رؤیت و ثبوت هلال (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
بازشناسى آغاز, یا پایان ماههاى قمرى و در پى آن, تشخیص ابتداى ماه رمضان و تعیین اعیاد در هر سال, به رؤیت و مشاهده هلال, شیوه اى طبیعى است, هماهنگ با امکان و توان طبیعى در وجود هر آدمى. همه آدمیان, شهر نشینان, روستاییان, بیابانگردان و چادر نشینان, با نگریستن به صفحه افق, حلول ماه را مى فهمند و مى شناسند:
(هو الذى جعل الشمس ضیاء والقمر نوراً و قدّرهُ منازل لتعلمو عدد السّنین والحساب ما خلق الله ذلک الاّ بالحقِّ1).
اوست آن که خورشید را فروغ بخشید و ماه را منور ساخت و برایش منازلى معین کرد, تا از شمار سالها و حساب آگاه شوید. خدا, همه اینها را جز به حق نیافرید.
پیدایش هلالها در آغاز ماهها, تقویمى طبیعى است که بى هیچ وقفه اى, همواره نمایان مى باشد و همه آدمیانى که ادراک و حواسى سالم دارند, با آن آشنایند.
شریعت اسلام, شریعتى همساز با خلقت و پذیرفته فطرت, این تقویم طبیعى را, تقویم شرعى و دینى ایمان آورندگان نیز, قرار مى دهد:
(یَسئَلونکَ عنِ الأهلّةِ قُل هیَ مواقیتُ للنّاسِ والحج2).
از تو درباره هلالهاى ماه مى پرسند, بگو: براى آن است که مردم وقت کارهاى خویش و زمان حج را بشناسند.
به اعتقاد مفسران3, در پى آمدن (حج) پس از واژه (للناس), بیان تقویم معتبر شرعى, در پى تقویم کارهاى روزمرّه زندگى است. همان گونه که آدمیان, مى توانند موقعیتهاى زمانى و وقت کارهاى خویش را با مشاهده اهلّه بشناسند, وظایف دینى و دستورالعملهاى شریعت را نیز, که با شناخت اوقات و زمانها پیوند خورده است, از این طریق درک مى کنند و آنها را به درستى انجام مى دهند.
بى شک زمانها به ماهها تقسیم مى یابد, ماهها به هلالها دانسته مى شود و هلالها به طور طبیعى با رؤیت شناخته مى شوند. از این روى, در این که حلول ماه به رؤیت و مشاهده هلال ثابت مى شود, هیچ اختلاف و تردیدى میان فقیهان شیعى وجود ندارد. بلکه همگان بر اعتبار این طریق, اتفاق رأى دارند. گروهى نیز آن را ضرورى دین شمرده اند.آیات قرآن, بر حجیت و اعتبار رؤیت, دلالت مى کند و احادیث متواتر بسیارى در این باره از امامان (ع) رسیده است.
ابتدا, اعتبار این طریق را در سخنان فقیهان مى نگریم و سپس آیات و احادیثى که در اعتبار و تبیین رؤیت هلال وجود دارد.
اتفاق فقیهان بر این طریق
بیشتر فقیهان, اثبات هلال را به رؤیت, ضرورى دین شمرده و اجماع و اتفاق مسلمانان را بر اعتبار آن, ثابت دانسته اند:
سید مرتضى (م: 436هـ.ق), براى اعتبار رؤیت, به چهار دلیل استدلال مى کند: اجماع, سیره, قرآن و احادیث4. وى درباره سیره مسلمانان مى نگارد:
(انا قد علمنا ضرورة ان المسلمین من لدن النبى صلى الله علیه و آله الى وقتنا هذا یفزعون و یلجأون فى اوائل الشهور والعلم بها على التحقیق الى الرؤیة5).
بدیهى است که مسلمانان, از روزگار پیامبر (ص) تا این روزگار, براى آن که به آغاز ماهها علم پیدا کنند, به رؤیت توسل و تمسک جسته اند.
شیخ طوسى (م: 460 هـ. ق), در تهذیب الاحکام, پیش از آن که احادیث رؤیت را بر شمارد, مى نویسد:
(و یدل على ذلک ایضا ما هو معلوم کالاضطرار غیر مشکوک فیه فى شریعة الاسلام من فزع المسلمین فى وقت النبى (ص) و من بعده الى هذا الزمان فى تعرّف الشهر الى معاینة الهلال و رؤیته. و ما ثبت ایضاً من سنة النبى (ص) انه کان یتولى رؤیة الهلال و یلتمس الهلال … فلولا ان العمل على الاهلّه أصل فى الدین معلوم لکافة المسلمین ما کانت الحال فى ذلک على ما ذکرناه6).
در شریعت اسلام, شناخت اول ماه, به رؤیت هلال, مورد شک نیست. تمسک مسلمانان به این طریق, چه در زمان پیامبر (ص) و چه بعد از ایشان, تا این روزگار, معلوم و روشن است. در سیره پیامبر, ثابت است که آن حضرت, به جست و جوى هلال مى پرداخت و این امر را برعهده داشت …
پس, اگر عمل به مقتضاى هلال, اصلى معلوم در دین و نزد تمامى مسلمانان پذیرفته نبود, رؤیت هلال, پیشینه اى این چنین روشن, نداشت.
شیخ طوسى, در این سخن, افزون بر آن که رؤیت هلال را سیره متشرعه مى داند و امرى تردید ناپذیر مى شناسد, آن را سیره ثابتِ پیامبر (ص) نیز, معرفى مى کند.
علامه حلى (م: 726 هـ . ق.), اجماع مسلمانان را از صدر اسلام, به رؤیت هلال, ثابت مى داند و به سیره پیامبر (ص) اشاره مى کند:
(ان رؤیة الهلال اصل من اصول الدین معلوم ضرورة فى شرع الرسول (ص) والاخبار تواترت بذلک و لا نعلم فیه خلافا7.)
به راستى رؤیت هلال, که اصلى در دین است, در شریعت پیامبر (ص) معلوم و روشن مى باشد و احادیث بر اعتبار آن تواتر دارد و تردیدى در آن نمى دانیم.
فقیهانى چون: مقدس اردبیلى8, صاحب مدارک9, مولى مهدى نراقى10, سیدعلى طباطبایى11 و صاحب جواهر12 اعتبار این طریق را, اجماعى و بى تردید دانسته اند.
البته گروهى از فقیهان که گرایش حدیثى داشته اند, بر این پندارند که عدد و شمارش ایام, معیار شناخت ماههاست. اینان, به اصحاب عدد مشهورند.
شیخ صدوق (م: 381 هـ.ق), در رأس این جریان قرار دارد. وى, با آن که بر نظریه عدد, بسیار تأکید مى کند, در عین حال, احادیثى که رؤیت را, راه اثبات هلال مى داند, در کتاب: (من لا یحضر الفقیه), نقل مى کند13. با این توجه که وى در مقدمه کتاب مى نویسد:
( احادیثى که در این کتاب مى آورم, به آنها فتوا مى دهم و حجّت مى دانم14.)
بنابراین, باور سست اینان, به اتفاقى بودن اعتبار رؤیت, خدشه اى وارد نمى کند.
دلالت قرآن بر اعتبار رؤیت
در قرآن, آیاتى وجود دارد که به اعتبار رؤیت هلال, در تشخیص ابتداى ماه, دلالت مى کنند. فقها و مفسران در پرتو این آیات, حجیّت این راه را نمایانده و آن را مورد تأیید قرآن دانسته اند:
* (یسئلونک عن الأهلّة قل هى مواقیت للناس والحج15).
از تو درباره هلالهاى ماه مى پرسند, بگو: براى آن است که مردم وقت کارهاى خویش و زمان حج را بشناسند.
سید مرتضى در ذیل آیه مى نویسد:
(هذا نص صریح کما ترى بأن الأهله هى المعتبره فى المواقیت والدالّة على الشهور, لانه علق بها التوقیت16).
این آیه, صراحت دارد که هلالها, در تشخیص اوقات معتبرند و نشانه پیدایش ماههایند; زیرا این تشخیص, منوط به اهلّه شده است.
شیخ طوسى, پس از استناد به این آیه, براى شناخت آغاز ماهها, مى نویسد:
(فبیّن الله تعالى انه جعل هذه الاهله معتبرة فى تعرّف اوقات الحج و غیره مما یعتبر فیه الوقت, و لو کان الامر على ما یذهب الیه اصحاب العدد لما کانت الاهله مراعاة فى تعرف هذه الاوقات اذا کانوا یرجعون الى العدد دون غیره, و هذا خلاف التنزیل17.)
خداوند, اعتبار هلالها را در شناخت اوقات حج و اعمالى که وقت در آنها معتبر است, بیان مى کند و اگر نظریه اصحاب عدد درست بود, هلالها نشانه شناخت وقتها بیان نمى شد. معیار دانستن عدد و کنار گذاشتن رؤیت هلال, خلاف قرآن است.
شیخ مفید در (مقنعه18) قطب راوندى در (فقه القرآن19), علامه حلى در (منتهى المطلب20) و دیگر فقیهان نیز, این آیه را مطرح مى کنند ودلالت روشن آن را بر اعتبار رؤیت هلال در شناخت ماهها, مى نمایانند. مفسران نیز, این آیه را دلیلى بر اعتبار رؤیت هلال دانسته اند.
امین طبرسى در تفسیر این آیه مى نگارد:
(و فیه اوضح دلالة على ان الصوم لا یثبت بالعدد و انه یثبت بالهلال لانه سبحانه نص على ان الاهله هى المعتبرة فى المواقیت والدلالة على الشهور, و انما تعرف الشهور بطریق رؤیة الاهلة21).
این واضح ترین دلیل است, بر این که روزه, با عدد گرفته نمى شود و مبتنى بر رؤیت هلال است; زیرا خداوند, تصریح فرموده که: رؤیت هلالها در تعیین اوقات, اعتبار دارد و ماهها از این طریق دانسته مى شود.
علاّمه طباطبایى بر این باورند که این آیه, نشانه پدید آمدن ماههاى قمرى را تبیین و فایده پیدایش ماهها را مى نمایاند:
(و بالجمله قد تحصّل ان الغرض فى السؤال انما کان متعلقا بشأن الشهور القمریه من حیث السبب أو الفائدة, فأجیب ببیان الفائدة و انها أزمان و اوقات مضروبة للناس فى امور معاشهم و معادهم … التى یدرکه کل صحیح الادراک مستقیم الحواس من الناس22).
از آنچه گذشت, به دست مى آید که منظور سؤال کنندگان, از حیث سبب یا فایده پیدایش ماههاى قمرى بوده است; از این روى, در جواب, فایده آنها بیان شده است: به وسیله آنها وقتها و زمانها براى مردم معین مى شود … این معیار, براى شناخت ماهها, به گونه اى است که هر کس, ادراک صحیح و حواس سالمى داشته باشد, مى تواند آن را درک کند.
در احادیث صحیحى که ذیل این آیه وارد شده, به صراحت, از اعتبار رؤیت هلال و معیار بودن این راه, براى صوم و افطار, سخن رفته است.
* در صحیحه حلبى از امام صادق (ع) درباره (اهلّه) سؤال مى شود آن حضرت مى فرماید:
(هى اهلة الشهور فاذا رأیت الهلال فصم و اذا رأیته فافطر23).
این, همان هلال ماههاست, پس با دیدن آن, روزه بدار و روزه بگشا.
* پیامبر اکرم (ص) مى فرماید:
(جعل الله الأهله مواقیت للناس, فصوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته24.)
خداوند, هلالها را براى تشخیص اوقات مردم قرار داده, پس با رؤیت آن, روزه بدارید و روزه بگشایید.
* امام باقر (ع) مى فرماید:
(صم حین یصوم الناس وافطر حین یفطر الناس فان الله جعل الاهله مواقیت25).
زمانى که مردم روزه مى دارند, تو هم روزه بدار و زمانى که مردم روزه مى گشایند, تو هم روزه بگشا; زیرا خداوند هلالها را براى تشخیص اوقات قرار داده است.
احادیثى که در آنها, اهلّه مورد سؤال در آیه, به هلال ماهها, براى باز شناختن آنها از یکدیگر, تفسیر شده است و امام (ع) بر پایه همین آیه, ملاک صوم و افطار را رؤیت هلالِ ماه رمضان و شوال دانسته, بسیار است. پس, بى شک این آیه دلیلى روشن بر اعتبار این طریق مى باشد.
* (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه26).
مفسران27, (شهد الشهر) را به معناى در حضر بودن, در مقابل, سفر گرفته اند. یعنى روزه بر کسى است که در سفر نباشد. امّا گروهى از فقها برآنند که مراد از (شهد الشهر), مشاهده و حضور مکلف در فرا گشت ماه, مى باشد. یعنى مکلف, اگر ماه رمضان را درک کند و در آن حضور داشته باشد, باید روزه بدارد. بى شک, کسى که هلال را رؤیت کند, بر وى شهادت شهر صادق است. بنابراین, آیه دلالت دارد که ماه, به رؤیت هلال, ثابت مى شود.
شیخ یوسف بحرانى مى نویسد:
(یعلم الشهر برؤیة الهلال, و یدل على الحکم المذکور قوله عزوجل: فمن شهد منکم الشهر فلیصمه28).
حلول ماه, با رؤیت دانسته مى شود. بر این حکم, این قول خداوند: (پس هر که در یابد ماه رمضان را باید روزه بدارد) دلالت مى کند.
شیخ محمد حسن نجفى مى نویسد:
(لا اشکال و لا خلاف بیننا فى انه یعلم الشهر برؤیة الهلال, لصدق الرؤیة المامور بالصوم والافطار لها و صدق شهادة الشهر و …29)
در میان فقیهان شیعه, تردید و اشکالى نیست که حلول ماه, با رؤیت دانسته مى شود, به دو سبب:
1. با رؤیت روزه بدار و با آن عید فطر بگیر بر آن صدق مى کند.
2. (شهادة الشهر) در آیه مزبور, بر رؤیت هلال صادق است.
بیشتر فقیهان متأخر, بویژه معاصران, در تشخیص ماه به وسیله رؤیت, به این آیه تمسک کرده اند30.
علامه طباطبایى, در تفسیر این آیه, هیچ یک از این دو دیدگاه را نمى پذیرد. دیدگاه فقیهان را, تنها در معناى آیه مى پذیرد; اما برداشت فقهى اینان را از این معنى, نادرست مى شمارد و به این نظراست که آیه, دلالتى بر ثبوت ماه, با رؤیت هلال, ندارد:
(الشهادة هى الحضور مع تحمّل العلم من جهته, و شهادة الشهر انما هو ببلوغه والعلم به. و یکون بالبعض کما یکون بالکل. و اما کون المراد بشهود الشهر رؤیة هلاله و کون الانسان بالحضر مقابل السفر فلا دلیل علیه الا من طریق الملازمه فى بعض الاوقات بحسب القرائن, و لا قرینة فى الآیت31).
شهادت, عبارت است از حضور چیزى با اطلاع بر آن. وشهادت ما رمضان این است که آن ماه فرا رسد و انسان, علم بیابد به فرا رسیدن آن. و همان گونه که این تعبیر, نسبت به تمام ماه صحیح است, نسبت به بعض آن نیز صحت دارد. و اما این که منظور از آن, دیدن هلال باشد, یا منظور, بودن در حضر, نه در سفر, احتمالى است بى دلیل. جز این که, گاهى این امور با معنایى که بیان کردیم, همراهند. مثلاً بعضى از اوقات در حضر, با دیدن هلال,اطلاع پیدا مى شود به فرا رسیدن ماه رمضان, ولى دلیل و قرینه اى بر این که مراد از شهود ماه رمضان این گونه امور است, در آیه وجود ندارد.
بنابراین, تمسک به این آیه براى اعتبار رؤیت در ثبوت هلال, درست نمى نماید.
* (هو الذى جعل الشمس ضیاءً والقمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب32).
اوست آن که خورشید را فروغ بخشید و ماه را منور ساخت و برایش منازلى معین کرد, تا از شمار سالها و حساب آگاه شوید.
سید مرتضى, براى این منظور که در ثبوت ماه, رؤیت اعتبار دارد نه عدد, به این آیه تمسک مى جوید:
(هذا نص صریح کما ترى على انه معرفة السنین والحساب مرجوع فیها الى القمر و نقصانه و زیادته و انه لا حظّ للعدد الذى یعتمده اصحاب العدد فى علم السنین والشهور33)
این آیه تصریح مى کند که شناخت سالها و حساب, به ماه و کم و زیاد شدن هلال آن باز مى گردد. و این صراحت دارد بر نامعتبرى نظریه اصحاب عدد در شناخت سالها و ماهها.
ابن زهرة نیز, در (غنیة النزوع) این آیه را دلیل اعتبار رؤیت, دانسته است34.
در این آیه, روشنایى و اختلاف منازل ماه, که اختلاف در روشنایى آن را نیز در پى دارد, راه علم به عدد سالها و حساب, بیان شده است. بنابراین, هلال نیز, که از همین اختلاف در روشنایى ماه پدید مى آید و ابتداى آن را مى نمایاند, راه حصول علم, به ماهها, که سالها را به وجود مى آورند, خواهد بود.
احادیث
در احادیث متواتر بسیارى, رؤیت هلال, موجب صوم و فطر دانسته شده است. در حقیقت, این روایات, رؤیت را راه اثبات هلال ماه رمضان و شوال معرفى مى کند و صوم و فطر را به رؤیت مترتب مى داند. پس, بر پایه این احادیث, هرگاه هلال ماه, به وسیله رؤیت ثابت گردد, آغاز یا پایان ماه نیز ثابت مى شود. در نتیجه, اگر آغاز یا پایان ماه, یا یکى از روزهاى خاص آن, موضوع حکم شرعى باشد, با تحقق رؤیت هلال, حکم شرعى نیز ظهور مى یابد.
در مجموعه هاى روایى: (فروع کافى)35, (تهذیب الاحکام36), (الوافى37), (وسائل الشیعه38) و … این احادیث به طور کامل نقل شده است که در این جا, برخى از آنها را عرضه مى داریم:
* در صحیحه محمدبن مسلم آمده که امام باقر (ع) مى فرماید:
(اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رأیتموه فافطروا. و لیس بالرأى و لا بالتظّنى ولکن بالرؤیة39).
هرگاه هلال ماه را دیدید, روزه بدارید و روزه بگشایید هلال با رأى منجمان و گمان ثابت نمى شود, بلکه با رؤیت هلال, ثابت مى شود.
* در صحیحه منصوربن حازم آمده که امام صادق مى فرماید:
( صم لرؤیة الهلال وافطر لرؤیته, و ان شهد عندک شاهدان مرضیّان بانهما رأیاه فاقضه40).
با دیدن هلال, روزه بدار و با دیدن آن, روزه بگشا و هرگاه دو شاهد عادل, به رؤیت هلال گواهى دادند, قضاى آن را به جاى آور.
* امام صادق مى فرماید:
(الصوم للرؤیة والفطر للرؤیة41).
روزه با رؤیت است و افطار نیز, با آن.
* یا مى فرماید:
(صیام شهر رمضان بالرؤیة و لیس بالظن42).
روزه ماه رمضان, با رؤیت است, نه با گمان.
* امام باقر از امام سجاد (ع) نقل مى فرماید:
(عن على (ع) فى حدیث ان رسول الله(ص) لمّا ثقل فى مرضه (قال: ان السَّنَه اثنى عشر شهراً منها اربعة حرم, ثم قال … و هذا الشهر المفروض رمضان, فصوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته43).
على (ع) در سخنى مى گوید: چون بیمارى پیامبر (ص) شدت گرفت, فرمود: هر سال دوازده ماه است. در چهار ماه از آن جنگ حرام مى باشد. سپس فرمود: … این ماه که روزه آن واجب مى باشد, رمضان است. با رؤیت هلال آن, روزه بدارید و روزه بگشایید.
در این روایات حکم روزه و افطار به رؤیت هلال, مترتب شده است: (صم لرؤیة الهلال), (الصوم للرؤیة), (صوموا لرؤیته).
سید مرتضى در این مى نویسد:
(فان قیل: فما معنى قوله (صوموا لرؤیته) و أیّ فائدة لهذا الکلام؟
قلنا: معنى ذلک: صوموا لاجل رؤیته و عند رؤیته, کما قال تعالى: (اقم الصلاة لدلوک الشمس45).
