجال الحدیث‏» ، ج‏21/248; ج‏4/324.
62 . اشاره به حدیث صحیح حلبى است که در «وسایل الشیعه‏» ج‏9/146، حدیث‏2 نقل شده و به زودى خواهد آمد.
63 . «ذخیرة العباد» ، محقق سبزوارى 598/.
64 . «کتاب الحج‏» ، تقریر درسى آیت الله سید محمد محقق داماد، مقرر آیت الله جوادى آملى، ج‏2/526.
65 . «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/146، ح‏2.
66 . همان مدرک‏147/، ح‏10.
67 . «مدارک الاحکام‏» ، ج‏7/363.
68 . «اقرب الموارد» ، ماده رخص.
69 . «براهین الحج‏» ، مدنى کاشانى، ج‏3/162، مکتبة، الاسلامیة.
70 . «مقنعه‏» 432/.
71 . «فقه الرضا» 272/.
72 . از «انصار» و «الکافى‏» مى‏توان همین مطلب را استفاده کرد.
73 . «مناسک حج و عمره‏» مطابق با فتاواى مراجع معظم تقلید 170/، مساله 8، چاپ باقرى، قم.
«نشستن در زیر سقف، در حال طى منزل در شب، خلاف احتیاط است، گرچه جایزبودن آن بعید نیست.» این فتواى امام خمینى است و حضرات آیات: گلپایگانى و اراکى نیز، با ایشان موافقند، چون حاشیه ندارند.
74 . «معجم مفردات الفاظ القرآن‏» ، راغب اصفهانى، ماده ظل.
75 . الفئ الحاجز، اشتباه است. بنابرآنچه در نهایه آمده است، متن اصلاح شد. در نهایه آمده: «الفئ الحاصل من الحاجز بینک و بین الشمس اى شئ کان‏» ، ج‏3/159.
76 . «مجمع‏البحرین‏» ، فخرالدین طریحى، ماده ظل.
77 . «فرهنگ لاروس‏» ، دکتر خلیل جر، ترجمه سید حمید طبیبیان، ماده ظل.
78 . «مصباح المنیر» ، احمدبن محمد الفیومى‏386/.
79 . «معجم مقاییس اللغه‏» ، احمدبن فارس‏بن زکریا، ج‏3/461، مکتب الاعلام الاسلامى.
80 . «التحقیق فى کلمات القرآن‏» ، حسن مصطفوى، ج‏7/166.
81 . «تفصیل الشریعه‏» ، ج‏3/295.
82 . لغت‏نامه دهخدا، ج‏9/13785، چاپ جدید.
83 . «المعتمد فى شرح المناسک‏» ، ج‏4/240 241.
84 . همان مدرک.
85 . «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/146، ح‏1.
86 . همان مدرک، ح‏2.
87 . همان مدرک، ح‏4.
88. همان مدرک 149/، ح‏5.
89 . همان مدرک 153/، ح‏6.
90 . «تفصیل الشریعه‏» ، ج‏3/282. پس از نقل روایت نگاشته: «وظهورها فى الحرمة على الرجال المحرمین لامناقشه فیه‏» اگر چه ممکن است ضمیر «ها» در «ظهورها» به مجموع روایات بر گردد.
91 . «وسائل الشیعه‏» ، ج‏9/148.
92 . همان مدرک‏153/.
93 . همان مدرک، 5.
96 . «جامع‏المدارک‏» ، آیت الله سید احمد خوانسارى، ج‏2/412، مؤسسة اسماعیلیان.
97 . «الفقه‏» ، سید محمد شیرازى، ج‏5/200، کتاب الحج، دارالقرآن الکریم،
98 . «المستند» ، سید احمد نراقى، ج‏2/219، کتابخانه مرعشى نجفى.
× اگر شک شود که آیا کلامى را امام فرموده یا روایت کننده خود آن کلمه را افزوده، مى‏گویند: اصل این است که روایت کننده چیزى را نیفزوده است.

تبلیغات