ظرفیت شناسی سیاسی دو دهه ی گذشته ی جریان های سیاسی اصول گرا و اصلاح طلب (فرصت ها و چالش ها) (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
ظرفیت سیاسی یک مفهوم بسیار مهم در علوم سیاسی است که به خصوص در رابطه با عنوان حکمرانی خوب یا کیفیت مربوط به مدیریت کشوری می باشد. با این حال تعاریف محدودی در رابطه با این مفهوم وجود دارد که آنهم بخش بسیار کمی از واقعیت مفهوم را پوشش می دهد. پژوهش حاضر با رویکرد مطالعات بنیادین یک چارچوب مفهومی به منظور تحلیل و تشریح ظرفیت سیاسی است . در پژوهش حاضر، مساله ی اساسی شناخت ظرفیت سیاسی جریانهای سیاسی اصول گرائی و اصلاح طلبی ایران در دو دهه گذشته است.در اینجا ظرفیت سیاسی جریانهای سیاسی بر صلاحیتها، توانائی ها و قابلیتهای آنها در بسیج گروههای اجتماعی جهت مشارکت آنها در فرآیند توسعه ی سیاسی دلالت دارد. بر این اساس ظرفیت سیاسی این جریان ها با استفاده از یک الگوی " 9 "پایه ای بررسی خواهد شد.این الگو یک ماتریس سه درسه می سازد که از صلاحیتهای تحلیلی ، عملیاتی و سیاستی و قابلیتهای فردی، سازمانی و سیستمی تشکیل شده است .البته در کنار این 9 پایه، به ارتباط این سطوح از ظرفیت سیاسی نیز توجه می شود. یافته های تحقیق نشان می دهد جریانات اصلاح طلب در ظرفیت سیاستی- سیستمی و تحلیلی-فردی نسبتا موفق عمل کرده اند و جریانات اصول گرا در ظرفیت های سیاستی-سازمانی و عملیاتی-سازمانی نسبتا موفق عمل کرده اند.Political capacity analysis of the past two decades of fundamentalist and reformist political currents (opportunities and challenges)
policy capacity is among the most fundamental concepts in political science, there is considerable disagreement over its definition and very few systematic efforts try to operationalize and measure it. This article presents a conceptual framework for analyzing and measuring policy capacity under which policy capacity refers to the competencies and capabilities important to policy-making. Competences are categorized into three general types of skills essential for policy success — analytical, operational and political — while policy capabilities are assessed at the individual, organizational and system resource levels. Of course, in addition to these 9 bases, the relationship between these levels of political capacity is also1 considered. The research findings show that the reformist currents have been relatively successful in policy-systemic and analytical-individual capacity and the fundamentalist currents have been relatively successful in policy-organizational and operational-organizational capacities.