اگر گفته شود: این سخن که: (با رؤیت هلال روزه بدارید و با دید آن روزه بگشایید), چه معنایى را مى فهماند؟
مى گوییم: معناى این سخن: (وقت رؤیت هلال روزه بدارید) همان است که خدا مى فرماید: (نماز را وقت زوال آفتاب, بپا دارید).
این گونه احادیث صحیح و موثق بسیارند, از این روى, جاى هیچ گونه تردیدى در پذیرش مضمون آنها وجود ندارد. همگان, این احادیث را پذیرفته اند و متواتر دانسته اند. علامه حلّى, در این خصوص مى نویسد:
(والاخبار تواترت بذلک46)
احادیث اعتبار رؤیت, متواترند.
شیخ محمد حسن نجفى مى نویسد:
(یعلم الشهر برؤیة الهلال, للسّنة المستفیضه أو المتواترة47)
حلول ماه, با رؤیت هلال دانسته مى شود, به دلیل وجود احادیثى که مستفیض یا متواتر مى باشند.
این نکته, شایان ذکر است که در پاره اى از این احادیث, راه اثبات هلال, منحصر شده است, به رؤیت. آیا مى توان آنها را دلیل بر حصر دانست؟
در صحیحه فضل بن عثمان آمده که امام صادق (ع) مى فرماید:
(قال: لیس على اهل القبله الا الرؤیه لیس على المسلمین الا الرؤیه48).
بر روى کنندگان به کعبه, چیزى جز رؤیت نیست. بر مسلمانان چیزى جز رؤیت نمى باشد.
این حدیث, در (مقنعه49), (تهذیب50), (الوافى51), همین گونه, بدون (واو), آمده است, ولى در: (استبصار52) و (وسائل الشیعه53) با (واو) نقل شده است:
(لیس على اهل القبله الا الرؤیة و لیس على المسلمین الا الرؤیة).
مولى صالح مازندرانى مى نویسد:
(چه بسا (واو), از کلام راوى باشد. به این صورت که امام (ع) در دو زمان, این دو جمله را بیان فرموده و راوى آنها را با (واو) پى در پى نقل کرده است. یا این که امام (ع) در یک زمان بیان فرموده و جمله دوم تأکید جمله اول است54).
امام حسن عسکرى مى فرماید:
(لا تصم الا للرؤیة55)
جز با رؤیت روزه مدار.
به هیچ روینمى توانگفت این احادیث و مانند آن, دلالت دارند که هلال ماه, جز با رؤیت, اثبات نمى شود; زیرا احادیث صحیح و متواترى نیز به صراحت دلالت مى کنند که راههاى دیگر, مانند گذشت سى روز,بیّنه و …درثبوت هلال معتبرند.
از این روى, باید حصر در این احادیث را, حصر اضافى دانست, نه حصر حقیقى, تا منافاتى با احادیث راههاى دیگر, پیدا نکنند پس, مراد امام (ع), این است که: در برابر راههاى ظنّى غیر معتبر, (اهل سنت به آنها تمسک مى کرده اند) شما به رؤیت و راههاى علم آور, روى آورید. با این توجیه, این احادیث, هیچ گونه تنافى با تحقق هلال به وسیله راههاى دیگر, پیدا نمى کنند56.
سلطان العلماء, در صورتى که حصر را در این احادیث, حقیقى نیز بدانیم, قابل توجیه مى داند:
(بان یکون المراد, الحصر فیما ینتهى الى الرؤیة, و شهادة العدلین انما تعتبر اذا استند الى الرؤیة لا الى الجدول و مثله, و یحتمل ان المراد بالحصر ان الرؤیة تکفى و لا یتوقف على الثبوت عند الحاکم على ما زعم بعض العامة, فحینئذٍ لا یکون المراد انه لا یثبت بشىء آخر57).
ممکن است مراد از حصر این باشد که: راههاى دیگر, منحصراً باید به رؤیت باز گردد. مثلاً شهادت دو عادل زمانى اعتبار دارد که مستند به رؤیت باشد, نه به جدول و مانند آن و احتمال دارد مراد این باشد که: رؤیت, به تنهایى, کفایت مى کند و منوط به ثبوت آن نزد حاکم نیست, همان طور که برخى از اهل سنت برآنند. به هر روى, مراد امام (ع), آن نیست که حلول ماه, به سببى جز رؤیت, ثابت نمى شود.
انفراد در رؤیت
هیچ کدام از فقیهان شیعه, در اعتبار رؤیت, بین رؤیت به نحو انفراد و رؤیت جمعى و گروهى, فرق نگذارده اند. از این روى, همه بر آنند اگر فرد مکلف, به تنهایى هلال را مشاهده کند, آغاز یا پایان ماه, براى وى ثابت مى شود و اگر پس از رؤیت هلال ماه رمضان, روزه اش را افطار کند, قضا و کفاره روزه به او واجب مى شود58.
اما برخى از فقهاى اهل سنت, رؤیت هلال را به طور انفراد, سبب وجوب روزه ندانسته و بر این باورند: وقتى رؤیت شخص معتبر مى باشد که با وى, دیگرى نیز مشاهده کند. البته رأى بسیارى از اینان نیز, با رأى فقیهان شیعه, همسو مى باشد59.
شیخ طوسى مى نویسد:
(اذا راى الانسان هلال شهر رمضان و تحقّقه وجب علیه الصوم سواء راه معه غیر أو لم یره و اذا لم یره و اذا رأى هلال شهر شوال أفطر سواء راه غیره أو لم یره60).
هرگاه مکلف, هلال ماه رمضان را ببیند, باید روزه بدارد, چه با او دیگرى نیز ببیند, یا نه. و هرگاه هلال ماه شوال را مشاهده کند, افطار کند, چه دیگرى ببیند یا نبیند.
این مسأله, قبل از شیخ طوسى در کتابهاى فقهى مشاهده نمى شود. از این روى, اولین فقیه از فقهاى شیعى که آن را در فقه طرح کرده, شیخ طوسى است.
محقق حلى مى نویسد:
(یعلم الشهر برؤیة الهلال, فمن راه وجب علیه الصوم و لو انفرد, و کذا لو شهدت فردّت شهادته, و کذا یفطر لو انفرد بهلال شوال61).
حلول ماه, با رؤیت دانسته مى شود. پس کسى که آن را ببیند, باید روزه بدارد, هر چند, در رؤیت تنها باشد و همچنین اگر گواهى دهد و گواهى وى, پذیرفته نشود.
علامه حلى مى نویسد:
(لو انفرد واحد بالرؤیه وجب علیه الصیام, عدلاّ کان أو غیر عدل, شهد عند الحاکم او لم یشهد, قبلت شهادته او رددت, ذهب الیه علمائنا اجمع62).
اگر شخصى به تنهایى هلال را ببیند, باید روزه بدارد, عادل باشد یا نباشد, نزد حاکم شهادت بدهد یا ندهد, شهادتش پذیرفته شود یا نشود. تمام فقهاى شیعه بر همین رأیند.
همچنین, صاحب مدارک, این مسأله را اجماعى دانسته است63 و صاحب حدائق نیز آن را بى تردید مى داند:
(لا خلاف و لا اشکال فى العمل بمقتضى الرؤیه على الرائى نفسه64).
پیروى از رؤیت براى شخص رؤیت کننده, بى هیچ اشکال و تردیدى, پذیرفته است
دلیلهاى مسأله
1. اطلاق احادیث رؤیت: احادیثى که رؤیت هلال را سبب وجوب روزه و افطار دانسته اند, اطلاق دارند. رؤیت انفرادى را نیز در بر مى گیرند مقدّس اردبیلى در این خصوص مى نویسد:
(والاخبار الصحیحة الصریحة الدالة على ان الصوم للرؤیة والفطر کذلک, دالة علیه65).
احادیث صحیحى که به صراحت دلالت مى کنند: روزه و فطر, به رؤیت است, دلیل اعتبار رؤیت, به نحو انفراد نیز مى باشند.
2. احادیث خاص: افزون بر احادیث رؤیت, روایات خاص نیز وجود دارد که به صراحت, حکم مذکور, از آنها دانسته مى شود. سیدعلى طباطبایى, صاحب ریاض المسائل, این احادیث را متواتر66 و صاحب جواهر مستفیض, یا متواتر دانسته اند67. از جمله:
* على بن جعفر مى گوید:
(انه سئل اخاه موسى بن جعفر(ع) عن الرجل یرى الهلال فى شهر رمضان وحده لا یبصره غیره أَله ان یصوم؟ قال: اذا لم یشک فیه فلیفطر و الا فلیصم مع الناس68).
از موسى بن جعفر, درباره شخصى که به تنهایى هلال را در ماه رمضان دیده و دیگرى ندیده است, سؤال شد: آیا باید روزه بدارد؟ فرمود: اگر در آنچه دیده شک ندارد, روزه اش را بگشاید وگرنه, با مردم روزه بدارد. شیخ طوسى, این حدیث را در تهذیب با همین سند, این گونه نقل کرده است:
(… اذا لم یشک فیه فلیصم و الا فلیصم مع الناس69).
هرگاه در آنچه دیده شک ندارد, روزه بگیرد وگرنه, با مردم روزه بدارد. صاحب وسائل با اشاره به نقل شیخ طوسى, مى نویسد:
(الظاهر تعدد الروایتین70).
ظاهر چنین مى نماید که اینها دو روایتند.
بر این اساس, مراد از رؤیت هلال در حدیث نخست, هلال ماه شوال خواهد بود; زیرا امام (ع) مى فرماید: (اگرشک ندارد افطار کند …). و در حدیث دوم, مراد, رؤیت هلال ماه رمضان است; زیرا, امام مى فرماید: (اگر شک ندارد روزه بگیرد …).
بنابراین, رؤیت هلال به نحو انفراد نیز, چه در حکم صوم و چه در حکم افطار, معتبر مى باشد. البته به ظن قوى, این دو, یک حدیث مى باشد. زیرا افزون بر یکسان بودن سند آنها, از مضمون حدیث نیز بر مى آید که یکى است. چون در نقل شیخ نیز از هلال ماه شوال سؤال شده است. پس امام (ع) باید از حکم عید سخن گوید نه از حکم روزه. با این فرض نیز, رؤیت هلال به نحو انفراد براى حکم روزه هم معتبر خواهد بود, زیرا فرقى بین ثبوت هلال ماه رمضان و هلال شوال و سایر ماهها, وجود ندارد.
3. قرآن: برخى از فقها, مانند: صاحب مدارک71, صاحب حدائق72, صاحب جواهر73 و آیت الله خویى74, آیه: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه), شامل کسى دانسته اند که هلال را ببیند.
پیشتر دانستیم که این آیه دلالتى بر رؤیت هلال ندارد, از این روى, باور اینان در این خصوص, مورد خدشه است و پذیرفته نیست.
4. عقل: رؤیت هلال به طور انفراد, براى بیننده, علم مى آورد و حجیّت و اعتبار علم هم, ذاتى است. بنابراین, وقتى کسى هلال را ببیند و علم به آن پیدا کند, بى شک, حکم روزه و افطار, براى او تنجّز مى یابد.
از همین روى در روایت نیز, امام (ع) فرمود: (اگر در وجود هلال شک ندارد, روزه بگیرد, افطار کند) زیرا علم به تحقق موضوع ,حکم را منجّز مى کند. به پیروى از این سخن, محقق و علاّمه بر آن بودند که: چه نزد حاکم شهادت بدهد یا ندهد, حاکم شهادتش را بپذیرد یا نپذیرد, عادل باشد یا نباشد, در هر صورت, مکلف به روزه است; زیرا این امور, موجب از بین رفتن علم او, یا نامعتبر شدن آن, نمى شود.
علامه حلى, چنین استدلال مى کند:
(لانه تیقّن انه من رمضان فلزمه صومه کما لو حکم به الحاکم, و لان الرؤیة ابلغ فى باب العلم من الشاهدین; و اکثر لاحتمال الخطاء و تطرق الکذب الى الشهود و الاشتباه علیهم فاذا تعلق حکم الوجوب بأضعف الطریقین فالاقوى أولى75).
زیرا بیننده هلال, به حلول ماه رمضان علم پیدا مى کند, پس باید روزه بدارد, بمانند آن که حاکم حکم کند.
و زیرا (رؤیت) از (دو شاهد) در علم آورى برتر است, چون احتمال کذب و خطا در شهود بیشتر مى باشد. پس در صورتى که وجوب روزه به (دو شاهد) که نسبت به (رؤیت) ضعیف تر مى باشد, تعلق بگیرد, به رؤیت که اقوى است, به طریق اولى تعلق خواهد گرفت.
مقدس اردبیلى, چنین استدلال مى کند:
(لا شک فى اعتبارها [الرویة بنفسه] عندنا, لانه یحصل الضرورى بدخول وقت ما یکلف به, و لا شئ فوق ذلک76).
نزد فقهاى شیعه, رؤیت شخصى, بدون شک, اعتبار دارد; زیرا به روشنى, حلول ماه را که براى وى تکلیف آور مى باشد, احرازمى کند و این, برتر از هر چیزى است.
رؤیت, راهى علم آور
از ظاهر روایات باب رؤیت هلال, بر مى آید که روزه گرفتن و روزه گشودن, بستگى به رؤیت دارد. بر اساس این ظاهر, حکم صوم و افطار وقتى فعلیت خواهد یافت که رؤیت حاصل شود. آیا تنجز و فعلیت یافتن این حکم, معلق بر (رؤیت هلال) است یا در حقیقت, این فعلیت, به (اثبات هلال) بستگى دارد؟
به تعبیر دیگر: آیا (رؤیت هلال), در موضوع حکم اخذ شده یا (اثبات هلال)؟ دو تمایز بین (رؤیت هلال) و (اثبات هلال) وجود دارد.
1. نسبت این دو با یکدیگر, نسبت عام و خاص مطلق است; زیرا هر (رؤیت هلال) (اثبات هلال) نیز هست, امّا عکس آن صادق نیست مانند اثبات هلال, با گذشت سى روز.
2. اگر فعلیت حکم را بستگى به (رؤیت هلال) بدانیم, باید معتقد بود که رؤیت براى وجود حکم, موضوعیت دارد. امّا اگر بر آن باشیم که فعلیت حکم بر (اثبات هلال) مترتب است, در این صورت, رؤیت طریقیّت خواهد داشت.
تبیین مسأله: فقها برآنند: احکام فقهى که بر وجود موضوعى خارجى معلق شده اند, وقتى فعلیت مى یابند که مکلف, وجود موضوع را در خارج, به نحوى, احراز کند, یا از طریق علم آور و یا از طریق ظنّى معتبر که با تعبّد از سوى شارع, ظن وى به منزله علم محسوب گردد.
حکم روزه نیز, از احکامى است که بر وجود موضوعى خارجى یعنى ماه رمضان, معلق شده است. از این روى, این حکم, زمانى فعلى مى شود که وجود آن در خارج احراز گردد.
سؤال: وجود ماه رمضان در خارج به چه چیز احراز مى شود؟
پاسخ: همان گونه که پیشتر, در بررسى آیات قرآن و نیز آراى فقهاى شیعه گذشت, ثابت گردید که وجود ماهها در خارج, با پیدایش هلالها مشخص مى شود و معیار تشخیص آنها, اهلّه مى باشد.
بر این اساس, زمانى وجود ماه رمضان, براى مکلف, احراز خواهد شد که پیدایش هلالِ آن, براى وى, (اثبات) گردد. چه این اثبات, از طریق رؤیت باشد و چه از راههاى دیگرى که به وسیله آنها نیز هلال ثابت مى شود.
پس, بدین سبب, صوم و افطار در احادیث, بر رؤیت مترتب شده است که مثبت هلال و طریقى علم آور براى احراز آن مى باشدوازآن روى امامان (ع), مردمان را به رؤیت هلال توجه داده اند که همگان در هر مکان و هر سطحى از اندیشه که باشند, به طور طبیعى و به آسانى مى توانند از این راه, به هلال و در نتیجه به وجود ماه رمضان یا ماه شوال, علم پیدا کنند و تکلیف خویش را به آسانى, بشناسند.
مؤیدها
دلیل یا حداقل مؤیدهاى بسیارو صریحى براى مطلب یاد شده, در سخنان فقها, مشاهده مى شود. گرچه اکثر فقیهان معاصر, به صراحت از طریقیّت رؤیت, سخن گفته اند77.
1. برخى از فقها, در چگونگى اثبات هلال, به رؤیت, از علم به رؤیت و امکان رؤیت, سخن گفته اند. شیخ یوسف بحرانى (علم به رؤیت) و شهید صدر (امکان رؤیت) را, معیار ترتب حکم مى دانند و (رؤیت) را به خودى خود (نفس رؤیت) ملاک ندانسته اند.
شیخ یوسف بحرانى مى نویسد:
(من هذه الاخبار [اخبار الرویة], یظهر صحة ما ذکرناه فى معنى: (الصوم للرؤیة والفطر للرؤیه); من ان المراد, العلم بالرؤیة دون وقوع الرؤیه من ذلک الرائى بخصوصه … و حاصل المعنى فى هذه الاخبار انه علیه السلام جعل مناط الصوم والفطر العلم بالرؤیه78).
از احادیثى که درباره رؤیت هلال آمده, درستى این رأى دانسته مى شود که مراد از رؤیت, علم به رؤیت است, نه رؤیتى که از اشخاص در خارج واقع مى شود … از این احادیث بر مى آید, که امام (ع), معیار صوم و فطر را علم به رؤیت قرار داده است.
شهید صدر مى نویسد:
(امکان الرویة هو المقیاس لا الرؤیة نفسها فقد لا تحقق الرؤیة لعدم ممارسة الاستهلال أو لوجود غیم و نحو ذلک غیر ان الهلال موجود بنحو یمکن رؤیته لولا هذه الظروف الطارئه فیبدأ الشهر الشرعى بذلک79).
میزان در حلول ماه, امکان رؤیت است, نه نفس رؤیت; زیرا گاه, رؤیت به خاطر جست و جوى هلال بر نیامدن, یا وجود ابر و مانند آن, حاصل نمى شود. با آن که هلال موجود است و اگر این عوارض نبود, رؤیت آن امکان داشت. پس, حلول ماه با امکان رؤیت نیز ثابت مى شود.
از این دو سخن به خوبى دانسته مى شود که: رؤیت در ترتب حکم موضوعیت ندارد; زیرا اگر چنین مى بود, معیار دانستن علم یا امکان رؤیت, بى وجه بود.
2. فقها برآنند که هرگاه از یکى از راههاى اثبات هلال, علم به ثبوت هلال حاصل شود, حکم نیز مترتب مى شود و روزه واجب مى گردد. هر چند, راه مزبور, شرایط اعتبار را دارا نباشد:
شیخ طوسى با آن که شهادت زنان را در ثبوت هلال, معتبر نمى شناسد, در عین حال بر آن است که:
(فان أخبر من النساء جماعة یوجب خبر هن العلم برویة الهلال, أو جماعة من الکفار کذلک, وجب العمل به لمکان العلم80).
اگر گروهى از زنان خبر دهند و از خبر آنان, علم به رؤیت هلال حاصل شود. همین سان, گروهى از کفار, پیروى از این علم واجب است, به خاطر حجیّت ذاتى علم.
صاحب جواهر نیز, شرط اعتبار (شیاع) و (تواتر) را در اثبات هلال, تنها علم آور بودنِ آن دو مى داند و توجهى به تعداد افراد و وصف آنان ندارد:
(لا ینحصر المخبرون فى عدد و لا یفرق فى ذلک بین خبر المسلم و الکافر والصغیر والکبیر الذکر والأنثى کما قرر فى حکم التواتر81).
در اعتبار شیاع, براى ثبوت هلال, شمار خبر دهندگان در عدد خاصى منحصر نمى باشد و تفاوتى بین خبر مسلمان و کافر, کوچک و بزرگ, مرد و زن, وجود ندارد. همان طور که در تواتر نیز گفته شد.
صاحب جواهر, بر سخن خود, چنین دلیل اقامه مى کند:
(ضرورة کون المدار على حصول العلم الذى تدور معه التکالیف82).
زیرا مدار ثبوت هلال, بر حصول علم است, همان طور که مدار وجود تکالیف نیز, علم مى باشد.
بیشتر فقیهان با آن که قول منجمان را در اثبات هلال معتبر ندانسته اند, اما گفته اند اگر خود منجم از این طریق علم حاصل کند و یا اگر کسى از قول اینان به علم دست یابد, مى تواند از علم خود پیروى کند.
محمدتقى آملى تصریح مى کند:
(لا ینبغى الاشکال فى وجوب اتباع العلم بالشهر, اذا حصل من قول المنجم83).
اگر از قول منجّم, علم به حلول ماه حاصل شود, شایسته نیست در وجوب پیروى از آن, اشکال شود.
3. برخى نیز, به صراحت, علمى که از رؤیت حاصل مى شود, طریق اثبات هلال دانسته و رؤیت را به عنوان سببى از اسباب علم آور در ثبوت هلال شناخته اند:
سید محمد کاظم یزدى مى نویسد:
(طرق ثبوت هلال رمضان و شوال للصوم والافطار امور: رؤیت المکلف, التواتر, الشیاع, معنى ثلاثین. فمن حصل له العلم باحد الوجوه المذکورة وجب علیه العمل به84).
راههاى ثبوت هلال رمضان و شوال, چند چیز است: رؤیت, تواتر, شیاع, گذشت سى روز. شخصى که با یکى از این راهها, علم پیدا کند, باید از آن پیروى کند.
سید محسن حکیم در توضیح این عبارت مى نویسد:
(الطرق الاربعة الاول کلها راجعة الى العلم, الذى هو حجة بنفسه. و تعرض الاصحاب لذکرها, کان تنبیهاً على اسباب العلم, لا لخصوصیة فیها. کما هو واضح85).
اعتبار راههاى چهارگانه: رؤیت, تواتر, شیاع و گذشت سى روز, به علم آورى آنها باز مى گردد. علم حجیت ذاتى دارد. بیان این راهها از سوى فقها, همان طور که واضح است. به جهت نمایاندن راههاى علم آور بوده است. نه به خاطر ویژگى دیگر.
همان گونه که مشاهده مى کنید, آیت اللّه حکیم در این سخن, هرگونه خصوصیتى را که بخواهد به رؤیت, در اثبات هلال, موضوعیت ببخشد, از آن نفى مى کند و بى هیچ فرقى با راههاى دیگر, صرفاً آن را طریقى علم آور مى شناسد.
مرحوم محمد تقى آملى, به صراحت, از طریقیّت رؤیت, در اثبات هلال, سخن مى گوید:
(کیف کان ففیما یحصل به العلم الشهر یکون المدار على حصوله, و حیث ان العلم بالشهر مأخوذ على وجه الطریقیة, والعلم الطریقى لا یفرق فیما به یحصل من اسباب حصوله, و یکون اعتباره ذاتیاً غیر قابل للتصرف الشرعى نفیاً أو اثباتاً, فلا جرم لا یفرق فیه بین حصوله بالرؤیه أو بالتواتر أو بالشیاع, بل بکل ما یفید العلم و لو لم یکن من الاسباب العادیة لحصوله86).
در اثبات حلول ماه, مدار اعتبار نسبت به هر چیزى است که به وسیله آن علم حاصل گردد و چون علم به حلول ماه, طریقیت دارد و در علم طریقى, تفاوتى بین راههاى حصول آن, وجود ندارد و اعتبار آن نیز, ذاتى است, از این روى, شارع نمى تواند حجیت آن را اثبات یا نفى کند. پس بى تردید, فرق ندارد که با رؤیت, علم حاصل شود یا با تواتر یا شیاع, بلکه فرقى نیست بین این راهها و هر راهى که افاده علم کند, هر چند راهى عادى براى افاده علم نباشد.
از مجموع این سخنان, به خوبى دانسته مى شود که در اثبات هلال, حصول علم ملاک است, بى آن که براى طریق و سبب آن, ویژگى و موضوعیتى در نظر باشد. چه بسا این معنى را, از مضمون احادیث نیز بتوان استفاده کرد:
* امام صادق مى فرماید:
(اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رأیتموه فافطروا و لیس بالرأى و لا بالتظنّى ولکن بالرؤیة87).
چون هلال را دیدید, روزه بداریدو افطار کنید. روزه با رأى و گمان تحقق نمى یابد, بلکه با رؤیت تحقق مى یابد.
* یا مى فرماید:
(قال: ان شهر رمضان فریضة من فرائض الله فلاتؤدوا بالتظنّى88).
روزه ماه رمضان, یکى از فرائض بزرگ خداوند مى باشد, آن را با گمان انجام ندهید.
* یا مى فرماید:
(فى کتاب علیّ (ع) صم لرؤیته وافطر لرؤیته, و ایاک والشک والظن89).
در سخن على (ع) است که: با دیدن هلال روزه بدار و با دیدن آن, افطار کن و از شک و گمان بپرهیز.
در این احادیث, (رؤیت), نقطه مقابل (تظنى) قرار گرفته و با تکیه بر (رؤیت), (ظن) نفى و نهى شده است. از آن جا که امام (ع), (رؤیت) و (علم) را یکى مى دانسته, (رؤیت) را در مقابل (ظن) قرار داده است. بدین سان, از این تقابل مى توان به دست آورد که امامان (ع) درصدد بیان و ارائه طریقى علم آور, بوده اند و بدین جهت مردمان را به (رؤیت هلال) سوق مى داده اند که در اثبات هلال, به علم دست یابند و راههاى ظن و گمان را, که چه بسا شیوه عملى عامّه بوده است, کنار گذارند.
با آنچه گذشت, آشکار مى شود که در احادیث و سخنان فقها, هیچ گونه خصوصیتى براى (رؤیت) بیان نشده است که بتوان بر پایه آن, طریقیت را نفى و موضوعیت را در مسأله هلال, اثبات کرد, بلکه شواهد و قرائن بسیار, این را تأیید مى کند که (رؤیت هلال), صرفاً طریقى علم آور, براى تشخیص ابتداى ماههاست.
فرعهایى در مسأله رؤیت
در احادیث, مسائلى مانند: رؤیت قبل از زوال, تطوّق و غیبوبت بعد از شفق, مطرح شده است. فقها به پیروى از یکدیگر, این مسائل را به طور جداگانه در پایانِ راههاى اثبات هلال, آورده اند. امّا از آن جا که این مسائل به منزله فرعهایى از مسأله رؤیت به نظر مى آید, اینک درباره آنها به بحث مى پردازیم.
رؤیت قبل از زوال
در مجموعه هاى روایى, احادیثى ناهمگون و متعارض در این موضوع, یاد شده است. به طور کلى این احادیث, به دو دسته تقسیم مى شود:
1. احادیثى که دلالت مى کنند اگر هلال, قبل از زوال (ظهر), در روز سى ام, مشاهده شود, مربوط به شب گذشته است و آن روز, آغاز ماه خواهد بود و باید افطار کرد واگر بعد از زوال, دیده شود, مربوط به شبى است که در پیش است. از این روى, آن روز, پایان ماه مى باشد.
2. گروه دوم,احادیثى است که از آنها بر مى آید اگر هلال در روز سى ام مشاهده گردد, چه قبل از زوال و چه بعد از زوال, مربوط به شب پسین مى باشد. پس در حقیقت, این احادیث, دلالت مى کند که مشاهده هلال, در روز سى ام معتبر نمى باشد و موجب صوم یاافطارنمى شود.
افزون بر این ناهمگونى در مضمون این دو دسته از احادیث, که ناهمگونى آراى فقیهان را در پى آورده است, فقها در اعتبار و صحت آنها نیز آراى گوناگونى ابراز داشته اند. برخى, این احادیث را فاقد اعتبار دانسته و اسناد آنها را به امامان (ع) نادرست مى شمارند90. برخى, بر اعتبار آنها استدلالهایى آورده و معتبر شناخته اند. از همین روى, برخى, از جمله شیخ طوسى, این احادیث را درست دانسته و به توجیه دِلالى آنها پرداخته است.
همان گوهه که در آغاز اشاره شد, این موضوع داراى دو قسمت مى باشد:
1. رؤیت هلال قبل از زوال.
2. رؤیت هلال بعد از زوال.
گرچه رؤیت هلال بعد از زوال نیز بحث پذیر است, اما کانون و مرکز بحث در سخنان فقیهان, قسمت نخست مى باشد. از این روى سؤال این است:
آیا رؤیت هلال قبل از زوالِ روز سى ام, اماره و نشانه معتبر براى حلول ماه جدید مى باشد و مى توان بر اساس آن, روزه گرفت یا افطار کرد, یا خیر؟
دیدگاهها
در خصوص پاسخ این سؤال, چهار دیدگاه وجود دارد:
1. برخى پذیرفته اند.
2. مشهور و اکثر, آن را ردّ کرده اند.
3. بعضى تفصیل قایل شده اند.
4. گروهى آن را به تردید وا نهاده اند.
اینک به مطالعه این دیدگاهها و بررسى ادله آنها مى پردازیم.
دیدگاه اول: برخى از فقیهان, چونان: کلینى (م: 329 ق)91, شیخ صدوق (م: 381 ق)92 و سید مرتضى93, اعتبار رؤیت را قبل از زوال پذیرفته اند.
سید مرتضى در کتاب: (المسائل الناصریات), پس از نقل سخن جدّش (ناصر): (اذا روى الهلال قبل الزوال فهو للیلة الماضیة) مى نویسد:
(هذا صحیح و هو مذهبنا94)
این رأى صحیح است و آن, رأى فقهاى ماست.
در میان متأخران نیز, محقق سبزوارى در (کفایة الاحکام95) و (ذخیرة المعاد96), فیض کاشانى در (مفاتیح الشرائع97) و (الوافى)98, نراقى در (مستند الشیعه99) و مرحوم طباطبایى در (مصابیح100), به این دیدگاه, گرایش نشان داده اند.
مستند اصلى این دیدگاه, دو حدیث زیر مى باشد:
* در حسنه حمادبن عثمان آمده که امام صادق مى فرماید:
(اذا رأو الهلال قبل الزوال فهو للیلة الماضیة, و اذا رأوه بعد الزوال فهو للیلة المستقبلة101).
چون هلال را قبل از زوال مشاهده کردید, مربوط به شب گذشته است و چون بعد از زوال دیدید, مربوط به شب آینده است.
این حدیث را علامه102, سبزوارى103 و مولى مهدى نراقى104, به سبب ابراهیم بن هاشم در سند آن, حسنه دانسته اند و مقدس اردبیلى, در اعتبار آن خدشه وارد کرده است105.
* یا در موثقه عبدالله بن بکیر, مى فرماید:
(اذا روى الهلال قبل الزوال فذلک الیوم من شوال, و اذا روى بعد الزوال فذلک الیوم من شهر رمضان106).
چون هلال قبل از زوال مشاهده شود, آن روز, آغاز ماه شوال است و چون بعد از زوال, آن روز, پایان ماه رمضان است.
در سند این حدیث, خدشه وارد کرده اند, به خاطر وجود ابى جعفر و ابن فضال.
مراد از ابى جعفر, احمد بن محمد ابن عیسى مى باشد. گرچه مشهور, وى را ثقه دانسته اند, ولى کشّى روایات او را نامعتبر دانسته است107.
امّا ابن فضال, وى ابتدا فطحى بوده, سپس از آن رجوع کرده است108. علامه او را ضعیف شمرده است109.
این دو حدیث و احادیث دیگرى که افزون بر سند, از جهت دلالت نیز, ضعیف شمرده شده اند, نمى توانند دلیل اثبات این دیدگاه باشند. زیرا بر فرض پذیرش, نمى توانند با احادیث صحیح و معتبرى که دلالت مى کنند: رؤیت هلال در روز سى ام, اماره حلول ماه نیست, معارضه کنند. از این روى, قابل استناد نمى باشند. این احادیث را که مشهور نیز به آنها استناد جسته اند, در بررسى دیدگاه دوم خواهیم نگریست.
افزون بر این, شیخ طوسى بر این باور است که احادیث مزبور, نمى تواند با ظاهر قرآن و احادیث متواتر که رؤیت هلال را در اثبات حلول ماه معتبر مى دانند, معارضه کنند, از این روى, به توجیه آنها مى پردازد:
(جاز ان یکون المراد بهما اذا شهد برؤیته قبل الزوال شاهدان من خارج البلد, یجب الحکم علیه بان ذلک الیوم من شوال110).
امکان دارد مراد از این دو روایت این باشد که: چون دو شاهد از خارج شهر, قبل از زوال, به رؤیت هلال شهادت دهند, باید حکم به آغاز ماه شوال شود.
البته منظور وى, وقتى است که آسمان صاف باشد. در این صورت, اگر دو شاهد از خارج شهر گواهى دهند و هلال نیز, قبل از زوال, رؤیت شود, حلول ماه ثابت خواهد شد. پس, نتیجه این توجیه آن است که: در این فرض, نیاز به گواهى پنجاه نفر نمى باشد.
اما این توجیه, درست به نظر نمى رسد; زیرا, اگر رؤیت هلال قبل از زوال را, نامعتبر بدانیم, وقتى در کنار راه نامعتبر دیگر (شهادت دو نفر در صورت صاف بودن آسمان از خارج شهر), نیز قرار بگیرد, باز هم نمى تواند مثبت حلول ماه باشد.
علامه نیز, احادیث مزبور را با احادیث بسیارى که دلالت مى کنند, طریق اثبات هلال, به رؤیت و گذشت سى روز منحصر مى باشد, معارض مى داند. بدین سبب,آنهاراشایسته تمسک نمى شناسد11.
این تعارض که شیخ طوسى و علامه حلى, برآنند, در صورتى پذیرفته است که مراد از رؤیت را در احادیث, رؤیت در شب بدانیم. بر پایه این اعتقاد که: رؤیت انصراف به رؤیت در شب دارد. در این صورت, چون رؤیتِ قبل از زوال, رؤیت در روز است و احادیث رؤیت هلال, رؤیت در شب را معتبر مى داند, بنابراین تعارض پیش مى آید.
با مطالعه سخنان فقها, مى توان به دلایلى براى صحت این اعتقاد, دست یافت:
1. فهم عرف: آنچه که مردمان از رؤیت هلال مى فهمند, رؤیتى است که در شب سى ام هر ماه, صورت مى گیرد, همان طور که همواره در طول سالیان دراز, از صدر اسلام تاکنون, متعارف و سیره مسلمانان بر این بوده که در شب, به جست و جوى هلال بر مى آمده اند.
مقدس اردبیلى در این خصوص مى نویسد:
(ان الظاهر من الرؤیة هى المتعارفة, و انما یکون فى اللیل فلا یشمل اخبارها لرؤیة النهار112)
مقتضاى ظاهر رؤیت, بر رؤیت متعارف صدق مى کند که در شب انجام مى گیرد. پس احادیث اعتباررؤیت, رؤیت در روز را در بر نمى گیرند.
محقق خاجویى (م: 1173 هـ.ق) مى نویسد:
(اکثر الناس فى اکثر البلاد لا یفهمون من رؤیة الهلال الا المتعارفة التى تکون باللیل113).
بیشتر مردمان, در بیشتر مکانها, از رؤیت هلال جز رؤیت متعارفى که در شب صورت مى گیرد, چیز دیگرى نمى فهمند.
2. فهم فقهى: استدلال فقهى نیز اقتضا مى کند که بگوییم مراد از رؤیت, رؤیت در شب مى باشد; زیرا امر به روزه, باید قبل از حلول وقت باشد; یعنى شبى که روزه فردا را در پیش دارد. چه, بعد از گذشت مقدارى از ابتداى زمان روزه, امر به آن نادرست است, زیرا قدرت بر روزه منتفى است114.
ابن زهره مى نویسد:
(قوله علیه السلام: (اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رایتموه فافطروا), یدل على ان الصوم بعد الرؤیة لا قبلها, و کذا قوله علیه السلام: (صوموا لرؤیته), فظاهر الاستعمال یدّل على انّ الصوم بعد الرؤیه. کما دل قوله تعالى: (اقم الصلوة لدلوک الشمس), على ان الصلاة بعد الدلوک115.)
این سخن امام (ع): (چون هلال را رؤیت کنید روزه بدارید و افطار کنید.) دلالت مى کند که روزه باید پس از رؤیت هلال باشد, نه پیش از آن و نیز این سخن که: (با رؤیت روزه بدارید), ظاهر این تعبیر مى فهماند که روزه باید پس از رؤیت باشد. چنانکه خداوند مى فرماید: (نماز را وقت زوال آفتاب اقامه کنید.) یعنى نماز بعد از زوال اقامه شود.
پس, اساساً رؤیت در روز, اعتبارى ندارد و نمى تواند مثبت حکم روزه باشد. از این روى, صاحب جواهر مى نویسد:
(ان المعتبر انما هو الرویة فى اللیل دون النهار. و لا یکاد ینکر منصف ظهور تلک النصوص فى عدم اعتبار غیر الرؤیة اللیلیه)116.
رؤیت در شب معتبر مى باشد نه رؤیت در روز و هیچ منصفى, این را انکار نمى کند که: ظاهر این احادیث, جز رؤیت در شب را, معتبر نمى شناسد.
بدین سان, احادیث مزبور, در خور استناد نیستند و رؤیت قبل از زوال, اماره اى معتبر براى اثبات حلول ماه نمى باشد. به همین خاطر, مشهور فقها از این احادیث اعراض کرده اند.
دیدگاه دوم: نظر مشهور و معروف در نزد فقهاى شیعه آن است که: رؤیت هلال, قبل از زوال, اعتبارى ندارد و با آن, حلول ماه جدید احراز نمى شود. بیشتر فقهاى اهل سنت نیز, بر همین باورند117.
محقق حلى مى نویسد:
(لا اعتبار برؤیت الهلال یوم الثلاثین قبل الزوال118)
رؤیت هلال, در روز سى ام قبل از زوال معتبر نمى باشد.
ابن زهرة در کتاب: (غنیه) بر آن ادعاى اجماع دارد119. علامه حلى در (تذکره) آن را دیدگاه تمام فقهاى شیعه مى داند120 و در کتاب (منتهى المطلب), رأى اکثر علماى شیعه121.
صاحب مدرک, قول معظم اصحاب مى داند122 و صاحب جواهر در این خصوص مى نویسد:
(على المشهور بین الاصحاب شهرة عظیمة یمکن تحصیل الاجماع معها123).
شهرت این مسأله میان فقها, به گونه اى است که مى توان آن را اجماعى دانست.
مشهور فقها, بر درستى باور خویش, افزون بر آنچه در ردّ دیدگاه نخست بیان شد, به احادیثى نیز که به طور خاص, رؤیت قبل از زوال را مردود و نامعتبر شمرده اند استناد جسته اند. از جمله:
* امام باقر (ع) مى فرماید:
(قال امیرالمؤمنین (ع): اذا رأیتم الهلال فافطروا او شهد علیه عدل من المسلمین, و ان لم تروا الهلال الا من وسط النهار أو اخره فاتموا الصیام الى اللیل124).
على (ع) فرمود: چون هلال را مشاهده کردید, یا عادلى از مسلمانان بر آن شهادت داد, افطار کنید و اگر هلال را مشاهده نکردید, جز در قسمت وسط روز یا آخر آن, پس روزه را تا شب تمام کنید.
اینان برآنند که معناى (وسط النهار), شامل قبل از زوال نیز مى شود; زیرا وسط عرفى مراد مى باشد. بنابراین, حدیث مزبور, صراحت در عدم اعتبار رؤیت قبل از زوال خواهد داشت125.
* محمدبن عیسى مى گوید:
(کتبت الیه (علیه السلام), جعلت فداک, ربما غم علینا الهلال فى شهر رمضان فیرى من الغد الهلال قبل الزوال, و ربما رأیناه بعد الزوال, فترى ان نفطر قبل الزوال رأیناه أم لا؟ کیف تامر فى ذلک؟ فکتب (علیه السلام): یتم الى اللیل, فانه ان کان تاماً رؤى قبل الزوال126).
براى امام (ع) نوشتم: مسرورم! چه بسا در ماه رمضان هلال بر ما پوشیده مى ماند و فرداى آن, قبل یا بعد اززوال, هلال مشاهده مى شود. در این صورت, قبل از زوال افطار کنیم یا خیر؟
چه حکم مى فرمایید؟
امام (ع) نوشت: روزه را تا شب تمام کنید, زیرا اگر ماه سى روز تمام باشد هلال آن قبل از زوال نیز مشاهده مى شود.
فقها, سند این حدیث را معتبر شناخته اند و همچنین محدثان اسناد آن را به امام (ع), روشن دانسته اند127. این حدیث, به صراحت دلالت مى کند که اعتبارى به رؤیت هلال قبل از زوال, نمى باشد; زیرا راوى مى گوید: چه بسا هلال ماه شوال را قبل از زوال مشاهده مى کنیم. امام (ع) مى فرماید: آن روز را روزه بدار. یعنى با این رؤیت, حلول ماه جدید اثبات نمى شود.
اینان, به روایات دیگرى نیز تمسک کرده اند که دلالت آنها بر مطلوب روشن است128. این اخبار را, اکثر فقها مستفیضه دانسته اند129.
پیشتر دانستیم که رؤیت هلال, در صورتى حلول ماه جدید را اثبات مى کند که علم آور باشد. با رؤیت هلال, در شب سى ام, به یقین این علم حاصل مى شود, اما با رویت آن در روز سى ام, علم حاصل نمى شود و یا حداقل, در حصول آن شک است, پس نمى تواند مثبت حلول ماه باشد. از همین روى مشهور فقها به استصحاب ماه نیز تمسک کرده اند و گفته اند: با رؤیت هلال قبل از زوالِ روز سى ام, نسبت به پایان یافتن ماه قبل و آغاز ماه جدید, شک حاصل مى شود; از این روى استصحاب ماهِ قبل, جارى مى شود. بنابراین, رأى و دیدگاه مشهور, پسندیده است.
دیدگاه سوم: در میان فقهاى شیعه, تنها فقیهى که در این مسأله, نظر به تفصیل دارد, علامه حلّى است. وى بر این نظر است که رؤیت هلال قبل از زوال, حلول ماه رمضان را اثبات مى کند, اما آغاز ماه شوال را خیر:
(انّ الاقرب اعتبار ذلک فى الصوم دون الفطر130)
نزدیکتر به واقع آن است که چنین رؤیتى براى حکم روزه اعتبار دارد,نه براى افطار.
از سخن او, در پى عبارت مزبور, روشن مى شود که وى, شایستگى احتیاط را در صوم, دلیل این تفصیل مى داند:
(الفرق انما هو الاحتیاط للصوم, و هو انما یتم بما فصلناه نحن131).
فرق, آن است که در روزه, احتیاط پسندیده است و این در صورتى انجام مى شود که رؤیت هلال قبل از زوال را در صوم معتبر بدانیم.
هیچ کدام از فقها, تفصیل وى را نپذیرفته اند. تمامى فقیهانى که به بازگویى این تفصیل پرداخته اند, دلیل باور وى را, کافى ندانسته و آن را ردّ کرده اند132.
مولى مهدى نراقى مى نویسد:
(اما التفصیل المختار فى المختلف فلم اعثر على دلیل له سوى الاحتیاط فى الصوم, الذى هو لیس بحجة133).
تفصیلى که علامه در کتاب: (مختلف), اختیار کرده است, دلیل آن را جز احتیاط در صوم, نیافتم و این, دلیل استوارى نمى باشد.
دیدگاه چهارم: برخى از فقیهان, چونان: محقق حلّى در (مختصرالنافع134) و (المعتبر135) و صاحب مدارک136, رأى خاصى در نفى یا اثبات این مسأله ابراز نکرده و آن را به تردید واگذارده اند. البته محقق در (شرایع)137, به عدم اعتبار رؤیت هلال قبل از زوال, فتوا داده است.
مقدس اردبیلى, صاحب حدائق138, خوانسارى139و حکیم140 نیز, حلّ این مسأله را مشکل شمرده اند. مقدس اردبیلى مى نویسد:
(واحتط و تامل فان المسئله من المشکلات141)
اندیشه و احتیاط بورز; زیرا این, از مسائل مشکل مى باشد.
مطالعه سخنان اینان در این مسأله, نشان مى دهد که سبب اصلى این تردید, به ناهمگونى احادیث باز مى گردد. احادیثى که در آن, رؤیت هلال قبل از زوال, اماره آغاز ماه بیان شده, صحیح و موثق دانسته اندو احادیثى را که مشهور نیز به آنها تمسک جسته اند, معتبر و صریح در مطلب دانسته اند! از آن جا که وجه جمعى میان این دو گروه از احادیث نیافته اند و طرح یکى را نیز روا ندانسته اند, به تردید افتاده اند.
تطوق و غیبوبت شفق
هنگامى که هلال در هاله اى از نور باشد و گرد آن را نورى خفیف فرا گیرد, این حالت را (تطوق) مى نامند.
منظور از غیبوبت شفق این است که: هلال ماه بعد از غروب شفق خورشید, همچنان در افق پایدار بماند و سپس افول کند.
آیا این دو حالت براى هلال مى تواند اماره معتبر بر این باشد که روز پیش, آغاز حلول ماه بوده است و هلالى که با یکى از این دو حالت, مشاهده مى شود, هلال دومین شب ماه مى باشد؟
در میان فقیهان شیعى, هیچ کس اعتبار این دو را نپذیرفته است. صاحب مدارک درباره نامعتبر بودن تطوق مى نویسد:
(هذا مذهب الاصحاب لا اعلم فیه مخالفاً142).
این, رأى تمامى فقهاست و مخالفى را در آن نمى شناسم.
صاحب جواهر, درباره غروب هلال بعد از شفق مى نویسد:
(یمکن تحصیل الاجماع على خلافه143).
امکان دارد اجماع بر عدم اعتبار این, به دست آید.
جز آن که, از سخن شیخ صدوق در (من لا یحضره الفقیه144) و (المقنع145) بر مى آید که وى, این دو طریق را در شناخت آغاز ماه معتبر مى داند. بى شک مستند وى, احادیث است, از جمله:
* در صحیحه مرازم آمده که امام صادق مى فرماید:
اذا تطوق الهلال فهو للیلتین و اذا رأیت ظل رأسک فیه فهو لثلاث146).
هرگاه هلال با دایره اى از نور در اطراف باشد, هلال شب دوم است و اگر اشیاء را سایه افکند, هلال شب سوم است.
* یا مى فرماید:
(اذا غاب الهلال قبل الشفق فهو للیلته, و اذا غاب بعد الشفق فهو للیلتین147).
هرگاه هلال, پیش از شفق خورشید, غروب کند, هلال شب اول است و اگر پس از شفق خورشید غروب کند, هلال شب دوم است.
حدیث دوم را, همگان ضعیف و نامعتبر دانسته اند, از جمله: مقدس اردبیلى148, صاحب مدارک149, صاحب ریاض150, خوانسارى151 و صاحب جواهر152. افزون بر ضعف سند, با حدیث ابى على بن راشد153, که سند آن معتبر مى باشد154, تعارض دارد; زیرا در این حدیث, امام (ع), به صراحت, غروب هلال بعد از شفق را نامعتبر مى شناسد.
اما اشکال مشترکى که بر هر دو حدیث وارد مى باشد, عبارت است از:
این دو حدیث و مانند آنها, با احادیث صحیح و مستفیضى که در مورد قضاى روزه یوم الشک, وجود دارد. تعارض دارند155; زیرا آن احادیث, دلالت مى کنند که قضاى این روز, واجب نیست, مگر با وجود بینه, حال آن که اگر احادیث تطوق و غیبوبت, در خور استناد و پیروى باشد, لازم مى آید که قضاى روزه یوم الشک, با این دو طریق نیز, واجب شود و به حتم در این تعارض, ترجیح با احادیث صحیح و مستفیض مى باشد156.
شیخ طوسى, در: (تهذیب الاحکام) کوشیده است, توجیهى براى اعتبار احادیث مزبور بیابد. از این روى, پس از ذکر این دو حدیث مى نویسد:
(فهذان الخبران و ما یجرى مجراهما مما هو فى معناهما انما یکون امارة على اعتبار دخول الشهر اذا کان فى السماء علة من غیم و ما یجرى مجراه157).
این دو حدیث و مانند آن, دلالت مى کنند: این دو طریق وقتى در شناخت حلول ماه معتبرند که آسمان ابرى یا مانند آن باشد.
این تفصیل و توجیه از جهاتى مورد مناقشه است:
1. اگر این احادیث معتبر دانسته شود, باید به طور مطلق و در هر صورت, مورد پیروى قرار گیرد و در غیر آن, به کلى کنار گذاشته شود.
2. در روایات, در صورت ابرى بودن آسمان, شمردن سى روز ملاک صوم و افطار, بیان شده است و به صراحت دلالت دارند که روى سى و یکم روزه و یا افطار کنید و عید بگیرید, چه تطوق یا غیبوبت پیش آید و چه چنین نباشد158.
البته, بر این اساس که در اثبات هلال از طریق رؤیت, علم ملاک مى باشد, حال اگر فردى با یکى از این دو طریق نیز, به آغاز ماه, علم پیدا کند, علم او حجت خواهد بود. صرف این که در روایاتِ وجوب قضاى یوم الشک, یا در روایاتى که طریق اثبات هلال را در صورت ابرى بودن بیان کرده اند, از این دو راه, سخنى به میان نیامده, دلیل نمى شود بر مردود بودن این دو راه.
از همین روى مقدس اردبیلى, عمل به این احادیث را که در آنها نشانه دیگرى براى شناخت آغاز ماه ارائه شده است, جایز و ممکن مى شمارد159.
البته مشهور از عمل به این احادیث اعراض کرده اند. زیرا مى توان گفت: به دو جهت, این دو طریق علم آور نمى تواند باشد:
1. تعارض با سایر احادیث.
2. مخدوش بودن دلیل اعتبار آنها.
خوانسارى مى نویسد:
(اما بالنسبة الى الغیبوبة فلان غایة الامر حصول الظن … و اما بالنسبة الى التطوق فلعدم حصول العلم من جهته160).
غیبوبت معتبر نیست, زیرا در نهایت, با آن, ظن به دست مى آید … امّا تطوق, آن هم اعتبار ندارد; زیرا با آن, علم به آغاز ماه پیدا نمى شود.
بدین سان, مى توان بر این رأى بود که چون تطوق و غیبوبتِ شفق, افاده علم نمى کند و ظن نیز در طریق رؤیت نامعتبر مى باشد و دلیل خاص نیز, بر اعتبار ظنِ حاصل از این دو, وجود ندارد, این دو طریق در اثبات حلول ماه کارآیى ندارند.
________________________________________
1. (سوره یونس), آیه 5.
2. (سوره بقره), آیه 189.
3. (مجمع البیان), امین طبرسى ج2/137; (المیزان), علامه طباطبایى, ج2/56.
4. (رسائل الشریف المرتضى), (رسالة فى الرد على اصحاب العدد) اعداد: سید احمد حسینى ج2/21ـ 18, دارالقرآن الکریم, قم.
5. (همان مدرک),/19.
6. (تهذیب الاحکام), ج4/155, دارالتعارف, بیروت.
7. (منتهى المطلب), علامه حلى, ج2/588.
8. (مجمع الفائدة والبرهان), اردبیلى, ج5/287, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
9. (مدارک الاحکام), سید محمد عاملى, ج6/164, مؤسسه آل البیت.
10. (مستند الشیعه), نراقى, ج2/128.
11. (ریاض المسائل), طباطبایى, ج5/407, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
12. (جواهرالکلام), نجفى, ج16/352, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
13. (من لا یحضره الفقیه), صدوق, ج2/78ـ 76, دارالتعارف, بیروت.
14. (همان مدرک), ج1/3.
15. (سوره بقره), آیه 189.
16. (رسائل الشریف المرتضى), (رسالة فى الرد على اصحاب العدد), اعداد: سید احمد حسینى ج2/20.
17. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج4/154.
18. (المقنعه), شیخ مفید/295, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
19. (فقه القرآن), قطب راوندى, ج1/187, کتابخانه آیت الله نجفى مرعشى.
20. (منتهى المطلب), ج2/587.
21. (مجمع البیان), امین طبرسى ج2/137.
22. (المیزان), علامه طباطبایى ج2/56.
23. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى ج4/162ـ 161.
24. (تفسیر القرآن العظیم), ابن کثیر ج2/232, دارالمعرفه, بیروت.
25. (تهذیب الاحکام), ج4/164; (بحارالانوار), علامه مجلسى ج 96/300, مؤسسة الوفاء, بیروت.
26. (سوره بقره), آیه 182.
27. از جمله: طبرسى در (مجمع البیان), ج1/123 ـ 122.
28. (حدائق الناظره), شیخ یوسف بحرانى, ج13/240, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
29. (جواهرالکلام), ج16/352.
30. از جمله: آیت اللّه خویى در: (مستند العروة الوثقى), ج2/63; محمد تقى آملى در: (مصباح الهدى), ج8/361; سید محمد شیرازى در: (الفقه), ج36/123.
31. (المیزان), علامه طباطبایى ج2/24, مؤسسة الاعلمى, بیروت.
32. (سوره یونس), آیه 5.
33. (رسائل الشریف المرتضى), اعداد: سید احمد حسینى ج2/20.
34. (غنیه), ابن زهره, چاپ شده در: (ینابیع الفقهیه), گردآورى على اصغر مروارید, ج6/224, مؤسسة فقه الشیعه, الدار الاسلامیه.
35. (فروع الکافى), ثقه الاسلام کلینى, ج4/76, دارالتعارف, بیروت.
36. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج4/154.
37. (وافى), فیض کاشانى, ج11/117.
38. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج7/182, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
39. (همان مدرک)/182.
40. (همان مدرک)/183.
41. (همان مدرک).
42. (همان مدرک).
43. (همان مدرک)/185.
44. (رسائل الشریف المرتضى), ج2/21.
45. (سوره اسراء), آیه 78.
46. (منتهى المطلب), ج2/588.
47. (جواهرالکلام), ج16/352.
48. (تهذیب الاحکام), ج4/158.
49. (المقنعه), شیخ مفید/297.
50. (تهذیب الاحکام), ج4/158.
51. (وافى), ج7/118.
52. (الاستبصار), شیخ طوسى, ج2/64, دارالتعارف, بیروت.
53. (وسائل الشیعه), ج7/184.
54. (شرح اصول کافى), مولى صالح مازندرانى.
55. (وسائل الشیعه), ج7/187.
56. (مهذب الاحکام), آیت اللّه سبزوارى, ج10/271.
57. (وافى), ج7/118.
58. (شرایع الاسلام), محقق حلى, ج1/193, دارالاضواء, بیروت.
59. (بدایة المجتهد), ابن رشد, ج1/286ـ 285, دارالمعرفه, بیروت.
60. (المبسوط), شیخ طوسى, ج1/267.
61. (شرایع الاسلام), ج1/199.
62. (منتهى المطلب), ج2/588.
63. (مدارک الاحکام), ج6/164.
64. (الحدائق الناظره), ج13/246.
65. (مجمع الفایدة والبرهان), ج5/287.
66. (ریاض المسائل), ج5/408.
67. (جواهرالکلام), ج16/352.
68. (وسائل الشیعه), ج7/188.
69. (تهذیب الحکام), ج4/317.
70. (وسائل الشیعه), ج7/189.
71. (مدارک الاحکام), ج6/164.
72. (الحدائق الناظرة), ج13/240.
73. (جواهرالکلام), ج16/352.
74. (مستند العروة الوثقى), آیت اللّه خویى, تقریر مرتضى بروجردى, ج2/63.
75. (منتهى المطلب), ج2/588.
76. (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/287.
77. (مستند العروة الوثقى), ج2/63; (مهذب الاحکام), عبدالاعلى سبزوارى ج10/267.
78. (الحدائق الناظره), ج13/246.
79. (الفتاوى الواضحة), شهید صدر, ج1/622, دارالتعارف, بیروت.
80. (المبسوط), شیخ طوسى ج1/267, مکتبه المرتضویه.
81. (جواهرالکلام), ج16/354.
82. (همان مدرک).
83. (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/377.
84. (العروة الوثقى), یزدى/370, دارالکتب الاسلامیه.
85. (مستمسک العروة الوثقى), آیت اللّه محسن حکیم ج8/370, کتابخانه آیت اللّه نجفى مرعشى.
86. (مصباح الهدى), ج8/363ـ 362.
87. (تهذیب الاحکام), ج4/156; (وسائل الشیعه), ج7/182.
88. (وسائل الشیعه), ج7/185.
89. (همان مدرک)/184.
90. (الرسائل الفقهیه), خاجویى, تحقیق: سیدمهدى رجائى ج2/332 ـ 322, دارالکتاب الاسلامى, قم.
91. (فروع کافى), ج4/78.
92. (مقنع), شیخ صدوق, چاپ شده در (جوامع الفقهیه)/16, کتابخانه آیت اللّه نجفى مرعشى.
93. (المسائل الناصریات), چاپ شده در (جوامع الفقهیه), /242.
94. (همان مدرک).
95. (کفایة الاحکام), محقق سبزوارى/53.
96. (ذخیره المعاد), محقق سبزوارى 533.
97. (مفاتیح الشرایع), فیض کاشانى, تحقیق: سید مهدى رجائى, ج1/257, مجمع الذخائرالاسلامیة, قم.
98. (وافى), ج11/121ـ 120.
99. (مستندالشیعه), ج2/133.
100. (مصابیح).
101. (تهذیب الاحکام), ج4/176.
102. (منتهى المطلب), ج2/592.
103. (ذخیرة المعاد)/533.
104. (مستندالشیعه), ج2/133.
105. (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/300.
106. (تهذیب الاحکام), ج4/176.
107. (الرسائل الفقهیه), خاجویى, ج2/322.
108. (همان مدرک).
109. (منتهى المطلب), ج2/592.
110. (تهذیب الاحکام), ج4/177.
111. (منتهى المطلب), ج2/592.
112. (مجمع الفائده والبرهان), ج5/301.
113. (الرسائل الفقهیه), ج2/342.
114. (جواهرالکلام), ج16/368ـ 367.
115. (غنیه), ابن زهره, چاپ شده در (جوامع الفقهیه)/508.
116. (جواهرالکلام), ج16/369.
117. (بدایة المجتهد), ج1/285ـ 284.
118. (شرایع الاسلام), ج1/200.
119. (غنیه), ابن زهره, چاپ شده در: (جوامع الفقهیه)/508.
120. (التذکرة), علامه حلى, ج1/269.
121. (منتهى المطلب), ج2/592.
122. (مدارک الاحکام), ج6/179.
123. (جواهرالکلام), ج16/366.
124. (وسائل الشیعه), ج7/201.
125. (الحدائق الناضره), ج13/287; (الرسائل الفقهیه), خاجویى, ج2/350ـ 343.
126. (الاستبصار), ج2/73.
127. (جواهرالکلام), ج16/366; (الفقه), سید محمد شیرازى, ج36/170.
128. (الحدائق الناضرة), ج13/286; (جواهرالکلام), ج16/366.
129. (مستندالشیعه), ج2/134.
130. (مختلف الشیعه)/235.
131. (همان مدرک).
132. (جواهرالکلام), ج16/374.
133. (مستندالشیعه), ج2/134.
134. (مختصرالنافع)/69.
135. (المعتبر), ج2/689.
136. (مدارک الاحکام), ج6/181.
137. (شرائع الاسلام), ج1/200.
138. (الحدائق الناظره), ج13/290.
139. (جامع المدار ک), سیداحمد خوانسارى, ج2/203.
140. (مستمسک العروة الوثقى), ج8/468.
141. (مجمع الفائده والبرهان), ج5/302.
142. (مدارک الاحکام), ج6/181.
143. (جواهرالکلام), ج16/365.
144. (من لا یحضره الفقیه), ج2/78.
145. (المقنع), چاپ شده در (جوامع الفقهیه)/58.
146. (من لا یحضره الفقیه), ج2/78; (تهذیب الاحکام), ج4/178.
147. (همان مدرک).
148. (مجمع الفایده والبرهان), ج5/297.
149. (مدارک الاحکام), ج6/179.
150. (ریاض المسائل), ج5/417.
151. (جامع المدارک), ج2/200.
152. (جواهرالکلام), ج16/365.
153. (وسائل الشیعه), ج7/203.
154. (الحدائق الناضرة), ج13/282.
155. (همان مدرک)/281.
156. (همان مدرک)/282 و 291 ـ 290.
157. (تهذیب الاحکام), ج4/178.
158. (الحدائق الناضرة), ج13/282.
159. (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/297.
160. (جامع المدارک), ج2/200.
(هو الذى جعل الشمس ضیاء والقمر نوراً و قدّرهُ منازل لتعلمو عدد السّنین والحساب ما خلق الله ذلک الاّ بالحقِّ1).
اوست آن که خورشید را فروغ بخشید و ماه را منور ساخت و برایش منازلى معین کرد, تا از شمار سالها و حساب آگاه شوید. خدا, همه اینها را جز به حق نیافرید.
پیدایش هلالها در آغاز ماهها, تقویمى طبیعى است که بى هیچ وقفه اى, همواره نمایان مى باشد و همه آدمیانى که ادراک و حواسى سالم دارند, با آن آشنایند.
شریعت اسلام, شریعتى همساز با خلقت و پذیرفته فطرت, این تقویم طبیعى را, تقویم شرعى و دینى ایمان آورندگان نیز, قرار مى دهد:
(یَسئَلونکَ عنِ الأهلّةِ قُل هیَ مواقیتُ للنّاسِ والحج2).
از تو درباره هلالهاى ماه مى پرسند, بگو: براى آن است که مردم وقت کارهاى خویش و زمان حج را بشناسند.
به اعتقاد مفسران3, در پى آمدن (حج) پس از واژه (للناس), بیان تقویم معتبر شرعى, در پى تقویم کارهاى روزمرّه زندگى است. همان گونه که آدمیان, مى توانند موقعیتهاى زمانى و وقت کارهاى خویش را با مشاهده اهلّه بشناسند, وظایف دینى و دستورالعملهاى شریعت را نیز, که با شناخت اوقات و زمانها پیوند خورده است, از این طریق درک مى کنند و آنها را به درستى انجام مى دهند.
بى شک زمانها به ماهها تقسیم مى یابد, ماهها به هلالها دانسته مى شود و هلالها به طور طبیعى با رؤیت شناخته مى شوند. از این روى, در این که حلول ماه به رؤیت و مشاهده هلال ثابت مى شود, هیچ اختلاف و تردیدى میان فقیهان شیعى وجود ندارد. بلکه همگان بر اعتبار این طریق, اتفاق رأى دارند. گروهى نیز آن را ضرورى دین شمرده اند.آیات قرآن, بر حجیت و اعتبار رؤیت, دلالت مى کند و احادیث متواتر بسیارى در این باره از امامان (ع) رسیده است.
ابتدا, اعتبار این طریق را در سخنان فقیهان مى نگریم و سپس آیات و احادیثى که در اعتبار و تبیین رؤیت هلال وجود دارد.
اتفاق فقیهان بر این طریق
بیشتر فقیهان, اثبات هلال را به رؤیت, ضرورى دین شمرده و اجماع و اتفاق مسلمانان را بر اعتبار آن, ثابت دانسته اند:
سید مرتضى (م: 436هـ.ق), براى اعتبار رؤیت, به چهار دلیل استدلال مى کند: اجماع, سیره, قرآن و احادیث4. وى درباره سیره مسلمانان مى نگارد:
(انا قد علمنا ضرورة ان المسلمین من لدن النبى صلى الله علیه و آله الى وقتنا هذا یفزعون و یلجأون فى اوائل الشهور والعلم بها على التحقیق الى الرؤیة5).
بدیهى است که مسلمانان, از روزگار پیامبر (ص) تا این روزگار, براى آن که به آغاز ماهها علم پیدا کنند, به رؤیت توسل و تمسک جسته اند.
شیخ طوسى (م: 460 هـ. ق), در تهذیب الاحکام, پیش از آن که احادیث رؤیت را بر شمارد, مى نویسد:
(و یدل على ذلک ایضا ما هو معلوم کالاضطرار غیر مشکوک فیه فى شریعة الاسلام من فزع المسلمین فى وقت النبى (ص) و من بعده الى هذا الزمان فى تعرّف الشهر الى معاینة الهلال و رؤیته. و ما ثبت ایضاً من سنة النبى (ص) انه کان یتولى رؤیة الهلال و یلتمس الهلال … فلولا ان العمل على الاهلّه أصل فى الدین معلوم لکافة المسلمین ما کانت الحال فى ذلک على ما ذکرناه6).
در شریعت اسلام, شناخت اول ماه, به رؤیت هلال, مورد شک نیست. تمسک مسلمانان به این طریق, چه در زمان پیامبر (ص) و چه بعد از ایشان, تا این روزگار, معلوم و روشن است. در سیره پیامبر, ثابت است که آن حضرت, به جست و جوى هلال مى پرداخت و این امر را برعهده داشت …
پس, اگر عمل به مقتضاى هلال, اصلى معلوم در دین و نزد تمامى مسلمانان پذیرفته نبود, رؤیت هلال, پیشینه اى این چنین روشن, نداشت.
شیخ طوسى, در این سخن, افزون بر آن که رؤیت هلال را سیره متشرعه مى داند و امرى تردید ناپذیر مى شناسد, آن را سیره ثابتِ پیامبر (ص) نیز, معرفى مى کند.
علامه حلى (م: 726 هـ . ق.), اجماع مسلمانان را از صدر اسلام, به رؤیت هلال, ثابت مى داند و به سیره پیامبر (ص) اشاره مى کند:
(ان رؤیة الهلال اصل من اصول الدین معلوم ضرورة فى شرع الرسول (ص) والاخبار تواترت بذلک و لا نعلم فیه خلافا7.)
به راستى رؤیت هلال, که اصلى در دین است, در شریعت پیامبر (ص) معلوم و روشن مى باشد و احادیث بر اعتبار آن تواتر دارد و تردیدى در آن نمى دانیم.
فقیهانى چون: مقدس اردبیلى8, صاحب مدارک9, مولى مهدى نراقى10, سیدعلى طباطبایى11 و صاحب جواهر12 اعتبار این طریق را, اجماعى و بى تردید دانسته اند.
البته گروهى از فقیهان که گرایش حدیثى داشته اند, بر این پندارند که عدد و شمارش ایام, معیار شناخت ماههاست. اینان, به اصحاب عدد مشهورند.
شیخ صدوق (م: 381 هـ.ق), در رأس این جریان قرار دارد. وى, با آن که بر نظریه عدد, بسیار تأکید مى کند, در عین حال, احادیثى که رؤیت را, راه اثبات هلال مى داند, در کتاب: (من لا یحضر الفقیه), نقل مى کند13. با این توجه که وى در مقدمه کتاب مى نویسد:
( احادیثى که در این کتاب مى آورم, به آنها فتوا مى دهم و حجّت مى دانم14.)
بنابراین, باور سست اینان, به اتفاقى بودن اعتبار رؤیت, خدشه اى وارد نمى کند.
دلالت قرآن بر اعتبار رؤیت
در قرآن, آیاتى وجود دارد که به اعتبار رؤیت هلال, در تشخیص ابتداى ماه, دلالت مى کنند. فقها و مفسران در پرتو این آیات, حجیّت این راه را نمایانده و آن را مورد تأیید قرآن دانسته اند:
* (یسئلونک عن الأهلّة قل هى مواقیت للناس والحج15).
از تو درباره هلالهاى ماه مى پرسند, بگو: براى آن است که مردم وقت کارهاى خویش و زمان حج را بشناسند.
سید مرتضى در ذیل آیه مى نویسد:
(هذا نص صریح کما ترى بأن الأهله هى المعتبره فى المواقیت والدالّة على الشهور, لانه علق بها التوقیت16).
این آیه, صراحت دارد که هلالها, در تشخیص اوقات معتبرند و نشانه پیدایش ماههایند; زیرا این تشخیص, منوط به اهلّه شده است.
شیخ طوسى, پس از استناد به این آیه, براى شناخت آغاز ماهها, مى نویسد:
(فبیّن الله تعالى انه جعل هذه الاهله معتبرة فى تعرّف اوقات الحج و غیره مما یعتبر فیه الوقت, و لو کان الامر على ما یذهب الیه اصحاب العدد لما کانت الاهله مراعاة فى تعرف هذه الاوقات اذا کانوا یرجعون الى العدد دون غیره, و هذا خلاف التنزیل17.)
خداوند, اعتبار هلالها را در شناخت اوقات حج و اعمالى که وقت در آنها معتبر است, بیان مى کند و اگر نظریه اصحاب عدد درست بود, هلالها نشانه شناخت وقتها بیان نمى شد. معیار دانستن عدد و کنار گذاشتن رؤیت هلال, خلاف قرآن است.
شیخ مفید در (مقنعه18) قطب راوندى در (فقه القرآن19), علامه حلى در (منتهى المطلب20) و دیگر فقیهان نیز, این آیه را مطرح مى کنند ودلالت روشن آن را بر اعتبار رؤیت هلال در شناخت ماهها, مى نمایانند. مفسران نیز, این آیه را دلیلى بر اعتبار رؤیت هلال دانسته اند.
امین طبرسى در تفسیر این آیه مى نگارد:
(و فیه اوضح دلالة على ان الصوم لا یثبت بالعدد و انه یثبت بالهلال لانه سبحانه نص على ان الاهله هى المعتبرة فى المواقیت والدلالة على الشهور, و انما تعرف الشهور بطریق رؤیة الاهلة21).
این واضح ترین دلیل است, بر این که روزه, با عدد گرفته نمى شود و مبتنى بر رؤیت هلال است; زیرا خداوند, تصریح فرموده که: رؤیت هلالها در تعیین اوقات, اعتبار دارد و ماهها از این طریق دانسته مى شود.
علاّمه طباطبایى بر این باورند که این آیه, نشانه پدید آمدن ماههاى قمرى را تبیین و فایده پیدایش ماهها را مى نمایاند:
(و بالجمله قد تحصّل ان الغرض فى السؤال انما کان متعلقا بشأن الشهور القمریه من حیث السبب أو الفائدة, فأجیب ببیان الفائدة و انها أزمان و اوقات مضروبة للناس فى امور معاشهم و معادهم … التى یدرکه کل صحیح الادراک مستقیم الحواس من الناس22).
از آنچه گذشت, به دست مى آید که منظور سؤال کنندگان, از حیث سبب یا فایده پیدایش ماههاى قمرى بوده است; از این روى, در جواب, فایده آنها بیان شده است: به وسیله آنها وقتها و زمانها براى مردم معین مى شود … این معیار, براى شناخت ماهها, به گونه اى است که هر کس, ادراک صحیح و حواس سالمى داشته باشد, مى تواند آن را درک کند.
در احادیث صحیحى که ذیل این آیه وارد شده, به صراحت, از اعتبار رؤیت هلال و معیار بودن این راه, براى صوم و افطار, سخن رفته است.
* در صحیحه حلبى از امام صادق (ع) درباره (اهلّه) سؤال مى شود آن حضرت مى فرماید:
(هى اهلة الشهور فاذا رأیت الهلال فصم و اذا رأیته فافطر23).
این, همان هلال ماههاست, پس با دیدن آن, روزه بدار و روزه بگشا.
* پیامبر اکرم (ص) مى فرماید:
(جعل الله الأهله مواقیت للناس, فصوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته24.)
خداوند, هلالها را براى تشخیص اوقات مردم قرار داده, پس با رؤیت آن, روزه بدارید و روزه بگشایید.
* امام باقر (ع) مى فرماید:
(صم حین یصوم الناس وافطر حین یفطر الناس فان الله جعل الاهله مواقیت25).
زمانى که مردم روزه مى دارند, تو هم روزه بدار و زمانى که مردم روزه مى گشایند, تو هم روزه بگشا; زیرا خداوند هلالها را براى تشخیص اوقات قرار داده است.
احادیثى که در آنها, اهلّه مورد سؤال در آیه, به هلال ماهها, براى باز شناختن آنها از یکدیگر, تفسیر شده است و امام (ع) بر پایه همین آیه, ملاک صوم و افطار را رؤیت هلالِ ماه رمضان و شوال دانسته, بسیار است. پس, بى شک این آیه دلیلى روشن بر اعتبار این طریق مى باشد.
* (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه26).
مفسران27, (شهد الشهر) را به معناى در حضر بودن, در مقابل, سفر گرفته اند. یعنى روزه بر کسى است که در سفر نباشد. امّا گروهى از فقها برآنند که مراد از (شهد الشهر), مشاهده و حضور مکلف در فرا گشت ماه, مى باشد. یعنى مکلف, اگر ماه رمضان را درک کند و در آن حضور داشته باشد, باید روزه بدارد. بى شک, کسى که هلال را رؤیت کند, بر وى شهادت شهر صادق است. بنابراین, آیه دلالت دارد که ماه, به رؤیت هلال, ثابت مى شود.
شیخ یوسف بحرانى مى نویسد:
(یعلم الشهر برؤیة الهلال, و یدل على الحکم المذکور قوله عزوجل: فمن شهد منکم الشهر فلیصمه28).
حلول ماه, با رؤیت دانسته مى شود. بر این حکم, این قول خداوند: (پس هر که در یابد ماه رمضان را باید روزه بدارد) دلالت مى کند.
شیخ محمد حسن نجفى مى نویسد:
(لا اشکال و لا خلاف بیننا فى انه یعلم الشهر برؤیة الهلال, لصدق الرؤیة المامور بالصوم والافطار لها و صدق شهادة الشهر و …29)
در میان فقیهان شیعه, تردید و اشکالى نیست که حلول ماه, با رؤیت دانسته مى شود, به دو سبب:
1. با رؤیت روزه بدار و با آن عید فطر بگیر بر آن صدق مى کند.
2. (شهادة الشهر) در آیه مزبور, بر رؤیت هلال صادق است.
بیشتر فقیهان متأخر, بویژه معاصران, در تشخیص ماه به وسیله رؤیت, به این آیه تمسک کرده اند30.
علامه طباطبایى, در تفسیر این آیه, هیچ یک از این دو دیدگاه را نمى پذیرد. دیدگاه فقیهان را, تنها در معناى آیه مى پذیرد; اما برداشت فقهى اینان را از این معنى, نادرست مى شمارد و به این نظراست که آیه, دلالتى بر ثبوت ماه, با رؤیت هلال, ندارد:
(الشهادة هى الحضور مع تحمّل العلم من جهته, و شهادة الشهر انما هو ببلوغه والعلم به. و یکون بالبعض کما یکون بالکل. و اما کون المراد بشهود الشهر رؤیة هلاله و کون الانسان بالحضر مقابل السفر فلا دلیل علیه الا من طریق الملازمه فى بعض الاوقات بحسب القرائن, و لا قرینة فى الآیت31).
شهادت, عبارت است از حضور چیزى با اطلاع بر آن. وشهادت ما رمضان این است که آن ماه فرا رسد و انسان, علم بیابد به فرا رسیدن آن. و همان گونه که این تعبیر, نسبت به تمام ماه صحیح است, نسبت به بعض آن نیز صحت دارد. و اما این که منظور از آن, دیدن هلال باشد, یا منظور, بودن در حضر, نه در سفر, احتمالى است بى دلیل. جز این که, گاهى این امور با معنایى که بیان کردیم, همراهند. مثلاً بعضى از اوقات در حضر, با دیدن هلال,اطلاع پیدا مى شود به فرا رسیدن ماه رمضان, ولى دلیل و قرینه اى بر این که مراد از شهود ماه رمضان این گونه امور است, در آیه وجود ندارد.
بنابراین, تمسک به این آیه براى اعتبار رؤیت در ثبوت هلال, درست نمى نماید.
* (هو الذى جعل الشمس ضیاءً والقمر نوراً و قدره منازل لتعلموا عدد السنین والحساب32).
اوست آن که خورشید را فروغ بخشید و ماه را منور ساخت و برایش منازلى معین کرد, تا از شمار سالها و حساب آگاه شوید.
سید مرتضى, براى این منظور که در ثبوت ماه, رؤیت اعتبار دارد نه عدد, به این آیه تمسک مى جوید:
(هذا نص صریح کما ترى على انه معرفة السنین والحساب مرجوع فیها الى القمر و نقصانه و زیادته و انه لا حظّ للعدد الذى یعتمده اصحاب العدد فى علم السنین والشهور33)
این آیه تصریح مى کند که شناخت سالها و حساب, به ماه و کم و زیاد شدن هلال آن باز مى گردد. و این صراحت دارد بر نامعتبرى نظریه اصحاب عدد در شناخت سالها و ماهها.
ابن زهرة نیز, در (غنیة النزوع) این آیه را دلیل اعتبار رؤیت, دانسته است34.
در این آیه, روشنایى و اختلاف منازل ماه, که اختلاف در روشنایى آن را نیز در پى دارد, راه علم به عدد سالها و حساب, بیان شده است. بنابراین, هلال نیز, که از همین اختلاف در روشنایى ماه پدید مى آید و ابتداى آن را مى نمایاند, راه حصول علم, به ماهها, که سالها را به وجود مى آورند, خواهد بود.
احادیث
در احادیث متواتر بسیارى, رؤیت هلال, موجب صوم و فطر دانسته شده است. در حقیقت, این روایات, رؤیت را راه اثبات هلال ماه رمضان و شوال معرفى مى کند و صوم و فطر را به رؤیت مترتب مى داند. پس, بر پایه این احادیث, هرگاه هلال ماه, به وسیله رؤیت ثابت گردد, آغاز یا پایان ماه نیز ثابت مى شود. در نتیجه, اگر آغاز یا پایان ماه, یا یکى از روزهاى خاص آن, موضوع حکم شرعى باشد, با تحقق رؤیت هلال, حکم شرعى نیز ظهور مى یابد.
در مجموعه هاى روایى: (فروع کافى)35, (تهذیب الاحکام36), (الوافى37), (وسائل الشیعه38) و … این احادیث به طور کامل نقل شده است که در این جا, برخى از آنها را عرضه مى داریم:
* در صحیحه محمدبن مسلم آمده که امام باقر (ع) مى فرماید:
(اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رأیتموه فافطروا. و لیس بالرأى و لا بالتظّنى ولکن بالرؤیة39).
هرگاه هلال ماه را دیدید, روزه بدارید و روزه بگشایید هلال با رأى منجمان و گمان ثابت نمى شود, بلکه با رؤیت هلال, ثابت مى شود.
* در صحیحه منصوربن حازم آمده که امام صادق مى فرماید:
( صم لرؤیة الهلال وافطر لرؤیته, و ان شهد عندک شاهدان مرضیّان بانهما رأیاه فاقضه40).
با دیدن هلال, روزه بدار و با دیدن آن, روزه بگشا و هرگاه دو شاهد عادل, به رؤیت هلال گواهى دادند, قضاى آن را به جاى آور.
* امام صادق مى فرماید:
(الصوم للرؤیة والفطر للرؤیة41).
روزه با رؤیت است و افطار نیز, با آن.
* یا مى فرماید:
(صیام شهر رمضان بالرؤیة و لیس بالظن42).
روزه ماه رمضان, با رؤیت است, نه با گمان.
* امام باقر از امام سجاد (ع) نقل مى فرماید:
(عن على (ع) فى حدیث ان رسول الله(ص) لمّا ثقل فى مرضه (قال: ان السَّنَه اثنى عشر شهراً منها اربعة حرم, ثم قال … و هذا الشهر المفروض رمضان, فصوموا لرؤیته وافطروا لرؤیته43).
على (ع) در سخنى مى گوید: چون بیمارى پیامبر (ص) شدت گرفت, فرمود: هر سال دوازده ماه است. در چهار ماه از آن جنگ حرام مى باشد. سپس فرمود: … این ماه که روزه آن واجب مى باشد, رمضان است. با رؤیت هلال آن, روزه بدارید و روزه بگشایید.
در این روایات حکم روزه و افطار به رؤیت هلال, مترتب شده است: (صم لرؤیة الهلال), (الصوم للرؤیة), (صوموا لرؤیته).
سید مرتضى در این مى نویسد:
(فان قیل: فما معنى قوله (صوموا لرؤیته) و أیّ فائدة لهذا الکلام؟
قلنا: معنى ذلک: صوموا لاجل رؤیته و عند رؤیته, کما قال تعالى: (اقم الصلاة لدلوک الشمس45).
اگر گفته شود: این سخن که: (با رؤیت هلال روزه بدارید و با دید آن روزه بگشایید), چه معنایى را مى فهماند؟
مى گوییم: معناى این سخن: (وقت رؤیت هلال روزه بدارید) همان است که خدا مى فرماید: (نماز را وقت زوال آفتاب, بپا دارید).
این گونه احادیث صحیح و موثق بسیارند, از این روى, جاى هیچ گونه تردیدى در پذیرش مضمون آنها وجود ندارد. همگان, این احادیث را پذیرفته اند و متواتر دانسته اند. علامه حلّى, در این خصوص مى نویسد:
(والاخبار تواترت بذلک46)
احادیث اعتبار رؤیت, متواترند.
شیخ محمد حسن نجفى مى نویسد:
(یعلم الشهر برؤیة الهلال, للسّنة المستفیضه أو المتواترة47)
حلول ماه, با رؤیت هلال دانسته مى شود, به دلیل وجود احادیثى که مستفیض یا متواتر مى باشند.
این نکته, شایان ذکر است که در پاره اى از این احادیث, راه اثبات هلال, منحصر شده است, به رؤیت. آیا مى توان آنها را دلیل بر حصر دانست؟
در صحیحه فضل بن عثمان آمده که امام صادق (ع) مى فرماید:
(قال: لیس على اهل القبله الا الرؤیه لیس على المسلمین الا الرؤیه48).
بر روى کنندگان به کعبه, چیزى جز رؤیت نیست. بر مسلمانان چیزى جز رؤیت نمى باشد.
این حدیث, در (مقنعه49), (تهذیب50), (الوافى51), همین گونه, بدون (واو), آمده است, ولى در: (استبصار52) و (وسائل الشیعه53) با (واو) نقل شده است:
(لیس على اهل القبله الا الرؤیة و لیس على المسلمین الا الرؤیة).
مولى صالح مازندرانى مى نویسد:
(چه بسا (واو), از کلام راوى باشد. به این صورت که امام (ع) در دو زمان, این دو جمله را بیان فرموده و راوى آنها را با (واو) پى در پى نقل کرده است. یا این که امام (ع) در یک زمان بیان فرموده و جمله دوم تأکید جمله اول است54).
امام حسن عسکرى مى فرماید:
(لا تصم الا للرؤیة55)
جز با رؤیت روزه مدار.
به هیچ روینمى توانگفت این احادیث و مانند آن, دلالت دارند که هلال ماه, جز با رؤیت, اثبات نمى شود; زیرا احادیث صحیح و متواترى نیز به صراحت دلالت مى کنند که راههاى دیگر, مانند گذشت سى روز,بیّنه و …درثبوت هلال معتبرند.
از این روى, باید حصر در این احادیث را, حصر اضافى دانست, نه حصر حقیقى, تا منافاتى با احادیث راههاى دیگر, پیدا نکنند پس, مراد امام (ع), این است که: در برابر راههاى ظنّى غیر معتبر, (اهل سنت به آنها تمسک مى کرده اند) شما به رؤیت و راههاى علم آور, روى آورید. با این توجیه, این احادیث, هیچ گونه تنافى با تحقق هلال به وسیله راههاى دیگر, پیدا نمى کنند56.
سلطان العلماء, در صورتى که حصر را در این احادیث, حقیقى نیز بدانیم, قابل توجیه مى داند:
(بان یکون المراد, الحصر فیما ینتهى الى الرؤیة, و شهادة العدلین انما تعتبر اذا استند الى الرؤیة لا الى الجدول و مثله, و یحتمل ان المراد بالحصر ان الرؤیة تکفى و لا یتوقف على الثبوت عند الحاکم على ما زعم بعض العامة, فحینئذٍ لا یکون المراد انه لا یثبت بشىء آخر57).
ممکن است مراد از حصر این باشد که: راههاى دیگر, منحصراً باید به رؤیت باز گردد. مثلاً شهادت دو عادل زمانى اعتبار دارد که مستند به رؤیت باشد, نه به جدول و مانند آن و احتمال دارد مراد این باشد که: رؤیت, به تنهایى, کفایت مى کند و منوط به ثبوت آن نزد حاکم نیست, همان طور که برخى از اهل سنت برآنند. به هر روى, مراد امام (ع), آن نیست که حلول ماه, به سببى جز رؤیت, ثابت نمى شود.
انفراد در رؤیت
هیچ کدام از فقیهان شیعه, در اعتبار رؤیت, بین رؤیت به نحو انفراد و رؤیت جمعى و گروهى, فرق نگذارده اند. از این روى, همه بر آنند اگر فرد مکلف, به تنهایى هلال را مشاهده کند, آغاز یا پایان ماه, براى وى ثابت مى شود و اگر پس از رؤیت هلال ماه رمضان, روزه اش را افطار کند, قضا و کفاره روزه به او واجب مى شود58.
اما برخى از فقهاى اهل سنت, رؤیت هلال را به طور انفراد, سبب وجوب روزه ندانسته و بر این باورند: وقتى رؤیت شخص معتبر مى باشد که با وى, دیگرى نیز مشاهده کند. البته رأى بسیارى از اینان نیز, با رأى فقیهان شیعه, همسو مى باشد59.
شیخ طوسى مى نویسد:
(اذا راى الانسان هلال شهر رمضان و تحقّقه وجب علیه الصوم سواء راه معه غیر أو لم یره و اذا لم یره و اذا رأى هلال شهر شوال أفطر سواء راه غیره أو لم یره60).
هرگاه مکلف, هلال ماه رمضان را ببیند, باید روزه بدارد, چه با او دیگرى نیز ببیند, یا نه. و هرگاه هلال ماه شوال را مشاهده کند, افطار کند, چه دیگرى ببیند یا نبیند.
این مسأله, قبل از شیخ طوسى در کتابهاى فقهى مشاهده نمى شود. از این روى, اولین فقیه از فقهاى شیعى که آن را در فقه طرح کرده, شیخ طوسى است.
محقق حلى مى نویسد:
(یعلم الشهر برؤیة الهلال, فمن راه وجب علیه الصوم و لو انفرد, و کذا لو شهدت فردّت شهادته, و کذا یفطر لو انفرد بهلال شوال61).
حلول ماه, با رؤیت دانسته مى شود. پس کسى که آن را ببیند, باید روزه بدارد, هر چند, در رؤیت تنها باشد و همچنین اگر گواهى دهد و گواهى وى, پذیرفته نشود.
علامه حلى مى نویسد:
(لو انفرد واحد بالرؤیه وجب علیه الصیام, عدلاّ کان أو غیر عدل, شهد عند الحاکم او لم یشهد, قبلت شهادته او رددت, ذهب الیه علمائنا اجمع62).
اگر شخصى به تنهایى هلال را ببیند, باید روزه بدارد, عادل باشد یا نباشد, نزد حاکم شهادت بدهد یا ندهد, شهادتش پذیرفته شود یا نشود. تمام فقهاى شیعه بر همین رأیند.
همچنین, صاحب مدارک, این مسأله را اجماعى دانسته است63 و صاحب حدائق نیز آن را بى تردید مى داند:
(لا خلاف و لا اشکال فى العمل بمقتضى الرؤیه على الرائى نفسه64).
پیروى از رؤیت براى شخص رؤیت کننده, بى هیچ اشکال و تردیدى, پذیرفته است
دلیلهاى مسأله
1. اطلاق احادیث رؤیت: احادیثى که رؤیت هلال را سبب وجوب روزه و افطار دانسته اند, اطلاق دارند. رؤیت انفرادى را نیز در بر مى گیرند مقدّس اردبیلى در این خصوص مى نویسد:
(والاخبار الصحیحة الصریحة الدالة على ان الصوم للرؤیة والفطر کذلک, دالة علیه65).
احادیث صحیحى که به صراحت دلالت مى کنند: روزه و فطر, به رؤیت است, دلیل اعتبار رؤیت, به نحو انفراد نیز مى باشند.
2. احادیث خاص: افزون بر احادیث رؤیت, روایات خاص نیز وجود دارد که به صراحت, حکم مذکور, از آنها دانسته مى شود. سیدعلى طباطبایى, صاحب ریاض المسائل, این احادیث را متواتر66 و صاحب جواهر مستفیض, یا متواتر دانسته اند67. از جمله:
* على بن جعفر مى گوید:
(انه سئل اخاه موسى بن جعفر(ع) عن الرجل یرى الهلال فى شهر رمضان وحده لا یبصره غیره أَله ان یصوم؟ قال: اذا لم یشک فیه فلیفطر و الا فلیصم مع الناس68).
از موسى بن جعفر, درباره شخصى که به تنهایى هلال را در ماه رمضان دیده و دیگرى ندیده است, سؤال شد: آیا باید روزه بدارد؟ فرمود: اگر در آنچه دیده شک ندارد, روزه اش را بگشاید وگرنه, با مردم روزه بدارد. شیخ طوسى, این حدیث را در تهذیب با همین سند, این گونه نقل کرده است:
(… اذا لم یشک فیه فلیصم و الا فلیصم مع الناس69).
هرگاه در آنچه دیده شک ندارد, روزه بگیرد وگرنه, با مردم روزه بدارد. صاحب وسائل با اشاره به نقل شیخ طوسى, مى نویسد:
(الظاهر تعدد الروایتین70).
ظاهر چنین مى نماید که اینها دو روایتند.
بر این اساس, مراد از رؤیت هلال در حدیث نخست, هلال ماه شوال خواهد بود; زیرا امام (ع) مى فرماید: (اگرشک ندارد افطار کند …). و در حدیث دوم, مراد, رؤیت هلال ماه رمضان است; زیرا, امام مى فرماید: (اگر شک ندارد روزه بگیرد …).
بنابراین, رؤیت هلال به نحو انفراد نیز, چه در حکم صوم و چه در حکم افطار, معتبر مى باشد. البته به ظن قوى, این دو, یک حدیث مى باشد. زیرا افزون بر یکسان بودن سند آنها, از مضمون حدیث نیز بر مى آید که یکى است. چون در نقل شیخ نیز از هلال ماه شوال سؤال شده است. پس امام (ع) باید از حکم عید سخن گوید نه از حکم روزه. با این فرض نیز, رؤیت هلال به نحو انفراد براى حکم روزه هم معتبر خواهد بود, زیرا فرقى بین ثبوت هلال ماه رمضان و هلال شوال و سایر ماهها, وجود ندارد.
3. قرآن: برخى از فقها, مانند: صاحب مدارک71, صاحب حدائق72, صاحب جواهر73 و آیت الله خویى74, آیه: (فمن شهد منکم الشهر فلیصمه), شامل کسى دانسته اند که هلال را ببیند.
پیشتر دانستیم که این آیه دلالتى بر رؤیت هلال ندارد, از این روى, باور اینان در این خصوص, مورد خدشه است و پذیرفته نیست.
4. عقل: رؤیت هلال به طور انفراد, براى بیننده, علم مى آورد و حجیّت و اعتبار علم هم, ذاتى است. بنابراین, وقتى کسى هلال را ببیند و علم به آن پیدا کند, بى شک, حکم روزه و افطار, براى او تنجّز مى یابد.
از همین روى در روایت نیز, امام (ع) فرمود: (اگر در وجود هلال شک ندارد, روزه بگیرد, افطار کند) زیرا علم به تحقق موضوع ,حکم را منجّز مى کند. به پیروى از این سخن, محقق و علاّمه بر آن بودند که: چه نزد حاکم شهادت بدهد یا ندهد, حاکم شهادتش را بپذیرد یا نپذیرد, عادل باشد یا نباشد, در هر صورت, مکلف به روزه است; زیرا این امور, موجب از بین رفتن علم او, یا نامعتبر شدن آن, نمى شود.
علامه حلى, چنین استدلال مى کند:
(لانه تیقّن انه من رمضان فلزمه صومه کما لو حکم به الحاکم, و لان الرؤیة ابلغ فى باب العلم من الشاهدین; و اکثر لاحتمال الخطاء و تطرق الکذب الى الشهود و الاشتباه علیهم فاذا تعلق حکم الوجوب بأضعف الطریقین فالاقوى أولى75).
زیرا بیننده هلال, به حلول ماه رمضان علم پیدا مى کند, پس باید روزه بدارد, بمانند آن که حاکم حکم کند.
و زیرا (رؤیت) از (دو شاهد) در علم آورى برتر است, چون احتمال کذب و خطا در شهود بیشتر مى باشد. پس در صورتى که وجوب روزه به (دو شاهد) که نسبت به (رؤیت) ضعیف تر مى باشد, تعلق بگیرد, به رؤیت که اقوى است, به طریق اولى تعلق خواهد گرفت.
مقدس اردبیلى, چنین استدلال مى کند:
(لا شک فى اعتبارها [الرویة بنفسه] عندنا, لانه یحصل الضرورى بدخول وقت ما یکلف به, و لا شئ فوق ذلک76).
نزد فقهاى شیعه, رؤیت شخصى, بدون شک, اعتبار دارد; زیرا به روشنى, حلول ماه را که براى وى تکلیف آور مى باشد, احرازمى کند و این, برتر از هر چیزى است.
رؤیت, راهى علم آور
از ظاهر روایات باب رؤیت هلال, بر مى آید که روزه گرفتن و روزه گشودن, بستگى به رؤیت دارد. بر اساس این ظاهر, حکم صوم و افطار وقتى فعلیت خواهد یافت که رؤیت حاصل شود. آیا تنجز و فعلیت یافتن این حکم, معلق بر (رؤیت هلال) است یا در حقیقت, این فعلیت, به (اثبات هلال) بستگى دارد؟
به تعبیر دیگر: آیا (رؤیت هلال), در موضوع حکم اخذ شده یا (اثبات هلال)؟ دو تمایز بین (رؤیت هلال) و (اثبات هلال) وجود دارد.
1. نسبت این دو با یکدیگر, نسبت عام و خاص مطلق است; زیرا هر (رؤیت هلال) (اثبات هلال) نیز هست, امّا عکس آن صادق نیست مانند اثبات هلال, با گذشت سى روز.
2. اگر فعلیت حکم را بستگى به (رؤیت هلال) بدانیم, باید معتقد بود که رؤیت براى وجود حکم, موضوعیت دارد. امّا اگر بر آن باشیم که فعلیت حکم بر (اثبات هلال) مترتب است, در این صورت, رؤیت طریقیّت خواهد داشت.
تبیین مسأله: فقها برآنند: احکام فقهى که بر وجود موضوعى خارجى معلق شده اند, وقتى فعلیت مى یابند که مکلف, وجود موضوع را در خارج, به نحوى, احراز کند, یا از طریق علم آور و یا از طریق ظنّى معتبر که با تعبّد از سوى شارع, ظن وى به منزله علم محسوب گردد.
حکم روزه نیز, از احکامى است که بر وجود موضوعى خارجى یعنى ماه رمضان, معلق شده است. از این روى, این حکم, زمانى فعلى مى شود که وجود آن در خارج احراز گردد.
سؤال: وجود ماه رمضان در خارج به چه چیز احراز مى شود؟
پاسخ: همان گونه که پیشتر, در بررسى آیات قرآن و نیز آراى فقهاى شیعه گذشت, ثابت گردید که وجود ماهها در خارج, با پیدایش هلالها مشخص مى شود و معیار تشخیص آنها, اهلّه مى باشد.
بر این اساس, زمانى وجود ماه رمضان, براى مکلف, احراز خواهد شد که پیدایش هلالِ آن, براى وى, (اثبات) گردد. چه این اثبات, از طریق رؤیت باشد و چه از راههاى دیگرى که به وسیله آنها نیز هلال ثابت مى شود.
پس, بدین سبب, صوم و افطار در احادیث, بر رؤیت مترتب شده است که مثبت هلال و طریقى علم آور براى احراز آن مى باشدوازآن روى امامان (ع), مردمان را به رؤیت هلال توجه داده اند که همگان در هر مکان و هر سطحى از اندیشه که باشند, به طور طبیعى و به آسانى مى توانند از این راه, به هلال و در نتیجه به وجود ماه رمضان یا ماه شوال, علم پیدا کنند و تکلیف خویش را به آسانى, بشناسند.
مؤیدها
دلیل یا حداقل مؤیدهاى بسیارو صریحى براى مطلب یاد شده, در سخنان فقها, مشاهده مى شود. گرچه اکثر فقیهان معاصر, به صراحت از طریقیّت رؤیت, سخن گفته اند77.
1. برخى از فقها, در چگونگى اثبات هلال, به رؤیت, از علم به رؤیت و امکان رؤیت, سخن گفته اند. شیخ یوسف بحرانى (علم به رؤیت) و شهید صدر (امکان رؤیت) را, معیار ترتب حکم مى دانند و (رؤیت) را به خودى خود (نفس رؤیت) ملاک ندانسته اند.
شیخ یوسف بحرانى مى نویسد:
(من هذه الاخبار [اخبار الرویة], یظهر صحة ما ذکرناه فى معنى: (الصوم للرؤیة والفطر للرؤیه); من ان المراد, العلم بالرؤیة دون وقوع الرؤیه من ذلک الرائى بخصوصه … و حاصل المعنى فى هذه الاخبار انه علیه السلام جعل مناط الصوم والفطر العلم بالرؤیه78).
از احادیثى که درباره رؤیت هلال آمده, درستى این رأى دانسته مى شود که مراد از رؤیت, علم به رؤیت است, نه رؤیتى که از اشخاص در خارج واقع مى شود … از این احادیث بر مى آید, که امام (ع), معیار صوم و فطر را علم به رؤیت قرار داده است.
شهید صدر مى نویسد:
(امکان الرویة هو المقیاس لا الرؤیة نفسها فقد لا تحقق الرؤیة لعدم ممارسة الاستهلال أو لوجود غیم و نحو ذلک غیر ان الهلال موجود بنحو یمکن رؤیته لولا هذه الظروف الطارئه فیبدأ الشهر الشرعى بذلک79).
میزان در حلول ماه, امکان رؤیت است, نه نفس رؤیت; زیرا گاه, رؤیت به خاطر جست و جوى هلال بر نیامدن, یا وجود ابر و مانند آن, حاصل نمى شود. با آن که هلال موجود است و اگر این عوارض نبود, رؤیت آن امکان داشت. پس, حلول ماه با امکان رؤیت نیز ثابت مى شود.
از این دو سخن به خوبى دانسته مى شود که: رؤیت در ترتب حکم موضوعیت ندارد; زیرا اگر چنین مى بود, معیار دانستن علم یا امکان رؤیت, بى وجه بود.
2. فقها برآنند که هرگاه از یکى از راههاى اثبات هلال, علم به ثبوت هلال حاصل شود, حکم نیز مترتب مى شود و روزه واجب مى گردد. هر چند, راه مزبور, شرایط اعتبار را دارا نباشد:
شیخ طوسى با آن که شهادت زنان را در ثبوت هلال, معتبر نمى شناسد, در عین حال بر آن است که:
(فان أخبر من النساء جماعة یوجب خبر هن العلم برویة الهلال, أو جماعة من الکفار کذلک, وجب العمل به لمکان العلم80).
اگر گروهى از زنان خبر دهند و از خبر آنان, علم به رؤیت هلال حاصل شود. همین سان, گروهى از کفار, پیروى از این علم واجب است, به خاطر حجیّت ذاتى علم.
صاحب جواهر نیز, شرط اعتبار (شیاع) و (تواتر) را در اثبات هلال, تنها علم آور بودنِ آن دو مى داند و توجهى به تعداد افراد و وصف آنان ندارد:
(لا ینحصر المخبرون فى عدد و لا یفرق فى ذلک بین خبر المسلم و الکافر والصغیر والکبیر الذکر والأنثى کما قرر فى حکم التواتر81).
در اعتبار شیاع, براى ثبوت هلال, شمار خبر دهندگان در عدد خاصى منحصر نمى باشد و تفاوتى بین خبر مسلمان و کافر, کوچک و بزرگ, مرد و زن, وجود ندارد. همان طور که در تواتر نیز گفته شد.
صاحب جواهر, بر سخن خود, چنین دلیل اقامه مى کند:
(ضرورة کون المدار على حصول العلم الذى تدور معه التکالیف82).
زیرا مدار ثبوت هلال, بر حصول علم است, همان طور که مدار وجود تکالیف نیز, علم مى باشد.
بیشتر فقیهان با آن که قول منجمان را در اثبات هلال معتبر ندانسته اند, اما گفته اند اگر خود منجم از این طریق علم حاصل کند و یا اگر کسى از قول اینان به علم دست یابد, مى تواند از علم خود پیروى کند.
محمدتقى آملى تصریح مى کند:
(لا ینبغى الاشکال فى وجوب اتباع العلم بالشهر, اذا حصل من قول المنجم83).
اگر از قول منجّم, علم به حلول ماه حاصل شود, شایسته نیست در وجوب پیروى از آن, اشکال شود.
3. برخى نیز, به صراحت, علمى که از رؤیت حاصل مى شود, طریق اثبات هلال دانسته و رؤیت را به عنوان سببى از اسباب علم آور در ثبوت هلال شناخته اند:
سید محمد کاظم یزدى مى نویسد:
(طرق ثبوت هلال رمضان و شوال للصوم والافطار امور: رؤیت المکلف, التواتر, الشیاع, معنى ثلاثین. فمن حصل له العلم باحد الوجوه المذکورة وجب علیه العمل به84).
راههاى ثبوت هلال رمضان و شوال, چند چیز است: رؤیت, تواتر, شیاع, گذشت سى روز. شخصى که با یکى از این راهها, علم پیدا کند, باید از آن پیروى کند.
سید محسن حکیم در توضیح این عبارت مى نویسد:
(الطرق الاربعة الاول کلها راجعة الى العلم, الذى هو حجة بنفسه. و تعرض الاصحاب لذکرها, کان تنبیهاً على اسباب العلم, لا لخصوصیة فیها. کما هو واضح85).
اعتبار راههاى چهارگانه: رؤیت, تواتر, شیاع و گذشت سى روز, به علم آورى آنها باز مى گردد. علم حجیت ذاتى دارد. بیان این راهها از سوى فقها, همان طور که واضح است. به جهت نمایاندن راههاى علم آور بوده است. نه به خاطر ویژگى دیگر.
همان گونه که مشاهده مى کنید, آیت اللّه حکیم در این سخن, هرگونه خصوصیتى را که بخواهد به رؤیت, در اثبات هلال, موضوعیت ببخشد, از آن نفى مى کند و بى هیچ فرقى با راههاى دیگر, صرفاً آن را طریقى علم آور مى شناسد.
مرحوم محمد تقى آملى, به صراحت, از طریقیّت رؤیت, در اثبات هلال, سخن مى گوید:
(کیف کان ففیما یحصل به العلم الشهر یکون المدار على حصوله, و حیث ان العلم بالشهر مأخوذ على وجه الطریقیة, والعلم الطریقى لا یفرق فیما به یحصل من اسباب حصوله, و یکون اعتباره ذاتیاً غیر قابل للتصرف الشرعى نفیاً أو اثباتاً, فلا جرم لا یفرق فیه بین حصوله بالرؤیه أو بالتواتر أو بالشیاع, بل بکل ما یفید العلم و لو لم یکن من الاسباب العادیة لحصوله86).
در اثبات حلول ماه, مدار اعتبار نسبت به هر چیزى است که به وسیله آن علم حاصل گردد و چون علم به حلول ماه, طریقیت دارد و در علم طریقى, تفاوتى بین راههاى حصول آن, وجود ندارد و اعتبار آن نیز, ذاتى است, از این روى, شارع نمى تواند حجیت آن را اثبات یا نفى کند. پس بى تردید, فرق ندارد که با رؤیت, علم حاصل شود یا با تواتر یا شیاع, بلکه فرقى نیست بین این راهها و هر راهى که افاده علم کند, هر چند راهى عادى براى افاده علم نباشد.
از مجموع این سخنان, به خوبى دانسته مى شود که در اثبات هلال, حصول علم ملاک است, بى آن که براى طریق و سبب آن, ویژگى و موضوعیتى در نظر باشد. چه بسا این معنى را, از مضمون احادیث نیز بتوان استفاده کرد:
* امام صادق مى فرماید:
(اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رأیتموه فافطروا و لیس بالرأى و لا بالتظنّى ولکن بالرؤیة87).
چون هلال را دیدید, روزه بداریدو افطار کنید. روزه با رأى و گمان تحقق نمى یابد, بلکه با رؤیت تحقق مى یابد.
* یا مى فرماید:
(قال: ان شهر رمضان فریضة من فرائض الله فلاتؤدوا بالتظنّى88).
روزه ماه رمضان, یکى از فرائض بزرگ خداوند مى باشد, آن را با گمان انجام ندهید.
* یا مى فرماید:
(فى کتاب علیّ (ع) صم لرؤیته وافطر لرؤیته, و ایاک والشک والظن89).
در سخن على (ع) است که: با دیدن هلال روزه بدار و با دیدن آن, افطار کن و از شک و گمان بپرهیز.
در این احادیث, (رؤیت), نقطه مقابل (تظنى) قرار گرفته و با تکیه بر (رؤیت), (ظن) نفى و نهى شده است. از آن جا که امام (ع), (رؤیت) و (علم) را یکى مى دانسته, (رؤیت) را در مقابل (ظن) قرار داده است. بدین سان, از این تقابل مى توان به دست آورد که امامان (ع) درصدد بیان و ارائه طریقى علم آور, بوده اند و بدین جهت مردمان را به (رؤیت هلال) سوق مى داده اند که در اثبات هلال, به علم دست یابند و راههاى ظن و گمان را, که چه بسا شیوه عملى عامّه بوده است, کنار گذارند.
با آنچه گذشت, آشکار مى شود که در احادیث و سخنان فقها, هیچ گونه خصوصیتى براى (رؤیت) بیان نشده است که بتوان بر پایه آن, طریقیت را نفى و موضوعیت را در مسأله هلال, اثبات کرد, بلکه شواهد و قرائن بسیار, این را تأیید مى کند که (رؤیت هلال), صرفاً طریقى علم آور, براى تشخیص ابتداى ماههاست.
فرعهایى در مسأله رؤیت
در احادیث, مسائلى مانند: رؤیت قبل از زوال, تطوّق و غیبوبت بعد از شفق, مطرح شده است. فقها به پیروى از یکدیگر, این مسائل را به طور جداگانه در پایانِ راههاى اثبات هلال, آورده اند. امّا از آن جا که این مسائل به منزله فرعهایى از مسأله رؤیت به نظر مى آید, اینک درباره آنها به بحث مى پردازیم.
رؤیت قبل از زوال
در مجموعه هاى روایى, احادیثى ناهمگون و متعارض در این موضوع, یاد شده است. به طور کلى این احادیث, به دو دسته تقسیم مى شود:
1. احادیثى که دلالت مى کنند اگر هلال, قبل از زوال (ظهر), در روز سى ام, مشاهده شود, مربوط به شب گذشته است و آن روز, آغاز ماه خواهد بود و باید افطار کرد واگر بعد از زوال, دیده شود, مربوط به شبى است که در پیش است. از این روى, آن روز, پایان ماه مى باشد.
2. گروه دوم,احادیثى است که از آنها بر مى آید اگر هلال در روز سى ام مشاهده گردد, چه قبل از زوال و چه بعد از زوال, مربوط به شب پسین مى باشد. پس در حقیقت, این احادیث, دلالت مى کند که مشاهده هلال, در روز سى ام معتبر نمى باشد و موجب صوم یاافطارنمى شود.
افزون بر این ناهمگونى در مضمون این دو دسته از احادیث, که ناهمگونى آراى فقیهان را در پى آورده است, فقها در اعتبار و صحت آنها نیز آراى گوناگونى ابراز داشته اند. برخى, این احادیث را فاقد اعتبار دانسته و اسناد آنها را به امامان (ع) نادرست مى شمارند90. برخى, بر اعتبار آنها استدلالهایى آورده و معتبر شناخته اند. از همین روى, برخى, از جمله شیخ طوسى, این احادیث را درست دانسته و به توجیه دِلالى آنها پرداخته است.
همان گوهه که در آغاز اشاره شد, این موضوع داراى دو قسمت مى باشد:
1. رؤیت هلال قبل از زوال.
2. رؤیت هلال بعد از زوال.
گرچه رؤیت هلال بعد از زوال نیز بحث پذیر است, اما کانون و مرکز بحث در سخنان فقیهان, قسمت نخست مى باشد. از این روى سؤال این است:
آیا رؤیت هلال قبل از زوالِ روز سى ام, اماره و نشانه معتبر براى حلول ماه جدید مى باشد و مى توان بر اساس آن, روزه گرفت یا افطار کرد, یا خیر؟
دیدگاهها
در خصوص پاسخ این سؤال, چهار دیدگاه وجود دارد:
1. برخى پذیرفته اند.
2. مشهور و اکثر, آن را ردّ کرده اند.
3. بعضى تفصیل قایل شده اند.
4. گروهى آن را به تردید وا نهاده اند.
اینک به مطالعه این دیدگاهها و بررسى ادله آنها مى پردازیم.
دیدگاه اول: برخى از فقیهان, چونان: کلینى (م: 329 ق)91, شیخ صدوق (م: 381 ق)92 و سید مرتضى93, اعتبار رؤیت را قبل از زوال پذیرفته اند.
سید مرتضى در کتاب: (المسائل الناصریات), پس از نقل سخن جدّش (ناصر): (اذا روى الهلال قبل الزوال فهو للیلة الماضیة) مى نویسد:
(هذا صحیح و هو مذهبنا94)
این رأى صحیح است و آن, رأى فقهاى ماست.
در میان متأخران نیز, محقق سبزوارى در (کفایة الاحکام95) و (ذخیرة المعاد96), فیض کاشانى در (مفاتیح الشرائع97) و (الوافى)98, نراقى در (مستند الشیعه99) و مرحوم طباطبایى در (مصابیح100), به این دیدگاه, گرایش نشان داده اند.
مستند اصلى این دیدگاه, دو حدیث زیر مى باشد:
* در حسنه حمادبن عثمان آمده که امام صادق مى فرماید:
(اذا رأو الهلال قبل الزوال فهو للیلة الماضیة, و اذا رأوه بعد الزوال فهو للیلة المستقبلة101).
چون هلال را قبل از زوال مشاهده کردید, مربوط به شب گذشته است و چون بعد از زوال دیدید, مربوط به شب آینده است.
این حدیث را علامه102, سبزوارى103 و مولى مهدى نراقى104, به سبب ابراهیم بن هاشم در سند آن, حسنه دانسته اند و مقدس اردبیلى, در اعتبار آن خدشه وارد کرده است105.
* یا در موثقه عبدالله بن بکیر, مى فرماید:
(اذا روى الهلال قبل الزوال فذلک الیوم من شوال, و اذا روى بعد الزوال فذلک الیوم من شهر رمضان106).
چون هلال قبل از زوال مشاهده شود, آن روز, آغاز ماه شوال است و چون بعد از زوال, آن روز, پایان ماه رمضان است.
در سند این حدیث, خدشه وارد کرده اند, به خاطر وجود ابى جعفر و ابن فضال.
مراد از ابى جعفر, احمد بن محمد ابن عیسى مى باشد. گرچه مشهور, وى را ثقه دانسته اند, ولى کشّى روایات او را نامعتبر دانسته است107.
امّا ابن فضال, وى ابتدا فطحى بوده, سپس از آن رجوع کرده است108. علامه او را ضعیف شمرده است109.
این دو حدیث و احادیث دیگرى که افزون بر سند, از جهت دلالت نیز, ضعیف شمرده شده اند, نمى توانند دلیل اثبات این دیدگاه باشند. زیرا بر فرض پذیرش, نمى توانند با احادیث صحیح و معتبرى که دلالت مى کنند: رؤیت هلال در روز سى ام, اماره حلول ماه نیست, معارضه کنند. از این روى, قابل استناد نمى باشند. این احادیث را که مشهور نیز به آنها استناد جسته اند, در بررسى دیدگاه دوم خواهیم نگریست.
افزون بر این, شیخ طوسى بر این باور است که احادیث مزبور, نمى تواند با ظاهر قرآن و احادیث متواتر که رؤیت هلال را در اثبات حلول ماه معتبر مى دانند, معارضه کنند, از این روى, به توجیه آنها مى پردازد:
(جاز ان یکون المراد بهما اذا شهد برؤیته قبل الزوال شاهدان من خارج البلد, یجب الحکم علیه بان ذلک الیوم من شوال110).
امکان دارد مراد از این دو روایت این باشد که: چون دو شاهد از خارج شهر, قبل از زوال, به رؤیت هلال شهادت دهند, باید حکم به آغاز ماه شوال شود.
البته منظور وى, وقتى است که آسمان صاف باشد. در این صورت, اگر دو شاهد از خارج شهر گواهى دهند و هلال نیز, قبل از زوال, رؤیت شود, حلول ماه ثابت خواهد شد. پس, نتیجه این توجیه آن است که: در این فرض, نیاز به گواهى پنجاه نفر نمى باشد.
اما این توجیه, درست به نظر نمى رسد; زیرا, اگر رؤیت هلال قبل از زوال را, نامعتبر بدانیم, وقتى در کنار راه نامعتبر دیگر (شهادت دو نفر در صورت صاف بودن آسمان از خارج شهر), نیز قرار بگیرد, باز هم نمى تواند مثبت حلول ماه باشد.
علامه نیز, احادیث مزبور را با احادیث بسیارى که دلالت مى کنند, طریق اثبات هلال, به رؤیت و گذشت سى روز منحصر مى باشد, معارض مى داند. بدین سبب,آنهاراشایسته تمسک نمى شناسد11.
این تعارض که شیخ طوسى و علامه حلى, برآنند, در صورتى پذیرفته است که مراد از رؤیت را در احادیث, رؤیت در شب بدانیم. بر پایه این اعتقاد که: رؤیت انصراف به رؤیت در شب دارد. در این صورت, چون رؤیتِ قبل از زوال, رؤیت در روز است و احادیث رؤیت هلال, رؤیت در شب را معتبر مى داند, بنابراین تعارض پیش مى آید.
با مطالعه سخنان فقها, مى توان به دلایلى براى صحت این اعتقاد, دست یافت:
1. فهم عرف: آنچه که مردمان از رؤیت هلال مى فهمند, رؤیتى است که در شب سى ام هر ماه, صورت مى گیرد, همان طور که همواره در طول سالیان دراز, از صدر اسلام تاکنون, متعارف و سیره مسلمانان بر این بوده که در شب, به جست و جوى هلال بر مى آمده اند.
مقدس اردبیلى در این خصوص مى نویسد:
(ان الظاهر من الرؤیة هى المتعارفة, و انما یکون فى اللیل فلا یشمل اخبارها لرؤیة النهار112)
مقتضاى ظاهر رؤیت, بر رؤیت متعارف صدق مى کند که در شب انجام مى گیرد. پس احادیث اعتباررؤیت, رؤیت در روز را در بر نمى گیرند.
محقق خاجویى (م: 1173 هـ.ق) مى نویسد:
(اکثر الناس فى اکثر البلاد لا یفهمون من رؤیة الهلال الا المتعارفة التى تکون باللیل113).
بیشتر مردمان, در بیشتر مکانها, از رؤیت هلال جز رؤیت متعارفى که در شب صورت مى گیرد, چیز دیگرى نمى فهمند.
2. فهم فقهى: استدلال فقهى نیز اقتضا مى کند که بگوییم مراد از رؤیت, رؤیت در شب مى باشد; زیرا امر به روزه, باید قبل از حلول وقت باشد; یعنى شبى که روزه فردا را در پیش دارد. چه, بعد از گذشت مقدارى از ابتداى زمان روزه, امر به آن نادرست است, زیرا قدرت بر روزه منتفى است114.
ابن زهره مى نویسد:
(قوله علیه السلام: (اذا رأیتم الهلال فصوموا و اذا رایتموه فافطروا), یدل على ان الصوم بعد الرؤیة لا قبلها, و کذا قوله علیه السلام: (صوموا لرؤیته), فظاهر الاستعمال یدّل على انّ الصوم بعد الرؤیه. کما دل قوله تعالى: (اقم الصلوة لدلوک الشمس), على ان الصلاة بعد الدلوک115.)
این سخن امام (ع): (چون هلال را رؤیت کنید روزه بدارید و افطار کنید.) دلالت مى کند که روزه باید پس از رؤیت هلال باشد, نه پیش از آن و نیز این سخن که: (با رؤیت روزه بدارید), ظاهر این تعبیر مى فهماند که روزه باید پس از رؤیت باشد. چنانکه خداوند مى فرماید: (نماز را وقت زوال آفتاب اقامه کنید.) یعنى نماز بعد از زوال اقامه شود.
پس, اساساً رؤیت در روز, اعتبارى ندارد و نمى تواند مثبت حکم روزه باشد. از این روى, صاحب جواهر مى نویسد:
(ان المعتبر انما هو الرویة فى اللیل دون النهار. و لا یکاد ینکر منصف ظهور تلک النصوص فى عدم اعتبار غیر الرؤیة اللیلیه)116.
رؤیت در شب معتبر مى باشد نه رؤیت در روز و هیچ منصفى, این را انکار نمى کند که: ظاهر این احادیث, جز رؤیت در شب را, معتبر نمى شناسد.
بدین سان, احادیث مزبور, در خور استناد نیستند و رؤیت قبل از زوال, اماره اى معتبر براى اثبات حلول ماه نمى باشد. به همین خاطر, مشهور فقها از این احادیث اعراض کرده اند.
دیدگاه دوم: نظر مشهور و معروف در نزد فقهاى شیعه آن است که: رؤیت هلال, قبل از زوال, اعتبارى ندارد و با آن, حلول ماه جدید احراز نمى شود. بیشتر فقهاى اهل سنت نیز, بر همین باورند117.
محقق حلى مى نویسد:
(لا اعتبار برؤیت الهلال یوم الثلاثین قبل الزوال118)
رؤیت هلال, در روز سى ام قبل از زوال معتبر نمى باشد.
ابن زهرة در کتاب: (غنیه) بر آن ادعاى اجماع دارد119. علامه حلى در (تذکره) آن را دیدگاه تمام فقهاى شیعه مى داند120 و در کتاب (منتهى المطلب), رأى اکثر علماى شیعه121.
صاحب مدرک, قول معظم اصحاب مى داند122 و صاحب جواهر در این خصوص مى نویسد:
(على المشهور بین الاصحاب شهرة عظیمة یمکن تحصیل الاجماع معها123).
شهرت این مسأله میان فقها, به گونه اى است که مى توان آن را اجماعى دانست.
مشهور فقها, بر درستى باور خویش, افزون بر آنچه در ردّ دیدگاه نخست بیان شد, به احادیثى نیز که به طور خاص, رؤیت قبل از زوال را مردود و نامعتبر شمرده اند استناد جسته اند. از جمله:
* امام باقر (ع) مى فرماید:
(قال امیرالمؤمنین (ع): اذا رأیتم الهلال فافطروا او شهد علیه عدل من المسلمین, و ان لم تروا الهلال الا من وسط النهار أو اخره فاتموا الصیام الى اللیل124).
على (ع) فرمود: چون هلال را مشاهده کردید, یا عادلى از مسلمانان بر آن شهادت داد, افطار کنید و اگر هلال را مشاهده نکردید, جز در قسمت وسط روز یا آخر آن, پس روزه را تا شب تمام کنید.
اینان برآنند که معناى (وسط النهار), شامل قبل از زوال نیز مى شود; زیرا وسط عرفى مراد مى باشد. بنابراین, حدیث مزبور, صراحت در عدم اعتبار رؤیت قبل از زوال خواهد داشت125.
* محمدبن عیسى مى گوید:
(کتبت الیه (علیه السلام), جعلت فداک, ربما غم علینا الهلال فى شهر رمضان فیرى من الغد الهلال قبل الزوال, و ربما رأیناه بعد الزوال, فترى ان نفطر قبل الزوال رأیناه أم لا؟ کیف تامر فى ذلک؟ فکتب (علیه السلام): یتم الى اللیل, فانه ان کان تاماً رؤى قبل الزوال126).
براى امام (ع) نوشتم: مسرورم! چه بسا در ماه رمضان هلال بر ما پوشیده مى ماند و فرداى آن, قبل یا بعد اززوال, هلال مشاهده مى شود. در این صورت, قبل از زوال افطار کنیم یا خیر؟
چه حکم مى فرمایید؟
امام (ع) نوشت: روزه را تا شب تمام کنید, زیرا اگر ماه سى روز تمام باشد هلال آن قبل از زوال نیز مشاهده مى شود.
فقها, سند این حدیث را معتبر شناخته اند و همچنین محدثان اسناد آن را به امام (ع), روشن دانسته اند127. این حدیث, به صراحت دلالت مى کند که اعتبارى به رؤیت هلال قبل از زوال, نمى باشد; زیرا راوى مى گوید: چه بسا هلال ماه شوال را قبل از زوال مشاهده مى کنیم. امام (ع) مى فرماید: آن روز را روزه بدار. یعنى با این رؤیت, حلول ماه جدید اثبات نمى شود.
اینان, به روایات دیگرى نیز تمسک کرده اند که دلالت آنها بر مطلوب روشن است128. این اخبار را, اکثر فقها مستفیضه دانسته اند129.
پیشتر دانستیم که رؤیت هلال, در صورتى حلول ماه جدید را اثبات مى کند که علم آور باشد. با رؤیت هلال, در شب سى ام, به یقین این علم حاصل مى شود, اما با رویت آن در روز سى ام, علم حاصل نمى شود و یا حداقل, در حصول آن شک است, پس نمى تواند مثبت حلول ماه باشد. از همین روى مشهور فقها به استصحاب ماه نیز تمسک کرده اند و گفته اند: با رؤیت هلال قبل از زوالِ روز سى ام, نسبت به پایان یافتن ماه قبل و آغاز ماه جدید, شک حاصل مى شود; از این روى استصحاب ماهِ قبل, جارى مى شود. بنابراین, رأى و دیدگاه مشهور, پسندیده است.
دیدگاه سوم: در میان فقهاى شیعه, تنها فقیهى که در این مسأله, نظر به تفصیل دارد, علامه حلّى است. وى بر این نظر است که رؤیت هلال قبل از زوال, حلول ماه رمضان را اثبات مى کند, اما آغاز ماه شوال را خیر:
(انّ الاقرب اعتبار ذلک فى الصوم دون الفطر130)
نزدیکتر به واقع آن است که چنین رؤیتى براى حکم روزه اعتبار دارد,نه براى افطار.
از سخن او, در پى عبارت مزبور, روشن مى شود که وى, شایستگى احتیاط را در صوم, دلیل این تفصیل مى داند:
(الفرق انما هو الاحتیاط للصوم, و هو انما یتم بما فصلناه نحن131).
فرق, آن است که در روزه, احتیاط پسندیده است و این در صورتى انجام مى شود که رؤیت هلال قبل از زوال را در صوم معتبر بدانیم.
هیچ کدام از فقها, تفصیل وى را نپذیرفته اند. تمامى فقیهانى که به بازگویى این تفصیل پرداخته اند, دلیل باور وى را, کافى ندانسته و آن را ردّ کرده اند132.
مولى مهدى نراقى مى نویسد:
(اما التفصیل المختار فى المختلف فلم اعثر على دلیل له سوى الاحتیاط فى الصوم, الذى هو لیس بحجة133).
تفصیلى که علامه در کتاب: (مختلف), اختیار کرده است, دلیل آن را جز احتیاط در صوم, نیافتم و این, دلیل استوارى نمى باشد.
دیدگاه چهارم: برخى از فقیهان, چونان: محقق حلّى در (مختصرالنافع134) و (المعتبر135) و صاحب مدارک136, رأى خاصى در نفى یا اثبات این مسأله ابراز نکرده و آن را به تردید واگذارده اند. البته محقق در (شرایع)137, به عدم اعتبار رؤیت هلال قبل از زوال, فتوا داده است.
مقدس اردبیلى, صاحب حدائق138, خوانسارى139و حکیم140 نیز, حلّ این مسأله را مشکل شمرده اند. مقدس اردبیلى مى نویسد:
(واحتط و تامل فان المسئله من المشکلات141)
اندیشه و احتیاط بورز; زیرا این, از مسائل مشکل مى باشد.
مطالعه سخنان اینان در این مسأله, نشان مى دهد که سبب اصلى این تردید, به ناهمگونى احادیث باز مى گردد. احادیثى که در آن, رؤیت هلال قبل از زوال, اماره آغاز ماه بیان شده, صحیح و موثق دانسته اندو احادیثى را که مشهور نیز به آنها تمسک جسته اند, معتبر و صریح در مطلب دانسته اند! از آن جا که وجه جمعى میان این دو گروه از احادیث نیافته اند و طرح یکى را نیز روا ندانسته اند, به تردید افتاده اند.
تطوق و غیبوبت شفق
هنگامى که هلال در هاله اى از نور باشد و گرد آن را نورى خفیف فرا گیرد, این حالت را (تطوق) مى نامند.
منظور از غیبوبت شفق این است که: هلال ماه بعد از غروب شفق خورشید, همچنان در افق پایدار بماند و سپس افول کند.
آیا این دو حالت براى هلال مى تواند اماره معتبر بر این باشد که روز پیش, آغاز حلول ماه بوده است و هلالى که با یکى از این دو حالت, مشاهده مى شود, هلال دومین شب ماه مى باشد؟
در میان فقیهان شیعى, هیچ کس اعتبار این دو را نپذیرفته است. صاحب مدارک درباره نامعتبر بودن تطوق مى نویسد:
(هذا مذهب الاصحاب لا اعلم فیه مخالفاً142).
این, رأى تمامى فقهاست و مخالفى را در آن نمى شناسم.
صاحب جواهر, درباره غروب هلال بعد از شفق مى نویسد:
(یمکن تحصیل الاجماع على خلافه143).
امکان دارد اجماع بر عدم اعتبار این, به دست آید.
جز آن که, از سخن شیخ صدوق در (من لا یحضره الفقیه144) و (المقنع145) بر مى آید که وى, این دو طریق را در شناخت آغاز ماه معتبر مى داند. بى شک مستند وى, احادیث است, از جمله:
* در صحیحه مرازم آمده که امام صادق مى فرماید:
اذا تطوق الهلال فهو للیلتین و اذا رأیت ظل رأسک فیه فهو لثلاث146).
هرگاه هلال با دایره اى از نور در اطراف باشد, هلال شب دوم است و اگر اشیاء را سایه افکند, هلال شب سوم است.
* یا مى فرماید:
(اذا غاب الهلال قبل الشفق فهو للیلته, و اذا غاب بعد الشفق فهو للیلتین147).
هرگاه هلال, پیش از شفق خورشید, غروب کند, هلال شب اول است و اگر پس از شفق خورشید غروب کند, هلال شب دوم است.
حدیث دوم را, همگان ضعیف و نامعتبر دانسته اند, از جمله: مقدس اردبیلى148, صاحب مدارک149, صاحب ریاض150, خوانسارى151 و صاحب جواهر152. افزون بر ضعف سند, با حدیث ابى على بن راشد153, که سند آن معتبر مى باشد154, تعارض دارد; زیرا در این حدیث, امام (ع), به صراحت, غروب هلال بعد از شفق را نامعتبر مى شناسد.
اما اشکال مشترکى که بر هر دو حدیث وارد مى باشد, عبارت است از:
این دو حدیث و مانند آنها, با احادیث صحیح و مستفیضى که در مورد قضاى روزه یوم الشک, وجود دارد. تعارض دارند155; زیرا آن احادیث, دلالت مى کنند که قضاى این روز, واجب نیست, مگر با وجود بینه, حال آن که اگر احادیث تطوق و غیبوبت, در خور استناد و پیروى باشد, لازم مى آید که قضاى روزه یوم الشک, با این دو طریق نیز, واجب شود و به حتم در این تعارض, ترجیح با احادیث صحیح و مستفیض مى باشد156.
شیخ طوسى, در: (تهذیب الاحکام) کوشیده است, توجیهى براى اعتبار احادیث مزبور بیابد. از این روى, پس از ذکر این دو حدیث مى نویسد:
(فهذان الخبران و ما یجرى مجراهما مما هو فى معناهما انما یکون امارة على اعتبار دخول الشهر اذا کان فى السماء علة من غیم و ما یجرى مجراه157).
این دو حدیث و مانند آن, دلالت مى کنند: این دو طریق وقتى در شناخت حلول ماه معتبرند که آسمان ابرى یا مانند آن باشد.
این تفصیل و توجیه از جهاتى مورد مناقشه است:
1. اگر این احادیث معتبر دانسته شود, باید به طور مطلق و در هر صورت, مورد پیروى قرار گیرد و در غیر آن, به کلى کنار گذاشته شود.
2. در روایات, در صورت ابرى بودن آسمان, شمردن سى روز ملاک صوم و افطار, بیان شده است و به صراحت دلالت دارند که روى سى و یکم روزه و یا افطار کنید و عید بگیرید, چه تطوق یا غیبوبت پیش آید و چه چنین نباشد158.
البته, بر این اساس که در اثبات هلال از طریق رؤیت, علم ملاک مى باشد, حال اگر فردى با یکى از این دو طریق نیز, به آغاز ماه, علم پیدا کند, علم او حجت خواهد بود. صرف این که در روایاتِ وجوب قضاى یوم الشک, یا در روایاتى که طریق اثبات هلال را در صورت ابرى بودن بیان کرده اند, از این دو راه, سخنى به میان نیامده, دلیل نمى شود بر مردود بودن این دو راه.
از همین روى مقدس اردبیلى, عمل به این احادیث را که در آنها نشانه دیگرى براى شناخت آغاز ماه ارائه شده است, جایز و ممکن مى شمارد159.
البته مشهور از عمل به این احادیث اعراض کرده اند. زیرا مى توان گفت: به دو جهت, این دو طریق علم آور نمى تواند باشد:
1. تعارض با سایر احادیث.
2. مخدوش بودن دلیل اعتبار آنها.
خوانسارى مى نویسد:
(اما بالنسبة الى الغیبوبة فلان غایة الامر حصول الظن … و اما بالنسبة الى التطوق فلعدم حصول العلم من جهته160).
غیبوبت معتبر نیست, زیرا در نهایت, با آن, ظن به دست مى آید … امّا تطوق, آن هم اعتبار ندارد; زیرا با آن, علم به آغاز ماه پیدا نمى شود.
بدین سان, مى توان بر این رأى بود که چون تطوق و غیبوبتِ شفق, افاده علم نمى کند و ظن نیز در طریق رؤیت نامعتبر مى باشد و دلیل خاص نیز, بر اعتبار ظنِ حاصل از این دو, وجود ندارد, این دو طریق در اثبات حلول ماه کارآیى ندارند.
________________________________________
1. (سوره یونس), آیه 5.
2. (سوره بقره), آیه 189.
3. (مجمع البیان), امین طبرسى ج2/137; (المیزان), علامه طباطبایى, ج2/56.
4. (رسائل الشریف المرتضى), (رسالة فى الرد على اصحاب العدد) اعداد: سید احمد حسینى ج2/21ـ 18, دارالقرآن الکریم, قم.
5. (همان مدرک),/19.
6. (تهذیب الاحکام), ج4/155, دارالتعارف, بیروت.
7. (منتهى المطلب), علامه حلى, ج2/588.
8. (مجمع الفائدة والبرهان), اردبیلى, ج5/287, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
9. (مدارک الاحکام), سید محمد عاملى, ج6/164, مؤسسه آل البیت.
10. (مستند الشیعه), نراقى, ج2/128.
11. (ریاض المسائل), طباطبایى, ج5/407, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
12. (جواهرالکلام), نجفى, ج16/352, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
13. (من لا یحضره الفقیه), صدوق, ج2/78ـ 76, دارالتعارف, بیروت.
14. (همان مدرک), ج1/3.
15. (سوره بقره), آیه 189.
16. (رسائل الشریف المرتضى), (رسالة فى الرد على اصحاب العدد), اعداد: سید احمد حسینى ج2/20.
17. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج4/154.
18. (المقنعه), شیخ مفید/295, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
19. (فقه القرآن), قطب راوندى, ج1/187, کتابخانه آیت الله نجفى مرعشى.
20. (منتهى المطلب), ج2/587.
21. (مجمع البیان), امین طبرسى ج2/137.
22. (المیزان), علامه طباطبایى ج2/56.
23. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى ج4/162ـ 161.
24. (تفسیر القرآن العظیم), ابن کثیر ج2/232, دارالمعرفه, بیروت.
25. (تهذیب الاحکام), ج4/164; (بحارالانوار), علامه مجلسى ج 96/300, مؤسسة الوفاء, بیروت.
26. (سوره بقره), آیه 182.
27. از جمله: طبرسى در (مجمع البیان), ج1/123 ـ 122.
28. (حدائق الناظره), شیخ یوسف بحرانى, ج13/240, انتشارات اسلامى, وابسته به جامعه مدرسین, قم.
29. (جواهرالکلام), ج16/352.
30. از جمله: آیت اللّه خویى در: (مستند العروة الوثقى), ج2/63; محمد تقى آملى در: (مصباح الهدى), ج8/361; سید محمد شیرازى در: (الفقه), ج36/123.
31. (المیزان), علامه طباطبایى ج2/24, مؤسسة الاعلمى, بیروت.
32. (سوره یونس), آیه 5.
33. (رسائل الشریف المرتضى), اعداد: سید احمد حسینى ج2/20.
34. (غنیه), ابن زهره, چاپ شده در: (ینابیع الفقهیه), گردآورى على اصغر مروارید, ج6/224, مؤسسة فقه الشیعه, الدار الاسلامیه.
35. (فروع الکافى), ثقه الاسلام کلینى, ج4/76, دارالتعارف, بیروت.
36. (تهذیب الاحکام), شیخ طوسى, ج4/154.
37. (وافى), فیض کاشانى, ج11/117.
38. (وسائل الشیعه), شیخ حر عاملى, ج7/182, داراحیاء التراث العربى, بیروت.
39. (همان مدرک)/182.
40. (همان مدرک)/183.
41. (همان مدرک).
42. (همان مدرک).
43. (همان مدرک)/185.
44. (رسائل الشریف المرتضى), ج2/21.
45. (سوره اسراء), آیه 78.
46. (منتهى المطلب), ج2/588.
47. (جواهرالکلام), ج16/352.
48. (تهذیب الاحکام), ج4/158.
49. (المقنعه), شیخ مفید/297.
50. (تهذیب الاحکام), ج4/158.
51. (وافى), ج7/118.
52. (الاستبصار), شیخ طوسى, ج2/64, دارالتعارف, بیروت.
53. (وسائل الشیعه), ج7/184.
54. (شرح اصول کافى), مولى صالح مازندرانى.
55. (وسائل الشیعه), ج7/187.
56. (مهذب الاحکام), آیت اللّه سبزوارى, ج10/271.
57. (وافى), ج7/118.
58. (شرایع الاسلام), محقق حلى, ج1/193, دارالاضواء, بیروت.
59. (بدایة المجتهد), ابن رشد, ج1/286ـ 285, دارالمعرفه, بیروت.
60. (المبسوط), شیخ طوسى, ج1/267.
61. (شرایع الاسلام), ج1/199.
62. (منتهى المطلب), ج2/588.
63. (مدارک الاحکام), ج6/164.
64. (الحدائق الناظره), ج13/246.
65. (مجمع الفایدة والبرهان), ج5/287.
66. (ریاض المسائل), ج5/408.
67. (جواهرالکلام), ج16/352.
68. (وسائل الشیعه), ج7/188.
69. (تهذیب الحکام), ج4/317.
70. (وسائل الشیعه), ج7/189.
71. (مدارک الاحکام), ج6/164.
72. (الحدائق الناظرة), ج13/240.
73. (جواهرالکلام), ج16/352.
74. (مستند العروة الوثقى), آیت اللّه خویى, تقریر مرتضى بروجردى, ج2/63.
75. (منتهى المطلب), ج2/588.
76. (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/287.
77. (مستند العروة الوثقى), ج2/63; (مهذب الاحکام), عبدالاعلى سبزوارى ج10/267.
78. (الحدائق الناظره), ج13/246.
79. (الفتاوى الواضحة), شهید صدر, ج1/622, دارالتعارف, بیروت.
80. (المبسوط), شیخ طوسى ج1/267, مکتبه المرتضویه.
81. (جواهرالکلام), ج16/354.
82. (همان مدرک).
83. (مصباح الهدى), محمد تقى آملى, ج8/377.
84. (العروة الوثقى), یزدى/370, دارالکتب الاسلامیه.
85. (مستمسک العروة الوثقى), آیت اللّه محسن حکیم ج8/370, کتابخانه آیت اللّه نجفى مرعشى.
86. (مصباح الهدى), ج8/363ـ 362.
87. (تهذیب الاحکام), ج4/156; (وسائل الشیعه), ج7/182.
88. (وسائل الشیعه), ج7/185.
89. (همان مدرک)/184.
90. (الرسائل الفقهیه), خاجویى, تحقیق: سیدمهدى رجائى ج2/332 ـ 322, دارالکتاب الاسلامى, قم.
91. (فروع کافى), ج4/78.
92. (مقنع), شیخ صدوق, چاپ شده در (جوامع الفقهیه)/16, کتابخانه آیت اللّه نجفى مرعشى.
93. (المسائل الناصریات), چاپ شده در (جوامع الفقهیه), /242.
94. (همان مدرک).
95. (کفایة الاحکام), محقق سبزوارى/53.
96. (ذخیره المعاد), محقق سبزوارى 533.
97. (مفاتیح الشرایع), فیض کاشانى, تحقیق: سید مهدى رجائى, ج1/257, مجمع الذخائرالاسلامیة, قم.
98. (وافى), ج11/121ـ 120.
99. (مستندالشیعه), ج2/133.
100. (مصابیح).
101. (تهذیب الاحکام), ج4/176.
102. (منتهى المطلب), ج2/592.
103. (ذخیرة المعاد)/533.
104. (مستندالشیعه), ج2/133.
105. (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/300.
106. (تهذیب الاحکام), ج4/176.
107. (الرسائل الفقهیه), خاجویى, ج2/322.
108. (همان مدرک).
109. (منتهى المطلب), ج2/592.
110. (تهذیب الاحکام), ج4/177.
111. (منتهى المطلب), ج2/592.
112. (مجمع الفائده والبرهان), ج5/301.
113. (الرسائل الفقهیه), ج2/342.
114. (جواهرالکلام), ج16/368ـ 367.
115. (غنیه), ابن زهره, چاپ شده در (جوامع الفقهیه)/508.
116. (جواهرالکلام), ج16/369.
117. (بدایة المجتهد), ج1/285ـ 284.
118. (شرایع الاسلام), ج1/200.
119. (غنیه), ابن زهره, چاپ شده در: (جوامع الفقهیه)/508.
120. (التذکرة), علامه حلى, ج1/269.
121. (منتهى المطلب), ج2/592.
122. (مدارک الاحکام), ج6/179.
123. (جواهرالکلام), ج16/366.
124. (وسائل الشیعه), ج7/201.
125. (الحدائق الناضره), ج13/287; (الرسائل الفقهیه), خاجویى, ج2/350ـ 343.
126. (الاستبصار), ج2/73.
127. (جواهرالکلام), ج16/366; (الفقه), سید محمد شیرازى, ج36/170.
128. (الحدائق الناضرة), ج13/286; (جواهرالکلام), ج16/366.
129. (مستندالشیعه), ج2/134.
130. (مختلف الشیعه)/235.
131. (همان مدرک).
132. (جواهرالکلام), ج16/374.
133. (مستندالشیعه), ج2/134.
134. (مختصرالنافع)/69.
135. (المعتبر), ج2/689.
136. (مدارک الاحکام), ج6/181.
137. (شرائع الاسلام), ج1/200.
138. (الحدائق الناظره), ج13/290.
139. (جامع المدار ک), سیداحمد خوانسارى, ج2/203.
140. (مستمسک العروة الوثقى), ج8/468.
141. (مجمع الفائده والبرهان), ج5/302.
142. (مدارک الاحکام), ج6/181.
143. (جواهرالکلام), ج16/365.
144. (من لا یحضره الفقیه), ج2/78.
145. (المقنع), چاپ شده در (جوامع الفقهیه)/58.
146. (من لا یحضره الفقیه), ج2/78; (تهذیب الاحکام), ج4/178.
147. (همان مدرک).
148. (مجمع الفایده والبرهان), ج5/297.
149. (مدارک الاحکام), ج6/179.
150. (ریاض المسائل), ج5/417.
151. (جامع المدارک), ج2/200.
152. (جواهرالکلام), ج16/365.
153. (وسائل الشیعه), ج7/203.
154. (الحدائق الناضرة), ج13/282.
155. (همان مدرک)/281.
156. (همان مدرک)/282 و 291 ـ 290.
157. (تهذیب الاحکام), ج4/178.
158. (الحدائق الناضرة), ج13/282.
159. (مجمع الفائدة والبرهان), ج5/297.
160. (جامع المدارک), ج2/200.